تعریف خانواده وتاریخ مطالعه آن

مطالعه و بررسی در مورد خانواده را می­توان در نوشته­های دوران قبل از میلاد مشاهده کرد. افلاطون در مسئله جمهوریت به مسئله خانواده پرداخته است. او اگرچه تعلیم و تربیت کودکان را به دست دولت سپرده اما قوانینی را برای ازدواج مشخص کرده است. بعد از او ارسطو مسئله خانواده را دنبال کرده است، او خانواده را اساس جامعه می­داند.او در باب هفتم از کتاب هشتم، در رابطه با دوستی و عواطف و اشکال آن می­گوید: «و نیز بعضی از اشکال دوستی موجود است که در آن­ها یک طرف، برطرف دیگر دوستی فوقیت دارد، مثلاً دوستی بین پدر و فرزند، بزرگ و خرد، شوهر و زن، حاکم و رعیت. این­ها هم از همدیگر اختلافی دارد. یعنی دوستی بین ابوین و اولاد عیناً مانند آن دوستی نیست که بین حاکم و رعیت است و نه هم آن پدر عین آن شکل دوستی به فرزند دارد که فرزند به پدر می­پروراند و نه شوهر جانب زن عین آن چیزی است که زن جانب شوهر است، زیرا وظایف و فضایل هر کدام از این دوستان، از همدیگر مختلف است و همچنین اسباب احساساتی که موجب این دوستی­ها شده است، نیز مختلف است. از این سبب احساسات و حالات دوستی از همدیگر فرق بارزی دارد و عین نتایج دوستی هم از طرفین مبادله نمی­شود و نه هم باید این طور توقع کرد. ولی وقتی که اولاد به پدر یا مادران آن­چه را که باید به منشأ حیات خود بدهند، ایفا کنند، و هم ابوین و اولاد خود آن وظایفی را که در مقابل ذریات خود دارند اجرا نمایند، طبیعی است که این طور دوستی بین این طور دوستان، پایدار و در عین حال مساوی و هم متقابل است».

در بین گفته­های ارسطو نیز به وظایف هر یک از اعضای خانواده برمی­خوریم که نشان­گر آن است که خانواده و مسائل پیرامون آن از دغدغه ­های جدی این استاد بزرگ بوده است.بنابراین مسئله خانواده و مطالعات و تحقیقات درباره آن، مسئله­ای است که از زمان­های بسیار قدیم مطرح بوده است.سیف آغاز بررسی­های منطقی و منظم را از اواسط قرن نوزدهم می­داند. و سال 1859، همزمان با فرضیة تکاملی داروین راسرآغازی برای تحقیق در مورد خانواده برمی­شمرد. و می­گوید: بررسی­های خانواده از آن زمان به بعد به چهار دورة متوالی و با فاصله سی سال به سی سال از هم به شرح زیر تقسیم شده است:

دورة سی سالة اول از سال­های 1890-1860

در این دوره محققانی از جمله انگلس و مورگان ، باشوفن و وستر مارک و تعداد دیگر سعی کرده­اند براساس فرضیه­های تکاملی، قوانینی قابل اجرا را به منظور رشد اجتماعی در سطح جهانی جست و جو کنند.

 دورة سی سالة دوم از سال­های 1920-1890

دذ سال­های 1920 تا 1890، به ویژه در آمریکا، بروز مشکلات فراوان اجتماعی، صنعتی شدن جامعه، فقر اجتماعی، به کار گرفتن کودکان و عدم رعایت قوانین موجب شد که پاره­ای از اصلاحات اجتماعی به وجود آید. در سال 1894 مکتب شیکاکو نقش سخنگوی اصلاحات اجتماعی را به عهده گرفت. یکی از فرضیات اصلی این مکتب عبارت از این بود که «ما خانواده و اثرات رشد صنعتی و تمدن را بر روی آن درک می­کنیم، و آن چه باید انجام دهیم، حل مشکلات حاصله از این تمدن و تقویت خانواده است».دهه سال­های 1900، تحقیق و مطالعه در مورد خانواده گسترش یافت و نقطه نظری دیگر در این رابطه به وجود آمد، مبنی بر این که: «شاید ما به اندازه کافی درباره ویژگی­ها و شرایط یک خانواده مدرن آگاه نباشیم». بر این اساس موسسات علمی دیگر تحقیقات خود را در مورد خانواده ادامه دادند.

دورة سی سالة سوم از سال­های 1950 1920

این دوره به نام دورة بررسی­های علمی خانواده در قرن بیستم شهرت دارد. برگس در دهه سال­های 1930، 1940، 1950 بررسی­های گوناگونی در مورد مسایل ازدواج، طلاق، همسرگزینی و اثرات متقابل بین اعضای خانواده انجام داد. با شروع دهه 1950 تحقیق در مورد حقایق علمی خانواده از مسائل روز به­شمار می­رفت.

دورة چهارم از سال­های 1950 تا عصر حاضر

سیف معتقد است که، می­توان سال­های 1960 را سال­های تسلط نظریه­های مفهومی و سال­های دهه 1970 را سال­های تئوری سازی و طبقه کردن آن­ها به حساب آورد. او از ویلیام گودی، روین هیل، ایراریس ،ایوان نای  و برنارد فاربربه­عنوان نظریه پردازان آن سال­ها در زمینه خانواده نام می­برد.

صاحب نظران، تعاریف متعددی از خانواده ارائه کرده­اند، که در هر تعریف به بعدی از ابعاد شکل­گیری خانواده، توجه شده است، ما در ابتدا به بیان تعاریف خانواده از دیدگاه برخی از دانشمندان ایرانی و مسلمان و سپس به بیان دیدگاه­های دانشمندان غربی و غیر مسلمان می­پردازیم.

-علامه طباطبایی(ره) در تعریف خانواده می­فرمایند: اولین مکانی که برای هر انسانی تعریف می­شود و بدان تعلق دارد، خانواده است، ایشان خانواده را مهمترین نهاد اجتماعی می­داند که با پیوند مقدّس ازدواج، آغاز می­شود و با تولّد فرزندان، کامل می­گردد.

-ساروخانی معتقد است که باید در تعریف خانواده کارکردهای آن را نیز مدنظر قرار داد و با توجه به این امر خانواده را چنین تعریف می­کند: خانواده در زمرة عمومی­ترین سازمان­های اجتماعی است و براساس ازدواج بین دست­کم دو جنس مخالف شکل می­گیرد و در آن مناسبات خونی واقعی یا اسناد یافته به چشم می­خورد (به همراه این مناسبات شاهد پیوندهایی قراردادی مبتنی بر پذیرش فرزند نیز هستیم). خانواده معمولاً دارای نوعی اشتراکات مکانی است، هر چند همواره چنین نیست. خانواده کارکردهای شخصی، جسمانی، اقتصادی، تربیتی را به­عهده دارد.

-محمودیان و همکارانش در کتاب دانش خانواده، خانواده را به نوعی دیگر تعریف می­کند. از نظر نویسندگان این کتاب تعریف خانواده کار مشکلی است. آن­ها می­گویند: «در نظر بسیاری از مردم، خانواده به منزلة واحد اجتماعی است که شامل یک زوج متأهل و فرزندانش است و در خانه­ای در کنار یکدیگر زندگی می­کنند».

-زارعان در پایان­نامه خود به نقل از عضدانلو می­گوید: خانواده کوچکترین نهاد اجتماعی است که در همه جوامع دیده می­شود، او معتقد است که این نهاد کوچک از یک زن، یک مرد و فرزندان تشکیل شده است. او اضافه می­کند که براساس تعریف جامعه­شناسان، خانواده شامل دو یا تعداد بیشتری از افراد است که با هم زندگی می­کنند و ارتباط آنها ارتباط خونی یا از طریق ازدواج است. او می­افزاید که اهمیت این نهاد از آن جهت است که نقش بازتولید و جامعه­پذیری اعضای جامعه را بر عهده دارد و در همه جوامع دیده می­شود، او در مورد کارکرد خانواده می­گوید: شکل و کارکرد خانواده (برای حفظ و نگهداری جامعه بزرگتر در زمان­ها و مکان­های مختلف) متفاوت است.

-ویلیام گود، خانواده را از بعد کارکردهای آن تعریف می­کند و می­گوید: «خانواده پایه اساسی و سازندة مهمترین ساخت اجتماعی است و وجود همه نظامات دیگر اجتماعی بستگی به مشارکت در نظام خانوادگی دارد. رفتار ناشی از نقشی که در انتقال آن به نسل بعد دارد فرهنگ را زنده نگاه می­دارد. در همه این احوال خانواده نمایندة جامعه بزرگتر است و عدم موفقیت خانواده در اجرای کامل وظایفش نشانه آن است که جامعه وسیعتر نیز به­طور کامل به هدف­های خود نخواهد رسید».

-در کتاب مقدمه­ای بر جامعه­شناسی ساروخانی، به نقل از برگس و لاک در تعریف خانواده آمده است: «در خانواده گروهی است متشکل از افرادی که از طریق پیوند زناشویی، همخونی و یا پذیرش (به­عنوان فرزند، با یکدیگر به­عنوان شوهر، زن، مادر، پدر، برادر و خواهر) در ارتباط متقابلند و فرهنگ مشترکی پدید آورده­اند و در واحد خاصی زندگی می­کنند».

-در کتاب پویایی گروه و مشاوره گروهی، شفیع آبادی به نقل از چارلز کولی می­نویسد: «خانواده یکی از بارزترین نمونه­های گروه­های اولیه است که همانندسازی در آن انجام می­گیرد، در این گروه­ها خصوصیاتی نظیر وفاداری اعضا به یکدیگر، تماس­های مستقیم و رویارویی میان افراد و روابط عاطفی عمیق و دوستانه بین اعضا وجود دارد، زندگی انسان با عضویت در گروه اولیه (خانواده) آغاز می­شود».

-در کتاب مقدمه­ای بر جامعه­شناسی، ساروخانی به نقل از لویمی­نویسد: «خانواده پیوندی است که با نهاد ازدواج، شکل می­گیرد، پیوندی که در آن روابط جنسی مورد تصویب جامعه قرار گرفته است».

-ویلیام گادنرخانواده را چنین تعریف می­کند «یک مرد و زن ازدواج کرده، که با فرزندان خود با هم زندگی می­کنند». او یک مادر یا پدر مجرد جدا شده و فرزندش را خانواده در هم شکسته می­نامد. او همچنین زندگی مشترک دو همجنس مذکر یا مونث را به هیچ وجه یک خانواده طبیعی نمی­داند. همچنین معتقد است که زندگی یک زوج ازدواج نکرده با یک فرزند را نمی­توان خانواده نامید زیرا تعهدی برای پایداری زندگی مشترکشان به جامعه نداده­اند.گادنر اضافه می­کند که، «پس از مطالعه نظریات کارشناسان در مورد تاریخچه خانواده به این نتیجه رسیده­ام که در واقع خانواده طبیعی در طول میلیون­ها سال، تغییر چندانی نیافته است؛ البته خانواده اجتماعی یعنی انواع خانواده­های طبیعی، دچار تغییر می­شود».

-در کتاب دانش خانواده از محمودیان و همکارانش، تعریف دیگری مورداک از خانواده دارد، که از این قرار است، «خانواده یک گروه اجتماعی است که اعضای آن بوسیله دودمان، ازدواج یا فرزند خواندگی با یکدیگر پیوند برقرار می­کنند و نیز کسانی که در زندگی با هم در تشریک مساعی در تأمین درآمد، اقتصاد زندگی و نگهداری از فرزندان برخوردار هستند».

-همچنین در همان کتاب در تعریف دیگری بر نقل از کارل راجرزآمده است که، «خانواده، نظامی نیمه بسته است که نقش ارتباطات داخلی را ایفا می­کند و دارای اعضایی است که وضعیت­ها و مقام­های مختلفی را در خانواده و اجتماع احراز کرده و با توجه به محتوای وضعیت­ها، افکار و ارتباطات خویشاوندی که مورد تأیید جامعه است که خانواده جزء لاینفک آن است، ایفای نقش می­کند».

-چیل در کتاب خانواده­ها در دنیای امروز، به نقل از گئورگ مورداک: «خانواده را به­عنوان یک گروه اجتماعی تعریف می­کند که دارای مشخصاتی نظیر محل سکونت مشترک، همکاری اقتصادی و بازتولید نسلی است و شامل دو بزرگسال از دو جنس مخالف است که یک یا بیش از یک فرزند داشته باشند. چه فرزند خودشان و چه فرزند خوانده باشند».

چیل تعریف مورداک از خانواده را بسیار محدود می­داند و معتقد است که این تعریف با تغییرات کنونی در خانواده­ها همخوانی ندارد. او می­گوید: در دهه­های اخیر به­منظور فهم خانواده باید گستره وسیعی از ساختارهای اجتماعی را درک نماییم. تعریف مورداک از خانواده بیانگر آن است که اعضای خانواده محل سکونت مشترکی دارند، درحالیکه خانواده­هایی وجود دارند که حداقل یکی از اعضای آن بطور منظم در رفت و آمد و سفر است. همچنین تعریف مورداک به این نکته اشاره دارد که خانواده وظیفه تولید مثل یا بازتولید نسلی را بر دوش دارد، اما در دنیای امروز نرخ باروری در کشورهای غربی به شدت کاهش یافته و بر تعداد زوج­های بدون فرزند نیز افزوده شده است و یقیناً همه ما زوج­های بدون فرزند را نیز به­عنوان یک خانواده به رسمیت می­شناسیم. چیل می­افزاید، «در نهایت تعریف مورداک بر این نکته تأکید دارد که خانواده از دو بزرگسال از دو جنس مخالف تشکیل شده است اما امروز خانواده­هایی داریم که تنها از یک بزرگسال یعنی پدر و مادر تشکیل شده و آنها به تنهایی وظیفه تربیت و پرورش فرزندانشان را بر عهده دارند».

منبع

رزمیان ، راضیه (1393) ،روابط خانوادگی از منظر قرآن ،پایان نامه کارشناسی ارشد علوم ارتباطات اجتماعی ،دانشگاه علامه طباطبایی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0