تعريف مفهوم سازگاري اجتماعي
سازگاري در فرهنگ روانشناسي عبارت است از رابطهاي كه هر ارگانيسم با توجه به محيطش با محيط برقرار ميكند. اين اصطلاح معمولاً به سازگاري روانشناختي يا اجتماعي اشاره دارد و با اشاره به معناي ضمني مثبت آن: يعني فرد خوب سازگاري يافته. اين اصطلاح، وقتي به كار برده ميشود كه فرد در يك فرآيند جاري و غني از رشد بالقوه خودش، درگير است و به تغييرات محيطي به طور مؤثري واكنش نشان ميدهد. اين واژه از طرفي اشاره به يك حالت تعادل كامل بين ارگانيسم و محيط او اشاره دارد، حالتي كه در آن همه نيازها ارضا شدهاند و عملكردهاي ارگانيسمي به طور آساني تحقق بخشيده ميشوند.
سازگاري به پذيرش و انجام رفتار وكردار مناسب با محيط وتغييرات محيطي اشاره دارد ومفهوم متضادآن ناسازگاري است. يعني، نشان دادن واكنش نامناسب به محركهاي محيط و موقعيتها، به نحوي كه براي خود فرد يا ديگران و يا هردو زيانبخش باشد و فرد نتواند انتظارات خود و ديگران را برآورده سازد. ناسازگاري ممكن است در بافتها وموقعيتهاي مختلف بروز كند و متوجه درون يا بيرون فرد باشد. به همين دليل، معمولاً صفت سازگاري همراه با موصوف خود به كار ميرود و در ادبيات مكتوب و محاورهاي از مفاهيم سازگاري شغلي، زناشويي، تحصيلي، اجتماعي، هيجاني وجزآن استفاده ميشود. سازگاري اجتماعي عكس العملي است از عواطف و احساسات خود به عبارت ديگر چنين ويژگيهايي ميتواند درجه تطبيق شخصي را با اجتماع تعيين كند نه علم و دانش او. همچنين به تجربه مشخص شده كه براي اينكه سازگاري اجتماعي براي يك فرد عملي باشد لازم است كه افكار و برخوردهاي گروه در تضاد با برخوردهاي عمقي فرد نباشد، به طوري كه سيستم ارزشي مرتبط با شخصيت او را دچار مشكل سازد. سازگاري اجتماعي بر اين ضرورت متکي است که نيازها و خواستههاي فرد با منافع و خواستههاي گروهي که در آن زندگي ميکند، هماهنگ و متعادل شود و تا حد امکان از برخورد مستقيم و شديد با منافع و ضوابط گروهي جلوگيري شود.
سازگاري اجتماعي انعكاسي از تعامل فرد با ديگران، رضايت از نقشهاي خود و نحوه عملكرد در نقشها است كه به احتمال زياد تحت تأثير شخصيت، فرهنگ و انتظارات خانواده قرار دارد. سازگاري اجتماعي معمولاً، در اصطلاحات نقشهاي اجتماعي، عملكرد نقش، درگير شدن با ديگران و رضايت با نقشهاي متعدد مفهومسازي شده است.
سازگاري فرايندي است پويا شامل توازن بين آنچه افراد ميخواهند و آنچه جامعه شان ميپذيرد. به عبارت ديگر سازگاري يك فرايند دو سويه است. از يك طرف فرد به صورت مؤثر با اجتماع تماس برقرار ميكند و از طرف ديگر اجتماع نيز ابزارهاي لازم را تدارك ميبيند كه فرد از طريق آنها تواناييهاي بالقوه خويش را واقعيت ميبخشد. در اين تعامل فرد و جامعه دستخوش تغيير و دگرگوني شده و سازشي نسبتاً پايدار به وجود ميآيد . گرو، سازگاري را اينگونه تعريف ميكند: سازگاري با ميزان انطباق يك شي با هدفي كه براي آن پديد آمده در ارتباط است و بدين قرار سازگاري يك فرد به همان نسبت كامل، متناسب و سالم است كه مناسباتي شايسته بين او و شرايط، اوضاع و اشخاصي كه محيط جسماني و اجتماعي او را تشكيل ميدهند، پديد آمده باشد.
منبع
یزدیان اصفهانی،سمانه(1390)،اثربخشی آموزش مهارتهای اجتماعی برسازگاری ونگرش دختران بانقص بینایی،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی کودکان بانیازهای خاص،دانشکده علوم تربیتی وروانشناسی اصفهان
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید