تعاریف و مفاهیم یادگیری
بدون شک پدیدهی یادگیری مهمترین پدیدهی روانی در انسان و موجودات تکامل یافتهاست، به این دلیل که پایه و اساس بسیاری از مسائلی است که موجب میشود انسان از نظر روانی از سایر موجودات و دیگر همنوعان خود متمایز گردد. انسان امروزی در مقایسه با انسان قرون گذشته، بیشتر از هر زمانی دیگر حاکم بر تقدیر و محیط زندگی خویش است. همهی این پیشرفتها مدیون آموزش و یادگیری است . امروزه سازمانهای موفق دریافتهاند که با حرکت در مسیر توسعهی انسانی و بهبود مستمر آموزش، میتوانند بهرهوری فردی و سازمانی را تحقق بخشند. بسیاری از صاحبنظران، امروز در کنار پیشرفتهای تکنولوژی و افزایش ظرفیت در ابعاد مختلف توسعهی سازمانی، توجه به آموزش و بهسازی منابع انسانی را از عوامل مهم میدانند و الزامهای مهم پیشبرد اهداف سازمانی میشمارند .
تعاریف یادگیری
در آموزش یادگیری به دو شیوه، مفهوم سازی و تعریف میشود: به عنوان یک تغییر نسبتا دائمی در رفتار که حاصل تجربه میباشد، یا یک تغییر نسبتا دائمی در شناخت که حاصل تجربه میباشد. رویکرد نخست منعکس کنندهی نظریههای رفتارگرایان است و رویکرد دوم، منعکس کنندهی نظریههای شناخت گرایان میباشد. در آموزش و پرورش سازمانی، گرایش بیشتر به سمت رفتارگرایان است و اهداف یادگیری به لحاظ رفتارهای مطلوب و قابل ملاحظه تعریف میشود .
هم چنین کانیگهام، داوس و بنت یادگیری را فرایند درگیری فعال با تجربههای درک و شناخت جهان که مستلزم افزایش مهارت با دانش یا ادراک و تعمیق ارزشها و توسعهی قابلیتهای انسانی در واکنش به محیط است، تعریف میکنند. یادگیری اثربخش به تغییر، تحول و علاقه به یادگیری بیشتر منجر میشود.
سینگر فرایند یادگیری را مبتنی بر اصولی میداند که به اصول یادگیری شهرت دارند. سینگر این اصول را شامل موارد زیر میداند:
انگیزش، بازخورد، تقویت، انتقال یادگیری به کار، مطالب و محتوای کاربردی، ممارست و تکرار، محیط مناسب، اهداف رفتاری «عینی». رعایت این اصول میتواند شرایط تحقق یادگیری اثر بخش را فراهم سازد. اما تفاوتهای فردی فراگیران از یک طرف و ماهیت و محتوای برنامههای آموزشی از طرف دیگر، اهمیت برخی از اصول یادگیری را افزایش میدهد .
ویژگیهای یادگیری
یادگیری دارای چندین ویژگی اصلی میباشد که به اختصار ذکر میشود:
یادگیری فرایندی مستمر است: یادگیری فرایندی موقت اما مستمر است. یادگیری در تمام حوزههای انسانی رخ میدهد. برای اینکه بتوانیم با شرایط متغیر و چالشهای جدید مواجه شده و قادر به حل مسائل جدید باشیم، باید پیوسته دانش خود را از طریق یادگیری غنی کنیم. بنابراین، یادگیری فرایندی است که در آن دانش ایجاد میشود .
یادگیری فراتر از آموزش رسمی است: بولهیوس و سایمون حالتهای مختلف یادگیری را چنین بیان میکنند:
- یادگیری از طریق تجربه: این نوع یادگیری نتیجهی فعالیت کردن، مشاهده و تجربه آنچه در یک محیط معین رخ میدهد، میباشد.
- یادگیری از طریق تعامل اجتماعی: این نوع یادگیری، نتیجهی تعامل بین افراد میباشد که یک فعالیت اجتماعی محسوب میشود.
- یادگیری از طریق تئوری: این نوع یادگیری، نتیجهی تبدیل اطلاعات سیستماتیک و انتزاعی به عمل میباشد.
- یادگیری از طریق بازتاب (انعکاس) حیاتی: این نوع یادگیری، نتیجهی پرسیدن سوال از خود و دیگران میباشد.
روش دیگر یادگیری از طریق ترکیب حالتهای مختلف یادگیری میباشد. این ترکیب موجب غنیتر شدن محیط کار به عنوان مکانی برای یادگیری میشود. در این حالت، موقعیت کاری بسیار مناسبی برای یادگیری افراد در سازمان فراهم میشود .
کیفیت یادگیری به شرایط مربوط میشود: یادگیری یک فرایند است و کیفیت یادگیری به کیفیت شرایطی بستگی دارد که یادگیری در آن رخ میدهد. به عبارت دیگر، بهبود کیفیت شرایط، موجب بهبود کیفیت یادگیری میشود .
سطوح یادگیری
- یادگیری فردی عبارت است از تغییراتی که در مهارتها، بینشها، دانش، نگرشها و ارزشها از طریق خودآموزی، آموزش مبتنی بر فناوری و مشاهده حاصل میشود.
- یادگیری تیمی یا گروهی در برگیرندهی افزایش دانش، مهارتها و قابلیتهایی است که توسط گروه و در درون آن به دست میآید.
- یادگیری سازمانی نشان دهندهی افزایش قابلیت فکری و بهرهوری است که از طریق تعهد و استفاده از فرصتها برای بهبود مستمر در سراسر سازمان به دست میآید.
یادگیری سازمانی
تاریخچهی یادگیری سازمانی
به نظر میرسد واژهی یادگیری سازمانی اولین بار توسط سایرت و مارچ در مطالعه اولیهشان روی جنبههای رفتاری تصمیمگیری سازمانی در سال 1963 به کار رفته است .اما برخی براین باورند که توجه محافل دانشگاهی به چگونگی یادگیری سازمانها به دههی 1950 باز میگردد.صرفنظر از تاریخ دقیق شروع بحث یادگیری سازمانی، این موضوع تا اواخر دههی 1970 توجه چندانی را به خود جلب نکرد. در این هنگام بود که تعدادی از نظریهپردازان، فعالیتهای خود را بر یادگیری سازمانی متمرکز کردند «برای مثال: آرگریس 1977، آرگریس و شون، 1978 و جلینک، 1979» . گرچه مفهوم یادگیری سازمانی و تشخیص اهمیت آن را میتوان در پیشینهی موضوع تحقیق تا دههی 1960 پیگیری کرد اما تا دههی 1980 شرکتهای محدودی به شناخت قدرت بالقوهی آن در افزایش عملکرد، رقابت و موفقیت سازمانی اقدام نمودند. در دههی 1980، شرکت شل با در نظر گرفتن یادگیری سازمانی در برنامهریزی استراتژیک اقدام کرد. کار گروهی و ارتباطات جامع و گسترده، به عنوان عوامل حیاتی در ایجاد شرکت، پاسخگو و موفق تلقی میشده است. شرکت شل، 12 ماه جهت کسب تجربه در زمینهی گروههای کاری و مفاهیم ضمنی یادگیری سازمانی، تلاش کرد. این شرکت دریافت که یادگیری سازمانی در واقع هم برای برنامهریزی استراتژیک و نیز موفقیت شرکت ارزشمند است. این امر شرکت را طی یک یا دو سال در مقایسه با رقبایش، برای کسب برتری و سود، توانمند کرده بود . اگرچه فعالیتهای تحقیقاتی در دههی 1980 نیز روی موضوع ادامه داشت، در دههی 1990 موضوع یادگیری سازمانی تنها یکی از موضوعات مطرح در گرایشهای مختلف رشتهی مدیریت مثل استراتژی و مدیریت تولید بود و از آن تاریخ به بعد بحث یادگیری سازمانی تحتالشعاع مباحث جدید مدیریتی از جمله موضوع سازمانهای یادگیرنده قرار گرفت.
انواع یادگیری در سازمان
با توجه به اهمیت یادگیری در سازمانها و نقش حیاتی آن در همنوایی با شرایط متحول محیطی، از دهههای گذشته توجه بسیاری از پژوهشگران به سوی آن جلب شدهاست. عموما در نوشتههای مربوط به یادگیری به دو نوع یادگیری سازمانی اشاره میشود:
1- یادگیری کاربردی : عبارت است از اکتساب قابلیتهای جدید رفتاری که در درون بینشهای موجود شکل گرفتهاست. در ادبیات مربوط به موضوع از این نوع یادگیری تحت عناوین یادگیری یک حلقهای، عملیاتی، سطح یک، تکاملی، شکل گیرنده، واکنشیو تدریجی یاد میشود.
2- یادگیری اکتشافی: این یادگیری زمانی اتفاق میافتد که سازمان قابلیتهای رفتاری را بدست میآورد که متفاوت از بینشهای موجود است. در این نوع یادگیری، سازمان در زمینهی کشف راههای جدید، تنوع، اثر بخشی، انعطافپذیری و نوعآوری، تواناییهایی را به دست میآورد. از یادگیری اکتشافی در ادبیات یادگیری سازمانی تحت عناوین یادگیری دو حلقهای، راهبردی، سطح دوم، انقلابی، ساختارشکنی، بیشفعالو بنیادییاد میشود .
نوع یادگیری در سازمان تحت تاثیر عوامل متعدد از جمله ساختار سازمانی قرار دارد، یعنی ساختارهای مختلف سازمانی منجر به انواع مختلف یادگیری در سازمان میشود. ساختارهای مکانیکی با تعریف روابط دقیق بین کارکنان، یادگیری کاربردی را در محیط پایدار تسریع میکند. در حالی که ساختارهای زنده با ایجاد روابط سیال بین عناصر سازمانی، یادگیری اکتشافی را در محیط پویا و در حال تغییر به وجود میآورد. و این دیدگاه را ایجاد میکند که به یادگیری نباید به مثابه چیزی نگاه کرد که در سازمان انجام میشود یا یک سازمان آن را انجام میدهد؛ بلکه یادگیری و سازماندهی، مفاهیم نهایی و ناپایدار و در عین حال عملگراست که میتواند ظاهری پویا از حیات سازمانی را به نمایش بگذارد. بنابراین، در افق بلند مدت از توسعهی سازمان، یادگیری میتواند هر دو بعد کاربردی و اکتشافی را در انواع مختلف سازمانها و مراحل توسعه آنها نشان دهد و تصویر رو به رشدی از سازمانها را به نمایش بگذارد .
همچنین مارکوارت انواع یادگیری در سازمان را به شرح زیر طبقهبندی میکند و معتقد است، اگر چه هر یک از آنها مجزا و متمایز است، اما اغلب بین آنها همپوشی وجود دارد و مکمل یکدیگرند:
یادگیری انطباقی هنگامی روی میدهد که ما به تجارب گذشته میاندیشیم و سپس عملکردهای آینده را اصلاح میکنیم.
یادگیری انتظاری (پیش بینی کننده) عبارت است از فرآیند کسب دانش از طریق پیش بینی مختلفی برای آینده «راهکاری که از نگرش به عمل و از عمل به بازاندیشی حرکت میکند». این راهکار یادگیری، با شناسایی بهترین فرصت آینده و تعیین راههایی برای دستیابی به آن آیندهی مطلوب، در صدد پرهیز از نتایج و تجارب منفی است.
یادگیری عملی به معنای تحقیق و بازاندیشی دربارهی واقعیت کنونی، بر اساس زمان واقعی و به کارگیری آن دانش در جهت پرورش فرد، گروه و سازمان است.
دستهبندی پژوهشهای یادگیری
با مرور ادبیات و نوشتههای محققان در زمینهی یادگیری و دانش در سازمانها، میتوان کارهای انجام شده را به چهار دستهی زیر تقسیم کرد :
- یادگیری سازمانی
- سازمان یادگیرنده
- دانش سازمانی
- مدیریت دانش
الف). یادگیری سازمانی عموما به تجزیه و تحلیل نظری فرایندهای یادگیری در سازمان میپردازد؛ به این معنی که مطالعات مربوط به یادگیری سازمانی توصیفی بوده، روی دقت بر عملکرد سازمانی موجود یا انتقال از آن تاکید میکند. در مقابل، بسیاری از نوشتههای سازمان یادگیرنده آرمانی است و به دنبال تعریف ابزارهایی است که میتواند یادگیری را در سازمان به حداکثر رساند. بنابراین پذیرش رویکرد سازمان یادگیرنده به ظرفیت سازی و بهبود یادگیری در سازمان کمک میکند و پیش زمینههای رسیدن به پیامدهای مطلوب را فراهم میسازد. تحقیقات انجام شده در زمینه سازمان یادگیرنده کاربردیتر از تحقیقات رویکرد یادگیری سازمانی است .
ب). بین مفاهیم دانش سازمانی و مدیریت دانش نیز از نظر مفهومی یا کاربردی بودن آنها تفاوتهایی وجود دارد. مطالعات اولیه با دیدگاه فلسفی به دانش سازمانی نگریسته و آن را از نظر صریح یا ضمنی بودن مورد مطالعه قرار داده است. اما تحقیقاتی که در زمینهی مدیریت دانش انجام شدهاست، بر ایجاد راههای توزیع و ارتقای دانش در سازمانها به منظور بهبود عملکرد آن تمرکز دارد. در حالی که رویکرد اول (دانش سازمانی) با شناسایی ویژگیهای دانش در سازمان سر و کار دارد و رویکرد دوم (مدیریت دانش) بر این نکته تاکید دارد که چگونه میتوان از دانش موجود به طور کاربردی در عملیات جاری سازمان استفاده کرد .
منبع
چگنی، سارا (1392)، رابطه بین مدیریت استعداد با یادگیری سازمانی، پایان نامه کارشناسی ارشد ، مدیریت آموزشی ،دانشگاه بوعلی سینا
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید