تعاریف مدیریت دانش
یکی از عوامل کلیدی که سازمانهای هوشمند قرن بیست و یکم را از هم متمایز میسازد، تأکید بر دانش و اطلاعات است. برخلاف سازمانهای گذشته، سازمانهای امروزی دارای تکنولوژی پیشرفته بوده و نیازمند تسخیر، مدیریت و بهره برداری از دانش اطلاعات به منظور بهبود کارآیی، خدمت بهتر مشتری، مدیریت تغییر و پیگیری تغییرات پایان ناپذیر هستند. مدیریت دانش ابزار مهمی است که سازمانها از طریق آن بهتر می توانند اطلاعات و دانش را مدیریت کنند. برخلاف دیگر تکنیک ها، تعریف مدیریت دانش اغلب آسان نیست، زیرا حوزه وسیعی از مفاهیم، وظایف مدیریتی، تکنولوژی و اقدامات را با خود به همراه دارد، از طرف دیگر تغییرات سریع در تکنولوژی کامپیوترهای شخصی و ارتباطات الکترونیکی در طی دهه گذشته این توانایی را به ما بخشیده است که بتوانیم اطلاعات را خلق، گردآوری، دست کاری، ذخیره و انتقال دهیم. امروزه یک واقعیت است که انتقال حجم عظیمی از اطلاعات روزانه از طریق اینترنت و دیگر ابزارهای ارتباطی صورت میگیرد.
مدیریت دانش کسب دانش است، برای افراد مناسب، در زمان صحیح و مکان مناسب، به گونه ای که آنان بتوانند برای دستیابی به اهداف سازمان، بهترین استفاده را ببرند. مدیریت دانش یک دیدگاه برنامه ریزی شده و ساختارمند برای ایجاد، به اشتراک گذاری و ذخیره کردن دانش به عنوان یک دارائی سازمانی برای ارتقا توانمندی، سرعت و اثربخشی سازمان در ارائه محصولات یا خدمات برای مشتریان در راستای استراتژی کسب و کار می باشد.مدیریت دانش یک استراتژی به منظور خلق، دستیابی و پشتیبانی از منبع حیاتی دانش می باشد. مدیریت دانش را به عنوان مدیریت قاعده مند و ﺁﺷﻜﺎﺭ ﺩﺍﻧﺶ ﺣﻴﺎﺗﻲ ﻭ ﺍﺳﺎﺳﻲ ﻭ ﻓﺮﺁﻳﻨﺪﻫﺎﻱ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺑﺎ ﺁﻥ شامل ﺍﻳﺠﺎﺩ، ﺳﺎﺯﻣﺎﻥﺩﻫﻲ، ﺍﻧﺘﺸﺎﺭ، ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻭ ﺍﺳﺘﺨﺮﺍﺝ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻣﻲﮐﻨﺪ .
تاریخچه دانش
مدیریت دانش در اوایل دهه 1990 به طور جدی وارد مباحث سازمانی گردید و نقشی اساسی برای سازمان در راستای افزایش بهره وری و اثربخشی شان ایفاء نمود. گرچه بحث و مذاکره در رابطه با دانش، خیلی پیشتر آغاز شده بود. در سال 1395 مارشال ادعا میکند که بخش اعظم سرمایه، شامل دانش است. وی همچنین معتقد است که دانش قدرتمندترین موتور تولید است. بدین ترتیب سازمانها باید به طور فزاینده، بر مدیریت آن تأکید کنند. در آغاز مدیریت دانش غالباً در حوزه ی فناوری اطلاعات ظهور یافت و تأکید عمده آن نیز بر نظام ها، ابزار و تکنیک های دانش بنیان استوار بود. سه تغییر بنیادی در دنیای تجارت به طور قابل توجهای فرآیند تولید دانش در سازمانها را متأثر کرده است: جهانی شدن، کوچک سازی و پیشرفت تکنولوژی.
جهانی شدن، مسئله فاصله زمانی و مکانی بین کارمندان و شرکای تجاری را مطرح می کند. این فاصله نیازمند راه های جدید کاری و به اشتراک گذاشتن دانش در محیط سازمانی مجازی رو به فزونی بود. کوچک سازی از زمانی که گروه هایی از کارمندان قدیمی سازمان را ترک کردند، به طور قابل ملاحظهای در فرآیند تولید دانش وقفه ایجاد کرد. نهایتاً رشد ناگهانی اطلاعات و تکنولوژی های ارتباطی مولد جریان اطلاعات، پی در پی و فراوان بود. مدیریت دانش اصولاً به این منظور به وجود آمد تا راهبردهای جهت حل این مشکلات به سازمانها ارائه دهد.
پس از آن پژوهشگران، بسیاری از متخصصان روانشناسی، جامعه شناسی، مدیریت، بازرگانی و فلسفه به بررسی نقش مهارتها و رفتار انسانی در مدیریت دانش پرداختند.امروزه بسیاری از پژوهشگران با این موضوع موافقند که مدیریت دانش چیزی بیش از ذخیرهسازی صرف اطلاعات است و آن را فرآیندی می دانند که نیازمند نوعی تعهد جهت ایجاد و اشاعهی دانش از طریق سازمان میباشد. دانش به عنوان کلیدی راهبردی، نقش مؤثری برکاهش هزینههای سازمانی دارد. داشتن دانش صحیح و کاربردی و استفاده از آن در زمان و مکان مناسب، سازمان را در موقعیت برتر نسبت به سایر رقبا قرار میدهد. اگرچه ارزش دانش، همواره در حال افزایش است، اما اکثر سازمانها با مشکلات زیادی به دلیل نادیده گرفتن اثر مدیریت دانش روبه رو هستند.
منبع
میری، سودابه(1395)، تاثیر استراتژی های فرایندی و زیر ساختی مدیریت دانش بر کسب مزیت رقابتی، پایان نامه کارشناسی ارشد مدیریت استراتژیک، دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرمانشاه.
دیدگاهی بنویسید