تعارض زناشويي درتمام زمینه ها
تعارض بطور طبيعي در تمام زمينههاي شغلي،تحصيلي، خانوادگي، ازدواج و در سطح فردي و جمعي روي ميدهد. روابط خانوادگي فشردهترين موقعيت براي تعارضات بين فردي است. روابط عاطفي و عاشقانه زمينه را براي محک زدن جدي مهارتهاي آموخته شده براي زندگي مهيا ميکنند. در ارتباط بين افراد تعارض وقتي بروز ميكند كه فرد بين اهداف،نيازها، يا اميال شخصي خودش و اهداف، نيازها و اميال شخصي طرف مقابلش ناهمسازي و ناهمخواني ميبيند. بطورکلي، طراوت و سلامت خانواده تا اندازهاي به ميزان تعارض در خانواده و نوع تعارضي که تجربه ميکنند، بستگي دارد. تعارضات در خانواده اغلب منجر به استرس ميشود، ميتواند پيش بيني كننده شروع افسردگي، اضطراب و بسياري از بيماريهاي جسمي و رواني باشد.
زيگرت و استمپ، اثرات اولين نبرد بزرگ را در روابط عاشقانه بررسي کردند و پي بردند که برخي زوجها برنده و عده اي بازنده اند. آنها نتيجه گرفتند که”تفاوت بزرگ بين برندگان و بازندگان در شيوه درک و اداره تعارض توسط آنها بود . ويلموت، خاطر نشان ميکند: آنچه که در مقياس وسيع، طول عمر رابطه را معين ميکند اين است که طرفين رابطه تا چه اندازه با موفقيت از برهههاي تعارض ميگذرند . به عقيده کومستاک و استرزيزويک، اين وجود يا نبود تعارض نيست که کيفيت ازدواج را تعيين ميکند بلکه طرز اداره موقعيتهاي تعارض آميز است که کيفيت رابطه زناشويي را تعيين ميکند.مهارت کليدي در روابط متعهدانه دراز مدت، مديريت تعارض است .
وقتي تعارض بروز ميکند، طرفين رابطه دست بکار ميشوند تا با اقدام براي برطرف کردن آن دوباره آرامش را به رابطه بازگردانند. تجارب، دانش، باورها و ارزشهاي افراد شيوههاي مختلفي را براي حل تعارضات پيش روي آنها ميگذارد. اين شيوه ها به سبکها و تاکتيکهاي حل تعارض موسومند .
سبکهاي حل تعارض در واقع پاسخهاي الگوبرداري شده يا مجموعه اي از رفتارند که افراد در هنگام تعارض به کار ميبرند. تاکتيکها در واقع حرکات فردي هستند که افراد انجام ميدهند تا نظرکلي خود را پيش ببرند. بنابراين، سبکها تصوير بزرگتري را ارايه ميدهند. درحالي که تاکتيکها قطعات ارتباطي خاص اين تصوير بزرگتر را توصيف ميکنند. با اين حال، وقتي اين تاکتيکها به دفعات بسيار زيادي بکار ميروند، تبديل به سبك يا پاسخ الگوبرداري شده ميشوند . دگرگرن سازي تعارض به تغيير مفهومي ویا ادراکي در يکي يا بيش از يکي از طرفين رابطه متکي است. برداشت يا تصور ، هسته اصلي واکاوي تعارضات است. در تعارضات بين فردي، افراد طوري واکنش نشان ميدهندگوييکه در اصل اهداف متفاوتي دارند، برخي منابع به اندازه کافي وجود ندارند و طرف مقابل در واقع پا در راهي ميگذارد که انگار که در حق ديگري لطف ميكند. گاهي مواقع، باور بر اين است اين شرايط واقعيست امامقايسه اينکه چه چيزي واقعيست وچه چيزي از نظر شخص درست است، مبناي تحليل تعارض راشکل ميدهد.
مداخلات آموزشي و درماني متعددي براي حل تعارضات زناشويي صورت گرفته است. برخي بر عوامل شناختي نظير الگوهاي اسنادي و يا باورهاي غير منطقي عام يا خاص رابطه تاكيد كرده اند ، زيرا اين باور وجود دارد كه درك پوياييهاي زناشويي و تغيير رابطه اهميت زيادي دارد و برخي نيز تبادلات رفتاري زناشويي و يا عوامل رابطهاي نظير مهارتها را كانون مداخله خود قرار داده اند ، عده اي نيز بر هيجانها و يا بر سيستم زناشويي تاكيد كرده اند.
منبع
بایرامی،حدیث(1393)، اثر بخشی طرحواره های درمانی بر کاهش تعارضات زناشویی و افزایش سلامت روان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه آزاداسلامی گرمسار
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید