اصول درمان راه حل- محور

مواردی که در زیر می آیند، اصول درمان راه حل –محور هستند:

اگر مشکل قابل مطرح کردن نباشد پس درمان اتفاق نخواهد افتاد.

 این اصل، یکی از اصول حیاتی و شاید تنها اصل مهمی است که این رویکرد را در بر گرفته است. اگر مراجع چیزی به عنوان مشکل ارائه نکند، پس آن ها از قبل در آن مشکل تثبیت شده اند یا بطور متداول حول و حوش آن مشکل شکل گرفته اند. بنابراین، هر مداخلات درمانی نامربوطی را انجام  می­دهند .

اگر چیزی برای کار وجود داشته باشد، پس بیشتر از آن، انجام خواهد شد.

 معمولاً در دیدگاه راه حل –محور، اعتقاد بر این است که همه افرادی که برای مشاوره مراجعه   می­کنند، قبلاً کارهایی انجام می دادند که مشکل را حل کنند , یا مانع از این بشوند که مشکل بدتر شود. طبق نظر دیشازر و دیگران، این اصول دیدگاه واسطه گری این رویکرد را گسترش داده است. اگر مراجعی کاری که از قبل انجام می داده مؤثر بوده است، برای درمانگر این وظیفه به وجود می آید که آن روش را تأیید کند و مراجع را تشویق می کند که آن رفتار ها را بیشتر انجام دهد. وظیفه درمانگر است که مراقب باشد زمانی­که از مراجع می خواهد آن کارها را ادامه دهد، با احترام از مراجع بخواهد که آن کارها را انجام دهد.

اگر چیزی برای کار پیدا نشد، کارهای متفاوتی انجام خواهیم داد.

انسان ها تمایل دارند که راه حلی را که در گذشته بکار گرفته نشده را تکرار کنند. این برای درمانگر و مراجع درست است، بعنوان درمانگر، اغلب تکرار را به عنوان تفکر توجیه می کنیم. شاید مراجع آماده تغییر نیست ولی این آن چیزی نیست که ما نیاز داریم، این اصل، این حقیقت را پررنگ می کند که یک راه حل، راه حل نیست مگر اینکه به عمل درآید. اگر چیزی انجام نپذیرد، لزوماً آن یک راه حل نیست . در برخی از رویکردهای درمانی اعتقاد بر این است که اگر چیزی به عمل در نیاید این گناه مراجع است نه درمانگر. اما در SFT ، اگر تکلیفی به مراجع داده شود که برایش مؤثر نباشد، راه حل دیگری جستجو خواهد شد.

گام های کوچک می تواند منجر به تغیرات بزرگ شوند

یکی از مهمترین اصولSFT این است که بدانیم گام های کوچک می تواند منجر به تغیرات بزرگ شوند. SFT یکی از رویکردهای نظام دار است. وظیفه درمانگر این است که به مراجع کمک کند تا کار کوچک را به صورت متفاوت انجام دهد تا مشکل حل شود . اعتقاد بر این است که یک رفتار متفاوت تغییرات دیگر را تشدید می کند تا اینکه مشکلی که بزرگ به نظر نمی رسید، از بین برود. وقتی یک تغییر مثبت کوچک حاصل می شود، فرد خوشبین می گردد و اعتماد به نفسش برای به عهده گرفتن تغییرات بیشتر تا حدودی افزایش می یابد. اگر تغییر کوچکی در بخشی از الگوی مشکل ایجاد کنیم، می تواند کافی باشد. ما تلاش نمی کنیم تا راه حل های انجام شده مراجع را بی اعتبار سازیم یا تغییر مورد نیاز را به واسطه قطع راه حل های اصلی انجام شده مراجع ایجاد کنیم. ما سیستم خانواده را دوباره سازمان نمی دهیم یا آن­را گسترده تر نمی کنیم. ما تمایل داریم که پیشرفت کارمان از ساده به پیچیده باشد، تنها یک نوع مداخله برای کار درمانی اتخاذ نمی گردد، ما به سمت مداخله بعدی که پیچیده تر خواهد بود گام برخواهیم داشت. در حقیقت، فهرست تکنیک ها، در طول مدت درمان از سادگی به سمت پیچیدگی در حال افزایش خواهد بود .

 میلر و رول نیک،  فهرستی از اصول درمان موفقیت آمیز سوء مصرف مواد را ارائه کرده اند:

  • تغییر به صورت بدیهی اتفاق می افتد.
  • مداخلات رسمی فرایند تغییر بدیهی را افزایش می دهد و جایگزین چیزی برای آن­ها نیست.
  • مداخلات مختصر می تواند اثر ماندگاری داشته باشد.
  • افراد یا درمانگرانی که باور دارند تغییر اتفاق خواهد افتاد، تغییر رخ خواهد داد و هنگامی­که آن­ها گفتند که تغییر اتفاق نخواهد افتاد، پس تغییر صورت نخواهد گرفت.
  • مراجعی که به طور مثبت درباره تغییر صحبت می کند، تغییرات بعدی را پیش بینی می کند تا زمانیکه مراجعی ضد تغییر صحبت می کند، تغییر کمتری را به همراه خواهد داشت.
  • همدلی درمانگر، اطمینان به مراجع و توانایی کمک به مراجع، همگی بر صحبت درباره تغییر متمرکز است که همه آن­ها تغییر را تسهیل می کنند .

راه حل لزوماً مرتبط با مشکل نیست

بخاطر وجود محدودیت یا عدم زمان برای بررسی راه حل که به فرد اجازه می دهد، وارد مشاوره راه حل محور شود، بارها اتفاق افتاده است که راه حل مرتبط با مشکل نیست. در عوض، راه حل با آینده مطلوب مراجع ارتباط دارد. در این روش درمانگران SFT، به گذشته زندگی مراجع توجه می کنند و با دقت در آن به جستجو می پردازند و حضور این آینده مطلوب را جستجو می کنند .

زبان گسترش راه حل، از زبان مورد نیاز برای توصیف یک مشکل، متفاوت است

آلبرت انشتین، یکبار گفت که شما نمی توانید یک مشکل را با همان فکری که آن را خلق کرده اید، حل کنید. SFT  به این جمله، زبان را اضافه می کند که می بایستی به خوبی متفاوت باشد.

برای مثال، تفاوت را دراین جمله ببینید:

  • من مجبورم(باید) فردا سر کار بروم
  • من قصد دارم(تمایل دارم) فردا سر کار بروم

گفتگو در جمله اول منفی است، جمله دوم مثبت است. قطعاً ما زبان منفی را هر روز بدون اینکه تأثیرش را متوجه شویم، به کار می گیریم. افرادی که به درمان می آیند ناامیدند، جملات منفی نظیر، آنچه که در بالا آمده است دارند. آن­ها چیزهایی مانند این می گویند: من افسرده ام. وظیفه ما به عنوان درمانگر این است که کمی امید در داخل این جمله بیاوریم. خوب، شما که با افسردگی مبارزه می کنیدیا شما بدرستی اکنون افسرده شدید. این تغییرات مختصردرزبان، امیدواری را در مراجع فرا می­خواند و این تغییرات، زبان دیگری را فرا می خواند.

توصیف مشکلدرک راه حل( توصیف مجدد)
کودک نافرمانکودکی که از مستقل بودن لذت می برد.
ناسازگاری در رابطه حسنه یک الگوی نامطلوب تعاملات که بر اساس تفاوت ها، به عنوان مخالفت با الگوی تعاملی مطلوب قبلی که بر اساس تشابهات بود، گسترش پیدا کرده است.
افسردگییک احساس غمگینی که گاهی اوقات برای تجربه خوشحالی شما، مزاحمت ایجاد می کند.
اعتیاد عادتی از استمرار یک رفتاری که برای شما موثر نیست.

با صحبت کردن در دیدگاه راه حل محور، ما مراجعانمان را دعوت می کنیم به جای اینکه در مشکل غرق شوند و مشکل بر آن ها احاطه پیدا کند، در مورد راه حل ها فکر کنند. ما همچنین امید را به موقعیتی که امکان دارد در همان زمان وجود نداشته باشد، تزریق می کنیم.

مشکل همیشه اتفاق نمی افتد، همیشه استثناهایی وجود دارد.

یکی دیگر از جنبه های مهم رویکرد SFT، این است که استثناها را جستجو کنیم و آن ها را به کار گیریم. استثناها غالباً کوچک هستند و ممکن است خارج از حوزه آگاهی فرد دارای مشکل اتفاق بیفتد. اما یکبار در زندگی فرد اتفاق افتاده اند که می توانند ارتقا یابند و قدرتمند تر شوند. بنابراین در این مواقع، ما می توانیم استعدادهای پنهان مراجعین را که غالباً منجر به راه حل می شود، کشف کنیم .

آینده قابل آفرینش است.

این بهترین بخش SFT است. زمانی­که افراد را به عنوان افراد گیر افتاده نبینیم و در عوض به عنوان افرادی ببینیم که همه ابزارها را جهت رهایی از مشکل در آینده دارند، آینده به عنوان یک ابزار امیدوارکننده دیده می شود . میلر و برگ ، 8 مؤلفه کلیدی رویکرد راه حل – مدار را  توصیف کرده اند.

  • بدانیم که این رویکرد، تنها رویکرد کار با هر مراجعی نیست، به مراجعان کمک کنیم تا راه حل ها را شناسایی و کامل کنند و برنامه فردی مراجعان را توسعه دهیم.
  • به مراجعان کمک کنیم تا گستره ای از راه حل های ممکن را مورد بررسی قرار دهند.
  • به مراجعان کمک کنیم که طیفی از راه حل های ممکنه را که برای آن ها سودمند است، توسعه دهند و بدانیم که لزوماً راه حل و مشکل به یکدیگر ربطی ندارند.
  • به مراجعان کمک کنیم که برنامه های فردی شان راکه یک برنامه انعطاف پذیر،ساده وآسان باشد،توسعه دهند.
  • باور داشته باشیم که افراد می توانند بهبودی را به سرعت کسب کنند.
  • به مراجعان کمک کنیم برنامه ای را طراحی کنند که بر اساس تلاش های قبلی آن ها باشد.
  • به مراجعان کمک کنیم تا توانمندی ها و نقاط قوت شان را برای انجام طرح یکپارچه کنند.
  • به مراجعان کمک کنیم که به آینده توجه داشته باشند و یک نقشه عینی و واقعی به جایی که آن ها می­خواهند بروند، در عوض نگاه کردن به گذشته هم داشته باشند.

کوبا و لود، اصول درمان راه مدار را این­گونه بیان می می کنند:

  • مشکلات همیشه رخ نمی دهد و راه حل ها از استثنائات بوجود می آیند.
  • اعضای خانواده برای انجام رفتارهای موفقیت آمیز به جای اینکه خودشان را با راهکارهایی که برای دیگران سودمند است تطبیق دهند به توانایی های خودشان تکیه کنند.
  • موفقیت های کوچک و ناچیز هم امید زیادی درباره خود و زندگی شان به وجود می آورد.
  • راه حل هایی که درمانجو تاکنون نتوانسته کشف کند به وسیله دیگران خلق شده اند.
  • هیچ گونه رابطه ای بین مشکل و راه حل وجود ندارد و هر راه حلی بی همتاست. هر یک از این اصول درمان راه حل محور، بسیار به هم مرتبط و جدایی ناپذیرند .

منبع

نامنی،ابراهیم(1392)، اثربخشی خانواده درمانی راه حل مدار – ساختاری در درمان ( قطع مصرف مواد) افراد وابسته به مواد،پایان نامه دکترای تخصصی،روانشناسی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0