تصمیم گیری در سازمانها

اگر چه ارتباطات کار امد و موثر در هر سازمانی حیاتی هستند ، اما کلید موفقیت ، عمل است و عمل باید با تصمیم گیری هدایت شود  تصمیم گیری عبارت است از فرایند انتخاب یک عمل در ارتباط با یک مساله یا فرصت . تصمیم گیری منظم  پنج مرحله اساسی دارد که با شناخت مساله یا فرصت آغاز می‌شود . این مراحل پنج گانه به طور خلاصه عبارتند از :

  • تشخیص و تبیین مساله یا فرصت .
  • معلوم کردن و تجزیه
  • انتخاب اقدام یا راه حل مطلوب
  • اجرای راه حل انتخاب شده .
  • ارزیابی نتایج و پی گیری تا حد لازم .

تصمیم گیری در سازمانها در شرایط گوناگون و وضعیتهای مختلفی صورت می‌گیرد که فرایند آن را چالش انگیز می‌کند .

شرایط تصمیم مدیران

 تصمیمات مشکل گشایی در سازمانها نوعاً تحت سه شرایط مختلف اتخاذ می‌شوند : اطمینان ، ریسک و عدم اطمینان .

تئوری‌های تصمیم گیری

نظریه پردازان رفتار سازمانی دو تئوری برای تصمیم گیری در نظر گرفته اند : تئوری کلاسیک و تئوری رفتاری

تئوری کلاسیک تصمیم گیری

تئوری کلاسیک تصمیم گیری ، مدیر را به عنوان کسی می‌بیند  که در دنیای کاملاً مطمئن عمل می‌کند . مدیر  با مساله کاملاً تعریف شده و روشن مواجه است ، همه شقوق ممکن برای اقدام و نتایج هر یک را می‌داند و سپس راه حلی انتخاب می‌کند که بهترین نتیجه بهینه ی در حل مساله به دست می‌دهد واضح است که یان یک راه ایده آل برای تصمیم گیری است . تئوری کلاسیک برنامه ریزی شده کاربرد دارد .

تئوری رفتاری تصمیم گیری

تئوری رفتاری تصمیم گیری می‌گوید که انسان فقط بر حسب آنچه در موقعیت معینی درک می‌کند ، دست به اقدام   می‌زند . علاوه  بر این ، چنین ادراکی اغلب کامل نیستند . تصمیم گیرنده رفتاری به جای اینکه  با دنیای کاملاً مطمئن مواجه باشد . با محدودیت اطلاعاتی روبه رو است و به نظر می‌رسد که در شرایط عدم اطمینان عمل می‌کند . مدیران در مورد مسائلی که اغلب مبهم هستند تصمیم  می‌گیرند . آنها فقط قسمتی از آگاهی لازم برای راه حلها و نتایج را در اختیار دارند و نخستین راه حلی را انتخاب می‌کنند که به نظر می‌رسد راه حل رضایت بخشی است .

هربرت سایمون  این مدل را سبک قناعت ورزی  می‌نامد . تفاوت اساسی بین توانایی مدیر برای تصمیم گیری رضایتبخش « سبک رفتاری » وجود محدودیتهای شناختی و تاثیرشان بر ادراکات است و محدودیتهای شناختی ، تواناییهای ما را در تعریف مسائل ، تعیین شقوق عمل و انتخاب راه حلی که نتایج ایده آل قابل پیش بینی داشته باشد ، تضعیف می‌کند. این محدودیتهای شناختی به قدری در دنیای روزمره مدیران مهمند که ارزش والای بصیرت و قضاوت را معلوم می‌کنند.

 بصیرت ، قضاوت و پایبندی به عمل گذشته

عنصر کلیدی در تصمیمات برنامه ریزی نشده موفقیت آمیز در شرایط نا مطمئن، بصیرت است . بصیرت، توانایی شناختن یا تشخیص دادن سریع امکانات در یک موقعیت مشخص است . بصیرت ، عنصر خود انگیختگی بی سابقه را به تصمیم گیری مدیریت اضافه می‌کند و در نتیجه ظرفیت بالقوه ی را برای خلاقیت و نو آوری بیشتر ، ارائه می‌دهد.  بویژه در شرایط ریسکی و عدم اطمینان مدیران موفق ، احتمالاً تا حدود زیادی از بصیرت در تصمیم گیری استفاده می‌کنند . این یک راه بر خورد با  موقعیتهایی است که در آن سابقه امر روشن نیست ، وقعیتها محدودند و زمان ، عامل اصلی تصمیم گیری است .

مدیران با وجود محدودیتهایی که دارند سعی می‌کنند به صورت قدم به قدم و به طور منظم برنامه ریزی کنند . مدیران زبر دست و دقیق همچنین به ویژگیهای شغلی که میتنز برگ و دیگران مورد بحث قرار داده اند واقفند و مهارتهای بصیرت خودشان را به اقتضای آنها به کار می‌برند مدیران  کار آمد قادرند نگرشهای تحلیلی و بصیرتی را برای خلق راه حلهای تزه و جدید ترکیب کنند .

یابندگی قضاوتی

قضاوت یا به کار بردن توانایی ذهن ، در تمام جنبه‌های تصمیم گیری حائز اهمیت است یابندگی یا ساده کردن استراتژی ها یا قواعد سر انگشتی  که در تصمیم گیری به کار می‌روند . می‌توانند کار مدیران را ساده تر سازند تا با شرایط عدم اطمینان و محدودیت اطلاعات بتوانند تصمیم گیری کنند . اما اینها ممکن است به اشتباهات سیستماتیک منجر شوند که بر کیفیت تصمیمات  اثر می‌گذارند . تحقیقات نشان می‌دهد که مدیران و سایرین در معرض اشتباهات سیستماتیک و جهت گیری هایی قرار درند که در کیفیت  تصمیم‌های اتخاذ شده می‌توانند موثر باشند . هر تصمیم گیرنده ی باید از مسائل یابندگی قضاوتی ، شامل در دسترس بودن ، مشابهت و تکیه بر سابقه تعدیل آگاه باشد.

قاطعیت در تصمیم گیری

با توجه به مدیریت فرایند تصمیم گیری ، می‌توان گفت که مدیر کار امد کسی است که قادر به گزینش  دقیق مسائل و مشکلاتی باشد که پذیرای تصمیم گیری مدیریتی هستند . قاطعیت در تصمیم گیری دو جنبه مهم دارد : نخست انتخاب مسائل و فرصتهایی که سزاوار رسیدگی و توجه مدیریتی باشند و دوم اتخاذ یک استراتژی برای بر خورد با مسائل .

استراتژی در گیر کردن دیگران در تصمیم گیری

یکی از اشتباهات مدیران جدید این است که می‌پندارند خودشان باید برای حل مساله تصمیم گیری کنند . مدیران  عملاً تصمیم گیری را به یکی یا همه شیوه‌های ذیل انجام می‌دهند :

تصمیمات فردی ، تصمیمات مشورتی و تصمیمات گروهی

مدیران کار آمد می‌دانند که چه زمانی و چگونه از هر یک از  این شیوه استفاده کنند . البته هدف اصلی همواره ، اتخاذ یک تصمیم عالی است یعنی تصمیمی‌که با کیفیت بالا و در زمانی مناسب صورت گیرد .  و برای کسانی که به حمایتشان در اجرای تصمیم نیاز است قابل پذیرش و درک باشد .

منبع

 هاشمی‌فرد، مراد(1394)، تاثير اتوماسيون اداري بر بهبود تصميم گيري مديران، پایان نامه کارشناسی ارشد، مدیریت بازرگاني، دانشگاه آزاد اسلامي

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0