آموزش وپرورش در خانواده

محیطی که فرد در آن متولد شده و زندگی می کند مهمترین نقش را در رفتارهای او در دوران کودکی و عصر جوانی دارد. از آن جایی که کودک مانند دفترچه نقاشی سپیدی می باشد که دست کم در شش سال اول زندگی، همه ی نقاشی ها و رنگ آمیزی ها را ما در آن می کشیم ؛ منظور از ما به طور اخص خانواده است .

بنابراین نوع آموزش و پرورش خانواده مهمترین تأثیر را در تشکیل شخصیت اولیه کودک خواهد داشت، البته نباید از یاد برد که کودک پس از این سنین خارج از دایره خانواده، روابطی را در مدرسه با همبازی ها، دوستان و معلمین نیز برقرار می کند و از آنها تأثیر می پذیرد و گاهی بر روی آنها تأثیر می گذارد. بنابراین به طور قاطع نمی توان محیطی را که کودک در آن رشد می کند کاملاً قابل کنترل دانست، البته کنترل بیش از حد کودک هم می تواند آینده ی او را به مخاطره بیندازد. بنابراین بهترین کار این است که کودک با توجه به مقتضیات اجتماعی و تربیتی جامعه‌ای که می خواهد درآن زندگی کند پرورش یابد.

خانواده آموزشگاه نخست انسان است، انتقال دهنده تمدنها و فرهنگهاست.کودک ارزشها و فضائل اخلاقی و انسانی را از خانواده کسب می کند، در خانواده تکامل و تحول می‌یابد، الگوسازی می کند و در یک جمله می توان این گونه بیان کرد که سلامت و سعادت جامعه در گرو تأمین سلامت یا عدم سلامت خانواده است.

تاريخچة موضوع در جهان

واژة كيفيت  زندگي با وجود دارا بودن تعاريف گوناگون از تاريخچه نسبتاً كوتاهي برخوردار مي‌باشد. اين واژه براي اولين بار در كتاب اقتصاد رفاه كه توسط اقتصاددان انگليسي به نام  آرتور سيسيل پيگو ، در دهة 1920 نوشته شد به كار رفته است، ولي كاربرد گسترده آن مربوط به بعد از دهة 1950 ميلادي مي‌باشد.

در ابتدا كيفيت زندگي بيشتر به شاخص‌هاي مادي نسبت داده مي‌شد و معرف اصلي سنجش آن توليد ناخالص ملي  بود، ولي به مرور و با توجه به انتقاداتي كه به اين شاخص‌ها وارد شد در اواخر 1950 اين مفهوم توسط فردي به نام جي. كي. گالبريث ، دوباره تعريف شد و علاوه بر توجه به ارزش‌هاي مادي، ارزش‌هاي غيرمادي موجود در حوزه‌هاي محيطي، سياسي و اجتماعي نيز در آن لحاظ گرديد.

در حوزه‌هاي پزشكي،‌جنبه‌هاي اجتماعي كيفيت زندگي مرتبط با سلامت در سال 1948 ميلادي و بعد از آن كه  سازمان بهداشت جهاني ، سلامت را به عنوان نه تنها نبود ناتواني و مريضي، بلكه همچنين رفاه اجتماعي، رواني و جسماني تعريف كرد معرفي شده بود.در سال 1957 ميلادي در ايالت متحده آمريكا، پيمايش سلامت ملي با هدفي فراي مسائل صرفاً مربوط به ناخوشي و ناتواني انجام شد.

از دهة 1960 به بعد، سنجش كيفيت زندگي و ابعاد آن و نيز روابط بين آن‌ها به يك بعد كليدي تبديل شده و بحث جديدي را در رابطه با تحقيق بر روي معرف‌هاي اجتماعي آغاز كرد. در حقيقت، ارزيابي كيفيت زندگي از طريق مجموعه متنوعي از معرف‌هاي اجتماعي با جديت بسياري در دهه‌هاي 1960 و 1970 كه دوره كاميابي و موفقيت‌هاي اقتصادي دور آغاز گرديد.

يكي از پيشگامان تحقيق بر روي كيفيت زندگي در آمريكا به نام ريموند بوئه ، معرف‌هاي اجتماعي را آمارها، مجموعه‌هاي آماري و تمام شواهدي مي‌داند كه ما را در ارزيابي جايگاهي كه ما و جامعه در آن قرار داريم و ارزيابي مسيري كه بر طبق ارزش‌ها و اهدافمان در آن حركت مي كنيم ياري مي‌رسانند.

افزايش تحقيق در رابطه با معرف‌هاي اجتماعي در سال 1970 در حقيقت پاسخي به افزايش تقاضاي جامعه براي كسب اطلاعات جهت حمايت از سياست‌هاي اجتماعي فعال و عملياتي كردن (كمي كردن) كيفيت زندگي در جوامع توسعه يافته مدرن، كمك به نمايان كردن تغييرات اجتماعي و سنجش رفاه بشري بود.در سال‌هاي اخير، تحقيق كيفيت زندگي يا تحقيق در رابطه با معرف‌هاي اجتماعي بيشتر بر روي كيفيت زندگي جمعي ، يا كيفيت زندگي شهري  ،  متمركز شده است. دو نوع اصلي از تحقيقات در اين حوزه را مي‌توان اينگونه برشمرد :

  1. تحقيقات مرتبط باسنجش كيفيت زندگي گروه‌هاي خاص،بيماران رواني،سالخوردگان وفقرا و …
  2. تحقيقات مرتبط با سنجش كيفيت زندگي كل افراد جامعه به منظور ارزيابي نتايج سياست‌هاي معين اجرا شده در جامعه .

کیفیت زندگی در ایران

در ايران براي نخستين بار موضوع كيفيت زندگي در دومين سمينار ملي رفاه اجتماعي كه از سوي دبيرخانه شوراي عالي رفاه اجتماعي در سال 1355 برگزار شد مطرح گرديده است. در اين سمينار پنج كميته در زمينه‌هاي مختلف فعاليت‌ داشتند كه كميته سياست‌هاي رفاهي و كيفيت زندگي يكي از آن‌ها بوده و مسئوليت‌ اداره آن برعهده آقاي احسان نراقي، قرار داشته است. بررسي مطالعات انجام شده در سال‌هاي اخير در خصوص كيفيت زندگي نشان مي‌دهد كه به مرور مبحث كيفيت زندگي از كانون توجه رشته هاي علوم اجتماعي مانند جامعه‌شناسي خارج شده و رشته‌هاي پزشكي توجه ويژه‌اي به آن داشته‌اند.پژوهش‌هاي انجام شده در اين حوزه در رابطه با كيفيت زندگي بيماراني صورت گرفته كه به انواع مختلف بيماريها وبخصوص سرطان مبتلا بوده‌اند و از نگريستن به اين موضوع از ديدگاه علوم اجتماعي و بررسي عوامل اجتماعي مؤثر بر آن غفلت شده است.

منبع

صادقی،سماء(1387)،كيفيت زندگي دختران ساكن در مركز قرنطينه بهزيستي،پایان نامه کارشناسی ارشد،مددکاری اجتماعی،دانشکده علوم اجتماعی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0