تاریخچه ی هوش هیجانی

دو هزار سال پیش افلاطون گفت: « تمام یادگیری ها دارای یک زیربنای هیجانی و عاطفی هستند».  بر اساس گفته ی افلاطون از آن زمان تا کنون دانشمندان، پژوهشگران و فیلسوفان زیادی در جهت اثبات یا نفی نقش احساسات در یادگیری، مطالعات زیادی انجام داده اند .اقدامات اولیه ی روانشناسان در زمینه ی هوش، متمرکز بر جنبه های شناختی همچون حافظه و حل مسأله بود. در مطالعه ی هوش عمدتاً در کاربرد انطباقی و مناسب مؤلفه های شناختی آن توجه داشته اند .

وکسلر، درباره هوش هیجانی می نویسد:کوشیده ام نشان دهم که علاوه بر عوامل غیر  هوشی ویژه ای نیز وجود دارد که می تواند رفتار هوشمندانه را مشخص کند نمی توانیم هوش عمومی را مورد سنجش قرار دهیم مگر این که آزمون ها ومعیارها یی نیز برای برای سنجش عوامل  غیر هوشی در بر داشته باشیم.

وکسلر، در صدد آن بود  که جنبه های غیر شناختی و شناختی هوش عمومی را با هم بسنجد و تلاش او در این زمینه را میتوان دراستفاده وی از کار برد  خرده آزمون های تنظیم تصاویر و درک و فهم – که دو بخش عمده آزمون وی را تشکیل می دهند –دریافت . در خرده آزمون درک و فهم ، سازگاری اجتماعی  و در تنظیم تصاویر شناخت و تمیز موقعیتهای  اجتماعی  مورد بررسی قرار میگیرد.

 اما به تدریج دیدگاه های مبتنی بر هوش شناختی جای خود را به مطالعه ی سایر توانایی های موثر بر عملکرد انسان دادند. برای مثال ثرندایک ، رفتار هوشمندانه را شامل هوش عینی ؛ مهارت ساختن و به کار بردن ابزار و وسایل ، هوش انتزاعی ؛ توانایی کاربرد کلمات، اعداد و اصول علمی  و هوش اجتماعی ؛ شناخت افراد و توانایی عمل خلاقانه در روابط انسانی  می دانست.لیپر ، نیز بر این باور بود که  تفکر هیجانی  بخشی از تفکر منطقی است و به این نوع تفکر – یا به معنای کلی تر  هوش  کمک میکند.

 سازه ی هوش اجتماعی وی بسیار شبیه به اصطلاح هوش هیجانی امروزه بوده است. همچنین گاردنر و استرانبرگ ، از جمله ی کسانی بودند که اعتقاد داشتند هوش نه تنها توانایی های شناختی را شامل می شود، بلکه چگونگی تجربه و بیان هیجانات را نیز در بر می گیرد .

گاردنر،  در نظریه ی هوش چندگانه، به هوش های فردی نیز اشاره می کند که شامل دو مؤلفه ی مهم می باشد: هوش درون فردی؛ یعنی توانایی به هم پیوسته و درونی در ایجاد الگوی دقیق و عینی از خویشتن و استفاده از آن در جهت عمل مؤثر و کار آمد در زندگی، دستیابی به زندگی احساسی خویشتن و تمایز میان هیجان ها جهت فهم و هدایت رفتار خود، هوش بین فردی، که توانایی درک سایر افراد از جهت تفاوت در خلق، مزاج، انگیزش، هدف، علاقه به دیگری و همدلی را در بر می گیرد و حوزه های دیگری به رشد و گسترش مفهوم هوش هیجانی کمک کردند، که از جمله ی آن ها می توان به مفهوم نبوغ هیجانی اشاره کرد که از برخی جهات به ظهور زودتر مفهوم هوش هیجانی کمک کرد . لئونل اولین بار مفهوم هوش هیجانی را به زبان آلمانی در سال 1966 به کار برد . چارچوب هوش هیجانی، تعریف رسمی آن و پیشنهاد در مورد اندازه گیری آن، برای اولین بار در دو مقاله ی مایر و سالووی که در سال 1990 چاپ شد، ظاهر گشت .

این دو روانشناس آمریکایی با اطلاع از مقدمات اولیه یی که در مورد جنبه های غیرشناختی هوش انجام شده بود، تحقیق در زمینه ی هوش هیجانی را آغاز کردند. آن ها هوش هیجانی را به عنوان یک شکل از هوش اجتماعی در نظر گرفتند که شامل توانایی بازبینی هیجانات خود و دیگران و تمیز بین آن ها و به کار بردن این اطلاعات برای هدایت افکار و اعمال خود بود . در سال 1990 همچنین بارآن، مفهوم بهره ی هیجانی (EQ ) را مطرح کرد تا بر اساس آن بتواند روش خود را برای ارزیابی هوش کلی توضیح دهد. او معتقد بود هوش هیجانی توانایی ما در کنار آمدن موفقیت آمیز با دیگران، توأم با احساسات درونی را منعکس می سازد.

دانیل گلمن، با انتشار کتاب هوش هیجانی، اطلاعات جالبی در مورد مغز ، احساسات و رفتار عرضه کرد. او اعتقاد داشت که توانایی های شخصی و بین شخصی (هوش هیجانی) نسبت به IQ دارای اهمیت بیشتری در موفقیت های شخصی، اجتماعی و حرفه ای افراد است. و نیز معتقد بود هوش و استعداد فقط می تواند به اندازه ی 20 درصد در موفقیت فرد نقش داشته باشد و 80 درصد بقیه به عوامل دیگری از جمله هوش هیجانی افراد مربوط می شود .

روان شناسان دیگر نظیر مایر ، سالوی نیز پژوهش های خود را بر جنبه های هیجانی هوش متمرکز کرده اند . پژوهشگران از طریق سنجش مفاهیمی مانند مهارتهای اجتماعی ، توانمندی های بین فردی ، رشد روان شناختی و آگاهی های هیجانی که همگی مفاهیمی مرتبط با هوش هیجانی هستند ، به بررسی ابعاد این نوع هوش پرداخته اند.

هم اکنون و در مرحله ای که از سال 1998 آغاز شده است، اصطلاحات و پالایش های متعددی در ابعاد نظری و پژوهشی حوزه ی هوش هیجانی به عمل آمده و مقیاس های جدیدی برای اندازه گیری هوش هیجانی تهیه شده است و پژوهش های بنیادی تری در این حوزه انجام گرفته است. در واقع پیچیدگی حوزه ی هوش هیجانی به این دلیل است که این حوزه در بر گیرنده ی جنبه های علمی و نیز جنبه های عامه پسند آن می باشد. نکته ی قابل ذکر دیگر این است که تاریخچه ی هوش هیجانی هنوز در حال نوشته شدن است.

منبع

بنی فاطمه،بتول(1391)،سبک های حل مسئله وهوش هیجانی ،پايان نامه كارشناسي ارشد،روانشناسی تربیتی،دانشگاه آزاداسلامی تهران

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0