تاریخچه شیوه فرزندپروری
شیوه های فرزندپروری
ارتباط والدین از جمله موارد مهمی است که سالها نظر صاحب نظران و متخصصان تعلیم و تربیت را به خود جلب کرده است. خانواده نخستین پایگاهی است که پیوند بین کودک و محیط اطراف او را به وجود میآورد. کودک در خانواده پندارهای اولیه را دربارهی جهان فرا میگیرد، از لحاظ جسمی و ذهنی رشد مییابد، شیوههای سخن گفتن را میآموزد، هنجارهای اساسی رفتار را یاد میگیرد و سرانجام نگرشها، اخلاق و روحیاتش شکل میگیرد و بعبارتی اجتماعی میشود .
هرخانواده شیوههای خاص را درتربیت فردی و اجتماعی فرزندان خویش بکارمیگیرد. این شیوهها که شیوه فرزندپروری نامیده میشوند متأثرازعوامل مختلفی ازجمله فرهنگی،اجتماعی،سیاسی، اقتصادی وغیره میباشند .
با نگاهی به تاریخ تعلیم و تربیت کودک میتوان دیدگاههای مختلف و گاه متضادی را مشاهده نمود. مثلاً در قرن گذشته تا دههی سی ، شیوه تربیت کودک متأثر از دیدگاه رفتارگرایی بود که نوزاد را شیئی فرض میکرد که میتوان بصورت نظاممندی شکل داد و شرطی کرد. در این دوره اعتقاد بر این بود که رفتار پسندیده اجتماعی زمانی حاصل؛ که کودک در یک نظام تربیتی بشدت کنترل شده قرار گیرد.در صورت مشاهده هرگونه رفتار ضد اجتماعی تنبیه صورت بگیرد تا رفتارهای پسندیده اجتماعی حاصل شود .
از دههی سی ، تا اواسط دههی شصت ،شیوه تربیتی به سوی انعطافپذیری بیشتر دگرگون شدند. در این دوره به والدین توصیه میشد که به احساسات و استعدادهای کودک توجه بیشتری نشان دهند . در واقع نگرش آزادتر در مورد تربیت کودک در سال های دههی چهل پدیدارشد. با تأثیر مداوم مربیان مترقی مانند جان دیویی – ماسلو – راجرز این روند سریعتر صورت گرفت. آنها معتقد بودند که اگر به افراد آزادی کشف و ترقی در یک محیط باز و پذیرا داده شود همهی آنها برای یادگیری و پیشرفت سازنده وخلاق و به فعل در آوردن تواناییهای بالقوه خود استعداد ذاتی دارند .
مدل های شیوه فرزندپروری
امروزه محققان در خصوص شیوههای فرزندپروری والدین و تأثیراتی که هر یک بر رشد کودکان دارند، به بحث و بررسی پرداخته و الگوهای مختلفی را ارائه دادهاند. عمده مطالعات و مدلهای ارائه شده در این حوزه، بر دو بعد، پذیرش- پاسخ گویی و درخواست – کنترل تأکید دارند . بعد اول فرزندپروری (پذیرش- پاسخگویی)، نشان دهنده والدینی است که حمایت کننده بوده و به نیازهای فرزندانشان حساس هستند، تمایل دارند به کودکان خود محبت کنند و آنها را تحسین نمایند. والدین پذیرا و پاسخگو، با عاطفه هستند، اغلب با مهربانی، تحسین و تشویق با فرزندانشان برخورد میکنند.
بعد درخواست – کنترل، بر کنترل والدین بر تصمیمات فرزندان اشاره دارد. والدین کنترل کننده یک سری قوانین را برای کودکان قرار میدهند و از آنها انتظار دارند که از قوانین پیروی نمایند. آنها رفتار فرزندان را مشاهده و نظارت میکنند تا مطمئن شوند که مقررات توسط فرزندان اجرا میشود. والدینی که کمتر سختگیر و کنترل کننده هستند،درخواستهای کمی از فرزندان دارند،به آنها اجازه میدهند که استقلال و خودمختاری بیشتری در محیط اطرافشان داشته باشند. با توجه به این دو بعد، چهار شیوهی فرزندپروری عبارتند از:
- مقتدر ،
- مستبد وسلطهجو ،
- سهلگیر،
- غفلتگرا .
والدین مقتدر از انتظارات بالا و خودکنترلی فرزندانشان برخوردار بوده و سطوح بالایی از حساسیت، تعامل هیجانی و درگیری را از خود نشان میدهند. این والدین انعطافپذیر و درخواست کننده هستند، عقاید و نظرات فرزندانشان را در نظر میگیرند ولی محدودیتهایی را اعمال میکنند. نوجوانان را در تصمیمگیریهای خانواده دخالت میدهند و برای فرزندان خود احترام قائل هستند. والدین مستبد، دارای درخواست- کنترل بالا و پذیرش- پاسخگویی پایین هستند. والدین قوانین زیادی را برای کودک وضع میکنند، و انتظار دارند که آنها کاملاً از قوانین اطاعت کنند،بندرت به فرزندان درمورد قوانین توضیح میدهند و اغلب ازروشهای منفی،مانند تنبیه فیزیکی برای مطیع کردن کودکان استفاده میکنند. در برخورد با نیازهای رشدی فرزندانشان حساسیتی نشان نمیدهند وپشتیبانی عاطفی کمی را نسبت به آنان اعمال میکنند.درشیوه سهلگیر، پذیرش- پاسخگویی بالا ولی درخواستگری و کنترل پایین است. این والدین، کودکان خود را تشویق میکنند که تکانههای خود را ابراز کنند، و بندرت بر رفتار آنها کنترل دارند، به همین دلیل در رفتار فرزندان این شیوه فرزندپروری، بینظمی زیادی، مشاهده میشود.در فرزندپروری بیتوجه، اینگروه هم بعد کنترل- درخواست و هم پذیرش- پاسخگویی، پایین است.والدین، خیلی درگیر تربیت کودکان نیستند، بنظر میرسد که نگران آنها هم نمیباشند. این والدین آنقدر در مشکلات خود غرق هستند که نمیتوانند، انرژی کافی را برای تعیین و اجرای قوانین بگذارند.
مدل شیوه فرزندپروری بامرید
بامریند، شیوههای فرزندپروری را در سه دسته تقسیم میکند که شامل:
- فرزندپروری استبدادی
- فرزندپروری مقتدرانه
- فرزندپروری آسانگیر.
این سه شیوه، متداولترین شیوه های فرزندپروری هستند. این شیوهها بر اساس دو بعد اصلی فرزندپروری، یعنی پذیرش و پاسخدهی و توقع قرار دارد. پذیرش به معنای حمایت یا صمیمیت والدین و توقع به معنای کنترل رفتاری بیان شده است.
مدل شیوه فرزندپروری شیفر
شیفر، از جمله افرادی است که با توجه به دو بعد رفتاری والدین یعنی آزادی-کنترل : سهلگیری- سختگیری و گرمی- سردی (پذیرش- طرد) یک طبقهبندی انجام داد .
به این ترتیب، والدین را به چهار دستهی کلی تقسیم کرد:
- والدین گرم و آزاد گذارنده: این والدین معمولاً دارای استقلال بوده و رفتار اجتماعی مناسبی دارند. محبت و آزادی والدین باعث میشود که حالتهای پرخاشگری کمی در این کودکان مشاهده شود. مشخصات این کودکان شامل داشتن اعتماد به نفس، احساس استقلال، تمایل به تسلط بر محیط و گرایش به رفتارهای دوستانه نسبت به همسالان است.
- والدین گرم و کنترل کننده: این والدین اجازهی کسب تجربه و یادگیری را از کودک میگیرند. آنها با محبت افراطی موجب سلب آزادی لازم از کودکانشان میشوند. کودکان این والدین در مقایسه با کودکانی که والدین گرم و آزاد گذارنده دارند، خصومت و پرخاشگری بیشتری از خود نشان میدهند.
- والدین سرد و آزاد گذارنده: رفتارهای سرد و خصومتآمیز این والدین که به تنبیه استوار است به همراه سختگیری و محدودیت شدیدی که نسبت به فرزندان خود اعمال میکنند، موجب احساس خصومت شدید در فرزندان آنها میشود. از سویی عدم اجازه به کودک در ظاهر ساختن این احساس خصومت، کودکان را عصبی بار میآورد. این کودکان معمولاً در روابط اجتماعی ناموفق هستند. گوشهگیری، خجالت و عدم اعتماد به نفس در این کودکان وجود دارد.
- والدین سرد و کنترل کننده: همراه شدن فقدان محبت با عامل عدم آزاد گذاشتن موجب بروز رفتار پرخاشگرانه به شدیدترین حالت در این کودکان میشود.
منبع
علیشیری،آزاده(1392)، اثربخشی آموزش گروهی فرزندپروری مثبت بر روابط مادر- کودک،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی، دانشکدهی علوم تربیتی و روانشناسی شیراز
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید