تاريخچه توليد ناب

سير تحولات صنعتی جهان نشان می دهد اولين انقلاب توليدی جهان در قرن نوزدهم توسط کشورهای اروپائی با عنوان توليد دستی  در صنعت خودروسازی به منصه ظهور رسيد. اين نظام توليد که چگونگی کارکرد آن از نام آن پيداست در قالب مشخصات زير به توليد می پرداخت.

  • وجود نيروی کاری که در طراحی، ماشين کاری و اندازه کردن مهارت بسيار داشت. اکثريت کارگران از طريق شاگردی، مجموعه کاملی از مهارتهای دستی را کسب کرده بودند و بسياری از انان اميد داشتند که روزی کارگاهی برای خود داشته باشند و به طور مستقل با شرکتهای مونتاژ قرارداد ببندند.
  • وجود سازماندهی بسيار غيرمتمرکز؛ اگرچه همگان در يک شهر جمع شده بودند، اکثر قطعات و بيشتر طراحی خودروها از کارگاههای کوچک بيرون می آمد. مالک يا مدير شرکت مونتاژ، سيستم را به وسيله ارتباط مستقيم با مشتريها، کارکنان و عرضه کننده ها هماهنگ می کرد.
  • به کارگيری ابزارآلات ماشينی چندکاره برای انجام کارهايی نظير مته کاری، سنگ زنی و ديگر عملياتی که بايست بر روی چوب يا فلز صورت می گرفت.
  • حجم بسيار پايين توليد؛ رقمی حدود 1000 اتومبيل يا کمتر در سال که تعداد کمی از آنها بر اساس طراحی واحدی ساخته می شوند و حتی در بين آن تعداد کم، هيچ دو محصولی عيناً مانند هم درنمی آمد، چراکه تکنيکهای دستی به ناگزير محصولات متفاوتی توليد می کنند.

يك توليدگر دستي از كارگران بسيار ماهر و ابزارهاي ساده اما انعطاف‌پذير استفاده مي‌نمايد تا دقيقا انچه را بسازد كه مشتري مي‌خواهد ؛ يعني يك واحد در يك زمان .از ضعفهای تولید دستی این است كه قیمت محصول بالا بوده و در صورت افزایش حجم تولید ، قیمت پایین نمی‌آید . ؛ امروزه در مورد ماهواره‌ها و سفینه‌های فضایی كه برجسته‌ترین تولیدات دستی هستند همین مشكل به چشم می‌خورد . از مشكلات دیگر تولیدكنندگان دستی این است كه معمولا فاقد آن سرمایه مالی و انسانی كافی هستند كه به دنبال نوآوریها و پیشرفتهای اساسی باشند چرا كه پیشرفت واقعی در دانش فنی مستلزم تحقیق و پژوهش سازمان یافته است .

پس از جنگ جهانی اول، هنری فورد و آلفرد اسلون مدير جنرال موتورز توليدات صنعتی جهان را از قرون توليد دستی که شرکتهای اروپايی رواج داده بودند به درآوردند و به عصر توليد انبوه  کشاندند. در اين زمان بود که هنری فورد راهی يافت تا بر مشکلات ذاتی توليد دستی غلبه کند. تکنيکهای جديد فورد قادر بود در حالی که بر کنترل کيفی می افزود، قيمتها را به ميزان قابل توجهی کاهش دهد. هنری فورد سيستم ابداعی خود را توليد انبوه نام نهاد . سپس راهی که فورد آغاز کرده بود اسلون ادامه داد و توليد انبوه را به اوج دوران شکوفايي رسانيد. در نتيجه، ايالات متحده آمريکا خيلی زود بر اقتصاد جهانی تفوق يافت. تفوقی که تا نيم قرن بعد به طول انجاميد. ويژگی های اصلی اين نظام توليد عبات بودند از:

  • خط مونتاژ متحرک
  • قابليت تعويض کامل قطعات
  • راحتی اتصال قطعات مختلف به يکديگر
  • کاهش زمان چرخه کاری
  • امکان تعويض پذيری کارگران
  • خلق افراد جديدی مانند تعميرکاران و مهندسان صنايع
  • کاهش زمان راه اندازی ماشين آلات

کليد توليد انبوه، چنانکه بسياری می انگارند، خط متحرک و پيوسته مونتاژ نبود. بلکه قابليت تعويض کامل قطعات و راحتی اتصال قطعات مختلف به يکديگر بود. در واقع همين نوآوری در توليد بود که وجود خط مونتاژ را ممکن کرد. در مجموع مزيتهايی که فورد را از رقيبانش متمايز می کرد عبارت بود از تعويض پذيری قطعات و سادگی و آسانی مونتاژ کردن آنها.در بهار 1950، يک مهندس جوان ژاپنی به نام آی جی تويودا راهی سفر سه ماهه ای به ديترويت شد تا کارخانه روژ فورد را بررسی کند.

شرکت تويوتا موتور تا سال 1950، طی سيزده سال تلاش، تنها 2685 خودرو توليد کرده بود، در حالی که روژ در يک روز هفت هزار خودرو توليد می کرد. بنابراين خيلی زود اوضاع بايد تغيير می کرد. آی جی، چه از لحاظ توانايی و چه از لحاظ بلندپروازی، مهندس متوسطی نبود. او پس از انکه ذره ذره کارخانه پهناور روژ، يعنی بزرگترين و کاراترين امکان توليد صنعتی در جهان را مورد بررسی قرار داد، طی نامه ای به اداره مرکزی نوشت که فکر می کند ؛ امکاناتی برای بهبود سيستم توليد وجود دارد.  اما نسخه برداری از روژ و اصلاح آن کار سختی به نظر می رسيد. هنگامی که آی جی تويودا و تايی چی اوهنو، نابغه توليد او، به ژاپن بازگشتند به دلايل زير به اين نتيجه رسيدند که توليد انبوه هرگز نمی تواند در ژاپن محقق شود.

  • به وجود آمدن بحران اضافه ظرفيت
  • عدم بکارگيری توليد انبوه در صنايع کوچک و خاص
  • متغير بودن سطح نيازها و انتظارات مشتريان
  • غيرقابل کنترل و پيش بينی بودن شرايط محيطی خارجی تأثيرگذار بر سازمان

و اين شروعی بود برای تولد انچه که شرکت مذکور سيستم توليدی تويوتا ناميد و در نهايت به توليد ناب معروف شد.تايی چی اوهنو، سريعاً تشخيص داد که به کار بردن ابزارهای ديترويت؛  مناسب اين تصميم نيست. شيوه های توليد دستی، انتخاب مناسبی بود، اما نمی توانست يک شرکت را به سوی توليد انبوه برای بازار هدايت کند. اوهنو دريافت که به رهيافت تازه ای نياز است و آن را پيدا کرد. بررسی کارگاه قالب زنی او نمونه خوبی است که طرز کار شيوه های جديد او را معلوم می گرداند.

ديترويت، ولفس بورگ، فلينس و ميرافيوری تعويض قالب را به عهده متخصصان گذاشته بودند. برای تعويض قالب از زمانی که آخرين قطعه با قالبهای قديمی زده می شد تا نخستين قطعه قابل قبول که قالبهای جديد می زدند، يک روز تمام صرف می شد. ايده اوهنو عبارت بود از ايجاد روشهای ساده تری برای تعويض قالب و نيز عوض کردن قالبها به طور پيوسته يعنی؛  به جای هر سه ماه يک بار، هر دو سه ساعت يک بار قالب عوض شود .  او برای کار گذاشتن و درآوردن قالبها از غلتک استفاده کرد و مکانيسمهای تنظيم کردن قالب در درون دستگاه را ساده کرد.

چون تسلط بر اين روشهای جديد، مشکل نبود و کارگران توليد هميشه در طول تعويض قالب عاطل و بيکار می ماندند، اوهنو به اين فکر افتاد که بگذارد خود کارگران خط توليد به کار تعويض قالب بپردازند. اوهنو تعدادی ماشين پرس دست دوم آمريکايی خريداری کرد و از اواخر دهه 1940 به بعد به آزمايشهای بسياری دست زد و عاقبت توانست روشهايش را در مورد تعويض سريع به کمال رساند. در اواخر دهه 1950، او زمان لازم برای تعويض قالبها را از يک روز به سه دقيقه کاسته بود. همچنين ديگر به متخصصين تعويض قالبها نياز نبود. در اين روند او به کشف مهمی دست يافته بود؛ از اين قرار که اگر مجموعه کوچکی قطعه ساخته شود، هزينه هر قطعه کمتر از وقتی خواهد بود که انبوهی از قطعات ساخته شود.  اوهنو ؛ که پس از جنگ بارها از ديترويت ديدار کرد، کل سيستم را پر از مودا  می ديد. مودا يک اصطلاح ژاپنی است به معنای اتلاف. به نظر اوهنو توليد انبوه در محاصره اتلاف نيروی کار، اتلاف مواد خام و اتلاف وقت بود.

در تويوتا سيتی اوهنو شروع به آزمايش کرد. نخستين گام او تشکيل گروههايی از کارگران بود، به طوری که هر گروه به جای يک سرکارگر يک سرگروه داشت. مجموعه ای از مراحل مونتاژ به هر گروه واگذار می شد و از آنها خواسته می شد که با همکاری هم به نحو احسن عمليات لازم را انجام دهند. سرگروه، علاوه بر وظيفه هماهنگ کردن گروه، مانند بقيه اعضاء به کارهای مونتاژ می پرداخت و اگر کارگری غيبت داشت وظايفش را سرگروه انجام می داد.

در گامهای بعد اوهنو وظيفه تميزکاری، تعمير جزئی ابزارآلات و کنترل کيفی را به عهده گروه گذاشت و عاقبت در گام آخر وقتی که گروهها راه افتاده بودند، فرصتهايی را تعيين کرد که طی آنها همه اعضای گروه نظريات خود را درباره بهتر شدن روند کار ارائه می دادند. در غرب به اين فرآيند پيشنهادهای جمعی حلقه های کيفيت کار گفته می شود؛ اين روند اصلاح پيوسته و فزاينده که در ژاپن بهبود مستمر  ناميده می شود، طی همکاری با مهندسين صنايع شکل می گرفت. مهندسين صنايع همچنان وجود داشتند ولی تعداد آنها کمتر بود.

امروز در کارخانه های مونتاژ تويوتا عملاً هيچ محوطه دوباره کاری به چشم نمی خورد و در واقع هيچ کار دوباره ای انجام نمی شود. در مقابل در تعدادی از کارخانه های توليد انبوه که هم اکنون مشغول فعاليت اند، بيست درصد فضای کارخانه و بيست و پنج درصد از کل ساعات کار به رفع عيوب اختصاص دارد. چه بسا قويترين گواه نوآوري­های اوهنو، همانا کيفيت خودروهايی باشد که به مشتری عرضه می شود. طبق گزارش مشتريان آمريکايی، وسايل نقليه تويوتا در مقايسه با کارخانه های ديگر جهان، دارای کمترين ميزان عيوب است و از لحاظ کيفيت قابل مقايسه است با بهترين توليدکنندگان خودروهای تجملی در آلمان که ساعات بسياری را در کارخانه های مونتاژ خود صرف رفع عيوب می کنند.

تويوتا تا اوايل دهه 1960 ، تماماً از اصول توليد ناب بهره برداری کرده بود. ديگر شرکتهای خودروسازی ژاپنی نيز، گرچه سالها به طول انجاميد بيشتر اصول توليد ناب را اقتباس کردند. در سال 1979، وقتی اقتصاد جهانی با رکود روبرو شد، نابرابريهای تجارتی آمريکای شمالی و اروپا به ابعاد غيرقابل کنترلی رسيد، موانع تجارتی وضع شد و مسير صادرات دچار وقفه ای ناگهانی شد. در دهه 1980، وضعيت جهان در اشاعه توليد ناب، همانند وضعيتی بود که جهان در دهه 1920 برای اشاعه توليد انبوه داشت. اکنون پيشتازان شيوه جديد برای انکه سهم خود را در بازار جهان افزايش دهند، به جای صادرات فزاينده کالاهای آماده ، مستقيماً در اروپا و آمريکای شمالی سرمايه گذاری می کنند .

منبع

بیگی ده آبادی،منیره(1389)، ارتباط بين نابی، چابکی سازمانی و رقابت پذيری سازمانی،پایان نامه کارشناسی ارشد، مديريت صنعتی،موسسه آموزش عالی جهاد دانشگاهی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0