تئوری های استرس

نظريه روانكاوي:

روانكاوان بين اضطراب عيني كه پاسخي است معقول به موقعيت آسيبي و اضطراب روان‌رنجور كه اضطرابي است بي‌تناسب با خطر موجود، تمايز قائل مي‌شوند. فرويد بر آن بود كه اضطراب روان‌رنجور ريشه در تعارضهاي ناهشيار شخص دارد: تعارض بين تكانه‌‌هاي ناپذيرفتني و محدوديتهاي تحميلي واقعيت. تهديد بسياري از تكانه‌هاي نهاد به علت تضاد آنها با ارزش‌هاي خود شخص يا ارزش‌هاي اجتماعي است. خانمي كه احساس خصومت شديدي به مادرش دارد نمي‌تواند هشيارانه از اين موضوع آگاه شود زيرا اين هيجانها با اين باور كه بايد پدر و مادر را دوست داشت در تعارض است. اگر او از اين احساس خود باخبر شود در آن صورت خود‌پنداره‌ي فرزند با محبت، فرو مي‌پاشد و ممكن است دوستي و پشتيباني مادرش را از كف بدهد. هر بار مي‌رود تا دريابد خشمي نسبت به مادرش دارد، در نتيجه حتي مواردي از قبيل اختلاف بر سر اينكه براي تعطيلات كجا بروند يا شام چه بخورند- كه تعارض ناچيزي است، براي اين خانم‌ به صورت عام تنش شديدي درمي‌آيد. اما براي كسي كه در احساساتش به مادرش تا به اين حد تعارض وجود ندارد، عامل مزبور تنش شديدي ايجاد نمي‌كند. نظريه‌ي روانكاوي بر آن است كه آدميان همگي گرفتار تعارضهاي ناهشيارند. تعارضهاي بعضي مردم بيشتر و شديدتر است و همين مردم، رويدادهاي بيشتري را تنش‌زا مي‌بينند.

مكانيسم دفاعي و مقابله با فشار

فرويد، اصطلاح مكانيسمهاي دفاعي را به آن دسته از تدابير ناهشيار اطلاق مي‌كندكه آدمي براي حل و فصل هيجانهاي منفي به كار مي‌برد.اين تدابير هيجان مدار موقعيت تنش‌زا را تغيير نمي‌دهند بلكه فقط شيوه‌ي دريافت يا انديشيدن شخص را به آن عوض مي كند. به اين ترتيب در همه‌ي مكانيسمهاي دفاعي عنصر خود فريبي در كار است .

مكانيسمهاي دفاعي عمده عبارتند از:

  • واپس راني: بيرون راندن تكانه‌ها يا خاطره‌هاي پر تهديد يا بسيار دردناك از حيطه هشياري.
  • دليل تراشي: نسبت دادن انگيزه‌هاي مطلوب اجتماعي يا منطقي، به رفتارهاي خويش تا آن رفتارهاي معقول به نظر برسد.
  • واكنش وارونه: پنهان سازي هرانگيزه‌ي معين از خويشتن از راه زياده‌روي در گرويدن به انگيزه‌ي متضاد آن.
  • فرافكني: نسبت دادن ويژگيهاي نامطلوب خود به ديگران به صورت افراطي.
  • فلسفه بافي: سعي در گسلش عاطفي از موقعيت پرتنش، از طريق مواجهه انتزاعي و توجيهي با آن.
  • انكار: انكار واقعيت داشتن چيزهاي ناخوش.
  • جاجايي: هدايت انگيزه‌يي كه امكان براورده سازي ان وجود ندارد به مجرايي ديگر.
  • واپسراني: فرويد واپسراني را مهمترين مكانيسم‌ دفاعي و مكانيسمي بنيادي به شمار مي‌آورد.

در واپسراني؛ تكانه‌ها يا خاطره‌هايي كه تهديدي سخت يا رنج فراوان رادربر دارند از ميدان هشياري بيرون رانده مي‌شود خاطره‌هايي كه شرم و احساس گناه و بيزاري از خويشتن را برمي‌انگيزند غالباً واپسرانده مي‌شوند. فرويد بر آن بود كه واپسراني بعضي از تكانه‌هاي دوران كودكي امري همگاني است. در سالهاي بعد زندگي باز هم ممكن است آدمي دست به واپس راندن احساسات و خاطره‌هايي بزند كه به علت ناهمسازي باخودپنداره‌اش اضطراب آورند. به همين ترتيب ممكن است احساسات خصمانه‌ي خود را نسبت به شخصي محبوب يا نسبت به شكستهاي خويش از حيطه‌ي هشياري برانيم.واپسراني با فرونشاني تفاوت دارد. فرونشاني عبارت است از خويشتنداري سنجيده در جهت اداره و كنترل تكانه‌هاي و خواسته‌ها و شايد: داشتن آنها و انكار كردنشان نزد ديگران يا كنار گذاردن موقت خاطره‌هاي رنج آور به منظور تمركز يافتن بر امري معين، آدمي نسبت به انكار فرونشانده‌ي خويش هشيار و نسبت به تكانه‌ها يا خاطره‌هاي واپسرانده به شدت ناهشيار است.فرويد برآن بود كه واپس راندن به ندرت با توفيق كامل همراه است و تهديد تكانه‌هاي واپسرانده براي ورود به جرگه‌ي هشيار همواره مطرح است. بنابراين، شخص دچار اضطراب مي‌شود هر چند كه علت آن را نمي‌داند و مكانيسم‌هاي دفاعي ديگري را به كار مياندازد تا تكانه‌هاي نيمه واپسرانده را از جرگه‌ي هشياري دور نگهدارد.

كساني كه از روي عادت، افكار و هيجانهاي رنج‌آورشان را واپس مي‌رانند يا فرو مي‌نشانند اخيراً بار ديگر توجه محققان را به خود جلب كرده‌اند. اين قبيل مردم به طور كلي در برابر بيمار شدن و بخصوص بيماري عروق قلب و گسترش سريع سرطان آسيب‌پذيرتر از ديگرانند. از رشته‌ پژوهشهايي ديگري چنين برمي‌آيدكه مردماني كه به هنگام واكنش در برابر رويدادهاي آسيبي از هيجانهايشان با ديگران راز دل مي‌گويند نسبت به کسانی كه سفره‌ي دل نمي‌گشايند از سلامت بهتري برخوردارند. براي نمونه: زناني كه همسرشان بر اثر خودكشي جان باخته بود چنانچه موضوع خودكشي شوهر را با هيچكس در ميان نگذاشته بودند در درازمدت بيشتر گرفتار بيماريهاي جسماني شدند.در واقع مردماني كه مي‌كوشند افكار خود را واپس برانند در عمل بيش از مردماني كه اين قبيل افكار را براي ديگران بيان مي‌كنند گرفتار نشخوار افكار و هيجانهاي ناخواسته مي‌مانند.

چندين پژوهش نشان داه كوشش براي واپسراني افكار نسبت به رها كردن آنها، موجب اشتغال ذهني بيشتري به آن افكار مي شود. به عبارت ديگرافكار نامطلوب فرونشانده هنگام تضعيف شدن حالت دفاعي شخص، با نيروي مضاعف بازگشت مي‌كنند. زناني كه همسرشان بر اثر خودكشي جان باخته بود و اين وضع مشابه كه موضوع را براي ديگران مطرح كرده بودند درباره‌ي آن اشتغال فكر داشتند. به اين ترتيب كستاني كه عادت ندارند افكار ناخواسته را از ذهن خود بیرون برانند بعدها گرفتار بازگشت نيرومندتر آنها و پريشاني مي‌شوند. همين پريشاني مضاعف و برانگيختگي فيزيولوژيايي حاصله اثرات نامساعدي بر جسم آنان مي‌گذارد.دوم اينكه واپسراني يا فرونشاني افكار، به خودي خود جسم را مي فرسايد. بيرون راندن مدوام فكرها از ذهن و سپس مراقب بازگشت يا بازنگشتن آنها بودن خود نياز به انرژي جسمي دارد و منجر به برانگيختگي مزمنيمي‌شود که به جسم آسيب مي‌رساند.

منبع

پشنگ زاده،فرنوش(1393)، آموزش مهارتهای معنوی بر ویژگی های استرس زای مادر- کودک  در پرستاران،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه خوارزمی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0