بررسی اهداف و انگیزه پیشرفت
کسب دانش درباره رفتار انسان، چه به صورت تصادفی و چه مبتنی بر عقل سلیم، اگر چه لازم است اما کافی نیست. بلکه با روش سیستماتیک میتوان واقعیتها و روابط مهم را به طور آشکار مشخص ساخت و مبنایی را تعیین نمود که بتوان بر اساس آن رفتارها را به صورتی دقیق پیشبینی کرد. روش سیستماتیک بر مبنای این باور قرار دارد که رفتار امری تصادفی نیست، بلکه معلول است و در جهتی میل میکند که فرد، درست یا نادرست، بر اساس منافعش آن را باور دارد. رفتار ما عموما با میل رسیدن به هدفی ویژه برانگیخته میشود، در واقع هر رفتاری سلسلهای از فعالیتهاست و برای پیشبینی رفتار افراد انگیزهها یا نیازهای آنان باید شناسایی گردد. لاک و لاتهام، چهار دلیل اصلی اینکه چگونه تعیین کردن هدف، به بهبود عملکرد میانجامد را به شرح زیر بیان میدارند:
- هدفها، توجه فرد را به سمت تکلیف در دست انجام، هدایت میکنند.
- هدفها، تلاش را به خدمت میگیرند.
- هدفها، استقامت و پشتکار را بیشتر میکنند زیرا تلاش تا دستیابی به هدف ادامه مییابد.
- هدفها، مشوقی برای گسترش استراتژیهای تازهاند. بهعبارت دیگر، هدفها ایجاد تدابیر جدید برای بهبود عملکرد را تشویق میکنند.
ایمزاهداف پیشرفت را به عنوان یک الگوی منسجم از باورها، اسنادها و عواطف که باعث ایجاد اهداف رفتاری میشود تعریف کرده است و این اهداف از طریق راههای گوناگونی همچون نزدیک شدن، درگیر شدن و توجه به فعالیتهای الگوی پیشرفت نمایان میشود. محققان دیگری اهداف پیشرفت را به عنوان طرحوارههای شناختی- عاطفی تعریف کردهاند. میگلی و کاپلان و میدلتون اهداف پیشرفت را به عنوان اهداف رفتاری میدانند که در یک موقعیت وابسته به احساس شایستگی به وسیله فرد ادراک یا دنبال میشود. با توجه به آنچه آمد میتوان اهداف پیشرفت را به عنوان یک چارچوب ذهنی شناختی- اجتماعی قلمداد کرد که شخص را در تفسیر موقعیتها پردازش اطلاعات، رویارویی با تکلیف و مقابله با چالشها راهنمایی میکند. تعاریف ارائه شده در مورد اهداف پیشرفت، متعدد و متفاوت است. این تفاوت به نگرش نظریهپردازان به مفهوم انگیزش بستگی دارد.
انگیزش پیشرفت
انگیزش پیشرفت از اهداف پیشرفت به وجود آمده است و شامل اهداف گرایش به عملکرد، که برروی کسب شایستگی مطلوب نسبت به دیگران متمرکز است و اهداف اجتناب از عملکرد، که بر روی اجتناب از عدم شایستگی در رابطه با دیگران تأکید دارد و اهداف تسلط که بر روی رشد شایستگی و تسلط بر رفتار متمرکز است. اتکینسون، انگیزش پیشرفت را به عنوان نیاز به برتری بدون پاداش بنا نهاد، او به همراه مککللندو دیگران، انگیزش پیشرفت را در حوزهی روانشناسی تثبیت کرد. این کار بنیان انگیزش پیشرفت در روانشناسی شد، در حالیکه در آغاز تصور بر این بود که این سازه ویژگی کلی بین حیطههای مختلف است، نظریهپردازان انگیزش پیشرفت به بررسی نیاز به برتری با تمرکز خاص بر تکالیف و انتخابهای افراد پرداختند. همچنین انگیزش پیشرفت به عنوان تمایل به برتری یا نیروی درونی که باعث میگردد افراد خواستار موفقیت و شایستگی باشند، تعریف میگردد.
انگیزش پیشرفت، گرایشی است که تواناییهای افراد در انجام تکالیف نسبتاً مشکل، مدیریت چالشهای زندگی روزمره، سطوح پایداری و مسئولیتپذیری برای انجام تکالیف، نیاز بازخورد از عملکرد و میزان خلاقیت افراد در آن متفاوت است. به نظر اتکینسون رفتار به سوی پیشرفت ناشی از تعارضی است که بین گرایش نزدیکی و دوری به وجود میآیند. دو هدف اصلی پیشرفت، هدفهای عملکرد و هدفهای تسلط هستند. در رابطه با هدفهای عملکردی فرد با معیار برتری مواجه میشود و میخواهد شایستگی خود را ثابت کند یا نشان دهد. در مورد هدفهای تسلط، فرد میخواهد شایستگی خود را پرورش دهد یا بهبود بخشد. رسیدن به هدفهای عملکرد به معنی بهتر عمل کردن از دیگران است. هدفهای تسلط فرد را برای پرورش دادن شایستگی و تسلط یافتن بر تکلیف متمرکز میکنند. رسیدن به هدف تسلط به معنای پیشرفت کردن است.
منبع
عمادی ،شایان (1393) ،مقایسه جهت گیری هدف ،پیشرفت تحیلی و خود تنظیمی در دانشجویان کارشناسی ارشد روانشناسی بامدرک کارشناسی مرتبط و غیر مرتبط ،پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی ، دانشگاه آزاد اسلامی رودهن
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید