باورهای انگیزشی
طی دو دههی اخیر، متخصصان تعلیم و تربیت به مطالعهی عوامل مؤثر بر پیشرفت تحصیلی به ویژه شناخت و انگیزش بیش از پیش توجه کردهاند. از جمله رویکردهایی که بر تأثیر متقابل انگیزش و شناخت بر یادگیری و پیشرفت تحصیلی تأکید مینماید، رویکرد ، یادگیری خودتنظیمی است. این یادگیری، نوعی یادگیری است که حاصل رفتارها و افکار خودانگیختهی فرد در جهت دستیابی به اهداف یادگیری خویش میباشد . یکی از مدلهای مطرح در این زمینه، مدل یادگیری خودتنظیمی پینتریچ و همکاران ، میباشد. این مدل از دو بخش , باورهای انگیزشی و راهبردهای یادگیری خودتنظیمی تشکیل شده است. باورهای انگیزشی یکی از عوامل مرتبط با عملکرد تحصیلی فراگیران است.
انگیزش به عنوان یک وسیله برای آمادگی ذهنی یا رفتار ورودی پیشنیاز یادگیری به حساب میآید و یادگیری نیز خود میتواند علتی بر پیدایش انگیزش و یا افت آن شود، یادگیریهای عمیق و موفق باعث ایجاد انگیزهی بیشتر در دانشآموز برای مطالعه و پژوهش میشود و عملکرد تحصیلی بالایی را در پی خواهد داشت . پینتریچ و دیگروت ، خودکارآمدی، ارزشگذاری درونی و اضطراب امتحان را به عنوان باورهای انگیزشی، و راهبردهای شناختی و فراشناختی را تحت عنوان یادگیری خودتنظیمی معرفی کردند. پینتریچ ، نقش انگیزش را در یادگیری خودتنظیمی بیشتر تحلیل کرد و دریافت باورهای انگیزشی ؛خودکارآمدی، ارزشگذاری درونی و اضطراب امتحان و به ویژه ارزشگذاری درونی در یادگیری خودتنظیمی نقش بسیار مهمی دارند. او معتقد است باورهای انگیزشی دستهای از معیارهای شخصی و اجتماعی هستند که افراد برای انجام دادن یا پرهیز کردن از یک عمل، به آنها مراجعه میکنند. این معیارهای انگیزشی غالباً به دنبال تأیید یا عدم تأیید رفتار فرد به وسیلهی اشخاص مهم زندگی شکل میگیرد.
البته معیارهای درونی ممکن است به صورتهای مختلف مانند همانندسازی، الگوسازی، آموزش مستقیم، تجربهی شخصی، تشویق و تنبیه و مانند آن نیز شکل بگیرد، زیربنایی برای خودانگیزی به شمار میرود. آنها چارچوبی نظری برای انگیزش دانشآموزان ایجاد کردند . براساس این مدل آنها نشان دادند که سه مؤلفهی مهم انگیزشی در حوزهی تحصیل وجود دارد که شامل: مؤلفهی انتظار شامل : باورهای دانشآموزان دربارهی تواناییهایشان دربارهی عمل کردن به تکلیف ، مؤلفهی ارزش شامل : اهداف دانشآموزان و باورهایشان دربارهی اهمیت و علاقه به تکلیف، و مؤلفهی عاطفه شامل: واکنشهای هیجانی به تکلیف میشود . به طور خلاصه براساس پژوهش پینتریچ و دیگروت :
- شاخصهای مؤلفههای انگیزشیِ انتظار، ارزش و عاطفه بهترتیب خودکارآمدی، ارزشگذاری درونی ؛ جهتگیری هدف و اضطراب امتحان هستند. با توجه به نقش مهمی که این عوامل در ارتباط با تعللورزی دارند، هریک از آنها به اختصار توضیح داده میشوند.
خودکارآمدی: مفهوم خودکارآمدی از نظریهی شناخت اجتماعی آلبرت بندورا، روانشناس مشهور اقتباس شده است که به نقش باورها و قضاوتهای فرد به تواناییهای او در انجام وظایف اشاره دارد. بسیاری از رفتارهای انسان با سازوکارهای نفوذ بر خود برانگیخته و کنترل میشود که در میان آنها هیچ کدام مهمتر و فراگیرتر از باور به خودکارآمدی شخصی نیست. مطابق با دیدگاه پینتریچ و دیگروت، خودکارآمدی برای یادگیری یک ادراک شخصی و ارزیابی شخصی از راهبردهایی است که طی آن افراد برانگیخته شده، اهداف تحصیلی خود را دنبال مینمایند . در واقع خودکارآمدی، احساسی از توانایی برای دستیابی به موفقیت تحصیلی در فرد ایجاد مینماید. به عبارت دیگر میتوان گفت که خودکارآمدی به عنوان یک قضاوت شخصی تعریف شده است که فرد از تواناییهای خود برای طراحی و پیگیری یک هدف آموزشی دارد . خودکارآمدی در چگونگی انجام فعالیت، تلاش و استقامت فرد در به انجام رساندن کار مورد نظر مؤثر است. فراگیرانی که میزان خودکارآمدیشان پایین است از انجام کارها اجتناب میکنند اما افرادی که خودکارآمدی بالایی دارند به خوبی در کارها مشارکت میکنند .
ارزشگذاری درونی ؛ جهتگیری هدف: ارزشگذاری درونی تکلیف، به میزان اهمیتی اشاره دارد که دانشآموز نسبت به انجام یک تکلیف یا یادگیری درس و یا موضوع خاصی قائل است. به عبارتی دیگر، ارزشگذاری درونی میزان مهم بودن و جالب بودن یک تکلیف و یا یک موضوع درسی برای یک دانشآموز است. پژوهشها نشان میدهند که دانشآموزی که دارای انگیزهی غلبه بر کار و تکالیف هستند یا به عبارتی تکلیفمدار یا تسلطگرا هستند در یادگیری مطالب از سبکهای یادگیری پیچیدهتر و عمیقتری بهره میگیرند و تکالیف پیچیده را بر ساده ترجیح میدهند .
پینتریچ و شانک ، دو نوع جهتگیری هدف را نام میبرند که عبارتند از: جهتگیری هدف تبحری ؛تسلطی ، و جهتگیری هدفی عملکردی. گرایش به هدف تبحری، عبارت است از تمرکز روی یادگیری، تسلط بر تکلیف بر اساس پیشرفت خود، یا معیارهای تعیین شده توسط خود، کسب مهارتهای جدید، بالا بردن یا ایجاد شایستگی، تلاش برای انجام کاری چالشانگیز و تلاش برای دستیابی به درک و بینش. گرایش به هدف عملکردی، بر خلاف گرایش به تسلط، به تمرکز روی جنبهی بیرونی شایستگی و توانایی و اینکه چگونه توانایی در مقایسه با دیگران مورد قضاوت قرار میگیرد، اشاره میکند.
اضطراب امتحان: اضطراب امتحان احساس یا حالت هیجانی ناخوشایندی است که پیامدهای رفتاری و روانشناختی خاص دارد و در امتحانات رسمی یا دیگر موقعیتهای ارزشیابی تجربه میشود. مطابق با دیدگاه دوسک ، اضطراب امتحان یک حالت ناخوشایند از پیامدهای رفتاری و روانشناختی است که در موقعیتهای امتحان و یا هنگام انجام یک تکلیف بروز پیدا میکند.
مک دونالد،نیز معتقد است که اضطراب امتحان یک احساس ناتوانی در داشتن تفکرات سازمانیافته یا به خاطر آوردن مواد امتحانی در هنگام امتحان، همچنین تنش و دشواری در خواندن و درک جملات در آزمون است که در بیشتر مواقع با احساس تهوع، اسهال، عرقکردن، سرخ شدن یا افزایش ضربان قلب همراه است. اضطراب امتحان برای توصیف ترس از امتحان عنوان شده و استدلال میشود که اضطراب در امتحان میتواند به طور منفی بر امتحان دهنده اثر بگذارد. بنابراین زمانی که فرد در موقعیت امتحان قرار میگیرد، دچار اضطراب امتحان میشود. اضطراب امتحان میتواند به عنوان یک شاخص انگیزشی در نظر گرفته شود که بر عملکرد تحصیلی دانشآموزان تأثیر میگذارد .
اسپیلبرگر، دو مؤلفهی نگرانی و هیجانپذیری را برای اضطراب امتحان مطرح میکند:
- مؤلفهی نگرانی، فعالیت شناختی نامربوط به تکلیف است که شامل دلواپسی شناختی زیاد دربارهی عملکرد، پیامدهای شکست ناشی از امتحان، افکار مربوط به بد امتحان دادن، ارزیابی توانایی خود در مقایسه با دیگران و انتظارات منفی از عملکرد میشود.
- هیجانپذیری است که به واکنشهای عصبی خودمختار و فیزیولوژیکی مانند تپش قلب، آشفتگی معده، سردرد و عصبانیت اشاره میکند.
منبع
سلمانی،منصور(1394)، نقش واسطهای باورهای انگیزشی در رابطه ادراک از جوّ کلاس،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی تربیتی، دانشکده علومتربیتی و روانشناسی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید