بازاریابی در بیمه
در هرجا که عدم اطمینان وجود داشته باشد، ریسک هم وجود دارد. ما هیچگونه نظارتی بر عدم اطمینانها که دربردارندۀ خسارتهای مالیاند، نداریم. خطرات ممکن است رویدادهای مشخصی مثل حوادث، دزدی و … باشند. بیمه، خدمتی مالی برای گردآوری پساندازهای مردم و ارائۀ پوشش ریسک برای آنهاست و وظیفۀ اصلی آن در برابر رخدادهای احتمالی ایجادکنندۀ خسارتهاست. بیمه، نگرانیها و مشکلات ناشی از خسارتهای ایجاد شده در زمینۀ اموال و مرگ و میر را پوشش میدهد. بیمه همچنین سرمایههایی را برای جامعه فراهم میکند که این سرمایهها در بخشهای سودمند، سرمایهگذاری میشوند.
بیمه در زیرمجموعۀ بخش خدمات قرار میگیرد و در بازاریابی این خدمت، باید توجه کافی به کیفیت محصول و رضایت مشتری داشت. هنگام بازاریابی خدمات، لازم است که افراد دربارۀ معیارهای نوآورانۀ توسعۀ فروش فکر کنند. این که شما در این حوزه خوب عمل کنید، کفایت نمیکند بلکه باید به دیگران اجازه بدهید تا درباره کیفیت همکاریهای مثبت شما آگاه شوند.خلاقیت در معیارهای توسعۀ فروش، نیاز امروز است. تبلیغات، روابط عمومی و ارتباطات کلامی نیازمند توجه کافی است و فروشندگی به توجه بیشتری نیاز دارد.
اصطلاح بازاریابی بیمه به بازاریابی خدمات بیمهای با هدف خلق مشتری و کسب سود از طریق رضایت مشتری اشاره میکند. بازاریابی بیمه بر تنظیم ترکیب ایدهآلی برای کسب و کارهای بیمهای تمرکز دارد. به نحوی که سازمان بیمه ابقاء مییابد و در یک چشمانداز درست رشد میکند.در صنعت بیمه، بازاریابی امری صرفاً اقتصادی نیست تا به این وسیله سودآوری شرکتها و نمایندگان را افزایش دهد، بلکه امکانی است برای آگاهی بخشیدن به مردم، برای اینکه از بیمه، وسیلۀ محکم و مطمئنی برای رفع نیازهای آیندۀ خود فراهم آورند.
بازاریابی بیمه از مقولات استراتژیک در بیمه است و انجام برنامههای پژوهشی، شناخت نیازها، اطلاعرسانی، روابط عمومی و … در جهت توسعه فروش بیمه در بنگاههای متوسط و بزرگ کشور بسیار مفید است. بازاریابی بیمه از مقولات مدیریت بیمه است.بازاریابی در صنعت بیمه نوعی فرآیند اجتماعی، مدیریتی است که توسط شبکه فروش و بازاریابان خدمات بیمهای با بیمهگذاران مبادله شده تا خواستههای یکدیگر را برآورده سازند. لذا با توجه به ماهیت اجتماعی بودن این فرآیند و ارتباط مستقیم شبکه فروش و بازاریابان با مشتریان در بازار رقابت، هرگونه نقص، عدم رضایت یا پیشنهاد بیمهگذار به شرکت انتقال مییابد و باعث تغییر نگرش، جهت یا اندازه شرکت در جهت ارتقاء و بالا بردن کمّی و کیفی محصول یا ارائۀ خدمت میشود.
توسعه در بیمه
فعالیتهای شرکتهای بیمه با توجه به گسترش روزافزون فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی و توسعه کشورها از اهمیت ویژهای برخوردار است. هر قدر کشوری در جهت توسعه، گامهای اساسیتری بردارد، صنعت بیمه در آن کشور از جایگاه مطلوبتری برخوردار خواهد بود. پیشرفت بیمه در یک کشور، میتواند منجر به حفظ ثروت ملی و تشکیل پساندازهای بزرگ شود و در ارتباطی متقابل با رشد و توسعه اقتصادی، افزایش مبادلات و توسعه سرمایهگذاریهای آن کشور همراه است.
در واقع صنعت بیمه، با توجه به نقش آن به عنوان یک نهاد سرمایهگذار و تعهدش در جبران خسارت، میتواند بر فعالیتهای اقتصاد کلان و نیز در رشد اقتصادی آن کشور، تأثیر بسزایی داشته باشد. صنعت بیمه میتواند نقش کلیدی در توسعۀ امور اقتصادی ایفا کند. در بخش کشاورزی میتواند اطمینان خاطر کشاورزان را تأمین کند و ضمن حذف فعالیتهای واسطهها، سَلَف خران و تأمین و تضمین درآمد بخش کشاورزی، زمینۀ رشد آن و استمرار تولید و نیز صادرات محصولات زراعی را فراهم سازد.
در بخش صنعت، پوششهای بیمهای برای جبران خسارات احتمالی سرمایهگذاران با ارائۀ خدمات مختلف به گسترش سرمایهگذاری، افزایش تولید و صادرات کمک میکنند. در بخش تجارت نقش صنعت بیمه بسیار کلیدی است. اگرچه تجارت داخلی از ریسک کمتری برخوردار است، اما در بخش تجارت خارجی خطرهای بسیاری وجود دارد که میتواند در روند فعالیتهای بازرگانی خارجی آثار مثبت یا منفی برجای گذارد. خطراتی نظیر بروز جنگ، تغییرات سیاسی، عدم توانایی خریدار خارجی برای انجام به موقع تعهدات و … از خطراتی است که صادرکنندگان کالا را تهدید میکند. اما صنعت بیمه با جبران خسارات در مواقع بروز خطر، میتواند روند توسعه تجارت خارجی را تضمین کند.
در جهت شناسایی بیمه به افراد جامعه، اطلاعرسانی و تبلیغات، یک ابزار ارتباطی مهماند. تبلیغات و اطلاعرسانی به روند رشد اقتصادی و اجتماعی جامعه جهت داده و آن را ارتقاء میبخشد و میتواند دارای نقشهای مثبت و منفی در امور مختلف نیز باشد و براساس چگونگی بکارگیری آن باعث موفقیت یا عدم موفقیت فعالیتهای مختلف شود .
تبلیغات در بیمه
اقدام شرکتهای بیمه در بررسی مشکلات و کمبودهای موجود در این صنعت و ارائۀ «طرح تحول صنعت بیمه» آغازی مثبت برای رفع مشکلات و کمبودهای این صنعت است. ازجمله کمبودهایی که متأسفانه در این طرح جایی پیدا نکرده «بازاریابی» است.بیمه، یک کالای خدماتی است و مانند هر کالای دیگری محتاج «فروش» است. این کالا (بیمه اتومبیل، درمان، باربری، حادثه و …) بازار و مشتریان بالقوهای دارد. شناسایی این بازار، شناسایی نیازهای متنوع آن، شناسایی مشتریان، آموزش فروشندگان، نحوه تماس با مشتریان، نحوه ارائۀ خدمت و روشهای فروش و بالاخره فروش بیمه، همگی جزئی از «بازاریابی» به شمار میروند.
بازاریابی و فروش، پل رابط میان فروشنده و خریدار است و برقراری رابطه میان این دو بدون این پل ممکن نیست. هیچ کالا و محصولی بدون بازاریابی خلاق نمیتواند فروشی موفق داشته باشد و بیمه نیز از این قاعده مستثنی نیست. بررسی ساده چارت سازمانی شرکتهای بیمه نشاندهندۀ آن است که این شرکتها اصولاً فاقد مدیریت یا بخشی تحت عنوان «بازاریابی» هستند و در برنامههای جاری آنها نیز فصلی تحت این عنوان وجود ندارد. تشکیلات و مدیریتهای موجود در شرکتهای بیمه براساس محصول (عمر و غیر عمر)، و اجزای هر یک از دو رشته، تقسیم شدهاند.
زمینه اصلی فعالیت همۀ مدیریتها، کاری تخصصی و فنی در رابطه با صدور بیمهنامه یا کارشناسی و پرداخت خسارت است. صدور بیمهنامه، آخرین حلقه از زنجیره فروش است و موفقیت در آن نیز مشروط به اتصال به سایر حلقههاست. با پر کردن حلقههای قبلی است که میتوان انتظار «صدور» موفق را داشت. صنعت بیمه، انواع متخصص و کارشناس در رشتههای فنی دارد، اما فاقد کارشناسان بازاریابی بیمه است. ابزارهای اصلی صنعت بیمه برای «بازاریابی و فروش» در شبکه نمایندگان و کارگزاران و تبلیغات خلاصه شده است.
شبکه نمایندگان و کارگزاران همچون خود شرکتهای بیمه با بازاریابی و فروش آشنا نیستند و فقط دورههای آموزشی تخصصی و فنی را طی کرده و به بازاری ناشناخته وارد شدهاند. اندک نمایندگان و کارگزارانی که به همت خود برای بازاریابی ارزش قائل شدهاند، موفقترین فروشندگان این صنعت به شمار میروند. فارغالتحصیلان رشته بیمه در دوران تحصیل با بازاریابی بیمه سر و کار ندارند و پس از آن نیز هنگام اخذ نمایندگی بیمه یا جواز کارگزاری با این رشته تخصصی بیگانه هستند؛ در حالی که وظیفۀ اصلی شبکۀ نمایندگان، فروش محصولات بیمه است و نه کارشناسی فنی رشتههای بیمهای.
آنها بیش از آنکه نیاز داشته باشند که بدانند مقصر یک تصادف اتومبیل چه کسی است باید بدانند بیمه بدنه را به چه کسانی و چگونه باید فروخت. گرچه تبلیغات جزئی از روند بازاریابی به شمار میرود، اما فقط جزء کوچکی از آن است؛ آن هم به شرطی که هدفمند و با نشانه گرفتن نیازهای مشخص بازار و مخاطبین، درست صورت پذیرد. تبلیغات، مکمل بازاریابی است و زمانی که اولی وجود ندارد، سودی جز ایجاد درآمد برای شرکتهای تبلیغاتی نخواهد داشت. شرکتهای بیمه اگر بخش کوچکی از هزینه سنگین تبلیغات خود را خرج یادگیری بازاریابی و سپس آموزش آن به نمایندگان فروش نمایند و همزمان ابزارهای لازم را نیز در اختیار آنها قرار دهند، نتایجی به مراتب بهتر خواهند گرفت.
یکی از علل کم بودن ضریب نفوذ بیمه (به ویژه در رشتههای غیراجباری) نبود برنامههای صحیح بازاریابی است. نفوذ با فروش به دست میآید و فروش نیز بدون بازاریابی حرفهای و تخصصی ممکن نیست. اجرای طرح مشتریمداری نیز نخست نیازمند «وجود مشتری» است و این مشتری نیز بدون بهاءدادن به بازاریابی پیدا نخواهد شد. پر کردن جای خالی بازاریابی محتاج مصوبات بیمه مرکزی یا شورای عالی بیمه نیست و فقط به تحول درونی نیازمند است.
از روشهای تبلیغ در صنعت بیمه، اصل متقاعد ساختن است. مُبلّغ در این روش، متقاعد ساختن را به عنوان شیوۀ اضافی به کار میبرد. شیوۀ «متقاعد ساختن»، بر این مبنا استوار است که شخصیت مشهوری از برنامه یا محصول بیمهای معینی پشتیبانی میکند و غرض نهایی این باشد که بر اثر تلقین، عده زیادی از مردم به این کالا یا برنامه گرایش پیدا کنند. در اصل، متقاعدسازی با توجه به فرهنگ هر جامعه شکل میگیرد.
خوشبختانه در تبلیغ صنعت بیمه، مُبلّغ نیازی به تغییر عقیده در مخاطب ندارد بلکه باید توانایی ظهور یک عقیدۀ نو را در ذهن مخاطب داشته باشد. چرا که با توجه به نوپایی این صنعت در کشور و نبود تنوع رفتار و کردار در بین کارگزاران، دستاندرکاران بیمهای کشور نیازی به تغییر عقیده آنان ندارند. ما اصولاً از کمبود مخاطبی که بیمه را به واقع تجربه کرده باشد رنج میبریم. در حقیقت صنعت بیمه همانند کالایی است که برای نخستین بار در سطح جامعه تولید شده که مُبلّغ را موظف میسازد که هم مخاطب بیابد، هم معرفی نماید، هم آموزش دهد و در عین حال همۀ اینها را باید در قالب تبلیغ بیان کند.
پنج اشتباه نمایندگان بیمه در بازاریابی
اشتباه اول: استفاده کم و محدود از رسانههای بازاریابی
اغلب نمایندگان بیمه برای بازاریابی بیمه فقط به بازاریابی تلفنی و جلسات حضوری اکتفا میکنند. در بازاریابی بیمه میتوان حداقل از ۵ رسانه متفاوت و تأثیرگذار استفاده کرد. مثلاً میتوانیم سیستم پاسخگوی تلفنی مناسبی راهاندازی کنیم و توضیحات انواع بیمهها را به صورت صوتی ضبط کنیم. مخاطب در هر ساعتی از شبانهروز میتواند تماس بگیرد و به صحبتهای ضبط شده گوش فرا دهد. بسیاری از نمایندگان حتی از کارت ویزیت خود به عنوان رسانه بازاریابی استفاده نمیکنند. معیار شخصی من برای مناسب بودن کارت ویزیت آن است که اگر کارت روی زمین افتاده باشد و کسی از آنجا رد شود آیا به خودش زحمت خواهد داد تا کارت را از زمین بردارد؟! معمولاً چنین اتفاقی نمیافتد مگر آنکه روی کارت ویزیت پیشنهاد ارزشمندی داشته باشیم. مثلاً بنویسیم: برای شنیدن «۷ اشتباهی که خریداران بیمه عمر مرتکب میشوند با شماره … تماس بگیرید و عدد ۵ را فشار دهید» یا میتوانیم روی کارت ویزیت آدرس فایلی را بنویسیم که آموزشهایی رایگان درباره بیمه میدهد یا پیشنهاداتی برای صرفهجویی در هزینه بیمه ارائه میکند. رسانه مناسب دیگر میتواند فکس باشد. استفاده از فکس بسیار مقرون به صرفه است و اگر متن مناسبی تهیه شود میتواند تأثیرگذار باشد. استفاده از نامه مستقیم هم میتواند تأثیرگذار باشد. افراد در طول روز، نامههای کمی دریافت میکنند و یک نامه با متنی حرفهای میتواند مورد توجه واقع شود.
اشتباه دوم: بازاریابی یک مرحلهای
بسیاری از نمایندگان بیمه عملیات بازاریابی خود را به یک مرحله محدود کردهاند. یعنی مثلاً با فردی تماس میگیرند و در اولین تماس خود پیشنهاد خرید بیمه میدهند. اگر با این رویکرد کار کنیم بازده بسیار پایینی خواهیم داشت. بهتر است از بازاریابی چند مرحلهای استفاده کنیم و مراحل بازاریابی خود را از قبل طراحی کرده باشیم. نکته مهم در بازاریابی چند مرحلهای آن است که در اولین تماس و حتی چند تماس اول به هیچ وجه به مخاطب پیشنهاد خرید نمیدهیم و از او میخواهیم قدمهایی بردارد که برایش هیچ ریسکی ندارد. مثلاً از او میخواهیم ایمیلش را به ما بدهد تا برایش یک مقاله ایمیل کنیم. در مقاله از او دعوت میکنیم برای دریافت یک سیدی صوتی رایگان که درباره مزایای بیمه عمر است با ما تماس بگیرد. سپس در این سیدی صوتی رایگان، از مخاطب دعوت میکنیم برای یک جلسه رایگان ۳۰ دقیقهای و صرف قهوه یا چای به دفتر ما مراجعه کند و در جلسه حضوری شاید اولین پیشنهاد را برای خرید به او بدهیم. با چند مرحلهای کردن عملیات بازاریابی، علاقهمندان به سمت ما جلب میشوند، زیرا در اولین مراحل نیازی نیست که پولی بپردازند یا متحمل ریسک شوند. آنها پس از مدتی با ما و کارمان بیشتر آشنا میشوند و میتوانند تصمیم بهتری بگیرند.
اشتباه سوم : عدم استفاده از بیشفروشی
بیشفروشی یا upselling یک روش کلاسیک و مؤثر برای فروش بیشتر است. در این روش زمانی که مخاطب خرید خودش را قطعی کرد و میخواهد مبلغ آن را بپردازد پیشنهاد دیگری میدهیم و او را ترغیب میکنیم تا خرید دیگری را هم انجام دهد. فرض کنید فردی برای بیمه شخص ثالث به ما مراجعه کرده است. وقتی مشتری میخواهد خرید خود را انجام دهد میتوانیم خرید بیمه دیگری را به او پیشنهاد کنیم. مثلاً میتوانیم یک بیمه بدنه و یا بیمه حوادث سرنشین، بفروشیم. معمولاً وقتی فرد حاضر به خرید شد به راحتی میتوان خدمات مکملی را با قیمت ۱۰ درصد خرید اصلی به او فروخت. تقریباً تمام فروشندگان موبایل و دوربین دیجیتال از این روش استفاده میکنند، پس چرا ما از این روش استفاده نکنیم.
اشتباه چهارم: قطع ارتباط پس از فروش بیمهنامه
معمولاً وقتی بیمهنامه فروخته شد، بیمهگذار را فراموش میکنیم و ارتباط خودمان را با او قطع میکنیم تا زمانی که مجدداً برای تمدید بیمه با او تماس بگیریم. اگر فردی بیمه بدنه و یا بیمه حوادث سرنشین اتومبیلش را به ما واگذار کرده است، فرصت خوبی داریم تا نشان دهیم ما بهترین گزینه برای تمدید بیمهاش هستیم. همچنین مناسبترین فرد برای خرید هر نوع بیمه دیگر هستیم. بنابراین سادهترین کاری که میتوانیم انجام دهیم آن است که ارتباط خودمان را حفظ کنیم، یعنی حداقل یک بار در ماه با بیمهگذار تماس بگیریم. این تماس میتواند از طریق پیامک باشد. اگر مقدور باشد حتی بهتر است تماس تلفنی بگیریم و از او بابت خریدش تشکر کنیم و اگر نیاز به راهنمایی و کمک دارد در کنارش باشیم.
اشتباه پنجم: عدم استخدام کارکنان مناسب
کارکنان معمولی نمیتوانند ما را به موفقیتهای خارقالعاده برسانند. پس بهتر است برای استخدام افراد خارقالعاده وقت اختصاص دهیم. در استخدام به پرسیدن سؤالات کلیشهای اکتفا نکنیم. صرفاً به سابقه کار و تحصیلات توجه نکنیم. بسیارند افرادی که سابقه کار طولانی دارند و در این سالها به انجام کارهایی اشتباه با بازده پایین عادت کردهاند. بهتر است افرادی را استخدام کنیم که خوشبینتر از افراد معمولی باشند، باهوش باشند و علاقه شدیدی به یادگیری داشته باشند. اگر این سه خصوصیت در فردی وجود نداشته باشد، احتمال موفقیت بسیار کمتر میشود. بیشترین اعتراضات مردم از شرکتها و سازمانها یک برخورد نامناسب توسط یکی از کارمندان است. پس از استخدام باید برنامه آموزش مستمری برای کارمندان خود داشته باشید. سادهترین کار ممکن آن است که کتابهایی تهیه کنید و از آنها بخواهید حداقل یک ساعت در روز به مطالعه بپردازند و سپس در جلسات هفتگی به تبادل نظر بپردازید. قدرت کارمندان را دست کم نگیرید. آنها میتوانند کارتان را متحول کنند و همچنین میتوانند تمام زحمات شما را به باد بدهند!
منبع
پورهادی پشتیری، زهرا(1394)، اثر عناصر الگوی بهینه آمیخته بازاریابی خدمات بر میزان تمایل به خرید، پایان نامه کارشناسی ارشد، مدیریت بازرگانی، دانشگاه آزاد اسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید