انگیزش پیشرفت

مفهوم انگیزش

روشن است که کلمه انگیزش از دیدگاه نظریه پردازان مختلف معانی مختلفی دارد، اما همه روانشناسان در این نکته متفق هستند که انگیزه عاملی است درونی که رفتار شخص را بر می­انگیزد، جهت می­دهد و آن­را هماهنگ می سازد. یا به عبارت دیگر، فرایندی درونی است که رفتار را در طول زمان فعال کرده ، هدایت می­کند و نگه می­دارد. به زبان ساده، انگیزش چیزی است که شما را از پیش رفتن وا می­دارد، در حال پیش رفتن نگه می­دارد و تعیین می­کند که سعی دارید به کجا بروید. انگیزه را نمی­توان به طور مستقیم مشاهده کرد ولی وجود آن را از روی رفتار می­توان استنباط کرد. هر انگیزه معمولاً دو عنصر اساسی دارد: 1- سایق، که مراد آن از فرایند­های درونی بخصوصی است که شخص را به عمل بر می انگیزد. 2- هدف یا پاداش، نوعی اثر کاهش دهنده یا سیراب کننده بر نیاز درونی دارد، و در نتیجه، پس از رسیدن به هدف یا کسب دانش، رفتار لااقل برای مدتی از سلطه انگیزه خارج می­شود .

انگیزش یکی از مهم­ترین عناصر یادگیری است که در عین حال اندازه گیری آن بسیار دشوار است. چه چیزی دانش آموز را وادار می کند که بخواهد یاد بگیرد؟ میل به تلاش کردن برای یادگیری، حاصل چندین عامل است که از شخصیت و توانایی های دانش­آموز تا خصوصیات تکالیف خاص یادگیری، مشوق­ها برای یادگیری، موقعیت­ها و رفتار­های آموزگار گسترش دارد. همه دانش­آموزان انگیزه دارند، سوال این است که برای انجام دادن چه کاری انگیزه دارند؟ برخی از دانش­آموزان برای معاشرت کردن یا تماشای تلویزیون بیشتر از انجام دادن تکالیف مدرسه انگیزه دارند. ” مفهوم انگیزش به طور سنتی برای تبیین و جهت فعالیت افراد به کار می­رود . انگیزش دانش­آموزان ممکن است هم از لحاظ جهت، متفاوت باشد و هم از لحاظ شدت متفاوت باشد، دو دانش­آموز ممکن است هم از لحاظ جهت، متفاوت باشد و هم از لحاظ شدت متفاوت باشد، دو دانش­آموز ممکن است برای بازی های رایانه­ای انگیخته شوند، اما یکی از آن ها نسبت به دیگری با شدت بیشتری برانگیخته است، گیج و برلاینر انگیزش را به موتور (شدت) و فرمان (جهت) یک ماشین تشبیه کرده­اند البته جدا کردن شدت و جهت انگیزه­ها  از یکدیگر آسان نیست” .

مورفی ” انگیزش را نشانه­هایی از واقعیت می­داند که بخشی از رفتار ارگانیزم بستگی به طبیعت و ساختار درونی آن دارد. ” هب “مفهوم انگیزش را گرایش موجود زنده به ارائه  فعالیت منظم می داند که از  پایین ترین سطح خواب تا بالاترین سطح بیداری  و فعالیت موجود زنده به ارائه فعالیت منظم می­داند که از پایین ترین سطح خواب تا بالاترین سطح بیداری و فعالیت موجود زنده تغییر می­یابد، به طوری که نتیجه رفتار و نوع تحریک به طور متناوب بر ارگانیزم اثر می­گذارد.” اش”انگیزش را در برگیرنده مجموع عوامل هوشیار فعالیت روانی می­داند که بر اساس آن اراده و رفتار ما شکل می­گیرد.”

راپاپورت”انگیزش را نیروی اشتها آور درونی تلقی می کند.” آلپورت”انگیزش را وضعیت درونی ارگانیزم تلقی می­کند که رفتار و تفکر فرد ناشی از آن است” .

دیدگاه های مطرح شده در مورد انگیزش

الف) دیدگاه رفتاری

مفهوم انگیزش با این اصل ارتباط نزدیکی دارد: رفتارهایی که در گذشته تقویت شده اند به احتمال بیشتری از رفتارهایی که تقویت نشده یا تنبیه شده­اند، تکرار می­شوند. در واقع یک نظریه پردازی رفتاری ، به جای اینکه از مفهوم انگیزش استفاده کند، روی این موضوع تأکید می­کند که دانش آموزان تا چه اندازه یاد گرفته اند تکالیف مدرسه را برای به دست آوردن نتایج مطلوب انجام دهند. چرا  برخی دانش­آموزان هنگام مواجه شدن با شکست استقامت به خرج می­دهند ولی برخی دیگر ناامید می­شوند؟ چرا برخی دانش­آموزان برای خشنود کردن معلم درس می­خوانند، چرا برخی برای گرفتن نمرات خوب و برخی دیگر به خاطر  علاقه به مطالب است که یاد می­گیرند؟ چرا برخی دانش­آموزان بر اساس توانایی خود، خیلی بیشتر از حد انتظار پیشرفت می­کنند و  برخی خیلی کمتر؟

انگیزش انسان خیلی پیچیده و وابسته به موقعیت می­باشد. در مورد حیوانات خیلی گرسنه می­توانیم پیش­بینی کنیم که غذا تقویت کننده خیلی مؤثری خواهد بود. اما در مورد انسان (حتی انسان گرسنه) نمی­توانیم مطمئن باشیم که چه چیزی تقویت کننده است و چه چیزی نیست. زیرا ارزش تقویت کننده­های بالقوه را عمدتاً عوامل شخصی یا موقعیت تعیین می­کنند. درست است که نمره برای اغلب دانش­آموزان مشوق مؤثری است . با این حال، برخی از دانش­آموزان ممکن است به نمره اهمیتی ندهند، شاید به این دلیل که والدین آنها به نمره اهمیت نمی­دهند یا به این علت که سابقه شکست در مدرسه دارند و به این نتیجه رسیده­اند که نمره ها بی­اهمیت هستند. انتظار دانش­آموزان از پاداش­ها، ارزش انگیزشی هر پاداش خاصی را تعیین می­کند و معمولاً به سختی می­توان انگیزه دانش­آموزان را از رفتارشان تعین کرد، زیرا چندین انگیزش متفاوت می­توانند بر رفتار تاثیر بگذارند. گاهی یک نوع انگیزش به طور مشخص رفتار را تعیین می­کند، در مواقع دیگر، چندین انگیزش تأثیرگذار هستند .

ب) دیدگاه انسان گرایی

دیدگاه انسان­گرایی بر ظرفیت آدمی برای رشد شخصی، آزادی برای انتخاب سرنوشت خود، و کیفیت­های مثبت، تأکید می­کند این دیدگاه با نظر ابراهام مزلو ،  که برخی از نیازها باید قبل از سایرین ارضاء شوند؛ ارتباط نزدیکی دارد. براساس دیدگاه سلسله مراتب مزلو، افراد باید نیاز های خود را در توالی زیر ارضاء کنند:

زیستی، امنیتی، عشق و تعلق، ارزشمندی و تحقق خویشتن. در دیدگاه مزلو شاگردان باید نیاز خود به غذا را قبل از نیاز به امنیت برآورده سازند، تحقق خویشتن بالاترین سطح و مبهم ترین نیاز مزلو است؛ که توجه خاصی به آن شده است. این نیاز به صورت انگیزش برای ایجاد و تحقق تمام امکانات بالقوه انسان است. مزلو تذکر می­دهد که بیشتر مردم بعد از رسیدن به سطوح بالای احترام متوقف می­شوند و بنابراین هرگز به تحقق خویش نمی­رسند .

عقیده مزلو در خصوص سلسله مراتبی بودن نیازها قابل بررسی: نظریه مزلو به مباحثی در خصوص تربیت انگیزش در زندگی شاگردان و معلمان دامن زد. در نظریه مزلو، نیازهایی که در  این سلسله مراتب، پایین­تر هستند باید قبل از اینکه فرد سعی کند نیاز های سطح بالا را ارضاء کند، حداقل تا اندازه­ای ارضاء شده باشند. برای مثال فرد گرسنه یا کسی که در معرض خطر جسمانی قرار دارد، کمتر به فکر حفاظت از خودانگاره مثبت است و بیشتر به فکر آن است که غذا یا ایمنی به دست آورد؛ امّا بعد از این که دیگر گرسنه یا بیمناک نباشد، نیاز­های عزت نفس فوق العاده مهم می­شوند. کار مهمی که مازلو انجام داد این بود که نیاز های کمبود را از نیاز های رشد متمایز کرد. نیاز های کمبود (فیزیولوژیکی، ایمنی، محبت و احترام) نیاز خود را به دانستن و شناختن دنیای اطرافشان ارضاء کنند، انگیزش آن ها برای یادگیری باز هم افزایش می­یابد .

“نظریه مزلو مفهوم خود شکوفایی را در بردارد که او آن را به این صورت تعریف می­کند: میل به هر چیزی شدن که فرد لیاقت آن را دارد . خودشکوفایی با پذیرش خود و دیگران، خود انگیختگی، گشودگی، روابط نسبتاً عمیق امّا دموکراتیک با دیگران، خلاقیت، شوخ طبعی و استقلال مشخص می­شود در اصل،سلامت روانی. مزلو تلاش برای خود شکوفایی را در رأس سلسله مراتب نیاز های خود قرار می دهد، بدین معنی که دستیابی به این نیاز بسیار مهم، به ارضای تمام نیاز های دیگر بستگی دارد. مزلو که می­دانست رسیدن به این نیاز کار دشواری است برآورد کرد که کمتر از 1 درصد بزرگسالان به خود شکوفایی می­رسند” .

ج) دیدگاه شناختی

بر اساس دیدگاه شناختی در انگیزش، تفکر شاگردان و انگیزش آن­ها را هدایت می کند. در سال های اخیر موجی از علاقه بسیار زیاد به دیدگاه شناختی در انگیزش ایجاد شده است. این علاقه ها بر عقایدی در رابطه با انگیزش درونی شاگردان و اسنادهای آن­ها در خصوص موفقیت ها و شکست­هایشان تمرکز کرده است ( به ویژه ادراک این موضوع که تلاش عاملی در پیشرفت است)، همچنین بر باور های آن ها در این رابطه که می توانند به صورت مؤثر محیط خود را کنترل کنند، و همین طور اهمیت تعیین اهداف، طراحی و مراقبت از پیشرفت به سوی هدف تأکید دارند.  بنابراین در حالی که دیدگاه رفتارگرایی انگیزش شاگردان را به صورت پیامد های مشوق های بیرونی در نظر می­گیرد دیدگاه شناختی این موضوع را مطرح می­کند که انگیزش بیرونی باید از مرکز توجه خارج شود این دیدگاه توصیه می­کند که به شاگردان باید فرصت­ها و مسئولیت پذیری بیشتری در رابطه با پی­آمد­های پیشرفت شان داده شوند .

دیدگاه شناختی در انگیزش، موافق با عقاید آر. دبلیو وایت است، که افراد برای مقابله مؤثر با محیط خود برانگیخته هستند تا بر دنیا مسلط شوند و اطلاعات را به نحو مؤثر پردازش کنند. به نظر وایت افراد این کارها را نه به دلیل نیاز های زیستی، بلکه انگیزشی درونی برای تعامل با محیط انجام می .

مفهوم انگیزش پیشرفت

معلمان به طور معمول دانش­آموزانی را که سخت کوش، ساعی و علاقه­مند به دروس باشند، در زمره­ی دانش­آموزان خوب قرار می­دهند و یا به طور خلاصه می گویند: دانش­آموزان خوب، آن­هایی هستند که در درس خود انگیزه دارند. احیاناً منظور ایشان دانش­آموزانی است که در فعالیت های آموزشی خود موفق هستند. به طور کلی همه­ی انسان ها به جزء بیماران روحی و روانی برای برخی کارها انگیزه دارند و برای برخی دیگر هیچ انگیزه­ای ندارند. در زمینه ویژگی­های دانش­آموزان خوب می­بینیم که نوعاً معلمان بر هوش تاکید نسبتاً کمی دارند. و بیش از هوش به عنوان یک کیفیت خوب، انگیزش داری اهمیت است. همواره دانش آموزان سخت­کوشی هستند که در کارهای خود پیشرفتی هر چند کُند، امّا یکنواختی دارند و همچنین دانش­آموزان باهوشی هستند که از توانایی­های خود به خوبی  بهره نمی­گیرند معلمان به طور معمول داشتن دانش­آموزان نوع اول را بر نوع دوم ترجیح می­دهند. این معلمان بر این باورند که دانش­آموزان دارای انگیزش، حتی اگر از پیشرفت اندکی برخوردار باشند در محدوده توانایی خود عمل می­کنند. بنابراین تلاش برای افزودن انگیزش تحصیلی از اهمیت بسزایی برخوردار است. دیگر آن که نظارت بر کلاسی که دانش آموزان آن دارای انگیزش هستند، با دشواری چندانی روبرو نمی­شود. چنین دانش­آموزانی به برنامه انضباطی نیازی ندارند و به توصیه­های معلم توجه می­کنند و در موارد لازم به بحث و گفتگو با معلم می­پردازند. معلم نیز ترغیب می­شود  تا برای بهبود کیفیت آموزشی  خود تلاش بیشتری کند .

” انگیزش پیشرفت، یعنی گرایش کلی به تلاش برای موفقیت و انتخاب فعالیت­هایی که هدفش رسیدن به موفقیت­ درونی یا دوری از شکست است این انگیزه یکی از انگیزه­های اجتماعی با اهمیت است”

به اعتقاد اتکینسون 1964 افراد ممکن است به دو روش برانگیخته شوند.جستجوی موفقیت و اجتناب از شکست. او دریافت که در بعضی از افراد، اجتناب از شکست موجب برانگیختگی بیشتری می­شود (اجتناب کنندگان از شکست) در حالی که در افراد دیگر جستجوی موفقیت موجب برانگیختگی می­شود (جستجوی موفقیت). انگیزه جستجو کنندگان موفقیت به دنبال شکست افزایش می­یابد و تلاش­های خود را جهت موفقیت شدت می­بخشند ولی اجتناب کنندگان از شکست تلاش­های خود را به دنبال شکست کاهش می­دهند .

 

ویژگی­های افراد دارای انگیزش پیشرفتویژگی­های افراد فاقد انگیزش پیشرفت
-­­داشتن انگیزه برای دستیابی به موفقیت

-­ موفقیت مدار

-­انتخاب تکلیف با دشواری متوسط

-­ داری اعتماد به نفس

-­ مستقل

-­ با پشتکار و پیگیر

-­ شکست را نتیجه فقدان تلاش تلقی می­کند.

-­ اهداف طولانی مدت دارند.

-­ با اشتیاق و بلند پرواز

-­ از آنچه انجام می­دهند احساس غرور می­کند.

-­ داشتن انگیزه برای دوری از شکست

-­ شکست مدار

-­ انتخاب تکالیف آسان یا سخت

-­ مضطرب

-­ وابسته به بازخورد و هدایت

-­ بی­میل و ناراضی

-­ شکست را نتیجه فقدان توانایی تلقی می­کند.

اهداف کوتاه مدت دارند.

-­ بی تفاوت

-­ از آنچه انجام می­دهند احساس شرم می­کند.

 

بنابراین سازه­های انگیزش پیشرفت به آن دسته از رفتارهایی که با یادگیری و پیشرفت در ارتباط می­باشند اطلاق می­ شود. انگیزش پیشرفت را بر اساس رویکردهای گوناگون تعریف نموده اند، بعضی از این رویکردها به انگیزش­های مربوط به موفقیت، به طور عام می­پردازند. یکی از آنها رویکرد هدف­ها می­باشد. رویکرد هدف­ها بر اساس انگیزش­های سازگارانه و ناسازگارانه پدید آمده است تحقیق­ها در زمینه رویکرد هدف­ها نشان داده است، کودکانی با توانایی­های یکسان، هنگامی که با مشکلات یادگیری مواجه می­شوند، که به نظر می­رسد، توانایی آن­ها محدود است و از اینکه تلاش­های آن­ها به موفقیت بیانجامد، ناامید می­باشند. این نحوه رفتار گاهی در غالب الگوی درماندگی آموخته شده تفسیر می­شود که به نوعی ناسازگارانه است، زیرا در مقابل رسیدن کودکان به اهداف ارزشمند، مانع ایجاد می­کند. در مقابل افراد دیگری هستند که مشکلات بر سر راه را، حل نشدنی دانسته و از آن­ها ناراحت نمی­شوند و حتی در وجود خود احساس لذت فائق آمدن بر چالش دارند، آن­ها به تغییر دادن راهبردها با حداکثر تلاش توجه نموده و توان حل مسئله خود را تقویت می­نمایند، در واقع، این واکنش­ها را پاسخ هایی با جهت گیری تسلط می­نامند .

منبع

رحیمی بلداجی ،جواد (1393)، رابطه اضطراب رایانه­ای با پیشرفت تحصیلی و انگیزش پیشرفت، پایان نامه کارشناسی ارشد، علوم تربیتی، دانشگاه اراک

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0