انواع هموارسازي سود
جريان هموارسازي سود با دو رويكرد طبيعي وعمدي ارائه گرديده است.
- هموارسازي طبيعي / كه در آن فرايند سود بطور ذاتي جريان همواره سود را ايجاد ميكند.
- هموارسازي عمدي توسط مديريت
- هموارسازي مصنوعي: كه به هموارسازي حسابداري مطرح بوده ومنتج از تغيير در رويكرد هاي موثر بر صورتهاي مالي است. مثل روش استهلاك
- هموارسازي واقعي: كه به هموار سازي معاملاتي و اقتصادي معروف است و نشات گرفته از اعمال نظر مديريت در وقايع وتصميمات عملياتي است. مثل تغيير در توليد و تقسيمات سرمايه گذاري.
روشهای هموارسازی سود
هموارسازی به سه روش انجام میشود:
- هموارسازی از طریق وقوع رویداد و یا شناخت و ثبت آن.
- هموارسازی از طریق تخصیص به دوره های زمانی.
- هموارسازی از طریق طبقهبندی.
به تازگي اين اصطلاح تغيير يافته است و به جاي هموارسازي سود از عبارت مديريت سود استفاده ميشود. تحقیقات جدیدنشان میدهد هموارسازي سود تنها مربوط به مديريت رده بالا و تهيه گزارشهاي مالي برون سازماني نميشود؛ بلكه فرض بر اين است كه هموارسازي در مديريت رده پايين و حسابداري درون سازماني نیز وجود دارد.
به طور كلي، مقصود از ابعاد هموارسازي سود ابزار يا روشهايي است كه به وسيله آن اعداد و ارقام مربوط به سود يكسان ميشود. بارنز و همكاران تفاوت بين سه روش هموارسازي را به صورت زير بيان نمودهاند:
هموارسازي از طريق وقوع رويداد:
مديريت ميتواند زمان معاملههاي واقعي را به گونه اي تعيين كند كه آنها بر درآمد مورد گزارش اثر بگذارند و بدين گونه در طول زمان نوسانها را مهار كند. در بيشتر موارد، تعيين زمان طبق برنامه براي وقوع رويدادها (مانند وقوع هزينه تحقيق و توسعه) تابع مقررات حسابداري است كه بر فرايند شناخت و ثبت اين رويدادها حاكم است.
هموارسازي از طريق تخصيص بر دورههاي زماني:
با فرض وقوع رويداد و شناخت و ثبت اين رويداد، مديريت براي تعيين دورههايي كه تحت تاثير مقادير كمي اين رويدادها قرار ميگيرند، از اختيارات زيادي برخوردار است و ميتواند بر آنها اعمال كنترل نمايد.
هموارسازي از طريق طبقه بندي:
هنگامي كه آمار و ارقام موجود در مورد مديريت سود و زيان، به غير از سود خالص (پس از كسر همه هزينهها از همه درآمدها) موضوع هموارسازي باشد، مديريت ميتواند اقلام مربوط به اجزاي سود را طبقهبندي نمايد و بدين وسيله تغييرات مربوط به دوره زماني متعلق به اين آمار را كاهش دهد. آرتورلويت، رئيس هيئت مديره كميسيون بورس اوراق بهادار بر اين باور است كه شركتهاي سهامي عام براي اعمال مديريت بر سود شركت از شش روش حسابداري (در مرحله عمل) استفاده كردهاند:
- ارائه بيش از واقع ارقام ناشي از تغييرها، با هدف پاك كردن ترازنامه؛
- طبقهبندي بخش مهمي از قيمت يك واحد خريداري شده به عنوان مخارج فرايند تحقيق و توسعه (يك هزينه جاري) به گونهاي كه بتوان اين مبلغ را يك باره هزينه كرد؛
- ايجاد بدهيهاي سنگين براي شناخت هزينهها در آينده (اين بدهيها به عنوان بخشي از خريد ثبت ميشوند) و بدين وسيله مصون ساختن سودهاي خالص آينده؛
- استفاده از مفروضات غير واقعي براي برآورد.
- بدهيها، در مورد اقلامي مانند برگشت فروش، زيانهاي ناشي از وام، هزينههاي تضمين (خدمات پس از فروش) به گونهاي كه بتوان در يك دوره آينده از طريق معكوس كردن تعهدات بلندمدت سود خالص را بهبود بخشيد؛
- گنجاندن اشتباههاي عمدي در دفاتر شركت و توجيه عدم امكان در اصلاح اين خطاها بر اساس استدلال مبني بر اين كه مقادير حائز اهميت نيستند؛ و
- شناسايي و ثبت درآمد پيش از اين كه فرايند تحصيل درآمد كامل شود.
زمانبندي معاملات يك انتخاب مديريتي بغير از يك انتخاب حسابداري است، لكن احتمالاً مهمترين روش مستقيم و موثرترين تحريف سود حسابداري است. تحقيقات حسابداري عمدتاً روي دو رويكرد ديگر متمركز شده است. به هموارسازي ميتوان از طريق انتخاب يك روشهاي تخصيص يافته برسيم و قبل از بيانيه شماره 30، از طريق طبقهبندي درآمد و را به عملياتي و غيرعملياتي (ميپذيريم كه مطلوب آنست كه سود عملياتي را هموار سازيم). بعد از بيانيه شماره 30، نظرات اندكي در مورد سود عملياتي و غير عملياتي وجود داشت. مطالعات تجربي زيادي از فرضياتي كه هموارسازي سود را از هر دو انتخاب روش حسابداري (تخصيص يافته) و طبقهبنديها نائل ميشويم، پشتيباني و حمايت مي كند يافته تحقيق دوم ممكن است به تشريح اينكه چرا APB يكنواختي مطلق در بيانيه شماره 30 مربوط به اقلام غير عملياتي جدا از رويكرد يكنواختي مورد استفاده در بيانيه شماره 9 APB حمايت و كمك ميكند.
با وجود اينكه آزمونهاي تجربي رفتار هموارسازي سود را تاكيد نموده است، اما مسائل زيادي با بدنه تحقيقات دارند. اولاً، تئوري اساسي يا انگيزهاي براي هموارسازي سود باندازه كافي شفاف براي ايجاد پيشگوئيهاي قوي مشخص نشده بطوريكه چه سود هموار شده همانند و مشابه به نظر خواهد رسيد بدين ترتيب، رويكردي براي استفاده از مدلهاي سري زماني نسبتاً ساده از روندهاي سود در طي دوره وجود داشته است، اما اين كار مي توانست سريهاي سود هموار شده را اشتباهاً تعيين نمايد ولي نتايج گمراه كنندهاي تهيه ميكرد. ثانياً ما نميتوانيم همواره تعيين كنيم چه سريهايي از سود همواره شده همانند و مشابه به نظرمي رسند بنابراين شركتها وارد يك سري از روشهاي حسابداري، علاوه بر زمانبندي معاملات، ميشوند كه نتايج آن اجماع سود را ايجاد ميكند. اگر ما نتوانيم سود غير هموار شده را محاسبه كنيم، آسان نيست به هيچ وجه كه تعيين نمائيم چگونه سود هموارساز شده است. ثالثاً ممكن است يك تورش ساختگي باشد كه هموارسازي سود را در اثر تورم اغراقآميز بيان كنند. احتمالاً وجود دارد كه يك جريان بالارونده سالانه در سريهاي سود كه به تنهايي در اثر اثرات تورمي سطح عمومي قيمتها باشد. بنابراين مسائل روشنگر اين مطلب است كه شواهد اندكي از وجود حمايت به پرداختن هموارسازي سود جامع وجود دارد. يك رويكرد گزينهاي براي مطالعه نمودن هموارسازي سود در پيش گرفته است.
اولا ً، او بحث مي كند كه انگيزههاي هموارسازي، بخشي از آن، به طرحهاي پاداش مديريت مربوط ميشود كه از ارقام سود حسابداري استفاده ميشود. هیلی مشخص كرد كه چگونه پاداشها براي يك شركت نمونه محاسبه شده است و سپس آزموناي تجربي ثابت كرد با اينكه او مشاهده نمايد كه تصميمات حسابداري مربوط به اين اقلام پاداش ميشوند. پاداشها معمولاً روي تجميع حدود پائين تر و بالاتر پايه و مبنا قرار گرفته است، بنابراين انگيزه اين است كه به سود بالا با تجميع پاداش برسيم. (اگر آن پائين باشد) اما اگر سود در تجميع پاداش باشد، انگيزه اين است كه سود تا دوره بعد معوق شود. بخصوص، در زمان بندي معاملات، و بالاخص در پايان سال برخورد نمايد، ميتوان مورد استفاده قرار گيرد كه سود را از يك سال به سال بعد تغيير داد، و بستگي به وضعيت تجميع پاداش دارد. هیلی نتيجهگيري كرد كه اين در انواع رفتار است. جالب توجه اينكه هيچ شاخصي وجود ندارد كه تغييرات در مقررات و رويههاي حسابداري بكار گفته شده، سود پاداش را دست و كاري نمايد، اگر چه تغييرات در روشهاي حسابداري موقعيكه طرحهاي پاداش پذيرفته يا تغيير يافته رخ دهد، كه پيشنهاد ميگردد كه طرحهاي پاداش ممكن است يك تاثير اساسي روي انتخاب روش حسابداري داشته باشد، همانطوريكه در ادبيات پيامدهاي اقتصادي مورد بحث قرار گرفت.
مطالعات كلي بيشتر از سري زماني متعلق به اقلام سود حسابداري نشان دهنده اين است كه سريها تحت يك گام تصادفي با جريان بالارونده اندك و ملايم بهتر توصيف و بحث ميشوند اين بدان معني است كه با وجود يك روند بالارونده آرام و ملايم از سالي به سال ديگر وجود دارد، بهترين پيشگوئي از سود دوره جاري همان سود دوره گذشته است مطالعات سريهاي زماني كلي بيشتر از فرضيه هموارسازي حمايت نميكنند. اگر هموارسازي اتفاق و رخ داده باشد بايد اثرات خط روند مشخص باشد و مدلهاي پيشگوئي گام تصادفي بايستي در مدلهاي سري هاي زماني با ميانگين بسيار در تشريح سريهاي سود حسابداري مداخل نمايد.
براساس نظرات رونن و سادن علت هموارسازي سود توسط مديران پيشبيني بهينه سرمايهگذاران از جريانات نقدي آتي است كه در مدل تعيين ارزش سهام يكي از عوامل اصلي به حساب ميآيد. هموارسازي سود عبارت است از اعمال نظر مديريت شركت در تقدم و تاخر ثبت حسابداري هزينهها و درآمدها و يا انتقال آنها به سال هاي بعد به طوري كه باعث ميشود شركت در طول چند سال مالي متوالي از روند سود بدون تغييرات عمده برخوردار باشد. هدف مديريت اين است كه اين شركت را در نظر سهام داران و بازار سرمايه با ثبات و پويا نشان دهد.
نتایج حاصل از آزمون رابطه بین هموارسازی سود و بازده تعدیل شده براساس ریسك نشان داد كه بین هموارسازی سود و بازده تعدیل شده براساس ریسك رابطه معنـــی داری وجود دارد. برای اطمینان بیشتر بین هموارسازی سود و میانگین بازده شركتها رگرسیون انجام شد، نتایج حاصل از این آزمون نیز نشان داد كه بین هموارسازی سود و بازده رابطهای معنی دار و مثبت وجود دارد. تایید فرضیه نخست بدین معنی است كه هرچه شركتی بیشتر سود خود را هموار كند بازده تعدیل شده براساس ریسك آن نیز بالاتر است و بین هموارسازی سود و بازده تعدیل شده براساس ریسك رابطه خطی مثبتی وجود دارد. نتایج حاصل از آزمون فرضیه دوم نیز موید نتایج فرضیه اول بوده و نشان میدهد كه شركتهایی كه هموارسازی سود انجام میدهند به طور میانگین بازده غیرنرمال بیشتری دارند. همانگونه كه قبلاً نیز بیان شده، بازده غیرنرمال، بازده مازاد بر بازده مورد انتظار است.
لــــذا میتوان نتیجهگیری كرد كه بازده واقعی شركتهایی كه هموارسازی سود انجام میدهند از بازده مورد انتظار آنها بالاتر است. چنانچه عوامل ایجاد كننده بازده را به دو قسمت سود نقدی سهام و تغییرات قیمت تقسیم كنیم نتیجه حاصل از آزمون فرضیه دوم نشان میدهد كه بازده ناشی از تغییرات قیمت شركتهایی كه هموارسازی سود انجام میدهند بیشتر از شركتهایی است كه هموارسازی سود انجام نمیدهند. این مهم میتواند ناشی از بالاتر بودن عرضه و تقاضا برای سهام این شركتهاست كه باعث افزایش قیمت آنها مــــیگردد. به عبارت دیگر شركتهایی كه هموارسازی سود انجام میدهند توانستهاند توجه سرمایهگذاران را به خود معطوف سازند. زیرا بازده واقعی آنها بیشتر است از آنچه سرمایهگذار انتظار دارد و علاوه بر حداقل بازده بدون ریسك (نرخ بهره اوراق مشاركت) و صرف ریسك، بازده بدون ریسك مازادی را عاید سرمایهگذاران میكند.
نتایج تحقیقات «گری مین» و حمید پورجلالی با طرح فرضیههایی نظریهگری در ایران (بعد از انقلاب اسلامی) نشان داد كه ارزشهای حسابداری ایران بعد از انقلاب اسلامی به سمت كنترل قانونی، یكنواختی، محافظه كاری و پنهان كاری متمایل شدهاند. دو عامل اول باعث كاهش انعطافپذیری در گزارشگری مالی میگردد اما محافظه كاری و پنهان كاری عواملی هستند كه منطبق با هموارسازی سود هستند. باتوجه به اینكه بازده غیرنرمال شركتهایی كه هموارسازی سود انجام داده اند بیشتر است، لذا میتوان نتیجهگیری كرد كه عوامل محافظه كاری و پنهان كاری باعث ایجاد آن شدهاند.
دلایل بیدلمن در تحقیقی که میچلسون و همکارانش در سال 1999انجام دادند تایید شد. تحقیق آنها نشان میدهد که هموارسازی سود بر بازده سهام شرکتها تأثیر گذاشته و بازاربه سودهای هموار پاسخ مثبت نشان میدهد. اما تحقیقی که به بررسی تأثیر هموارسازی سود بر بازده سهام شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران پرداخته است، نتیجه دیگری داده است. نتایج تحقیق مشخص کرده است که در مجموع 5/30 درصد شرکتهایی که متغیر هموارسازی در آنها برای دوره زمانی 1374-1379 مورد مطالعه قرارگرفته، هموارسازند. بر اساس نتایج تحقیق مذکور در بورس اوراق بهادار تهران، هموارسازی را نمیتوان ابزاری موثر بر بازده سهام شرکتها دانست.
با وجود تحقيقاتي كه نتيجه شان حاكي از رابطه مثبت بين دستكاري سود و بازده سهام است، ترجمه يك تحقيق خارجي توسط آقاي شاهپور اسماعيلي به نظارت آقاي دكتر رحماني نشان ميدهد كه مجموعه وسيعي از اطلاعات صورتهاي مالي ممكن است قدرت پيشبيني بيشتري براي بازده سهام داشته باشند. خلاصهاي از اين تحقيق در ذيل آمده است:«تحليلگران، سرمايهگذاران و محققان معمولاً به عدد سود خالص توجه ميكنند و ساير اقلام صورتهاي مالي را ناديده ميگيرند. اين پژوهش اظهار ميدارد كه مجموعه وسيعي از اطلاعات صورت هاي مالي ممكن است قدرت پيشبيني بيشتري براي بازده سهام داشته باشند تا اين كه فقط خود را بر سود خالص متمركز كنيم. همچنين يك رابطه منفي و قابل اتكايي بين accrualها (تفاوت بين سود حسابداري و جريان وجوه نقد) و بازده آتي سهام وجود دارد. تفاوت بين سود حسابداري و جريان وجوه نقد را مي توان به دو بخش تقسيم كرد: 1) قسمتي كه به دليل فعاليت تجاري ناگزير تغيير كرده است. 2) قسمتي كه توسط دخالت و دستكاري كه مديريت در سود كرده تا تغيير يافته است.
سه دليل وجود دارد كه چرا تفاوت بين سود حسابداري و جريان وجوه نقد ميتواند بازده سهام را پيشبيني كند:
- اگر تغيير در اين مابعد تفاوت ناشي از فعاليتهاي تجاري باشد پس ميتواند شاخص از چشم انداز شركت در اختيار قرار دهد. پس بديهي است كه چنين شاخصي بتواند قيمت سهام را پيشبيني كند.
- افزايش بسيار زياد در تفاوت بين سود حسابداري و جريان وجوه نقد چنانچه از دستكاري سود توسط مديران حاصل شده باشد به عنوان يك خبر منفي باعث كاهش بازده سهم ميشود.
- افزايش در اين تفاوت ميتواند يك بار اطلاعاتي داشته باشد كه شركت به نقطه اوج فعاليت تجاري خود رسيده و احتمالاً در آينده روبه نزول خواهد گذاشت. اجزاي تشكيل دهنده ما بعدالتفاوت سود حسابداري از جريان وجوه نقد را تغيير در حسابهاي دريافتي، حسابهاي پرداختي و موجود كالا تشكيل ميدهند. اگر رابطه هر كدام از اين موارد را با بازده آتي سهام تك تك مقايسه كنيم در مييابيم كه بين تغيير در هركدام از اين حسابها با بازده آتي سهام رابطه منفي وجود دارد.
منبع
علیمحمدی، طاهره(1394)، رابطه بین اجزای تعهدی سود با میزان هموارسازی سود، پایان نامه کارشناسی ارشد، مدیریت بازرگانی، دانشگاه آزاد اسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید