الگوی رفتاری ویلسون

الگوی رفتار اطلاعاتی ویلسون شامل مؤلفه‏های زیر است:
–  زمینه نیاز اطلاعاتی
–  متغیرهای مداخله‏گر
–  رفتار اطلاع‏یابی (فعال یا غیرفعال)
–  پردازش و استفاده از اطلاعات

این مؤلفه‏ ها در حقیقت همان عناصر تشکیل‏دهنده رفتار اطلاعاتی هستند. این الگو چرخه فعالیت‏های اطلاعاتی را از ایجاد نیاز تا مرحله استفاده از اطلاعات نشان می‏دهد و متغیرهای مداخله‏گر زیادی را دربرمی‏گیرد که تأثیر شگرفی بر رفتار اطلاعاتی دارد و ساخت‏کارهایی را بیان می کند که آن را فعال می‏کند. اکنون به توضیح هر یک از مؤلفه‏های موجود در الگوی جهانی او و عناصر وابسته به آنها می پردازیم:

زمينه نياز اطلاعاتي:ویلسون،به سه گروه نیازهای انسانی اشاره می‏کند که روان‏شناسان به آن تأکید دارند:

  • نیازهای فیزیولوژیکی یا جسمانی: مثل نیاز به غذا، آب، سرپناه و …؛
  • نیازهای حسی یا عاطفی: مثل نیاز به فضیلت، تسلط و …؛
  • نیازهای شناختی: مثل نیاز به برنامه‏ریزی، یادگیری یک مهارت و…

این گروه‏بندی نشان می‏دهد که نیازهای فردی در ارتباط با هم و درونی هستند و هر کدام سبب بروز نیازهای دیگر است . به نظر ويلسون، نيازهاي اطلاعاتي از جمله نيازهاي ثانويه است كه برگرفته از نيازهاي اوليه رواني، شناختي و عاطفي است. پيدايش نيازي خاص متأثر از زمينه‌اي است كه ممكن است اين زمينه خود شخص، يا نقشي كه در كار و زندگي ايفا مي‌كند، يا محيط‌ (اجتماعي، سياسي، اقتصادي، فناورانه و مانند آن) باشد. عناصر اين زمينه درهم پيچيده‌اند. ويژگي‏هاي شخصي بر انتخاب، و سلسله‏مراتب نيازهاي اطلاعاتي بر قدرت آنها تأثير مي‌گذارد. اما علت بسياري از نيازهاي شناختي در خارج از شخص است. آنها به جهت توالي نقش‏هايي كه فرد ايفا مي‌كند، به‏وجود مي‌آيند يا از شرايط محيطي ناشي مي‌شوند. اما نيازهاي اطلاعاتي گروه‌هاي مختلف مثلاً مهندسان، پزشكان، داروسازان و … با هم متفاوت است و در داخل هر گروه نيز با توجه به تحولات محيطي و نقش‏هاي گروهي افراد متفاوتي هستند.

متغيرهاي مداخله‌گر:نكته ديگري كه در الگوی جهاني ويلسون مطرح است اينكه او تمام متغيرهاي مداخله‌گر را برشمرده و آنها را در اين الگو ترسيم كرده است. عوامل رواني ممكن است به‏عنوان يك متغير مداخله‌گر بر رفتار اطلاع‌يابي تأثير بگذارد. همان‌طوركه متغيرهاي مداخله‌گر ديگر جمعيت‌شناختي،‌ محيطي، نقش‏‌وابسته يا بين‏فردي مي‌توانند همين تأثير را  بگذارند. ويلسون به عوامل تعيين‌كننده رفتار اطلاعاتي زيادي اشاره مي‌كند. اين ‌عوامل مثل عوامل تأثيرگذار بر پيدايش نياز اطلاعاتي، مي‌تواند ماهيت شخصي، نقش وابسته، يا محيطي داشته باشند. از جمله متغيرهاي روان‌شناختي مي‌توان به ديدگاه فرد نسبت به زندگي و نظام ارزش‏ها، جهت‌گيري سياسي، دانش، سبك‌يادگيري، متغيرهاي عاطفي، نگرش او نسبت به ابداع، رفتارهاي كليشه‌اي، اولويت‏ها، پيش‏داوري‌ها، خود ادراكي ، ارزشيابي از دانش و مهارت‏هاي خويش، علايق و دانش موضوعي، ‌وظيفه، نظام اطلاعاتي، يا نظام جستجو اشاره‌كرد. متغيرهاي جمعيت‌شناختي شامل جنس، سن، منزلت اجتماعي و اقتصادي، ‌تحصيلات و تجربيات شغلي و مانند آن است. دراين الگو، متغيرهاي‌ روان‌شناختي و جمعيت‌شناختي‌ از يكديگر جدا شده‌اند. ويلسون ويژگي‏هاي منابع مثل اشاعه،‌ تناسب و پايايي اطلاعات را از عوامل محيطي جدا مي‌كند. از نظر او، ارزش متغيرهاي مداخله‌گر تعيين‌كننده «قوّت»‌ يا «مانع» است. مثلاً دانش كم از منابع اطلاعاتي موجود مانع رفتار اطلاعاتي و دانش زياد تقويت‌كننده آن است.

ساخت‏كارهاي فعال‌ساز رفتار اطلاع‌يابي

ويلسون، بين زمينة شخص  و تصميم به اطلاع‌يابي مفهوم، ساخت كار فعال‌سازي را قرار مي‌دهد. او به‌درستي اشاره مي‌كند كه هر نياز اطلاعاتي انگيزه فعاليت‏هاي اطلاع‌يابي را ايجاد نمي‌كند. وي براي يافتن عامل ايجاد انگيزه اطلاع‌يابي پاسخ را در روان‏شناسي و نيز ضرورت پرداختن به بقيه علوم جستجو مي‌كند. به نظر او، يكي از ساخت‏كارهاي فعال‌سازي را مي‌توان با نظريه فشار/ مقابله تشريح كرد. طبق اين نظريه‌، هر نياز، انسان را به اطلاع‌يابي وادار نمي‌كند. به‌طور مثال، اگر فرد متقاعد شود دانش موجودش براي درك موقعيت و تصميم‌گيري كافي‌ است،‌ اقدام به اطلاع‌يابي نمي‌كند. اگر بر اين باور نباشد، فشار ناشي از خطر اشتباه، تجاوز به هنجارهاي اجتماعي و مشروع، مسئوليت اقتصادي و پاسخ ندادن به توقعات، به ‌وجود مي‌آيد. هر چه اين فشار بيشتر باشد،‌ انگيزه بيشتري براي اطلاع‌يابي ايجاد مي‌شود، تا جايي كه اين فشار فعاليت‏ها را از كار بيندازد.عامل ديگر فعال‌سازي، ضرورت مقابله با موقعيت و حل مسئله است. تمايل به پاداش ممكن است اين احساس نياز را ايجاد كند؛ حتي اگر اين پاداش فقط موجب آسودگي خاطر ناشي از زايل شدن احساس عدم اطمينان شود. در نظريه خطر/ پاداش چگونگي اطلاع‌يابي افراد در برخي موقعيت‏ها و علت استفاده افزون‌تر از برخي منابع، تشريح مي‌شود.

يك محرك مهم رفتار اطلاع‌يابي نيز درك خوداثربخشي است. توقع اثربخشي، برآورد توان شخص از اجراي موفقيت‌آميز است. اين امر، بر تصميم‌‌گيري انجام فعاليت‏هاي ضروري اثر مي‌گذارد و تعيين مي‌كند آيا شخص اساساً براي مقابله با موقعيت تلاش مي‌كند.

مرحله كسب اطلاع

ويلسون، از بين حالت‏هاي كسب اطلاع،‌ توجه غيرفعال، جستجوي غيرفعال، جستجوي فعال و جستجوي مداوم را متمايز مي‌سازد. توجه غيرفعال يعني جذب غيرفعال اطلاعات از محيط (تلويزيون، راديو) بدون قصد اطلاع‌يابي. اين رفتار اطلاعاتي هدفمند نيست،‌ هرچند روشي مهم در جذب اطلاعات است. حالت دوم زماني ظاهر مي‌شود كه يك رفتار خاص، به فراهم‌آوري اطلاعاتي منجر مي‌شود كه اتفاقاً به فرد مربوط است. حالت سوم وقتي رخ ‌مي‌دهد كه فرد فعالانه به دنبال اطلاعات مي‌گردد. حالت چهارم يعني جستجوي هميشگي اطلاعات براي روزآمدسازي يا گسترش حوزة اطلاعاتي است.

مرحله پردازش و استفاده از اطلاعات

اطلاعات كسب‌شده كاربر، پردازش و جزء دانش او مي‌شود و به‌طورمستقيم يا غيرمستقيم مورد استفاده قرار مي‌گيرد تا بر محيط اثر بگذارد و در نتيجه نيازهاي اطلاعاتي جديدي ايجاد كند. فعاليت‏هاي اطلاعاتي ذهني و عيني چرخه‌اي را به‌وجود مي‌آورد كه در آن عناصر خاص زمينه، تعيين‌كننده رفتار شخص در كليه مراحل مي‌گردد و اطلاعات به‌ دست‌ آمده عنصر جديد يك نظام پويا مي‌شود.

كل رفتار اطلاع‌يابي فرد به هر شكل كه صورت گيرد ؛ فعال يا غيرفعال  باعث پردازش و استفاده از اطلاعات مي‌شود كه هدف اصلي از جستجو همين است. اما اين پردازش و استفاده با توجه به زمينه نياز اطلاعاتي، ممكن است تغيير كند. يعني در زمينه‌هاي مختلف و با توجه به نيازهاي حاصل در آن زمينه‌ها، نوع پردازش و استفاده متفاوت خواهد بود.الگوی ويلسون، در فرايند پژوهش، چارچوب خوبي براي تفكر درباره فرايند كسب اطلاعات در اختيار قرار مي‌دهد و مي‌توان آن را روشن‌‌تر و يكدست‌تر ساخت. اما پژوهش‏هاي انجام شده در زمينه اين الگو، علاوه بر بيان نكات مثبت آن، به برخي از كاستي‏هاي آن نيز اشاره كرده‌اند كه در اينجا ديدگاه‏هاي نيژويژكا ، درباره نقاط ضعف این الگو به اختصار بیان می شود :

  • ويلسون مرحله پيدايش نياز اطلاعاتي و تصميم به اطلاع‌يابي را از يكديگر تفكيك مي‌كند، ‌اما اين مسئله در نمودار او منعكس نشده است. هرچند به نظر مهم مي‌رسند،‌ اما هر نيازي به اطلاع‌يابي منجر نمي‌شود و براي تصميم‌گيري، به محرك ديگري غير از احساس نياز است.
  • او در نمودار خود، «زمينه» را از متغيرهاي مداخله‌گر جدا مي‌كند. نيازي به اين كار نيست زیرا اين متغيرها زمينة رفتار اطلاعاتي را شكل مي‌دهند. آنها ماهيت متفاوت محيطي، نقش وابسته و شخصي دارند.
  • ويژگي‏هاي منابع اطلاعاتي به عنوان يك طبقه جداگانه از متغيرهاي مداخله‌گر درنظر گرفته مي‌شود؛ حال آنكه اين منبع عنصری از محيط اطلاعاتي«بافت» است،‌ بنابراين مي‌توان آنها را در رده كلي متغيرهاي محيطي گنجاند.
  • شكل ترسيمي نمودار، قيودي را ايجاد مي‌كند و حاكي است كه متغيرهاي مداخله‌گر فقط در مرحله كسب اطلاعات بركاربر اثر مي‌گذارند، حال آنكه تأثير هر نوع متغيري را مي‌توان در همه مراحل پيدايش نياز، تصميم‌گيري، پردازش و استفاده ازاطلاعات تصور كرد.
  • همين مسئله در مورد ساخت‏كارهاي فعال‌سازي نيز صادق است. آنها نه‏تنها در مرحله تصميم به اطلاع‌يابي بلكه در تمام مراحل كسب اطلاعات، حضور دارند.
  • بهتر است از ساخت‏كارهاي فعال‌سازي خاصي مانند «فشار»،‌ «ادراك خطر»، «انتظار پاداش»، سطح محسوس «خود اثربخشي» نه نظريه هريك از آنها نام برده شود.
  • در نمودار ويلسون رابطه سببي (پيكان‏ها) بين ساخت‏كارهاي فعال‌سازي و متغيرهاي مداخله‌گر ترسيم شده‌اند كه مي‌تواند گمراه‌كننده باشد چون اين ساخت‏كارها، پديده‌هاي روان‌شناختي و جامعه‌شناختي كلي هستند نه يك عنصر مستقل از زمينه.
  • كاربرد الگوی ويلسون به موقعيتي محدود شده كه كاربر شخصاً به اطلاع‌يابي مي‌پردازد. افزون براين، وي در الگو سال 1981، راهبردهاي كسب اطلاعاتي را ترسيم و آنها را مسيرهاي اطلاع‌يابي ناميد، اما در الگوی جديد اينها نيز وجود ندارد.

به‌طور كلي بايد گفت، اين الگوی روابط بين مفاهيم كاربر، نياز، كاربردها،‌ و رفتار كاربر را نشان مي‌دهد، اما پيچيدگي فرايند پژوهش را تعريف نمي‌كند. اطلاع‌يابي فرايندي بازگشتي است، ولي در اين الگو فرايندي خطي نشان داده مي‌شود و درآن جستجوگر از يك مرحله به مرحله بعد مي‌رود. اين الگو حاكي از آن است كه هرگاه نياز اطلاعاتي با يافتن اطلاعات ارضا شد، جستجو تمام مي‌شود. همچنين، به نظر مي‌رسد اين الگو فضا را براي تعريف مجدد نياز اوليه در پرتو اطلاعات يافت شده، ميسر نمي‌سازد. از اين گذشته، اطلاعات بايد مناسب نياز اوليه باشند،‌ درغيراين صورت كاربردي ندارند ؛ نياز را برآورده نمي‌كنند. اين الگو باعث نمي‌شود كاربر به هنگام وارد شدن در فرايند اطلاع‌يابي رشد كند و فراگيرد و خيلي شبيه كتابخانه سنتي است؛ چون تنها بر مهارت‏هاي مربوط به منابع، مانند مكان‌يابي، دسترسي و استفاده از منابع، تأكيد مي‌كند. در‌ آن، مهارت‏هاي مربوط به كتابخانه از ساير مهارت‏هاي لازم براي استفاده از اطلاعات، مثل تفكر انتقادي و تحليل، جدا مي‌شود .

منبع

محمدی،بهمن(1393)، مقایسه رفتار اطلاع یابی دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه، پایان نامه کارشناسی ارشد، کتابداری واطلاع رسانی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی علامه طباطبایی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

 

 

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0