الگوهای یادگیری خودتنظیمی کدامند ؟

برای توصیف یادگیری خودتنظیمی، الگوهای متعددی پدید آمده­اند که هر کدام با توجه به دیدگاه نظری و رویکردی که به آن وابسته­اند، فرایند خودتنظیمی یادگیری را توصیف کرده­اند. برخی از الگوهای خودتنظیمی یادگیری عبارتند از:

الگوی پنتریچ، باتلر و وین بوکارتس و کول.

الگوی پنتریچ

پنتریچ ، چهارچوبی نظری بر پایه دیدگاه شناختی- اجتماعی پیشنهاد کرده است.هدف او طبقه­بندی و تحلیل فرایندهای متفاوتی است که بخشی از یادگیری خودگردان را هدایت می­کنند. این الگو با چهار فرض اساسی تنظیم می­شود :

-یادگیرندگان فعال هستند، چرا که آن­ها تصمیم­گیری می­کنند و برای دانش و درک بیشتر خودشان درگیر رفتار می­شوند.

-یادگیرندگان توانایی بالقوه­ای برای تنظیم یادگیری خودشان دارند.

-یادگیرندگان از تعدادی از اهداف و معیارهایی که باید پیشرفت خودشان را با آنـها بسنجند، آگاهی دارند.

-فعالیت­های خودتنظیمی یادگیری بین بافت، فرد و موقعیت اجتماعی افراد رابطه برقرار می­کنند.                                      در این الگو فرآیندهای خودتنظیمی بر اساس چهار مرحله سازماندهی شده­اند:

1)برنامه­ریزی 2)خودنظارتی 3)کنترل 4)ارزشیابی

برای پنتریچ، این چهار مرحله یک توالی عمومی است که یادگیرنده به موازات انجام تکلیف، این توالی را طی می­کند، اما این توالی سلسله­مراتبی نیست یا به عبارت دیگر ساختار خطی ندارد. این مراحل    می­توانند به طور همزمان یا به­صورت پویا، تعاملات چند­گانه­ای میان فرآیندهای متفاوت و بخش­های آن، ایجاد کنند. به علاوه، پنتریچ نشان داد که همه تکالیف تحصیلی مستقیما در خودتنظیمی درگیر نمی­شوند. گاهی یادگیرنده برای انجام تکلیف مشخص، نیاز به برنامه­ریزی، کنترل و ارزشیابی آن­ها به صورت راهبردی ندارد، بلکه انجام آن می­تواند به عنوان عملی از تجربه قبلی یادگیرنده با همان تکلیف، به صورت خودکار انجام گیرد.الگوی خودگردانی پنتریچ به طور کلی شامل سه مقوله کلی راهبردها است:

  • راهبردهای شناختی یادگیری
  • راهبردهای خودگردانی جهت کنترل شناخت
  • راهبردهی مدیریت منابع

الگوی چرخه­ای یادگیری خودتنظیمی-تحول

به باور زیمرمن  یادگیرندگان مستقل نیاز به توجه کمتری از طرف استادان دارند، آنها می­دانند چگونه راهبردهای یادگیری را به کار گیرند. آنها از توانایی­هایشان در حیطه­های خاص، ادراکاتی دارند و خود را متعهد و مستلزم به رسیدن به اهداف تحصیلی­شان می­دانند. این فراگیران اراده دارند و به همین دلیل می­توان آنها را یادگیرندگان خودتنظیم نامید. وی در تشریح بیشتر نظریه خود الگوی چرخه­ای خودتنظیمی را ارائه می­دهد و از آن طریق به نقش راهبردهای یادگیری و نقش خودنظارتی در خودتنظیمی تحصیلی تاکید می­کند. آموزش خودنظارتی می­تواند در بهبود انتخاب هدف سازگار و یادگیری خیلی مؤثر باشد. پیامدهای خودنظارتی بر انتخاب هدف و انتخاب راهبرد مؤثر است.

­زیمرمن و مارتینزپونزراهبردهای یادگیری خودتنظیمی مؤثر را طبقه­ بندی و به شرح زیر:

خودارزیابی، سازمان­دهی و انتقال، انتخاب هدف و برنامه­ریزی، جستجوی اطلاعات، تثبیت و نظارت، ساخت­دهی محیطی، نتیجه­گیری، یادآوری و به خاطرسپاری، جستجوی کمک اجتماعی، مروریادداشت­ها و آغازگری، تفکیک نمودند.

نظریه پنتریچ و دی­گروت: 

فراشناخت: شامل راهبردهای نظارت، هدایت، تغییر و اصلاح شناخت می­باشد. به عبارت دیگر، فراشناخت نظارت بر شناخت و راهبردهایی است که از طریق آنها استفاده بهینه از شناخت می­شود.

براهبردهای مدیریت: یعنی شیوه­های کنترلی که فرد برروی تلاش­های خود، اعمال می­کنn.

مهارت­های شناختی کلی: شامل مهارت­هایی که فرد در هنگام یادگیری، یادآوری و فهم مطالب از    آن­ها بهره می­گیرد. این پژوهشگران در تکوین نظریه خود، به این نکته اشاره داشته­اند که در یادگیری خودنظم­جو، تنها مهارت­های شناختی و فراشناختی کفایت نمی­کند و برای سوق یافتن فراگیر به سوی یادگیری و پیشرفت، ضروری است تا فراگیر در جهت استفاده از راهبردها برانگیخته شود و به همین لحاظ، یادگیری خودنظم­جو را هم شامل عوامل شناختی و هم دربرگیرنده عوامل انگیزشی می­دانند. آنها در تبیین انگیزش، از یک الگوی ارزش-انتظار بهره گرفته­اند .بر اساس این الگو در یادگیری خودتنظیمی مؤلفه­های انگیزشی عبارتند از:

انتظارات : یا باورهای فراگیر پیرامون توانایی­های خود در انجام یک تکلیف

مؤلفه ارزش: که در برگیرنده باورهای فراگیر درباره اهمیت و جذابیت یک تکلیف است

احساسات: که شامل واکنش­های عاطفی فراگیر به یک تکلیف است

درمؤلفه انتظار، فراگیر به این پرسش پاسخ می­گوید:” آیا می­توانم این تکلیف را انجام دهم؟”                                       درمؤلفه ارزش، از خود سؤال می­کند”چرا باید این کار را انجام دهم؟” و دلایل انجام کار را جستجو می­کند و در مؤلفه احساسات از خود می­پرسد “آیا این تکلیف را دوست دارم؟ “

الگوی انگیزش-انتظار اکلس و پنتریچ :

دربررسی عوامل انگیزشی مؤثر بر یادگیری می­توان به مدل انگیزشی انتظار-ارزش اکلس و پنتریچ اشاره کرد. در این مدل به سه جزء انگیزش که با مؤلفه­های خودتنظیمی در ارتباط است، توجه شده است. این عوامل عبارتند از: خودکفایتی، ارزش درونی، و واکنش­های عاطفی. خودکفایتی به باورهای یادگیرنده در باره موفقیت­های مورد انتظار در انجام یک تکلیف اشاره دارد. ارزش درونی به باور فراگیر در مورد اهمیت تکلیف اشاره دارد. جزء سوم، انگیزش و واکنش­های عاطفی فراگیر نسبت به تکلیف ­است.

 خودتنظیمی فرایندی جاری و چرخه­ای است که آینده­نگری، عمل و تامل را شامل می­شود. آینده­نگری، تعیین هدف و برنامه­ریزی راهبردی، از جمله اجرای قصدها را شامل می­شود. فرد به دنبال این آینده نگری پیش از عملکرد، به تکلیف می­پردازد و بازخورد می­گیرد. در همین زمان است که فرد از نا­همخوانی بین هدف و عملکرد بازخورد می­گیرد و از موانع، مشکلات، وقفه­ها ومزاحمت­های گوناگون آگاه می­شود. او با در دست داشتن این اطلاعات، به ارزیابی و بررسی شرایط می­پردازد و درباره آنها تامل می­کند. تامل به آینده­نگری آگاهانه­تر، قبل از عملکرد منجر می­شود. ماهیت چرخه­ای خودتنظیمی زمانی آشکار می­شود که تامل درباره عملکرد، به آینده­نگری تازه و بهتر منجر شود. بعد از این­که فرد هدفی را تعیین می­کند و برای اجرا کردن رفتار هدفمند برنامه­ریزی می­کند، به عقب برمی­گردد تا اختلاف هدف- عملکرد را بررسی کند و پیشروی عملکرد را ارزیابی می­کند. خودتنظیمی هم فرایند خودنگری و هم خودسنجی است که به موجب آن فرد عملکرد خود را با وضعیت هدفش مقایسه می­کند. زیر نظر گرفتن خود به صورت دقیق و مرتب، خودسنجی را ممکن می­سازد. بعد از اینکه خودسنجی صورت گرفت، به فرایندهای تعیین هدف و اجرای قصدها اضافه می­شود و وسیله­ای را در اختیار فرد قرارمی­دهد که می­تواند به کمک آن درباره پیشرفت هدف اطلاعات کسب کند.

 بندورا ، معتقد است که یادگیری خوتنظیمی، با انگیزش و پیشرفت تحصیلی، رابطه دارد. درواقع خودتنظیمی تحقیقی در یادگیری، بهترین پیش­بینی کننده عملکرد تحصیلی است. دانش­جویانی که خودتنظیمی بیشتری دارند، مشکلات رفتاری کمتر و مهارت­های اجتماعی مهم­تری را به نمایش می­گذارند، تعامل کارآمدتری در محیط و گروه آموزشی دارند.به نظر می­رسد ارزش­ها و باورهای شخصی دانش­آموزان اهدافی را که آنها انتخاب می­کنند، تحت تاثیر قرار می­دهد و این اهداف نیز، در عوض خودتنظیمی آن­ها را تحت تاثیر قرار می­دهد.توانایی­های خودتنظیمی در خلال کودکی و نوجوانی، ظاهر و ثابت می­شوند.خودتنظیمی پیشرفت تحصیلی را تسهیل می­کند. اغلب دانشجویان با درک بهتر فرایند یادگیری خودتنظیمی، می­توانند پیشرفت تحصیلی خود را بهبود بخشند، بنابراین آشنایی با مهارت­های یادگیری خودتنظیمی، در این امر تاثیر بسزایی دارد. بسیاری از دانشجویان به علت فقدان مهارت­های راهبردهای مطالعه و یادگیری، دچار ناامیدی و شکست تحصیلی می­شوند، در حالی که راهبردهای یادگیری، به مثابه ابزاری است که در حل مشکلات تحصیلی مورد استفاده قرار می­گیرند و به دانشجویان کمک می­کنند تا مهارت­هایی را که در طول دوران تحصیل به آن نیاز دارند، رشد و توسعه دهند. شناسایی و تقویت این راهبردها به افراد کمک می­کند تا با تکیه بر توانایی­های خود، کشف و تقویت آن­ها، قادر باشند، با موفقیت کامل تحصیلات دانشگاهی را پشت سر بگذارند. اگر دانشجویان بخواهند موفق شوند، باید دارای عقاید انگیزشی و راهبردهای یادگیری خودتنظیمی باشند. یادگیری مؤثر آن­ها به عقاید انگیزشی مانند: الگوهای گرایشی انطباق­پذیر، سطوح بالاتر خودکارآمدی وتوانش دریافتی، جهت­گیری هدف، علاقه درونی و عقاید ارزش کار مربوط است.

منبع

عمادی ،شایان (1393) ،مقایسه جهت گیری هدف ،پیشرفت تحیلی و خود تنظیمی در دانشجویان کارشناسی ارشد روانشناسی بامدرک کارشناسی مرتبط و غیر مرتبط ،پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی ، دانشگاه آزاد اسلامی رودهن

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید 

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0