افراد سالم از نظر رواني

مشكل است كه بگوئيم كه يك شخص از لحاظ رواني تا چه حد سالم و طبيعي است. ميزان آن برحسب تمدن جامعه، ‌زمان، مكان فرهنگ و انتظارات هر جامعه تفاوت دارد. آن چه در زير مي آيد براي پي بردن به سلامت رواني انسان مي تواند راهنماي كوچكي باشد.

  •  شخص سالم از زندگي بيشتر راضي است و اظهار خوشي مي كند و كمتر ناراحت و دل گير است.
  • از استقلال فردي خود آگاه است. امكانات، خواستها، اميال و هدفهاي خود را مي داند، كيفيت و واقعيت وجود خويش و محيطش را درك كرده، روش خود را با واقعيت هماهنگ مي كند.
  • مي تواند مناسبات دوستانه و صميمانه با ديگران برقرار سازد كه هم خود از اين دوستي احساس رضايت كند و هم طرف صحبتش از دوستي او برخوردار باشد.
  • در برابر پيشامدها و وقايع معمولي روز احساس رضايت كند و زندگي را زيبا و سالم مي بيند و هر چند كه ممكن است در مقابل مشكلات و وقايع سخت، شخص احساس ناتواني كند.
  • خود و ديگران را دوست دارد و از محبت كردن به آنها لذت مي برد.
  • شخص سالم عهده دارزندگي خويشتن است وانتظار ندارد كه ديگران،زندگي خوب وراحت برايش تأمين كنند.
  • در موارد بخصوص و حاد، حق دارد كه خشمگين و عصباني شود.
  • به ماهيت وجود خود پي مي برد، بد و خوب خويشتن را قبول دارد و از تأثير رفتار خود روي ديگران آگاه است.
  • ديگران را تحقير نمي كند و براي خود مزيّت اضافي قايل نمي شود.
  • آشفتگي و ناراحتي هايش را به نحوي اظهار مي كند كه قابل قبول جامعه اي كه در آن زندگي مي كند باشد. تأثر و آشفتگي خود را مهار مي كند كه باعث ناراحتي اطرافيانش نشود.
  • به امكان انجام يك كار معتقد است، پر توقع نيست و هميشه راهي را انتخاب مي كند كه مي داند در آن راه امكان عملي شدن يك منظور بيش از راههاي ديگر است.
  • شخص سالم حس بذله گويي دارد كه اغلب با آگاهي و خوش خلقي همراه است. از فرصتهاي عادي، براي شادي دوري نمي كند و از غصه و نگراني استفاده نمي كند.
  • آن چه را كه هست قبول مي كند و مي داند كه زندگي مطلوب و دلخواه خيالي بيش نيست و هميشه يك نوع ناتمامي و نقص در همه جا مي توان يافت.
  • هم در ميان جمع احساس خوشي مي كند و هم در تنهايي.
  • قبول دارد كه كشمكش و ناسازگاري هميشه وجود دارد و بايد به هر صورتي با ناسازگاري ها و كشمكش ها مقابله كند.
  • با اين كه بين ديگران است ولي هميشه شخصيت و ماهيت خود را حفظ مي كند.

مفهوم سلامت روان در نظريه هاي شناختي

نظريه جورج کلي: جورج کلي،يکي از نخستين روان شناسان شخصيت بود که براي فرايندهاي شناختي نقشي محوري در کارکردهاي فرد قائل شد. در حالي که دل مشغولي روانشناسان انسانگرا احساس فرد از خودش و ارزش شخصي اوست. در نظريه کلي که نظريه تعبير شخصي خوانده مي شود، رهيافتي شناختي به پديدار شناسي انسان اتخاذ شده است. اعتراض کلي به روان شناسان شخصيت اين بود که نوعاً فرد بر اساس ابعادي خود ساخته مقوله بندي مي کنند؛ حال آنکه به نظر او هدف بايد کشف آن ابعادي باشد که فرد خود براي تفسير يا تعبير خود و محيط اجتماعيش به کار مي برد.

اين ابعاد همان تعبيرهاي شخصي خود فرد است که واحد هاي اساسي تحليل فرد را در نظريه کلي تشکيل مي دهد.به عقيده کلي طبيعت درهم تنييده زندگي پيشرفته و جديد انسان منشاء فشار رواني است. انسانها با همديگر در زندگي جديد روابط اجتماعی پيچيده اي دارندو به همديگر وابستگي دارند . اما گاهي وابستگي متقابل آنها درهم شکسته مي شود. بنظر وي وابستگي اجتناب ناپذير است و پيدايش آن امري منطقي است. وابستگي افراد روان نژند بصورت درست و صحيح نيست يا بيش از حد وابسته مي شوند يا اينکه به نيازهاي ديگران توجهي نمي کنند. اضطراب وقتي ايجاد مي شود که فرد چيزي بر خلاف تجارب قبلي خود ادراک مي کند. بنظر کلي اضطراب محرک با اهميت براي سازماندهي مجدد سازهاي شخصي است. افراد روان نژند تجارب اجتماعي خودشان را بصورت نادرست تفسير مي کنند.

افراد سالم خواهان ارزيابي سازه هاي مشخصي خود هستند و درستي نوع تعامل خود را با ديگران آزمايش مي کنند. اين افراد پيش بيني هاي نشأت گرفته از سازه هاي خود را آزمايش مي نمايند. دوم اينکه افراد سالم قادر به تغير سازهاي شخصي خود هستند. سومين ويژگي سلامت روان شناختي از ديدگاه کلي، ميل به گسترش وسعت ميدان ديد و حيطه تحت پوشش نظام سازه اي سازمان شخصي است. به عبارت ديگر اين افراد پذيراي امکانات و استعدادهاي رشد فردي هستند. آخرين ويژگي سلامت روان شناختي فرد رشد و توسعه مطلوب گنجينه نقش است.

فردي سلامت روان شناختي دارد که بتواند نقشهاي اجتماعي زيادي را ايفا کند و ديدگاه هاي بازيگران رويارويش را نيز درک نمايد. نظريه شخصيت يکي تصويري خوش بينانه و حتي تملق آميز از ماهيت انسان ارايه مي کند. يکي با انسان ها به عنوان موجوداتي، عقلاني رفتار مي کند. ما نه تنها قادر يم سازه هاي خود را که از طريق آنها به جهان مي نگريم شکل دهيم، بلکه قادريم شيوه منحصر به فرد رويکرد خود را به واقعيت فرمول بندي کنيم. به گفته کلي ما رقم زننده سرنوشت خويش هستيم نه قرباني آن.

فرويد و کلي در مورد سلامت روان شناختي دو اختلاف دارند. ديدگاه فرويد تاريخ نگراست و به نظر او عواطف ناخود آگاه ورويدادهاي گذشته فرد که در حال حاضر فعال هستند، علت روان نژندي هستند. اما در ديدگاه کلي، گر چه تاريخ نگري وجوددارد، اما چون فرد مي تواند در شيوه تفسير خود از جهان تجديد نظر نمايد پس قرباني بيوگرافي گذشته اش نيست. دوم بنظر فرويد علايم بيمار را فقط روانکاو مي تواند به بهترين شکل تفسير نمايد در حالي که به نظر کلي تفسير مطلوب و نهايي توسط بيمار انجام مي شود نه درمانگر و درمانگر در فرايند درمان فقط يک راهنماي صرف است.

نظريه آلبرت اليس: اليس، در پيدايش بيماري عاطفي يا سلامت روان شناختي هر سه عامل « فيزولوژيکي، اجتماعي و روان شناختي» را مورد توجه فرار مي دهد. اليس از لحاظ گرايشهاي انساني تا حدود زيادي با تائو و مازلو شباهت دارد. بنظر وي عدم سلامت رواني انسان از تمايلات ذاتي و نامطلوب هر انساني براي نياز مفرط به برتري از ديگران و همه فن حرف شدن، توسل به عقايد احمقانه و بدبنياد، پرداختن به تفکرات آرزومندانه و توقع خوشرفتاري و خوبي مداوم از ديگران، محکوميت خويشتن و تمايلات عميق به زودرنجي و آشفتگي ناشي  مي شود .

بطور خلاصه ويژگي هاي سلامت روان شناختي از ديدگاه اليس عبارتند از:

  • عشق ورزيدن به ديگران و جوياي محبت آنان شدن، اما فرد سالم در جستن محبت ديگران افراط  نمي کند.
  • انجام دادن کار به خاطرنفس کار نه به خاطر ديگران
  • داشتن معيار مطلق براي درست يا غلط و خيرو شر.
  • طبيعي بودن ناکام شدن، و در صورت عدم توانايي مقابله با ناکامي، انسان الم آن را مي پذيرد.
  • نسبت ندادن شکست ها به عوامل بيروني
  • عدم ترس شديد از خطرهاي بالقوه
  • تلاش برکسب استقلال و مسئوليت و عدم روگرداني از کمک هاي ديگران در صورت لزوم
  • انجام وظايف محوله از خصوصيات انسان سالم است.
  • فرد سالم بيش از آنکه به گذشته فکر کند به حال و وضعيت موجود يعني « اينجا و اکنون » توجه دارد.
  • کمک کردن به ديگران نه نگراني در مورد مشکلات ديگران، و در صورت عدم توفيق کمک به ديگران وضعيت آنها و مشکل آنان را مي پذيرد.
  • فرد سالم براي هر مشکل راه حلهايي مختلفي را در نظر مي گيردو سعي دارد که بهترين راه حل در حد توانش انتخاب کند.
  • فرد سالم در نگرش ها و رفتارش « الزام و اجبار » ندارد و مي تواند خودش را از قيد و بند رها نمايد و در جهت سلامت نفس حرکت کند .

منبع

اسماعیلی نژاد،حسن(1393)، رابطه کنترل عواطف و سلامت روانی با عملکرد تحصیلی دانش آموزان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی تربیتی،دانشگاه آزاداسلامی هرمزگان

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0