استراتژی های بهبود کيفيت زندگی کاری

اگرچه استراتژی های بهبود کيفيت زندگی کاری متنوع است، ولي همگي آنها در يک هدف مشترك‌اند و آن انساني كردن محيط كار از طريق بسط دموکراسي و مشارکت کارکنان در تصميم‌گيري‌هاي مربوط به كار و محيط کار خويش از يک طرف و تجديد ساختار کار يا بازطراحي کار و تغيير روش از طرفي ديگر به نحوي که براي متصدي کار جالب و ارضاکننده باشد. نمونه‌اي از استراتژي‌هاي مطرح ‌شده در ارتباط با بهبود کيفيت زندگي کاري را اينگونه مي‌توان برشمرد:

تدوين کارراهه و مسير کارراهه (مسير شغلي)

«کارراهه عبارت است از ترتيب توالي طرز تلقي‌ها و رفتارهاي مرتبط با تجربيات و فعاليت‌هاي کاري در طول زندگي شخص». از نظر مديريت، مديريت کارراهه فرايندي پوياست که افراد در مورد آنچه که دوست دارند يا ندارند، نقاط‌ قوت و ضعفشان و محيط کاريشان اطلاعاتي را جمع‌آوري مي‌کنند، اهداف واقعي کارراهه‌شان را توسعه مي‌دهند و استراتژيهاي را براي دستيابي به اين اهداف ايجاد و اجرا مي‌کنند و بازخورد لازم را براي ارتقاء تصميم‌گيري‌‌ کارراهه بدست مي‌آورند. جفري و همکاران (1995) معتقدند كه كارراهه فرايندي است که افراد بوسيله آن مي‌توانند تصميماتي در زندگي کاريشان اتخاذ نمايند. که متضمن مشاوره شغلي، ترسيم مسير شغلي، سيستم اطلاعات شغلي، برنامه‌ريزي نيروي انساني، سنجش دوره‌اي مهارتهاي شغلي فرد، آموزش افراد و کمک به افرادي که توانايي‌هاي شغلي‌شان کم يا ضعيف است. سه پيش‌شرط ضروري جهت اجراي اثربخش فعاليت‌هاي مربوط به تدوين کارراهه کارکنان عبارت است از:

اول: هماهنگي اين فعاليتها با ساير فعاليتهاي مديريت منابع انساني

دوم: مشارکت فعال سرپرستان در طراحي و اجراي کارراهه کارکنان

سوم: فراهم آوردن دسترسي براي همه کارکنان به مزايا و خدمات

تدوين کارراهه و ترسيم مسير شغلي متضمن هماهنگ‌سازي و تطابق سه عنصر است: فرد، سازمان و فرهنگ محيط گسترده‌تر. به همين ترتيب مديريت در صورتي مي‌تواند اين هماهنگي را ايجاد کند که چرخه زندگي افراد، نيازهاي سازماني و جامعه و هنجارها و ارزشهاي فرهنگ عمومي و فراگير را در نظر داشته باشد.

طراحي شغل

يکي از راههاي اصلي براي بهتر کردن کيفيت زندگي کاري از طريق ايجاد تغييرات در سازماندهي طراحي شغل است که شامل کنترل، استقلال و پيچيدگي است که باعث ارتقاء سلامت، انگيزش و يادگيري كاركنان مي‌شود.اگر سرچشمه نهضت کيفيت زندگي کاري را باور به نياز به بهبود تجربيات کاري عليه کارکنان بدانيم مي‌توان گفت که طراحي شغل از ديدگاه کيفيت زندگي کاري يکي از اجزا و بخشهاي مهم مجموع تجربيات افراد در کار مي‌باشد. طراحي شغل به طور اساسي متاثر از اهداف، فن‌آوري، محيط و طراحي سازمان مي‌باشد در نتيجه براي طراحي شغل علاوه بر بررسي اهداف توجه به عوامل زير نيز مورد تاکيد است:

الف- فرايند ايجاد انگيزه ناشي از ويژگيهاي شغلي

ب- ويژگيهاي ساختار کار و اجراي فعاليتهاي گروهي

ج- ويژگيها، شغل، وظايف و مقاصد.

رضايت شغلي

«رضايت شغلي بعنوان تمايلات عاطفي افراد نسبت به نقشهاي شغلي خود در نظر گرفته شده است» «که شامل حقوق و مزايا، پيشرفت و فرصت‌هاي توسعه مي‌باشد». فوريه (2004) معتقد است که رسالت عمده کيفيت زندگي کاري ايجاد رضايت شغلي براي کارکنان و کمک به سازمان براي گزينش، حفظ و نگهداري کارکنان است و جو سازماني بعنوان يکي از ابعاد کيفيت زندگي کاري مهمترين عامل پيش‌بيني‌کننده رضايت شغلي است. عوامل موثر بر رضايت شغلي را مي‌توان به سه دسته عوامل سازماني، عوامل مربوط به شغل و شخصي تقسيم کرد: عوامل سازماني موثر بر رضايت شغلي عبارتند از: حقوق و پاداش، ترفيعات، سرپرستي، خط‌مشي سازمان و امنيت شغلي. عوامل شغلي موثر بر رضايت شغلي عبارتند از: حجم کلي کار، همکاران، محيط اجتماعي، نوع کار، استفاده از تخصص فرد، نوع شغل و وضوح نقش. عوامل شخصي موثر بر رضايت شغلي عبارتند از: عزت‌نفس، تحمل استرس، سطح تحصيلات و وراثت است.

امنيت شغلي

تغييرات سازماني معاصر باعث تغييرات اساسي نيروي کار در محيط‌هاي کاري شده است. تغييرات سازماني مانند کوچک‌سازي، مديريت منابع خلاف رعايت اصول اخلاقي، وفاداري، انگيزش و درک در امنيت شغلي کارکنان تاثيرگذار بوده است. به دشواري مي‌توان کسي را که نگران از دست دادن شغلش مي‌باشد متقاعد ساخت که از کيفيت زندگي کاري بالايي برخوردار باشد. بدون استثنا در هر نوع فعاليت بهبود بهره‌وري مساله امنيت شغلي براي کارکنان مطرح مي‌شود که آيا کمک به فرايند بهبود موجب از دست دادن شغل همکاران (يا خودشان) خواهد شد يا خير.

اقدامات و عمليات مديريتي

پرداختچي و همکاران (1388) معتقدند:کيفيت زندگي کاري در يک سازمان تابع و نتيجه اقدامات و عمليات غالب مديريتي آن سازمان است، بخصوص نقش مديران رده سرپرستي بيشتري اهميت را در بهبود کيفيت زندگي کاري سازمان دارد. مديران سرپرستي از طريق برخوردشان با افراد، هم به طور مستقيم بر رفتار سازماني و ميزان بهره‌وري کارکنان تأثير مي‌گذارند و هم با نفوذي که بر طراحي مشاغل،‌سيستم پرداخت و شکل‌دهي گروههاي کاري دارند. به صورت غيرمستقيم نيز بر رفتار سازماني کارکنان و ميزان بهره‌وري آنان مؤثر واقع مي‌شوند. مدير رده سرپرستي سه نقش اساسي در بهبود کيفيت زندگي کاري ايفا مي‌کند:

  • بذل توجه نسبت به کارکنان و در نظر گرفتن ملاحظات انساني در کار،
  • تسهيل کوششها و فعاليت‌هايي که کارکنان در ارتباط با کار و وظيفه خويش انجام مي‌دهند،
  • تشويق به مشارکت در تصميم‌گيرهاي مهم کاري، همگام و همساز با اقدامات مديريتي و سرپرستي.

کيفيت زندگي کاري از ويژگي‌هاي ساختار سازمان و همچنين از ويژگي‌هاي اتحاديه‌ها و سازمانهاي کارگري نيز تأ‌ثير مي‌پذيرد. بدين ترتيب سازمان بايستي در عين حال که سعي در کيفيت زندگي کاري دارد، در جهت انساني کردن ساختار سازماني و کسب همکاري و مشارکت اتحاديه‌ها و سازمان‌هاي کارگري نيز گام بردارد. همه استراتژي‌هاي كه در مورد كيفيت زندگي كاري مطرح هستند، همگي آنها در راستاي بهبود كيفيت زندگي كاري مي‌باشند.

منبع:

قلاوندی، حسن(1389). تحلیل روابط بین کیفیت زندگی کاری ولنگر های مسیر شغلی با منظر عملکرد سازمانی اعضای هئیت علمی دانشگاه ها، پایان نامه دکتری مدیریت آموزشی، دانشکده علوم تربیتی و روانشاسی دانشگاه اصفهان.

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0