ارزش‌های بازی

بازی و رشد اجتماعی

فروم، عقیده دارد زمانی که کودک پا به عرصه وجود می‌نهد از شناسایی پدیده‌های دنیای خارج قاصر است او حتی از توانایی‌های وجود نیز آگاه نیست در اولین مرحله آن چه می‌شناسد حرارت و غذا است اما جالب این که حتی قادر نیست تا منبع غذا و حرارت را که اکثراً مادر کودک است از خود غذا و حرارت تشخیص بدهد یعنی از نظر کودک مادر همان حرارت و غذا و نه چیزی بیش از آن است. بعدها که کودک به تدریج رشد می‌کند و قادر به درک اشیاء خارجی می‌شود. او قادر می‌شود تا میان غذا و منبع جوشش آن که پستان مادر است یا شیشه شیر تفاوت قائل شود. یکی از عوامل مؤثر در شکل بخشی شناخت کودک در این مرحله بازی است یعنی به محض آن که کودک قادر به تکان دادن ارادی عضلات خود شد و آن‌ها را تحت کنترل در آورد قادر به تماس با محیط بیرونی می‌گردد اگر چه حرکات و بازی‌های طفل در این مرحله بیشتر انفرادی است اما در تماس با محیط بیرونی بازخوردی دریافت داشته و این بازخورد باعث می‌شود تا از وجود خود در جهان خارج و به عبارتی دیگر از جهانی غیر از جهان حواس خود اطلاع حاصل کرده و از این تجربه لذت‌بخش سرمست گردد تماس با محیط خارج ازراه بازی وکسب تجربیات جدید باعث می‌شودتا دنیای کنجکاوی کودک وسعت بیشتری یافته وجهان بیرونی رامستقیماً تجربه نمایدو ازراه تجربه اواشیاء وپدیده‌های دیگررا نیز می‌شناسد و به آن مفهوم می‌بخشد لبخندهای مادر برای او نشانی از پذیرش و اخم مادر نشانی از عدم پذیرش می‌گردد.

در مرحله دیگری از سال‌های اولیه زندگی و هنگامی که کودک پا به جهانی فراسوی ادراکات حسی خود می‌گذارد بازیگوشی او حیطه وسیع تری را به خود اختصاص می‌دهد و با شناخت دیگران دنیای تقسیم شده با دیگران را در می‌یابد. از نظر اریکسون،در این مرحله برخورد کودک با دیگران به صورت فیزیکی است یعنی به صورت شیئی با آن‌ها برخورد می‌کند، آن‌ها را با کنجکاوی می‌کاود به درون آن‌ها رخنه می‌کند و می‌خواهد دریابد که چگونه از آن‌ها استفاده کند شناخت این که در این مرحله چه مقدار از محتوای بازی خیالی است یا فضایی و چه قسمتی به صورت موفقیت‌آمیز در دنیای کوچک اسباب بازی‌ها قرار گرفته و چه قسمتی با دیگران قسمت شده یا زور به او تحمیل شده است مهم می‌باشد. «فروبل» معتقد است که باید کودک را برای زندگی اجتماعی تربیت نمود زیرا در کودک توان بالقوه اجتماعی بودن موجود است و می‌افزاید که همنشینی با دیگران می‌تواند به صورت بازی انجام شود و در این هنگام بازی علاوه  بر تعامل نیروهای جسمی و عقلی کودک باعث می‌شود که او در مورد پرورش ویژگی‌های اخلاقی خود نیز به موفقیت‌هایی نائل شود.

کودکان با انتخاب نوع بازی و سازمان‌دهی آن و ملزم ساختن خود به رعایت اصول و مقررات نوعی از زندگانی اجتماعی را که آموزش آن از هیچ طریق دیگری امکان‌پذیر نیست می‌آموزند. کودک از طریق بازی در می‌یابد که سهیم شدن و یا سهیم کردن دیگران در بازی یا اسباب بازی برای مورد قبول قرار گرفتن پذیرش لازم است. آدلر، می‌گوید بازی بیش از هر چیز یک تمرین اشتراکی است و این باعث می‌شود، کودک ضمن برآوردن احساسات اجتماعی خود آن‌ها را ارضاء نماید. کودک در می‌یابد که دیگران نیز همانند او تمایل دارند تا از اسباب بازی‌ها استفاده کنند. استفاده از اسباب بازی‌ها به می‌آموزد که جهت نیل به تفاهم باید از مقررات و اصولی که مورد قبول همگان و هم بازی‌ها باشد پیروی نماید و الا از بازی و مشارکت با دیگران طرد می‌شود.

سی شور، می‌گوید که بازی اصولاً اجتماعی است و یکی از هدف‌ها و بازده‌های آن ایجاد حس دوستی و معاشرت با دیگران است. یعنی در حقیقت بازی سازنده انسان اجتماعی است. آدلر، عقیده دارد که بازی نوعی حرفه است از نظر او بازی کودک نوعی وقت کشی نیست بلکه اشتغالی به حرفه است که باعث مهارت و شکوفایی استعدادهای اجتماعی می‌گردد. کودک از طریق بازی و همانندسازی خود با بزرگسالان تصویر خود را به عنوان شهروندی که باید مسئولیت‌ها و نقش‌های مناسبی را در یک نظم اجتماعی به عهده گیرد گسترش داده به عنوان شخصیتی موجود ومستقل دریک جامعه آزاد جلوه‌گری می‌کند. پاتریک، عقیده دارد که در شهرهای بزرگ ومدرن امروزی بازی برای بهبود زندگی وجلوگیری ازرفتارهای ضداجتماعی نوجوانی ضروری است.

استرانگ، می‌گوید: کودک از طریق بازی بهترین چراغ هدایت برای دوران بلوغ اجتماعی را به دست می‌آورد. زیرا، بازی بهتر از هر فعالیت دیگری مسئولیت‌های او را مشخص و معلوم می‌دارد .

منبع

مرادی کچلکی،سیما(1393)، بازي درماني در افزایش  مهارت‌های  شناختي، اجتماعي و حركتي دانش‌آموزان كم توان ذهني آموزش پذير،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0