ارتباط مهارت حل مساله و رضایت زناشویی
مهارت حل مساله فرایندی شناختی-رفتااری است که افراد به واسطه آن استراتژی های موثر برای مقابله با موقعیت های مشکل یا مساله زا در زندگی روزمره را شناسایی و کشف می کنند. آموزش این مهارت می تواند از بروز مسایل و مشکلات نوجوانان و بحرانی شدن تعارض های خانوادگی پیشگیری کند. حل مساله یکی از مهارتهای مهم زندگی است که بسیاری از والدین و فرزندان با آن آشنا نیستند،موضوع حل مساله و تصمیم گیری مورد توجه بسیاری از محققان و پژوهشگران واقع شده است یافته ها دال بر آنند که مهم نیست که افراد در زندگی با مشکل، دردسر و گرفتاری روبرو شوند بلکه مهم آن است که در مواجهه با این گونه موقعیت ها بتوانند به شیوه ای صحیح عمل کنند. بعضی از افراد، همچنین زوجین حتی قادر به برطرف کردن مسایل روزمره خود نیستند و در مقابل کوچکترین مساله یا انتخاب دچار پریشانی،دستپاچگی، آشفتگی و گوشه گیری می شوند. در مقابل این گروه، افراد دیگری نیز وجود دارند که حل مسایل و مشکلات و متنوع و مواجهه با موقعیت های چالش انگیز نه تنها در درون آنها آشوب به وجود نمی آورد بلکه آنها را به این سطح از خود آگاهی می رساند که نقاط ضعف خود را شناخته و برطرف نماید و به رضایت و سازگاری زناشویی برسند، به عبارتی در وضعیتی قرار بگیرند که در آن زوجین در بیشتر مواقع احساس رضایت و خوشبختی از همدیگر دارند.
این روابط رضایت بخش در بین زوجین از طریق علاقه متقابل، میزان مراقبت از همدیگر و پذیرش و تفاهم یکدیگر قابل سنجش است. سین ها و ماکرجک، در واقع رضایت زناشویی یک ارزیابی کلی از وضع فعلی ارتباط ارائه می دهد. دانیل و بالارد،هدف روش حل مساله، دستیابی به نتایج مثبت و اجتناب از عواقب منفی محسوب می شود و مهارت حل مساله را از بسیاری جهات می توان به مثابه فرایند کمک به افراد برای رشد آمادگی یادگیری آنها در نتیجه افزایش احتمال مقابله موثر در طیف وسیعی از موقعیت ها دانست. اساساً سازگاری رونشناختی و رضامندی از زندگی دارای ابعاد پیچیده ای است. یکی از زمینه های سازگاری در زندگی انسان موضوع ازدواج و رضامندی زناشویی است، بدان حد که ازدواج موفق و رضامندانه مستلزم سطح پایداری از سازگاری از جانب زوجین می باشد. ازدواج به مثابه نوع رویداد گذرا در چرخه زندگی محسوب می شود و همسر شدن یکی از پیچیده ترین و مشکلترین گذارهای چرخه زندگی است. گر چه ازدواج از جانب زوجین با کمترین پیچیدگی و بیشترین لذت درک می شود اما این رویداد همچنان از ظرفیت فشارزا بودن برخوردار است.
از سویی دیگر، یک ازدواج رضامندانه زمینه ساز فضای مناسبی جهت تلاقی و تبادل احساسات و عواطف مثبت بین زوجین است. پژوهش در زمینه مسایل زناشویی نشان داده است که زوجین ناراضی در مدیریت سازنده تعارضها و حل مسئله دچار نارسایی و شکست هستند و از این بابت سعی زیادی برای ترمیم فعالیت های ارتباطی خود می کنند. ترنر و همکارانش، نشان دادند که آموزش مهارتهای زندگی منجمله مهارت حل مسئله و ارتباطات موثر توانایی هایی را برای حل مشکل و استفاده موثر از حمایت های اجتماعی آنها را افزایش می دهد. فورنریس، با آموزشهای مهارتهای زندگی از جمله مهارت حل مسئله به این نتایج دست یافت که افراد قادر شدند بهتر مشکلاتشان را حل کنند و اهداف را دسته بندی نمایند و از سیستم های حمایتی در جامعه بهتر استفاده کنند.
مطالعات جفری نشان دادکه آموزش مهارتهای زندگی قدرت سازگاری افراد را افزایش می دهد و افراد بهتر موانع و مشکلات موقعیتی را در زندگی کنار می زنند. رابرتس، در مطالعه به همسران نارضامند گزارش نموده است که زنان نارضامند از این که همسرانشان بازداری عاطفی دارند و به پیامهای احساسی آنها خوب توجه نمی کنند عواطف مثبت خود را ابراز نمی کنند،عمق پیامهای غیر کلامی آنها را در نمی یابند، ناراضی هستند.مظاهری و همکاران ، شیوه های حل مسئله و سازگاری زناشویی را بر زوجها ی نابارور و بارور مطالعه کرد. یافته های او نشان داد که سازگاری زناشویی و شیوه های حل مسئله در زوجین نابارور با زوجههای بارور متفاوت نیست. مقایسه زوجین با یکدیگر نشان داد که زنان نابارور کنترل درونی کمتری نسبت به توانایی خود در حل مشکلات نشان می دهند. طبقه بندی زوجها از نظر سازگاری به دو گروه سازگار و تنیده، نشان دادکه شیوه های حل مسئله درزوجین ناسازگار منفی تر است. در هر دو نشان داده شده که مهارت حل مسئله را به بین فردی و عاطفی و صمیمانه به ویژه در روابط زناشویی نمود زیاد پیدا می کند.
همچنین با تحقیقات جانسون و همکاران ، در مورد برنامه ی مختلف پربارسازی رابطه زناشویی، بر گسترش مهارتهای ارتباطی تاکید دارند همدلی و اظهار صریح و روشن و احساسات در تحقیق جکسن ، وجود رابطه مثبت و در بین همسرانی که از زندگی زناشویشان رضایت داشته مطابقت دارد. تحقیق احمدی و همکاران ، مقایسه اثر بخش دوروش مداخله ای تغییر شیوه زندگی و حل مشکل خانوادگی را در روش ناسازگاری زناشویی مطالعه کرد. نتایج حاصل از پژوهش نتایج نشان داد که بکارگیری هر دو روش مداخله ای برای کاهش ناسازگاری زناشویی موثر بود. همچنین روش مداخله ای حل مشکل خانوادگی موجب کاهش ناسازگاری هایی می شود که به ترتیب در زمینه های ارتباط دو تایی، حل تعارض، موضوعات شخصیتی و ارتباط با اقوام می باشد و روش مداخله ای تغییر شیوه زندگی موجب کاهش ناسازگاری هایی می شود که به ترتیب در زمینه های موضوعات شخصیتی، مدیریت مالی،توانایی حل تعارض و روابط جنسی می باشد.
منبع
یوسفی،شلبر(1394)، اثربخشی آموزش حل تعارض بر رضایت زناشویی و صمیمیت روانشناختی زوجین پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشکاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید