اختلال نارسا توجه / فزون کنشی

اختلال نارسا توجه­/ فزون کنشی یک اختلال عصبی-رشدی است که با سه ویژگی اصلی یعنی نارسا توجهی، تکانشگری و فزون­کنشی شناخته می­شود. این اختلال از شایعترین اختلالات عصبی-رفتاری دوران کودکی است که بخش بزرگی از جمعیت جهان (3 تا 7 درصد کودکان) را مبتلا کرده است . فزون­کنشی برای اکثر مردم، به خصوص والدین و معلمان واژه­ای آشناست. کودکی که در حرکت دائم است، با انگشتانش ضربه می­زند، پاهایش وول می خورد، دیگران را هل می­دهد، بدون دلیل کنترل خود را از دست می­دهد و بی قراری می­کند، معمولا فزون­کنش نامیده می­شود. این کودکان معمولا دشواری­هایی در تمرکز بر تکالیف دارند.

زیر ریخت­های اختلال نارسا توجه / فزون­ کنشی

در چهارمین نسخه­ی راهنمای تشخیصی و آماری انجمن روانپزشکی امریکا سه زیر ریخت متفاوت برای این اختلال در نظر گرفته شده است که شامل ریخت معمولا نارسا توجه، ریخت معمولا فزون­کنش / تکانشگر، و ریخت ترکیبی می­باشد.

نارسا توجهی

توجه یک سازه چند وجهی است و افراد با اختلال نارسا توجه / فزون­کنشی دشواری زیادی در زمینه­ی توجه خودکار به اطلاعات دیداری که میانجی آن مدارهای توجهی خلفی مغز است ندارند. این افراد در خصوص فعالیت­هایی که به حفظ توجه نیاز دارد مشکلات زیادی دارند که گاهی وقت­ها به آن مشکل گوش به زنگی می­گویند و اعتقاد بر این است که میانجی آن مدارهای توجهی لوب فرونتال است .  بارکلی توضیح می­دهد که مهمترین مشکل توجه در کودکان، توجه پایدار است. توجه پایدار به فرد کمک می­کند که محرک­های دیگر را کنترل کند و فقط به یک محرک پاسخ دهد. این گونه مشکلات مرتبط با استمرار و پشتکار، گاهی اوقات در موقعیت­های بازی آزاد ظاهر می­شود. بدین صورت که با هر اسباب بازی مدت کوتاهی بازی کرده و به طور مکرر اسباب بازی ها را عوض می­کنند. مشکل دیگر این کودکان حواس­پرتی است، به این معنی که کودک به رویدادهای بسیاری که ارتباطی با تکلیف ندارند پاسخ می­دهد. در مقایسه با فعالیت­هایی که تقویت دیرتری در پی­ دارند این کودکان حواسشان پرت می­شود و به فعالیتی که تقویت فوری در پی دارد مشغول می­شوند. در این زمینه پژوهشی نشان داد که این کودکان در مقایسه با کودکان عادی، زمانی که اسباب بازی­های لازم برای بازی وجود داشت، زمان کمتری را به تماشای تلوزیون اختصاص می­دادند.

فزون کنشی

دومین نشانه که در تحلیل عاملی هم در کودکان و هم در بزرگسالان دیده شده است، بازداری ضعیف، و فزون کنشی مربوط به آن است. از نظر بالینی کودکان با اختلال نارسا توجه­/ فزون کنشی بدون اینکه منتظر دستور انجام کاری بمانند، سریع به موقعیتها پاسخ می­دهند. در نتیجه این افراد ممکن است نتوانند به پیامدهای بالقوه منفی، مخرب و حتی خطرناک که با رفتارها یا موقعیت­های خاصی همراه است توجه کنند. بنابراین، به نظر می­رسد این کودکان زیاد به فعالیت های مخاطره آمیز غیر ضروری دست می­زنند. آنها همچنین، در مقابل همسالانشان خود نمایی کرده و به فعالیت­های چالش آمیز دست می­زنند.

تکانشگری

تکانشگری یکی از اجزای اصلی اختلال نارسا توجه­/­ فزون کنشی است که صاحب نظران معمولا آن را «رفتار بدون تفکر» در نظر می­گیرند. اگرچه تکانشگری از نظر کیفیت غیر عادی نیست بلکه در ارزیابی آسیب شناختی، کمیت آن مهم است، زیرا هرکسی ممکن است گاهی رفتار تکانشگری نشان بدهد. تکانشگری نیز مانند توجه دارای ماهیتی چند وجهی است، از جمله: کنترل اجرایی ضعیف، ناتوانی در بازداری از واکنش­های بارز و برجسته، و ناتوانی در به تعویق انداختن واکنش یا تاخیر ارضا . برای مثال، آنها در مقایسه با کودکان عادی به تقویت کننده­هایی با فاصله­های کوتاه تر احتیاج دارند. شاید به همین خاطر است که از پیامدهای رفتار خود تجربه کسب نمی­کنند و حتی پس از تنبیه شدن، دوباره رفتارهای آزارشی را تکرار می­کنند .

سبب شناسی اختلال نارسا توجه / فزون کنشی

ژنتیک:  شواهد قوی وجود دارد که ژنتیک نقش علی قدرتمندی در اختلال نارسا توجه / فزون­کنشی دارد. پژوهش­های ژنتیک، در زمینه­های سبب شناسی اختلال نارسا توجه / فزون کنشی دو خط اصلی را دنبال می­کنند: یکی پژوهش­های ژنتیک رفتاری و دیگری پژوهش­های ژنتیک ملکولی.

ژنتیک رفتاری: در پژوهش­های ژنتیک رفتاری از منابع متنوعی چون خانواده، دوقلوها، فرزند خوانده­ها استفاده می­شود. شواهد تجربی ناشی از پژوهش خانوادگی، نشان دهنده­ی این موضوع است که ژن­ها در سبب شناسی این اختلال نقش بسزایی دارند. برای مثال بیدرمن نشان داد که والدین، و خواهر و برادر کودکان دارای اختلال نارسا توجه / فزون کنشی، دو تا هشت برابر بیشتر در معرض خطر ابتلا به این اختلال هستند. همچنین، شواهد حاکی از احتمال بیشتر ابتلای جفت دوقلوهای همسان به اختلال نارسا توجه / فزون کنشی، نسبت به دوقلوهای ناهمسان می­باشد. افزون برآن، پژوهش حاکی از آن است که بستگان زیستی کودکان دارای این اختلال، نسبت به بستگان فرزند خوانده­هایشان به احتمال بیشتری به اختلال نارسایی توجه / فزون کنشی مبتلا می­شوند.

پژوهش های ژنتیک ملکولی: مطالعات زیستی-شیمیایی در گذشته، نارسایی عملکرد دپامین را در مغز کودکان دارای اختلال نارسایی توجه / فزون کنشی نشان داده­اند، که در برانگیختگی مغز نقش اساسی دارد و اثر خود را از طریق چهار مسیر دپامینرژیک مهم در مغز (جسم پستانی تا ساقه هیپوفیز، جسم سیاه تا اجسام مخطط، سیستم مزوکرتیکال و سیستم مزولیمبیک) اعمال می­کند. از این رو یکی از جهت گیری­های اصلی پژوهش­های ژنتیک ملکولی بررسی ژن­هایی است که بر کنش وری دپامین اثر می­گذارند. مطالعات آثار دارویی، از فرضیه کمبود دپامین در مورد این اختلال حمایت می­کنند. همچنین، پژوهش­های انجام شده بر روی سوخت و ساز بدن کودکان دارای اختلال نارسایی توجه / فزون کنشی، بیانگر آن است که این کودکان در شیمی عصبی مغز از جمله دپامین دچار مشکل هستند. کودکانی که دچار کمبود دپامین هستند، می­توانند در معرض ابتلا به اختلال فزون­کنشی قرار بگیرند. به عقیده صاحب نظران کمبود سوخت و ساز نوراپی نفرین نیز می­تواند در این اختلال نقش داشته باشد.

ویژگی های خانوادگی: مطالعه تعامل کودکان با اختلال نارسایی توجه / فزون­کنشی با والدینشان نشان می­دهد که  این کودکان تعاملات پر تنش­تری با والدین خود دارند ، خشونت بیشتری در خانواده­ی خود گزارش می­کنند و مادران آنها افسرده­تر و نا امید­تر هستند و صلاحیت کمتری دارند. مطالعه­ی تعامل والدین-فرزند، در بین خانواده­های کودکان با اختلال نارسا توجه / فزون کنشی در ایران نشان داده است که این والدین، بیشتر از والدین فرزندان عادی از شیوه­های فرزند­پروری خودکامه استفاده می­کنند .  همچنین، خانواده­های کودکان با اختلال نارسا توجه / فزون­کنشی، استرس و احساس عدم شایستگی بیشتری در تربیت کودکان دارند. افسردگی بیشتر در مادر، تماس­های کمتر با اعضای فامیل، اختلافات زناشویی، طلاق و جدایی در این خانواده­ها بیشتر تجربه می­شود.

عوامل عصبی- زیست شناختی

امروزه وجود آسیب مغزی در کودکان دارای اختلال نارسایی توجه/ فزون­کنشی نظر بسیاری از متخصصان را به خود جلب کرده است. گروه بسیاری از محققان با استفاده از فنون تصویر نگاری عصبی، به شواهدی از انحرافات ساختاری و کنشی در برخی از نواحی مغزی این افراد از جمله قطعه پیشانی، هسته­های قاعده­ای، مخچه، جسم پینه­ای و سینگولیت پیشین در مقایسه با افراد عادی، دست یافته­اند. بارکلی تاکید می­کند که قطعه­ی پیشانی، نقش بسیار مهمی در کنترل، توجه پایدار، بازداری، برنامه­ریزی، سازماندهی و بخش بندی رفتار دارد . فرضیه­ی اختلال در قشر پیش پیشانی افراد دارای اختلال نارسایی توجه / فزون­کنشی، متضمن وجود مشکلاتی در قسمت­های پیشانی خلفی-جانبی (DLPFC) و قشر پیش پیشانی حدقه ای (O-PFC) می­باشد . از طرفی، پژوهش حاکی از کوچکتر بودن اندازه هسته دم دار در دو نیمکره راست و چپ مغز افراد دارای اختلال نارسا توجه / فزون کنشی می­باشد.

سم های محیطی

دانشمندان عوامل محیطی بسیاری را در دوره­های پیش یا پس از تولد کودک، مورد مطالعه قرار داده اند، تا شاید بتوان رابطه­ای بین سم­های محیطی و اختلال نارسا توجه / فزون کنشی پیدا کنند. سرب یکی از موادی است که بدون اینکه هیچگونه ارزش زیستی داشته باشد، می­تواند از راه خوردن و تنفس، موجب آسیب مغزی شود. افزون بر آن، سرب یکی از شایع­ترین مواد سمی است که با پرتحرکی در ارتباط است و به عنوان ماده­ای شناخته شده است که سلامت کودکان را به خطر می­اندازد. اطلاعات موجود دلالت بر این دارد که تظاهرات مسمومیت با سرب ممکن است عامل معناداری در سبب شناسی اختلال نارسا توجه / فزون کنشی باشد. به طوری که قرار گرفتن در معرض مقادیر کمی از سرب با نقص های کوچک اما مهم در عملکرد عقلانی و نشانه­های این اختلال در کلاس مرتبط است. سیگار کشیدن مادر در دوره­ی بارداری نیز از مسموم کننده­های دیگر است که با این اختلال رابطه دارد.

عوامل مربوط به تغذیه

دیدگاه مورد قبول در دهه 1970 این است که مواد غذایی در ایجاد فزون­ کنشی نقش دارند. برای مثال، رنگ­های مصنوعی غذاها، افزودنی­ها و سالیسیلات­های طبیعی که در بعضی از خوراکی­ها مثل گوجه فرنگی و پرتقال وجود دارند، تاثیر سویی ایجاد می­کنند.  همچنین، پژوهشگران به نقش شکر تصفیه شده و چای در ایجاد فزون کنشی اشاره دارند. امانی و خواجه موگهی در یک پژوهش نشان دادند که با افزایش شکر مصرفی روزانه عارضه­ی اختلال نارسا توجه / فزون کنشی در دختران بالا رفته و نوشیدن چای بیش از سه فنجان در روز با شدت این اختلال در پسران مرتبط بوده است. اما یافته­های پژوهشی دیگر از نقش افزودنی­های خوراکی به عنوان علت اولیه حمایت نکردند. محدودیت­های غذایی فقط برای حدود پنج درصد از کودکان دچار این اختلال مفید بوده است. به خصوص کودکان کم سن و سال و آنهایی که دارای حساسیت غذایی بوده­اند.

اختلال نارسا توجه/ فزون ­کنشی و اختلال­ های همبود

گروهی که ممکن است در حوزه نوشتن مشکل داشته باشند، دانش­آموزان دچار اختلال نارسا توجه/ فزون­کنشی می­باشند . دانش­آموزان دچار این اختلال بیشتر اوقات مشکلات تحصیلی دارند و نمرات آزمون پیشرفت تحصیلی آنان پایین تر از همسالانشان است. در نتیجه، ترک تحصیل، اخراج از مدرسه، و نرخ مردودی در بین آنان بیشتر است . افزون بر آن، 40-20 درصد این دانش­آموزان اختلالات یادگیری دارند. در واقع، اختلال نارساتوجه/ فزون­کنشی می تواند با اختلالات یادگیری همبود گردد. زارع بهرام­آبادی و گنجی نشان دادند که میزان همبودی این دو اختلال 54/4 درصد، و میزان همبودی این دو اختلال در پسرها حدود سه برابر دخترها می­باشد. بارکلی  میزان همبودی اختلال نارسا توجه/ فزون­کنشی و اختلال نوشتن را حدود 54 درصد گزارش کرده است. مایس، کالهون، و کراول در پژوهشی با عنوان ناتوانی­های یادگیری و اختلال نارسا­توجه­/ فزون کنشی، مشکلات قابل توجهی را در بیان نوشتاری این دانش آموزان گزارش کردند. همچنین، رستا و الیوت 21 پسر دچار اختلال نارسا توجه/ فزون­کنشی را، که به درمانگاه مراجعه کرده بودند، مورد مطالعه قرار دادند. نمره های انشای این دانش آموزان، به طور معنی داری، در توانایی نوشتن، پیچیدگی کلمه، و سودمندی، کمتر از گروه گواه بود. ری، پدرون، و کارنولدی مهارت­های نوشتاری دانش آموزان دچار اختلال نارسا توجه/ فزون­کنشی را بررسی کردند، و دریافتند که کودکان دچار این اختلال، نسبت به افراد عادی انشاهای کوتاه­تر، با خطاهای بیشتر، و کیفیت کمتر می­نویسند. همچنین در یک مطالعه نوشتن توضیحی، دلاپاز گزارش کرد که کودکان دچار این اختلال، به طور متوسط انشاهای کوتاه، و با کیفیت کمتر می نویسند، و عناصر اصلی انشا را حذف می­کنند. برخی شواهد از عوامل ژنتیکی مشترک میان اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی و اختلال­های هجی­کردن حمایت می­کنند.

سبب شناسی نارسایی نوشتن در کودکان با اختلال نارسا توجه/ فزون کنشی

شواهد حاکی از آن است که دانش­آموزان با اختلال نارساتوجه/ فزون کنشی، راهبردهای بی­تاثیری در نوشتن انتخاب می­کنند. برای مثال، اونیل و داگلاس نشان دادند که این دانش­آموزان با اینکه از راهبردهای موثر آگاهی دارند، آنها را به کار نمی­گیرند. طبق این دیدگاه، کاستی­هایی در بازداری رفتاری، عملکردهای اجرایی مورد نیاز برای فرایند نوشتن را تحت تاثیر قرار می دهد. شالیک، مازوچی، کاسنر، ماتر، و رومیتی در پژوهشی آزمایشی نشان دادند که تنها نه و نیم درصد از کودکان با اختلال نارسا توجه­/ فزون کنشی از راهبرد استفاده کردند، در حالی که 47 درصد افراد گروه کنترل از راهبردهای موثر در نوشته­ی خود استفاده کردند. تانت و داگلاس نشان داده­اند که توسعه راهبردهای موثر برای تسلط بر مواد پیچیده، می­تواند توسط این دانش­آموزان بازداری شود. به طور مشابه هاملت، پلایگرینی، و کانرز دریافتند که دانش آموزان دچار این اختلال، کمتر از راهبرد های موثر حل مسئله آگاهی دارند، و احتمالا کمتر می توانند چنین راهبردهایی را تولید، و از آن برای حل مسئله استفاده کنند.

برخی از نظریه­ها خود تنظیمی را منشا ویژگی­هایی چون نارسا­توجهی، فزون­کنشی، عدم پشتکار و حفظ تلاش و توجه می­دانند. خودتنظیمی توسط لوب پیشانی مغز، بویژه مناطق پیشانی کرتکس میانجی­گری می­شود. شواهد عصب شناختی نشان می­دهد که عملکرد لوب پیشانی در برخی از کودکان دارای اختلال نارسا­توجه/ فزون­کنشی کاهش یافته است. اگرچه یافته­ها همیشه ثابت و یکسان نبوده­اند. بارکلی  اظهار می­دارد که دانش­آموزان با اختلال نارساتوجه/ فزون کنشی در خودتنظیمی تفکر، انگیزه، یا رفتار خود مشکلاتی دارند که می­تواند برنامه­ریزی و اجرای تکالیف نوشتن را با مشکل مواجه کند. آنها همچنین مشکلاتی در مداومت در تکلیف و رفتارهای نظارت بر هدف، بدون وجود تقویت خارجی دارند که همه آنها خودنظارتی ذاتی و مورد نیاز فرایند نوشتن هستند.

منبع

امامی ،رویا (1393)، تاثیر آموزش راهبردهای یادگیری خود تنظیمی بر انشا نویسی، پایان نامه کارشناسی ارشد، روان شناسی تربیتی،دانشگاه سمنان

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0