آموزش کارآفرینی
امروزه کارآفريني به عنوان يک راهکار اثر بخش براي توسعه اقتصادي و اجتماعي کشورها به شمار ميرود. کارآفريني به معناي فرآيند کشف و بهرهبرداري از فرصتها به منظور ارزشآفريني در عرصههاي مختلف اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي بوده و اساس توسعه پايدار تلقي ميشود. به اين ترتيب توسعه کارآفريني نقش شايستهاي براي حضور فعال در بازارهاي جهاني، اشتغالزايي پايدار، توسعه عدالت، کاهش فقر و حل مشکلات جامعه، دولت و بخش عمومي دارد.
از اين رو، ضرورت توجه و تربيت افراد غيرکارآفرين و آموزش کارآفريني به آنان از اهميت ويژهاي برخوردار است. به همين دليل فعاليتهاي آموزشي براي تربيت کارآفرينان در دستور کار بسياري از مراکز آموزش کارآفريني در ايران قرار گرفته، زيرا لازمه توسعه کارآفريني، آموزش آن است. همچنين با توجه به تأکيد دولت در برنامه پنجم توسعه کشور مبني بر توانمندسازي و خروج سالانه 10درصد از افراد داراي قابليت بازتواني از چرخه حمايت، بايد آموزش کارآفريني و اشتغال به افراد محروم و فقير جامعه، براي اجراي عدالت و کاهش فقر مورد توجه روز افزون دولتمردان قرار گيرد.
در چند دهه اخير نوآوري و اختراع جايگاه ويژهاي در پيشرفت و توسعه كشورها داشته و صاحبنظران اقتصادي آن را به عنوان موتور توسعه اقتصادي قلمداد كردهاند كه با وجود ارزشمندي و پايانناپذيري، بسيار ارزان و در اختيار همگان است. جامعهاي كه پيشرفت خود را متكي به قوه تفكر و ابداع بداند موفقتر از جامعهاي است كه وابسته به منابع مادي و طبيعي است. برخي از كشورها به دليل وجود نداشتن منابع مادي و طبيعي، به نيروي ابتكار و خلاقيت و به عبارتي كارآفريني روآورده و طي چند دهه خود را در گروه كشورهاي پيشرو قرار دادهاند. به ويژه در عصر داناييمحور كنوني كه تلفيق انديشه و ابتكار همراه با تكنولوژيهاي پيشرفته موجب ابداعات بينظيري ميشود، توجه به افراد كارآفرين بيش از پيش حائز اهميت و مورد توجه مديران قرار گرفته است و اين سوال را در ذهن تداعي ميكند كه كارآفرينان زاده ميشوند يا پرورش مييابند؟ اين سؤال و سؤالات مشابه موجب بحث و تبادلنظر و تحقيق و پژوهش بيشتر صاحبنظران اين حوزه شد.
تجربه كشورهاي مختلف نظير هند، كره جنوبي، ژاپن، مالزي و… در زمينه آموزش و ترويج روحيه و فعاليت كارآفريني مويد اين نظريه است كه كارآفريني قابل آموزش است و ميتوان روحيه كارآفريني را از دوره كودكي و در همه سنين بين افراد جامعه تشويق و ترويج كرد. سازمان بينالمللي كار نيز براساس مطالعات گسترده خود گزارش ميدهد كه آموزشهاي كارآفريني بر ميزان رشد، اشتغال و سودآوري بنگاههاي كوچك تأثير جدي داشته است و اين آموزشها موجب بهبود عملكرد كاري آموزشديدگان شده است.
نتايج تحقيقات «ديويد برج» در سال 1979 در خصوص روند اشتغالزايي و استخدام در ايالات متحده آمريكا طي سالهاي 1976-1969 نشان ميدهد كه 81 درصد مشاغل جديد توسط شركتهاي كوچك (با حداكثر 100 كارمند) ايجاد شده است كه سهم بيشتري در رشد اقتصادي اين كشور داشتهاند. همچنين عدم كارآيي نظام اداري در دهه 70 همراه با اخراج كاركنان از شركتهاي بزرگ و چندمليتي، ضرورت كارآفريني را بيش از پيش كرده تا جايي كه طي دو دهه اخير سرعت تلاش براي القاي كارآفريني در شركتهاي بزرگ و آموزش كارآفرينان و توسعه كارآفريني به وضوح مشاهده ميشود. ميتوان گفت كه آموزش كارآفريني نه تنها بر شركتكنندگان و آموزشديدگان تأثيرگذار است، بلكه علاوه بر آن به طرق مختلف به رشد و پيشرفت فرهنگ كارآفريني در جامعه اثرات مثبت و مستقيمي برجا ميگذارد.
كارآفريني، بخش زندة پيشرفت اقتصادي در جوامع امروزي است. دانشگاه ها با تشخيص اهميت اين موضوع، راهكارهاي متفاوتي در آموزش و توسعه كارآفريني ب هكار مي گيرند. بيشتر دانشكده ها، آموزش كارآفريني را با يك دورة “پايه” آغاز می كنند. كه مشتمل بر سه جزء است:
- متون، كه ممكن است شامل مقالات و انواع مطالب باشد؛
- سخنرا نی ها، توسط استادان و صنعتگران مدعو؛
- پروژه هاي كاربردي دانشجويان براي ارائه طرح هاي مخاطره آميز.
اين دوره به طور معمول اطلاعاتي را در مورد سرمايه گذاري مخاطره آميز، اكتساب و خريد شركت هاي ديگر، انواع ماهيت قانوني شركت، چگونگي حمايت از انديش هها، زواياي مالياتي و نمونه هاي تاريخي ايجاد شركت هاي نوپا ارائه مي دهد.رشد سريع فعاليت هاي كارآفريني و نقش چشمگير دانش در “اقتصاد نوين” موجب پديد آمدن دگرگوني در دانشگاه ها در زمينة فرهنگ، سياست، اقتصاد و ب هخصوص آموزش مؤثر در مورد كارآفريني شده است. در يك تعريف ساده، آموزش كارآفريني فرآيندي نظا ممند، آگاهانه و هدف گراست كه طي آن افراد غيركارآفرين ولي داراي توان بالقوه، ب هصورتي خلاق تربيت می گردند. در واقع، آموزش كارآفريني فعاليتي است كه از آن براي انتقال دانش و اطلاعات مورد نياز در جهت كارآفريني استفاده مي شود و افزايش، بهبود و توسعه نگرش ها، مهارت ها و توانايي هاي افراد غيركارآفرين را در پي خواهد داشت 2 و باورها و ارزش هاي دانشجويان را در جهت ايجاد فرهنگ كارآفريني شكل مي دهند.
امروزه در اکثر دانشگاه های کشورهای پیشرفته آموزش و ترویج کارآفرینی جزو برنامه های مهم این دانشگاه ها قرار دارد؛ این دانشگاه ها سعی می کنند با تجاری کردن دانش، علاوه بر توسعه منابع مالی دانشگاه، دانشجویان را نیز بسوی استفاده از دانش آموخته شده در راه کسب درآمد و سود حاصل از آن سوق دهند. بنابراین یک ضرورت است که ماموریت، اهداف، برنامه ها و فعالیت های دانشگاهی در موقعیت کنونی رویکردی کارآفرینانه داشته باشند.
از زمان پیدایش و شکل گیری دانشگاه ها، ماموریت و وظیفه اصلی آنان حفظ و انتقال دانش بوده است. در این دوران دانشگاه ها با تربیت متخصص به نیازهای جامعه از نظر تامین افراد مورد نیاز پاسخ می دادند. اما با رشد و پیشرفت جامعه و افزایش تعداد تقاضا برای ورود به دانشگاه و در نتیجه افزایش میزان فارغ التحصیلان، ماموریت دانشگاه فراتر از آموزش و تربیت نیروی متخصص شد؛ به طوری که از دانشگاه بخاطر افزایش تعداد فارغ التحصیلان و یا حتی تعداد دانشگاه ها نسبت به قبل این انتظار و توقع بوجود آمد که نقش و ماموریت خود را تغییر داده و با پژوهش در جامعه برای مشکلات و مسائل آن راه حل مناسب ارائه دهد. در این زمان که از آن می توان به اولین تحولات دانشگاهی نام برد؛ علاوه بر حفظ و توسعه دانش که در ماموریت قبلی نیز وجود داشت؛ دانشگاه ها با رویکردی پژوهش محور در جامعه فعالیت کردند که در نتیجه آن فناوری جهت رفع نیازهای جامعه تولید و توسعه یافت.
با این وجود در دهه اخیر بخاطر جهانی شدن و تبع آن رقابتی شدن فعالیت های دانشگاه ها و قوی تر شدن دانشگاه های خصوصی و کمرنگ شدن حمایت های مالی دولت ها از دانشگاه ها بخاطر تمرکز زدایی، دانشگاه ها به سمتی در حرکت اند که بتوانند از نظر اقتصادی نیز فعالیت های خود را توجیه کرده و یا خودتشان بتوانند به عنوان بنگاه های اقتصادی نیز عمل نمایند. به همین خاطر دانشگاه ها سعیشان بر این است که دانش و علم خود را تجاری و سرمایه ای نمایند. پس در این رویکرد از دانشگاه و فارغ التحصیلان آن انتظار می رود که دانش خود را بتوانند به کسب و کار تبدیل کنند تا از این طریق هم منابع مالی خود را تامین و قوی کرده و هم باعث رشد و پیشرفت اقتصاد جامعه گردند. پتانسیل و نقش های واقعی دانشگاه ها در توسعه اقتصادی از مدت ها قبل مورد بحث واقع شده است. به عنوان مثال چندلر بر این اعتقاد است که همکاری عمیق و نزدیک بین دانشگاه های فنی و شرکت ها در آلمان باعث شده است که شرکت های آلمانی به عنوان پیشروترین و برجسته ترین شرکت های صنعتی در دنیا مطرح باشند.
تجارب کشورهای توسعه یافته نشان می دهد که کارآفرینی برای توسعه مناطق و بخش های مختلف یک کشور ضروری می باشد. بنابراین می توان با برانگیختن افراد جامعه به سوی کارآفرینی با استفاده از تشویق ها و اهرم های مختلف، تعداد کسب و کارها را افزایش داد. دانشگاه به عنوان یک نهاد محوری در جامعه، می تواند در توسعه و ارتقای کارآفرینی نیز مشارکت حیاتی داشته باشد.
زمینه تاریخی آموزش کارآفرینی
کتز تاریخچه آموزش کارآفرینی به ترتیب رخدادهای زمانی در آمریکا را از سه حیطه مورد بررسی قرار داده است: دوره های برگزار شده، عناصر زیر ساختاری و مطالبی که در این زمینه انتشار پیدا کرده است. از جمله یافته های وی چنین است: در سال 1876 نظریه دستمزد فرانسیس والکر منتشر شد. (اولین کار اصلی که توسط یک فرد علمی و دانشگاهی، کارآفرین را مورد توجه قرار داده است). وی در کتاب اقتصاد سیاسی که در سال 1984 منتشر کرد، مدل کارآفرینی اش را بیشتر توسعه داده است. والکر یک نظریه پرداز با نفوذی بود که اولین رئیس انجمن اقتصاد آمریکایی به حساب می آید. وی همچنین به تصویب قانون هچ در همان سال اشاره می کند که نقش مهمی در توسعه کارآفرینی داشته است.
می توان گفت که کتز کاملترین مطالعه را در زمینه گاه شناسی آموزش کارآفرینی انجام داده است. اگر چه وی در ادبیات پژوهش به عصر کشاورزی و تجربیات قبل از 1876 که در زمینه آموزش فعالیت های کسب و کار شده است توجه نموده است؛ با این وجود، طبق مطالعات وی سابقه آموزش کارآفرینی در دانشگاه هاروارد به سال 1947 بر می گردد. از نظر براش و همکارانش نیز سابقه آموزش کارآفرینی در آمریکا به سال 1947 بر می گردد که توسط مایلز مک در دانشگاه هاروارد طراحی و تدریس شده است.
در واقع می توان گفت که آموزش کارآفرینی به عنوان یک مزیت برتر در دانشکده های مدیریت بازرگانی از اوایل دهه 1970 شروع شده است. دانشگاه کالیفرنیای جنوبی اولین دوره MBA را در مرکز کارآفرینی در سال 1971 و دوره کارشناسی را پس از آن در سال 1972 شروع کرده است. رشته علمی کارآفرینی از همینجا ریشه گرفته است. در اوایل دهه 1980 نزدیک به 300 دانشگاه در آمریکا دوره هایی در زمینه کارآفرینی و کسب و کار کوچک داشته اند و در دهه 1990 این مقدار به 1050 دانشگاه افزایش یافته است. بنابراین به جرات می توان گفت ظهور واقعی آموزش کارآفرینی از دهه 1980 بوده است.
امروزه آموزش کارآفرینی در تمامی دانشگاه های دنیا تقریبا فراگیر شده است، بطوری که نزدیک به 2000 دانشگاه در آمریکا کارآفرینی را آموزش داده و 44 مجله معتبر بین المللی و بیش از صدها کتاب با عنوان کارآفرینی انتشار پیدا می کنند. کارآفرینی هم در دنیای کسب و کار و هم در دانشگاه ها رونق بسیاری گرفته است. دوره ها، رشته ها و دانشکده های کارآفرینی روز به روز افزایش پیدا می کند. افزایش اهمیت کارآفرینی و رشته های مرتبط به آن نیز (کسب و کارهای کوچک و خانوادگی، کارآفرینی سازمانی و غیره) را می توان در افزایش پست های سازمانی اختصاص داده شده در این زمینه (کرسی یا استادی) را در کارآفرینی و رشته های مرتبط با آن نیز مشاهده کرد.
افزایش مشهوریت کارآفرینی در دانشگاه ها را می توان در رشد قابل ملاحظه داوطلبان شغلی و پست های هیئت علمی کارآفرینی نیز مشاهده کرد. فینکل و دیدز در مطالعاتشان افزایش داوطلبین مشاغل ستادی کارآفرینی در دانشگاه های آمریکا را از 35 در سال 1990 به 68 در سال 1998 و به 228 در سال 2000 گزارش نموده اند. علی رغم افزایش بی سابقه و دور از انتظار در این رشته، هنوز کارآفرینی در میان سایر رشته های دانشگاهی مشروعیت خود را بدست نیاورده است.
اهداف آموزش کارآفرینی
آموزش کارآفرینی ممکن است اهداف متعددی داشته باشد و البته راه اندازی کسب و کار خودش مهمترین هدف است. چرا که با راه اندازی کسب وکار، از طریق کالاها و خدمات ارائه شده ارزش افزوده ای در جامعه ایجاد شده و همچنین افراد مختلفی مشغول به کار می شوند.
يكي از مهمترين و مقدمترين عوامل در طراحي و اجراي يك دوره آموزشي، توجه به اهداف آن است. در تدوين اهداف يك دوره آموزش كارآفريني نيز ابتدا بايد هدف از برگزاري آن را مشخص كرد. دورههاي آموزش كارآفريني نيز همانند تمام دورههاي آموزشي براساس اهداف متفاوتي طراحي ميشوند. با وجود اين، در مجموع فارغ از اهداف ويژه خود سه تغيير اساسي در فراگيران ايجاد ميكند اين سه تغيير شامل تغيير در دانش و معلومات و اطلاعات، تغيير در نگرش و بينش و طرز تلقي افراد نسبت به موضوعات و مسايل ويژه و در نهايت تغيير در مهارتها و تواناييهاي عملي افراد است. با گسترش حيطه فعاليتهاي آموزشي در حوزه كارآفريني نيز ميتوان اهداف دورههاي آموزشي در اين زمينه را به شرح زير طبقهبندي كرد:
دورههاي آموزشي با هدف آگاه كردن و ترويج فرهنگ و روحيه كارآفريني بين تمام اقشار جامعه. اين دورهها با تأثير در بينش افراد نسبت به كارآفريني به عنوان يك انتخاب شغلي و معرفي كارآفرينان موفق و نحوه دستيابي آنان به اين توفيقات، گروههاي مختلف اعم از جوانان، اقليتها، بيكاران، بازنشستگان و… را نسبت به اين امر حساس و با انگيزه ميكنند تا تمايل به كارآفرين شدن در آنان افزايش يابد و ايدههاي نو را تا دستيابي به كمال و نتيجه دنبال كنند.
برنامههاي آموزشي ويژه براي كارآفرينان بالقوه كه به افراد آموزشهايي از قبيل، خلاقيت، توانايي شناخت و استفاده صحيح از فرصتها، تمايل به مخاطرهپذيري، استقلال و تعهد نسبت به كار، تمايل به حل مشكلات، بهبود انگيزش و تمايلات فردي براي كارآفرين شدن را ارايه ميدهند و با الهام بخشيدن به آنان راه دستيابي به موفقيت را روشن ميكند.
دورههايي براي كارآفرينان بالفعل كه آنان را راهنمايي ميكند كه چگونه فعاليت خود را براي رشد بقاي شركتشان بهبود بخشند و با ارايه آموزشهاي لازم در زمينه مديريت نوآور و كارآفرين در شركت، شيوههاي بازاريابي، تحليل امكان سنجي، حسابداري، ماليات، قوانين و مقررات شركتهاي نوپا، طراحي و توسعه توليدات و… كارآفرينان را آماده ميكند كه فعاليتهاي خود را گسترش داده يا بهبود بخشند.
برنامه پشتيباني و حمايت همهجانبه از كارآفرينان اعم از حمايتهاي مالي و مادي مانند معرفي بانكهاي دولتي و خصوصي و شيوههاي مشاركت مالي سرمايهداران در پروژههاي جديد خطرپذير، حمايتهاي علمي و فني همچون معرفي اساتيد و صاحبنظران دانشگاه و صنعت در حوزه موردنظر به كارآفرين، حمايتهاي فرهنگي و معنوي كه اغلب دولتها انجام ميدهند در زمينه مسايلي همچون صدور پروانه، حذف مقررات زائد، تسهيلات مالياتي و… .
روش های آموزش کارآفرینی
در دهه های پیشین روش های آموزش نسبت به امروزه محدود بودند و تعداد روش های آموزش به تعداد انگشتان دست نمی رسید. امروزه با پیشرفت فناوری های جدید، روش های آموزش بسیار متنوع گشته اند.برای بررسی اینکه چه روش های مختلف آموزشی در تدریس کارآفرینی کاربرد دارد؛ نیاز به داشتن اطلاعاتی درباره انواع مختلف روش های تدریس و یادگیری است. همچنین باید مشخص کرد که چه سبک های یادگیری مختص و ویژه یادگیری کارآفرینی بوده و با تدریس غیر کارآفرینی متفاوت است؟
گارتنر و وسپر در سال 1994 بر روی 44 دوره کارآفرینی برگزار شده در دانشکده های بازرگانی و مهندسی در 12 کشور مختلف پژوهشی انجام دادند. در این پژوهش از مدرسان دوره کارآفرینی خواستند که مشخص نمایند در آموزش این دوره ها از چه روش های جدیدی استفاده می کنند و همچنین از تجارب موفق یا شکست در زمینه تدریس بگویند. علاوه بر آن هیلز در سال 1988 بر روی روش های مختلف تدریس کارآفرینی مطالعه ای انجام داد تا بداند که کدام یک از روش های تدریس کارآفرینی کاربرد بیشتر و مهمتری دارد؟ در بین انواع روش های مختلف تدریس نوشتن طرح کسب و کار جدید مهمترین روش بود.سایر روش های تدریس که مهمتر بودند عبارت بودند از: دعوت از کارآفرینان به عنوان سخنران میهمان، تحلیل موردهای کسب و کار، سخنرانی استاد و استفاده از متون مربوط به کسب وکار.
با توجه به اينكه هر يك از برنامههاي آموزش كارآفريني با هدف خاص براي گروه ويژهاي طراحي ميشود و شركتكنندگان در دورههاي مختلف نيازهاي دانشي، بينشي و مهارتي متفاوتي دارند، بهطور قطع دوره آموزشي خاصي براي افراد و گروههاي مختلف از بعد تخصصي و علمي موردنياز است تا اهداف طراحي شده در شركتكنندگان اين دورهها تحقق يابد. از اين رو دورههاي آموزشي را ميتوان در دو سطح «عمومي» و «تخصصي» طبقهبندي كرد:
- دورههاي عمومي: به طور عام براي تمام شركتهاي توليدي و خدماتي ارايه ميشود و به آموزش مجموعهاي از دورهها در عرصه كارآفريني به شرح زير ميپردازد:
- ارايه مقالات و سخنرانيها و مطالب متنوع توسط اساتيد، صنعتگران و كارآفرينان موفق .
- ارايه دانش و مهارت لازم براي تأسيس شركت (شامل جنبههاي قانوني، مالياتي، سرمايهگذاري، انتخاب سياستها و استراتژيهاي مناسب و…) و حتي جستوجوي يك انديشه جديد به عنوان يك پروژه در ذهن شركتكنندگان.
- انجام پروژههاي عملي براي ارايه طرحهاي مخاطرهآميز و توسعه و تكميل آن براساس اطلاعات كسب شده در دوره قبل (طراحي سناريويي واضح براي راهاندازي شركت).
- ارايه آموزشهاي مديريتي و مشاورهاي براي شركتهاي نوپا و روبه رشد در زمينههاي مختلف تخصصي (مانند بازاريابي، امور مالي و…) يا برحسب نوع كار (نظير امور توليد، خدمات و…).
- تلفيق مفهوم مديريت و فعاليتهاي كارآفرينانه با يكديگر. به عبارتي ايجاد مهارت و توانايي مديريت، فعاليتهاي مخاطرهپذير و بديع.
دورههاي تخصصي كه مبتني بر انجام وظايف و فعاليتهاي خاص در حوزه كارآفريني است و در سه دسته قابل تفكيك است:
- ارايه آموزش در زمينه ايدهسازي و نوآوري و خلاقيت و تحليل امكانسنجي براي توسعه مفهوم كارآفريني جهت توليد محصول و خدمات جديد.
- آموزش تخصصي براي آشنايي شركتكنندگان با شيوههاي مديريت صحيح كارآفريني اعم از مستقل و سازماني كه چگونه با حمايت و پشتيباني و تشويق ميتوان محصول و خدمات جديد را به تكامل رساند و حيطه فعاليت را گستردهتر كرد.
- تأكيد بر آموزشهاي تخصصي كاربردي همراه با ديدگاههاي كارآفريني نظير چگونگي تأمين منابع مالي، استراتژيهاي بازاريابي، حسابداري و مالياتبندي و..
آموزش كارآفريني در ايران
براساس برنامه سوم توسعه ، طرحي با عنوان طرح توسعه کارآفريني در دانشگاههاي کشور که به اختصار «کاراد» نام گرفت. تدوين و اجراي آن با نظر سازمان مديريت و وزارت علوم در دوازده دانشگاه کشور شروع و مسؤوليت پيگيري اجرا و امور ستادي آن از سوي وزارت علوم در اواخر سال 1379 به سازمان سنجش واگذار شد. اين امر به منظور ترويج کارآفريني و در راستاي پيشگام شدن نظام دانشگاهي در امر کارآفريني برنامهريزي ابلاغ شد. طرح کاراد به منظور ترويج، پژوهش و آموزش کارآفرينان کشور و تحقق اهداف زير در حال اجرا است:
- ترويج فرهنگ کارآفريني و ارتقاي شناخت جامعه دانشگاهي به ويژه دانشجويان نسبت به کارآفريني و کارآفرينان و نقش آنها در رونق اقتصادي ، ايجاد اشتغال و رفاه.
- ترغيب و جلب جامعه دانشگاهي به دوره هاي آموزشي کارآفريني.
- گسترش تحقيقات در خصوص کارآفرينان، پروژههاي کارآفريني، محيط و فضاي کارآفرينان و ساير زمينههاي مرتبط با توجه به شرايط و مقتضيات ايران.
- صدور بخشنامههايي به تمام دانشگاههاي کشور براي ارايه واحدهاي درسي مربوط به کارآفريني.
- همچنين به منظور دستيابي به اهداف تعيين شده، برنامههايي به شرح زير است:
- برنامهريزي محتواي آموزشي، تربيت استادان، آموزش کارآفريني، ارايه آموزشهاي کارآفريني در غالب برگزاري کلاسها و برگزاري جشنواره کارآفريني.
- شناسايي، انتخاب کارآفرينان برگزيده سال و برگزاري جشنواره کارآفريني.
- انتقال دانش و دستاوردهاي تحقيقاتي مرتبط با کارآفريني از خارج به داخل کشور.
- بسترسازي و حمايت هاي مالي، اطلاعاتي مناسب در جهت راهاندازي فعاليتهاي کارآفريني.
- کمک به ايجاد مراکز رشد ( انکوباتورها) در دانشگاههاي کشور.
نتايج برنامه سال 2008 ديدهبان جهاني کارآفريني GEM در ايران نيز نشان داده است که کارآفرينان بالقوه ايراني بيش از کارآفرينان ساير اقتصادهاي عضو پيش از راهاندازي کسب و کار به پشتيباني و حمايت سيستم آموزشي نيازدارند. البته 2/3 درصد کارآفرينان بالقوه ايراني اعلام کردهاند که به اندازه کافي سيستم آموزشي موجود در راهاندازي به آنها کمک کرده است که اين امر بالاتر از ميانگين اقتصادهاي مبتني بر عوامل توليد است. همچنين اين بررسي نشان داده است که ايرانيها با وجود برخورداري از قابليتهاي کارآفرينانه (60درصد) قادر به تشخيص فرصتهاي کارآفرينانه نيستند. براي حل اين معضل ميتوان از طريق آموزش «تشخيص فرصتهاي کارآفرينانه» و تقويت هوشياري کارآفرينانه بهويژه نرخ کارآفريني فرصتگرا را در ايران ارتقاي داد. همچنين که کساني که آموزش کارآفريني را به صورت داوطلبانه دريافت ميکنند، نسبت به کساني که آموزش اجباري دريافت ميکنند فرصتهاي کارآفرينانه را به خوبي شناسايي کرده و انگيزه کارآفرينانه بيشتري دارند. اما کساني که آموزشي در رابطه با کارآفريني دريافت نميکنند از وجود فرصتهاي کارآفرينانه غافل بوده، بنابراين قصد کارآفرينانه کمتري هم دارند.
منبع
عباس زاده، یاشار(1394)، اثر آموزش کارآفرینی بر شکل گیری سرمایه انسانی، پايان نامه كارشناسي ارشد، مدیریت کارآفرینی، دانشگاه آزاد اسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید