عملکرد خانواده در ارتباط با سازگاری اجتماعی
خانواده مهم ترين نهاد تربيتي جامعه و نخستين پرورشگاه فرد محسوب مي شود. بيان هر سخني درباره ي تربيت كودك و نوجوان، بدون توجه به نقش حياتي خانواده ناقص است. عملكرد خانواده به زمينه هايي مانند: توانايي خانواده در هماهنگي با تغييرات، حل تضادها و تعارضات، همبستگي بين اعضاء، موفقيت در اعمال الگوهاي انضباطي، رعايت حد و مرز بين افراد و اجراي مقررات و اصول بر اين نهاد با هدف حفاظت از كل سيستم خانواده بستگي دارد.
از نظر عملكرد مي توان خانواده ها را در دو دسته عملكردي و غير عملكردي تقسيم كرد: خانواده هاي عملكردي، مشكلات خود را با درجات و در زمان بندي هاي متفاوت حل مي كنند. در واقع، خانواده منظومه هاي باز است كه اعضاء به طور عاطفي به هم پيوسته اند، البته براي گسترش هويت فردي خود نيز تشويق مي شوند. فضاي چنين خانواده هايي مملو از عشق و پذيرش بدون قيد و شرط است. در نتيجه، تعارض را تحمل مي كنند و با ميل و رغبت، درخواست كمك يكديگر را اجابت مي كنند.
خانواده ي غير عملكردي حالت بسته دارد و اعضاء از لحاظ عاطفي به حال خود رها شده و جدا از هم هستند. مرزهاي بين اعضاء سخت و حتي مبهم است. عشق مشروط بوده و اعضاء خانواده براي گسترش هويت فردي، تشويق نمي شوند. خانواده از قبول مشكل و يا درخواست كمك خودداري نموده و به نظر مي رسد، مشكلات ادامه مي يابند و يا به شكل هاي ديگر بروز مي كنند.
نقش خانواده در سلامت روانشناختی کودک و نوجوان
هیچ جامعه ای نمی تواند ادعای سلامت کند چنان چه از خانواده های سالم برخوردار نباشد بی هیچ شبهه هیچ یک از آسیب های اجتماعی نیست که فارغ از تاثیر خانواده به وجود آمده است . خانواده اساسی ترین نهاد جامعه پذیر کردن کودکان به ویژه در سال های حساس اولیه زندگی است خانواده تحت شرایط صحیح ،کودکان را آماده می سازد تا توانایی های بالقوه ی خود را شناسایی کنند و به عنوان افراد بالغ ، نقش های سود مندی رادر جامعه به عهده گیرند . کودکان در فرایند جامعه پذیری خانواده ، امر ونهی والدین ،تقلید و همانند سازی را که مهمترین شیوه های انتقال ارزش ها ، هنجار ها و سنت های اجتماعی است یاد می گیرند ودر حقیقت ،در خانواده است که کودکان می آموزند که چه چیزی درست و چه چیزی غلط است . طبیعی است که خانواده نقش قابل ملا حظه ای در شکل گیری شخصیت و رفتار کودک دارد. پژوهش ها نشان مي دهد كه خانواده، موثرترين عامل محيطي در رشد و تحول شناختي كودك است و بسياري از مشكلات كودكان از خانواده هاي آنها ناشي مي شود.
به طوري كه خانواده به عنوان يكي از محيط هاي موثر در سلامت جسمي و رواني فرد در نظر گرفته می شود. در مجموع، ادراك نوجوان از خانواده اش غالباً رابطه ي مستقيم و محكمي با كاركرد روان شناختي او دارد. همچنین مطالعات انجام شده توسط فرانکلین و هافربری و برنشتاین و همکاران نشان دادند، که محیط خانواده بطور مستقیم و غیرمستقیم بر بهزیستی روانشناختی و سلامتی فرزندان موثر است.یافته های احمدی، در مورد نقش عملكرد خانواده بر سلامت روان شناختي نوجوانان در كنار ساير يافته هايي كه نشان مي دهد خلق و خوي بچه ها و سازگاري آنها با تغييرات در سبك زندگي خانواده ارتباط دارد يا اينكه درگيري ها و خشونت بين والديني ممكن است تاثير شديدي بر بچه ها بگذارد، که انزواي از جامعه، اضطراب و افسردگي و ناايمني را به همراه داشته باشد و اينكه دلبستگي جوانان تحت تاثير محيط رواني- اجتماعي و تجارب آنها در طي دوران رشد قرار مي گيرد موید تاثیر محیط خانوادگی بر سلامت و بهزیستی روانشناختی نوجوانان است.
يكي از عوامل بسيار مهم و اثر گذار بر رفتار فرد ، خانواده است . محيط خانواده اولين و با دوامترين عاملي است كه در رشد شخصيت افراد تأثير مينمايد . كودك خصوصياتي را از والدين خود به ارث ميبرد بدين طريق پدر و مادر در زمينهي رشد و پيشرفت فرزندان را فراهم ميآورند نفوذ والدين بر فرزندان تنها محدود به جنبههاي ارثي نيست ، بلكه پدر و مادر، در آشنايي كودك به زندگي جمعي و فرهنگ جامعه نيز، نقش مؤثري را ايفا مي كنند . موقعيت اجتماعي خانواده ، وضع اقتصادي آن ، افكار و عقايد ، آداب و رسوم ، ايدهآلها و آرزوهاي والدين و سطح تربيت آنان در طرز رفتار كودكان نفوذ فراوان دارد .
مهمترين تماسهاي كودك در خانواده با والدين است اين تماسها نقطهي كانوني فرهنگ كودك را ايجاد ميكند. رفتار اولياء كودك چه خشن ، چه محبتآميز و چه منع كننده باشد يا او را آزاد بگذارد، غالباً مطابق الگوهاي فرهنگي خاص انجام ميگيرد به هر حال كودك طبق فرهنگ خاص پدر و مادر خود مراقبت و تربيت ميشود و رفتار او از جنبههاي مختلف ، مطابق با فرهنگ جامعهاي ميباشد كه در آن زندگي ميكنند و نظر و رأي پدر و مادر نيز در آن مؤثر است .
نوع زندگي خانگي كودك، در رشد شخصيت او نيز تأثير مهمي دارد و اين نيز بوسيلهي والدين معين ميشود مادران و پدراني كه به علت تجارب قبلي دوران كودكي خود ، در انجام دادن وظيفه خطير خود، تزلزل و عدم اطمينان خاطر احساس ميكنند، ثبات عاطفي ندارند و به فرزندانشان نظر نامساعد دارند، يا دربارهي روش تربيت با يكديگر موافق نيستند، در اين صورت زندگي نامطلوبي براي رشد شخصيت و سلامت روانشناختی كودكان و فرزندان فراهم خواهند آورد .
شک در پژوهش خود به بررسي رابطه عملكرد خانواده با سلامت روان شناختي، سازگاري تحصيلي و مشكلات رفتاري نوجوانان چيني پرداخته است. يافته هاي وي نشان مي دهد نوجواناني كه عملكرد خانواده خود را نامطلوب گزارش داده بودند، در مقايسه با نوجواناني كه عملكرد خانواده خود را خوب گزارش كرده اند، مشكلات بهداشت رواني و رفتارهاي مشكل دار بيشتری داشته اند.
نقش خانواده بر توانایی سازگاری کودک و نوجوان
خانواده بعنوان كوچكترين واحد اجتماعي، اساس تشكيل جامعه و حفظ عواطف انساني است و هر گونه نارسايي در عملكرد خانواده تاثيرات نامطلوبي در بهنجار نمودن فرزندان ايجاد مي كند. بيشترين افراد ناسازگار و مساله دار، وابسته به خانواده هاي آسيب ديده هستند و فرزنداني كه مربوط به خانواده هاي پر كشمكش مي باشند به سبب عدم برخورداري از آرامش رواني و عدم تمركز و آشفتگي بيشتر در معرض رفتارهاي ناسازگارانه قرار دارند. سازگاري از رفتار مفيد و موثر آدمي در تطبيق با محيط فيزيكي و رواني، به گونه اي است كه تنها با تغييرات محيطي همرنگي نكرده و به پيروي ناهشيار از آن كفايت نكند و خود نيز بتواند بر محيط تاثير گذاشته و آن را به گونه اي مناسب تغيير دهد، که این فرآیید تحت تاثیر عملکرد منفی خانواده می تواند دگرگون شود.آنچه اين شرايط را تحت تاثير قرار مي دهد فرآيند ادراك فرد از عملكرد خانواده است. در اين فرآيند، فرد با دريافت و تعبير محركها پنداشت ها و برداشت هاي خود را از محيط تنظيم و تفسيرمي كند. پژوهش ها بيانگر تاثير زمينه ي ادراکی در عملکرد است.
پژوهش نشان داد كه بين هر يك از ابعاد عملكرد خانواده با سازگاري، رابطه ي معناداري وجود دارد؛ يعني عملكرد سالم خانواده ها سازگاري نوجوانان را به همراه خواهد داشت و اگر فرد احساس كند كه اعضاي خانواده توانايي حل مشكلات و موانع را دارند و در حل مشكلات ناتوان نيستند، سازگارتر خواهند بود، همچنين اگر نوجوان احساس كند اعضاي خانواده توانايي تبادل اطلاعات را دارند افكار و احساسات خود را با يكديگر در ميان مي گذارند يكديگر را درك مي كنند، تقسيم وظايف بين اعضا، عادلانه صورت مي گيرد و اين وظايف و نقشها به وضوح و با صراحت براي اعضا تبيين شده است و اعضاي خانواده مي توانند عواطف متناسب با محركهاي گوناگون را از خود بروز دهند، براي مسايل يكديگر ارزش قايل شوند، در اجرا و حفظ استانداردهايي كه خانواده براي او در نظر گرفته، متعهد و مقيد مي شود در نتيجه، شيوه ي سازگارتري خواهد داشت.
مطالعات گلچین؛ خدایاری فرد؛ حسینیان، زهرایی و خدابخشی؛ جنانی؛ فولادچنگ؛ رستگاران؛ دادفر و امانی، رابطه مثبت بین عملکرد خانواده و سازگاری جوانان را مورد تایید قرار داده است.
در خانوادههايي كه كشمكش دائمي در آنها است و پس از جدايي نيز اين كشمكش ها به صورت ديگري ادامه دارد، بيشترين زيانها نصيب فرزندان ميشود. هر چه اختلافات والدين بيشتر باشد به همان اندازه كمتر ميتوانند پدر و مادر خوبي باشند، زيرا آنها مشغول دعوا يا مرافعه و پرخاشگري و بيتوجهي نسبت به يكديگرند و يا سعي ميكنند فرزندان خود را در مقابل ديگري قرار دهند، چنين خانوادههاي در مقايسه با خانوادههاي آرامي كه حتي يكي از والدين در آن حضور ندارد. ممكن است تأثيرات منفي بيشتري بر فرزندان بگذارد هر چه سازگاري والدين با يكديگر كمتر باشد به همان اندازه احتمال بروز رفتارهاي ضد اجتماعي و اختلافات شخصيتي فرزندان بيشتر است .
عزيزي، جمالودين، شهرين، موحد رجا و نوردين در تحقیقی به بررسي مسائل انضباطي دانش آموزان دوره راهنمايي مالزي پرداخته اند. نتايج اين پژوهش نشان مي دهد كه دانش آموزان با مشكلات خانوادگي، نسبت به دانش آموزان فاقد مشكلات، با مسائل و مشكلات انضباطي بيشتري مواجه هستند. لاستر، مكادو و پايپس در پژوهشي به منظور شناسايي عوامل مرتبط با پيشرفت و سازگاري كودكان آفريقايي- آمريكايي نشان دادند كه بين عوامل نامطلوب موجود در محيط خانواده و مشكلات آموزشگاهي و رفتاري كودكان رابطه ي مثبت برقرار است.پورتس، هوول، براون و ایگنبرگ نيز در مطالعه اي به بررسي كارايي خانواده و سازگاری كودكان مدرسه پرداخته اند. نتايج اين مطالعه نشان داد كه از بين شش بعد تشكيل دهنده ي مقياس سنجش عملكرد خانواده؛ مولفه هاي كنترل رفتار و مشاركت عاطفي، بيشترين سهم را در پيش بيني سازگاري اجتماعی دانش آموزان داشته اند.
نتايج پژوهش در خصوص رابط هي عملكرد خانواده با رفتار مطلوب انضباطي دانش آموزان نشان داد كه بين عملكرد خانوادگي دانش آموزان با رفتار مطلوب انضباطي آنان در تمامي ابعاد؛ حل مشكل، ارتباط، ايفاء نقش، پاسخدهي عاطفي، آميزش عاطفي، كنترل رفتار و عملكرد كلي رابطه ي معنادار وجود دارد. دانش آموزاني كه داراي عملكرد خانوادگي سالم تر هستند، در مدرسه نيز داراي رفتار انضباطي مطلوب تري در رعايت قواعد و مقررات اجتماعي و آموزشگاهي هستند. همچنین متغيرهاي روا نشناختي، از عوامل ديگر مرتبط و تأثيرگذار بر رفتار دانش آموزان مي باشند. نظريه پردازان عنوان مي كنند كه متغيرهاي شناختي و روانشناختي ممكن است از جمله عواملي باشند كه رفتارهاي ناسازگارانه دانش آموزان مدارس را تحت تاثير قرار دهند.
روابط خانوادگی و اهمیت آن در رشد عاطفی
یکی از علل اساسی ناراحتیهای عاطفی کودکان را باید در طرز رفتار والدین جستجو کرد. در خانوادههایی که پدر و مادر بیشتر اوقات را در خارج خانه و دور از فرزندان به سر میبرند. درباره بچهها بیش از حد نگرانی نشان میدهند، پیوسته راجع به وضع مزاجی و رفتار فرزندان حرف میزنند، بیش از اندازه به اطفال کمک میکنند، مطیع اراده آنها میشوند و یا اینکه آنها را محور حیات خانوادگی قرار میدهند. چنین پدران و مادرانی مقدمه را برای انواع فشارهای عاطفی فرزندان خود آماده میسازند. سطح آرزوها و انتظارات گاهی فشار عاطفی کودک نتیجه آن است که پدر و مادر از او انتظاراتی دارند که بیش از توانایی او میباشند و کودک چون از برآوردن این انتظارات عاجز میماند، خود را گناهکار و نالایق پندارد و گاهی نیز این امر نتیجه آروزها و هدفهایی است که خود طفل دارد. اگر نتواند به آروزها و هدفهای خود برسد، خود را بیکفایت تصور کرده و دچار ترس و اندوه و دلواپسی میشود.
اصولاً مباحث مربوط به خانواده آنقدر وسیع است که از هر بعد آن وارد شویم باز موضوع برای گفتن وجود دارد . ما در این بحث ها سعی داشتیم از فایده و لزوم تربیت و نقش والدین سخن گوئیم اهمیت خانواده و صفات و خصایص آنها را بررسی کنیم , نیازهای کودک , مراقبتها و کنترل های کودک , پرورشهای همه جانبه کودک جزء وظایف والدین محسوب می شود .والدین در همه حال باید مراقب کودکان باشند ,از هر جهت و جنبه ای , زیرا به گفته یکی از بزرگان , کودک پدر یا مادر دنیای آینده است . و بررسی چنین مسائلی احتیاج به ژرف نگریها ی بیش از این دارد و والدینند که به کودکان جهت فکری و عملی می دهند.
خانواده اولین و مهمترین کانون پرورش صحیح و احیاء و شکوفایی استعدادهاست. هرگونه تحول و تغییر اجتماعی باید ازخانواده شروع شود. دوران کودکی دوران حساس، دوران نقش پذیری، پایه گذاری و رشد شخصیت، دوران اقتباس و تقلید، دوران کسب عادت و پی ریزی خلقیات و دوران سازندگی عاطفی است هرگونه لغزش و مسامحه و بی توجهی موجب خطر آفرینی است. کودک از زمانی که پا به عرصه جهانی می گذارد با خودش اضطراب را می آورد که وظیفه مادر همانا از بین بردن آن است. هنگامی که از سینه مادر شیر می خورد نمی تواند وجودش را از مادر منفک بداند و با مادر عجین شده، مادر برایش در حکم منبع تغذیه، منبع حیات و منبع عشق است وی که می تواند سرمنشاء امنیت بخصوص امنیت عاطفی باشد و چون تصویر ثابتی از مادر در ذهن خود ندارد عینیت او برایش حکم جدایی دایم را دارد. پس این سرچشمه انرژی حیات چگونه موجودی بایستی باشد تا بتواند موجودی سالم به لحاظ تحول روانی ـ عاطفی ـ اخلاقی … پرورش دهد. وجود الگوپذیری امروز که خود فردا نقش الگو را خواهد داشت پس از مرحله گذرا از مرحله حسی ـ حرکتی و جهت شناخت دنیای اطرافش خطاهایی از او سر می زند در این مرحله نقش والدین بخصوص مادر بسیار احساس می شود. بدین منظور برای تربیت و آگاهی کردن آنان نباید از خود محبت عاطفی استفاده کرد. زیرا عشق هدف است نه وسیله. به طور مثال اگر فرزندمان در حین بازی وسیله ای را شکست یا خرابکاری به بار آورد به او نگوییم دیگر دوستت ندارم زیرا پیامدهای عاطفی چنین جمله ای بسیار ناخوشایند است. کودک بیشتر از اینکه نگران شکستن وسیله باشد نگران از دست دادن مهر و محبت والدین است.
پس اگر در حین بازی یا برطرف کردن حس کنجکاوی چیزی را شکست آن را پنهان می کند و اگر از او سؤال کنیم به ما دروغ می گوید. بنابراین با وجود یک جمله به فرزندمان هم دروغگویی و هم پنهان کاری ناخواسته و نادانسته آموخته ایم. بهتر است به جای جمله دوستت ندارم، بگوییم این کار تو را دوست ندارم یعنی او را متوجه اشتباهش کنیم نه اینکه اضطراب را به جایش بیندازیم که عشق من به تو خدشه دار شده است. کودکی که پیوسته نگران قهر و بی مهری والدینش باشد به واکنش های اضطرابی مثل جویدن ناخن، ادرار بی اختیاری و بهانه جویی های آزاردهنده متوسل می شود. کودکان وابسته نیز از این دسته اند که با حالت چسبندگی به مادر هم خودش رنج می برد و هم مادر را اذیت می کند . در واقع وی در دنیای کودکانه اش چنین تصور می کند که اگر از مادرش دور شود عشق او را هم نخواهد داشت و مدام در تنش از دست دادن محبت مادر به سر می برد. کودکی که در محیطی امن به لحاظ عاطفی و روانی رشد یابد می تواند به خود و جامعه اش معتمد باشد چنین فردی می تواند خطایش را پذیرفته، انتقادپذیر نیز باشد و هرگز نگران این مسأله نیست که اگر قبول کنیم اشتباه کردم، بایستی معذرت بخواهم و غرورم لطمه می خورد. موضوعی که امروزه بسیار شاهد آن هستیم.
عواطف انسانها مانند هر یک از جنبههای شخصیتیش در نتیجه رشد و نمو ظاهر میشوند و از همان صورت کامل و ساخته و پرداخته در او وجود ندارند. بر اثر رشد بدنی و تکامل ذهنی و پاسخهای عاطفی طفل دگرگون میشود و پیچیدگی بیشتری پیدا میکند. تاثیر و ارزش محرکهای عواطف گوناگون کودک همیشه یکسان نمیماند. به این معنا که چیزی که زمانی بچه را میترسانده است ممکن است بعداً کنجکاوی او را برانگیزد و در مرحله دیگری از زندگی اصلا تاثیری در او نکند . در رشد و تکامل عواطف آثار رشد بدنی و یادگیری چنان درهم میآمیزند که گاهی نمیتوان آنها را از هم تمیز داد. کار غدد داخلی نقش مهمی در عواطف دارند. در واقع رفتار عاطفی خاص نوزادان و بچهها از کورتکس سرچشمه گرفته و ثانیا رفتار عاطفی پخته و منظم تابع رشد مراکز کورتکس است. بچه در اثر رشد و تکامل حرکتی- حسی چیزهایی را درمییابد که قبلا درک نمیکرد. بچهای که از لحاظ ذهنی و دستگاه عصبی رشد کرده باشد، مدت درازتری به چیزی دقیق میشود. عواطف از یک شخص به شخص دیگر سرایت میکنند و این حقیقت در مورد نوزادان و بچههای بزرگتر هر دو صحیح است . بچهای که ممکن است به دلیل واهی از معلم یا شخص دیگری بدش بیاید. بزودی همه دوستان طفل نیز با آن شخص بد میشوند . کج خلقی معلم سرکلاس در بچهها تاثیر میکند و ممکن است آنها تا وقت خانه رفتن کج خلق باشند. از طرف دیگر بچه مضطرب و بیمزده ممکن است آرامش را از معلم یا دوستی که آرامش دارد، یاد بگیرد.
خصایص حالات عاطفی کودک عواطف کودکان خردسال با عواطف بزرگسالان تفاوت برجستهای دارند، عواطف کودک زودگذرند. کودک برخلاف بزرگسالان میتواند یک باره و بی پرده هیجانات عاطفی خود را بیرون بریزد. به همین علت، حالات عاطفی او زود سپری میشوند. اما با افزایش سن چون رفتارش زیر کنترل عادات و قواعد اجتماعی درمیآید، دیگر نمیتواند با آزادی و سرعت پیشین در مقابل محرکهای عاطفی عکسالعمل نشان دهد . عواطف کودکان شدیدند ظهور ناگهانی عواطف بچه با شدتی همراه است که در بزرگسالان بندرت دیده میشود. پاسخ عاطفی کودک درجات شدت و ضعف نمیشناسد. یعنی واکنش او در مقابل یک امر ناچیز به همان شدت است که در برابر یک امر جدی و مهم. مشاهده این وضع در خردسالان برای بزرگترها که به طبیعت آنها آشنا نیستند اسباب شگفتی میشود. عواطف کودک فراوانند عواطف کودکان بطور متوسط بیش از بزرگسالان هستند. زیرا کودک بتدریج یاد میگیرد که ابزار بیباکانه و بیکنترل عواطف با تنبیه و تتبیح دیگران مواجه میشود و در نتیجه در مقابل آنچه قبلا فقط پاسخ عاطفی نشان میداد.
راههای دیگری میگزیند و از فراوانی پاسخهای عاطفی کاسته میشود.پاسخهای عاطفی کودک متفاوتند. مشاهده رفتار کودکان معلوم کرده است که افراد یک گروه وقتی با یک محرک ترسآور یا ناراحت کننده مواجه میشوند، هر یک به نحوی دیگر پاسخ نشان میدهد. این امر نه تنها درباره محرکهای ترسآور بلکه در مورد همه عواطف صدق میکند. هنگام ترس یک بچه از اتاق میگریزد. دیگری پشت مادر پنهان میشود و سومی شاید همان جا میماند و گریه میکند. این تنوع در رفتار عاطفی نتیجه یادگیریها و محیط بچههاست و گرنه نوزادان که از تجارب عاری هستند در برابر یک محرک همه یکسان واکنش نشان میدهند. عواطف کودکان را میتوان با علائم رفتار تشخیص داد یک بزرگسال میتواند احساسات و عواطف خود را پنهان کند و پی بردن به حالات درونی آنها مشکل است. در حالی که در بچهها چنین نیست.
گرفتگی ، بیقراری ، خیالبافی ، خیس کردن پی در پی خود ناخن گزیدن ، انگشت مکیدن، برهم زدن جشن ، بیاشتهایی ، حرکات بچگانه ، پی در پی گریستن، لجبازی و عارضه حمله علایمی هستند که بر عواطف افشا نشده کودک دلالت میکنند. هیجانات درونی عموماً در پسران بیشتر از دختران است. نیروی عواطف در کودکان تغییر میکند برخی از عواطف در برخی از مراحل زندگی کودک قوی هستند و بعد قدرت اولیه خود را از دست میدهند. بعضی از آنها نیز عکس این هستند. مثلا بچههای کوچک در حضور اشخاص و جاهای ناشناس کمرویی و ترس نشان میدهند، بعد که میفهمند در اینجا هیچ چیز ترس آوری وجود ندارد، ترسشان از میان میرود. ترس در بچههایی که به سن مدرسه نرسیدهاند، به منتهای درجه میرسد. ولی در دورههای بعد هم از شدت ترس و هم از تکرارش کاسته میشود. شدت و ضعف عواطف در مراحل مختلف زندگی تابع تغییر اهمیت محرکها ، رشد و تکامل ذهنی کودک و تغییر علایق اوست. شیوههای تغییر و بیان عواطف تغییر مییابند طفل خردسال در ابراز عواطف خود نه به قضاوت و عیبجویی دیگران میاندیشد و نه به عوافب رفتار خود. رفتار عاطفی کودک فقط از محرکات درونی پیروی میکند و نه چیز دیگر.
کودک بعدها در مواجه با گروه های اجتماعی خارج از خانواده درمییابد که عملی که زمانی وسیله موثری برای مقصودش بود، اکنون آن را بچه گانه میخوانند. به این ترتیب تمایل شدید به مقبول واقع شدن در منزل و مدرسه رفتارش را هدایت میکند. عوامل موثر در عواطف وضع عاطفی انسان چه بزرگسال و چه خردسال از یک زمان به زمان دیگر و برحسب عواملی چون کیفیت مزاجی ، موقع روز و تاثیرات محیطی تغییر مییابد. در پرورش عواطف باید عواملی را که زمینه را برای هیجانات فراهم میسازند. در نظر گرفت و در رفع آنها کوشید. خستگی خستگی که نتیجه استراحت کم ، هیجانات زیاد ، غذای ناکافی و علل درجه دوم دیگری میباشد. طفل و کودک را برای کج خلقی و تندخویی آماده میسازد. گرچه این در تمام مراحل کودکی صادق میباشد، ولی در اوایل زندگی ، یعنی وقتی که طفل خستگی را نمیتواند تشخیص دهد و با آنکه خسته است، بیاعتنا به بازی ادامه میدهد.
مخصوصا مهم و قابل توجه است.عدم تندرستی یا فقر بهداشتی ضعف و ناراحتی حاصله از تغذیه بد اختلالات گوارشی ، نقص بینایی ، دندانی ناسالم و هر چیز دیگر که به سلامت مزاج محققا لطمه زند، زمینه را برای تحریکات عاطفی منفی بخصوص خشم آماده میسازد. ناراحتیهای عاطفی در میان کودکی تندرست 7 و 11 سال کمتر است تا در میان کودکان ناتندرست همان سنین و کودکان سالم کوچکتر.موقع روز از آنجا که خستگی در برخی از ساعات روز بیشتر از ساعات دیگر است، جای تعجب نیست اگر در آن ساعات تحریکات عاطفی آشکارتر دست دهند. در مورد اطفال و کودکان خردسال موقع قبل از غذا و خواب تظاهرات عاطفی شدت مییابند. به هم خوردن برنامه غذا و خواب نیز باعث بهم خوردن اعتدال عاطفی میشود.
منبع
توکـلی، زهـره(1393)، رابطه خود کنترلی و عملکرد خانواده با سازگاری اجتماعی، پایان نامه کارشناسی ارشد، روانشناسی عمومی، دانشگاه آزاد اسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید