چارچوب­های نظری رفتار مدنی سازمانی

 از آنجا که رفتار مدنی سازمانی مفهوم جدیدی است که اخیراً در ادبیات پژوهشی روانشناسی صنعتی وسازمانی وارد شده است، بررسی همه جانبه­ای در مورد ساختار آن ارائه نگردیده است . اما در اینجا سعی شده چارچوب­های نظری معروفی که در مورد این مفهوم وجود دارد معرفی شوند. مدلهای مربوط به پیشایندهای رفتار مدنی ارائه شده توسط اسمیت وهمکاران، این محققان مطرح کرده­اند که سه متغیر در پیش­بینی رفتار مدنی سازمانی نقش دارند عبارتند از: خشنودی شغلی، محیط شغلی و شخصیت . نگاره­های مختلفی برای اثرگذاری این متغیرها بر رفتارمدنی سازمانی ارائه شده است :

در نگاره(الف) ارتباط مستقیمی بین خشنودی شغلی ورفتارمدنی متصور شده است . اما متغیرهای محیط شغلی و ویژگیهای شخصیتی اثر مستقیمی بررفتار مدنی سازمانی ندارند بلکه بر اساس این نگاره این دو متغیر برخشنودی شغلی اثرمستقیم دارند وبطور غیر مستقیم وآنهم­از طریق خشنودی شغلی بررفتار مدنی اثردارند .

در نگاره(ب) متغیرهای مربوط به محیط کار و ویژگیهای شخصیتی کارکنان به طور مستقیم بررفتار مدنی اثر دارند . البته همزمان با آن بر خشنودی شغلی نیز اثر می­گذارند . اما در این نگاره ارتباط مستقیمی بین خشنودی شغلی ورفتار مدنی در نظر گرفته نشده است . برعکس نگاره(الف) که نقش مهمی به خشنودی شغلی در اثرگذاری بر رفتار مدنی داده است در این نگاره برای خشنودی شغلی نقش مستقیم وغیرمستقیم در تعیین رفتار مدنی سازمانی در نظر گرفته نشده است .

درنگاره(ج) نشان داده شده است که خشنودی شغلی به شکل مستقیم بررفتار مدنی سازمانی اثر دارد . علاوه بر آن عوامل محیطی وشخصیتی به دو شکل بررفتار مدنی اثر می­گذارند .

عوامل محیطی وشخصیتی اثر مستقیم بر رفتار مدنی ندارند بلکه بطورغیرمستقیم اثرگذارند واین اثر غیرمستقیم از طریق خشنودی شغلی انجام می­گیرد . به این معنا که چون این دو متغیر برخشنودی شغلی اثر دارند وخشنودی شغلی اثر مستقیم بررفتار مدنی دارد پس می­توان نتیجه گرفت که این دو متغیر هم بر رفتار مدنی تأثیر دارند. بورمن وماتوویدلو، و ماتوویدلو ووان اسکاتر،از اصطلاحی تحت عنوان عملکرد زمینه­ای شبیه مفهوم رفتار مدنی سازمانی صحبت کردند . از دید بورمن وموتوویدلو تمایز بین عملکرد زمینه­ای وعملکردی که جنبه­ی تکلیفی دارد از نظر تئوریکی وعملی مهم است، چون این دو عملکرد به وسیله­ی متغیرهای متفاوتی تحت تأثیر قرار می­گیرند . این محققان مدلی رابرای این اصطلاح طراحی کرده­اند .باید بین دو نوع عملکرد تمایز قائل شویم، یکی عملکرد رفتار مدنی سازمانی است ودیگری تکلیف یاعملکرد رسمی است .

این دو عملکرد تحت تأثیر متغیرهای جداگانه­ای قرار دارند . همان طور که الگو نشان می­دهد رفتار مدنی سازمانی تحت تأثیر نگرشهای شغلی یعنی خشنودی شغلی است . عملکرد رسمی بیشتر تحت تأثیر دانش، مهارتها و توانائیهای کارکنان است .خطوط منقطع در این مدل نشان می­دهد که این تفکیک به معنی وجود تفاوت مطلق در عوامل تعیین کننده رفتار مدنی و عملکرد نیست، چون ممکن است توانایی پیشتاز نمونه­های خاصی از رفتار مدنی باشد ویا نگرشهای شغلی ممکن بر عملکرد شغلی تأثیر بگذارند . بنابراین براساس این الگو بطور کلی می­توان گفت که رفتار مدنی بیشتر متأثر از نگرشهای شغلی است اگرچه ممکن است دانش، مهارتها وتوانایی­ها براین رفتار نیز اثر بگذارند .الگو نسبتاً گسترده­ای از رفتار مدنی سازمانی توسط اشنیک، ارائه گردیده است . متغیرهای پیش بین رفتار مدنی سازمانی را به چهار دسته تقسیم­بندی کرده است که عبارتند از:

  •  خشنودی شغلی

 روشن است که خشنودی شغلی حداقل با انواع معینی از رفتارهای مدنی سازمانی ارتباط دارد . بتمن وارگان ،دو دلیل برای اثرگذاری خشنودی شغلی بررفتارهای مدنی ارائه داده­اند . اول وجود “هنجارهای مقابله با مثل” است . یعنی مردم تمایل دارند به کسانی که لطفی در حق آنها کرده باشند پاسخ مناسبی ارائه دهند . بنابراین اگر خشنودی شغلی ناشی از کارش باشد ممکن است برانگیخته شود تا آن رابا انجام رفتارهای یاری دهنده در محل کار جبران کند .

دوم اینکه وقتی افراد در حالت عاطفی مثبت قرار گیرند تمایل به انجام رفتارهای یاری­دهنده پیدا می­کنند . وقتی دریک آزمایش آزمودنی­ها را در حالت عاطفی مثبت قرارگیرند(به وسیله موفقیت در یک تکلیف دشوار، یا بدست آوردن مبلغی پول) تمایل بیشتری به شرکت در رفتارهای نوعدوستانه پیدا کردند.چون خشنودی شغلی نوعی عاطفه مثبت است بنابراین انتظار می­رود کارکنانی که خشنود می­باشند مشارکت بیشتری در انجام رفتارهای مدنی نشان می­دهند.

بتمن وارگان ،شواهد مبتنی بر همبستگی فراهم کرده­اند که بیانگر ارتباط قوی خشنودی شغلی ورفتارهای مدنی می­باشد . آنها نشان داده­اند که خشنودی از سرپرستان وخشنودی از فرصتهای ترفیع قویترین همبستگی رابا رفتار مدنی دارا هستند . علاوه برآن همه حیطه­های خشنودی شغلی یک ارتباط مثبت ومعنی­دار با رفتار مدنی داشتند که طیف همبستگی بین19% تا 35% بود ودر سطح 05/0 معنی­دار بودند . شواهد مربوط به جهت علی رابطه بین خشنودی شغلی ورفتار مدنی به وسیله اسمیت و همکاران، ارائه گردیده است .

آنها رفتار مدنی را به دو حیطه اطاعت تعمیم یافته (یعنی یک شهروند خوب بودن وانجام آنچه که درست است) ونوعدوستی( کمک ویاری رساندن به افراد معینی در محل کار) تقسیم کرده­اند . اسمیت وهمکارانش ،نشان دادند که خشنودی شغلی اثر مستقیم معنی­داری بر رفتار نوعدوستی دارد اما چنین اثر را بر روی اطاعت تعمیم یافته مشاهده نکردند . بنابراین اسمیت وهمکاران مطرح می­کنند که ممکن است خشنودی شغلی فقط رفتار مدنی معطوف به یاری رساندن به فرد معینی در محل کار را افزایش دهد . چنین رفتارهایی فقط در پاسخ به موقعیتی که در آن فرد خاص مشکلی داشته باشد یا تقاضای کمک کند، بروز پیدا می­کند .

  •  متغیرهای شخصی

فقط یک متغیر شخصی در این الگو گنجانده شده است، در حالی که تعدادی از متغیرها از جمله سن وسابقه استخدام، با خشنودی شغلی ارتباط دارند . اما در این الگو فقط تحصیلات با رفتار مدنی در ارتباط است . اسمیت وهمکاران ، اثر مستقیم تحصیلات رابر رفتار مدنی نوعدوستی یافته­اند . این محققان مطرح می­کنند که تحصیلات ممکن است بیانگر طبقه اجتماعی باشد .

شواهدی وجود دارد که نشان می­دهد طبقه متوسط به احتمال بیشتری اقدام به انجام رفتارهای نوعدوستانه می­کنند تا طبقه کارگر . اگرچه در متون پژوهشی به ارتباط با ثبات تحصیلات با خشنودی شغلی اشاره می­شود ، اما در این الگو تحصیلات به شکل غیر مستقیم واز طریق خشنودی شغلی بر رفتارمدنی اثر دارد .

  •  متغیرهای محیطی

دو نیروی عمده بی­واسطه در محل کار، همکاران ورهبران می­باشند . پیش­بینی می­شود که چند دسته از رفتار رهبر اثر مستقیمی بررفتار مدنی دارند . رفتارهای حمایتی رهبر می­تواند اثر مستقیمی بررفتار مدنی تعمیم یافته داشته باشد وبطور غیرمستقیم بررفتار نوعدوستانه اثر دارد . رفتارهای حمایتی رهبر ممکن است رفتار مقابله به مثل را در زیردستان بوجود آورد . یک راه جبران رفتار حمایتی رهبر انجام رفتار مدنی است.رفتار حمایتی رهبر ممکن است به عنوان علامتی برای کارکنان باشد دال براینکه چنین رفتاری یاری دهنده­ای مهم هستند .

در این حالت رهبر به عنوان الگویی برای انجام رفتار مناسب ایفای نقش می­کند. علاوه بر آن رفتار حمایتی رهبر ممکن است منجر به ادراک بی­عدالتی در کارکنانی شود که احساس می­کنند بیش از آنچه در کار سرمایه­گذاری می­کنند، دریافت می­کنند . افزایش فرآورده به وسیله انجام رفتارهای مدنی ممکن است راهی برای بازگشت ادراک عدالت باشد . علی­الخصوص زمانی که امکان افزایش انواع دیگر فراورده­ها از قبیل کیفیت وکمیت عملکرد وجود نداشته باشد.

قسمت اعظم رفتارهای انسانها به وسیله مشاهده الگو یادگرفته می­شوند، کارکنانی که الگوسازی رفتارهای مدنی رهبران یا همکاران را ببینند به احتمال بیشتر، این رفتارها را بروز خواهند داد . رهبران یا همکارانی که وظیفه شناس، کمک­کننده ودر محل کار تمیز هستند وامثال آنها می­توانند مشاهده گران را به انجام چنین رفتارهایی تشویق کنند . به خوبی ثابت شده است که زیردستان تمایل زیادی به تقلید رفتارهای رهبرانشان یا کسانی که آنها رابه عنوان الگو انتخاب کرده­اند، دارند. علاوه بر آن، تعاملات خودانگیخته و غیررسمی (علائم اجتماعی) در میان کارکنان می­توانند ادراک ورفتارها را تحت تأثیر قرار دهند.

کارکنانی که بطور مکرر علائم اجتماعی مثبت از رهبرانشان ویا همکارانشان دریافت می­کنند به اهمیت وضرورت رفتارهای مدنی پی می­برند وبنابراین نسبت به کارکنانی که در معرض این علائم اجتماعی نیستند بیشتر احتمال دارد که دست به انجام رفتارهای مدنی بزنند . علائم اجتماعی صادر شده از سوی سرپرستان وهمکاران حتی می­توانند ادراک کارکنان را ازخصوصیات عینی تکلیف وهمچنین ادراک از خشنودی شغلی را  تحت تأثیر قرار دهند .

البته علائم اجتماعی صادر شده از سوی رهبران یا به احتمال بیشتر از سوی همکاران می­توانند عامل منفی در کاهش خشنودی شغلی وانجام رفتارهای مدنی هم باشند . بنابراین علائم اجتماعی می­توانند اثرات مثبت یامنفی بر هر دونوع رفتارهای مدنی( نوعدوستی واطاعت تعمیم یافته) داشته باشند که این مسئله بستگی به نوع علائم اجتماعی دارد . بنابراین براساس این الگو پیشنهادی علائم اجتماعی می­توانند خشنودی شغلی را تحت تأثیر قرار دهند وبطور غیر مستقیم از طریق خشنودی شغلی بررفتار مدنی نوعدوستی تأثیرگذار باشند.

  •  ویژگیهای شخصیتی

دو ویژگی شخصیتی که به نظر آیزینگ قسمت عمده شخصیت را تشکیل می­دهند، یعنی برونگرایی وروان رنجورخویی، بطور مفهومی وتجربی با رفتار مدنی درارتباط هستند . برون­گرایی به درجه­ای که یک فرد جهت­گیری بیرونی دارد اشاره دارد . برون­گرایان به میزان بالایی از آنچه که در اطرافشان می­گذرد آگاهی دارند ودر مقابل محیط بلافصل خود حساسیت زیادی دارند ودر حقیقت بیشتر به وقایع خارجی و دیگران دارند تا این که به خودشان توجه داشته باشند . این حالت عکس درونگرایان است که جهت­گیری درونی دارند .

پژوهشها شواهدی فراهم آوردند که بیانگر تمایل بیشتر برونگرایان به انجام رفتار نوعدوستانه است. براساس کارهای اسمیت وهمکاران، وکریس، پیش­بینی می­شود که برون­گرایی اثر مستقیم مثبت بر رفتار مدنی نوعدوستی دارد . روان رنجورخو به ثبات پذیری هیجانی اشاره دارد. روان رنجورخو­ها حساسیت خیلی زیادی به تنبیه دارند ومعمولاً ترس، اضطراب و احساس گناه را تجربه می­کنند . علاوه بر آن، علی­الخصوص حساسیت زیادی نسبت به آسیب به عزت نفسشان دارند .

فرد روان رنجورخویی که با مشکلاتش اشتغال دارد احتمال کمی دارد که نسبت به نیازهای دیگران حساس باشد، وبنابراین احتمال کمی دارد که به انجام رفتارهای مدنی همت بورزد . در حالیکه تحقیقات انجام یافته در الگو رفتار نوعدوستانه بیانگر وجود رابطه منفی بین روان رنجورخو ونوعدوستی بر روی رفتار نوعدوستانه از طریق خشنودی شغلی پی بردند . براساس نظرات کریس،واسمیت وهمکاران، پیش­بینی می­شود که روان رنجورخویی به شکل غیر مستقیم ومنفی و از طریق خشنودی شغلی بررفتار مدنی نوعدوستانه اثر دارد .

اسمیت وهمکاران، به اثرات زمینه ­های شهری، روستایی بر دوحیطه رفتار مدنی دست یافتند .  افراد دارای زمینه­های روستایی بیشتر به انجام رفتارهای مدنی گرایش نشان می­دهند . این محققان تبیین این مسئله رابسیار مشکل می­یابند، اما مطرح کردند که این یافته­هایشان ممکن است از طریق اخلاق شغلی قابل تبیین باشد . اخلاق شغلی به عنوان باورهای یک شخص مبنی بر خوب ودرست بودن شغل، واینکه هر چه بیشتر کار کنید بیشتر به دست می­آورید تعریف می­شود .

همچنین افراد با اخلاق شغلی قوی تمایل دارند در صورت تنبلی خودشان را مورد تحقیر قرار دهند . کارکنان با اخلاق شغلی بالا اعتقاد دارند که باید در جهت یک تلاش روزانه عادلانه همت گماردند، همچنین، اینها انگیزه بالایی برای تلاش بیشتر دارند ومعتقدند که در صورت خستگی ویا ناامیدی باید به تلاش ادامه داد . علاوه براین مسئولیت کارهایشان را می­پذیرند، خودشان را به­انجام تکلیف در بالاترین سطح از توانایی ملزم می­دانند اشخاص با اخلاق شغلی بالا وقوی وقتی باور کنند آنطور که شاید وباید سخت­کار نمی­کنند ممکن است احساس گناه کنند .

بنابراین افراد با اخلاق شغلی بالا ممکن است بیشتر به انجام رفتارهای مدنی از قبیل تمیز کردن محیط­کار، داوطلب شدن برای انجام کارهایی که جزء وظایفشان محسوب نمی­شود، اقدام کنند . در این الگو پیشنهادی اخلاق شغلی جایگزین زمینه شهری/ روستایی شده است، چون افراد با زمینه­های شهری هم ممکن است یک اخلاق شغلی قوی را رشد دهند . براساس این یافته­ها پیش­بینی می­شود که اخلاق شغلی اثر مستقیم ومثبتی بر هر دو نوع رفتار مدنی دارد .

  •  خودپایی

به میزان حساسیت افراد به محیطشان گفته می­شود . این محیط شامل منابع اطلاعاتی مربوط به موقعیت یا منابع اطلاعاتی بین فردی است . افراد با خودپایی بالا نسبت به محیطشان حساسیت خیلی زیادی دارند وتحت تأثیر محیط خود هستند . همچنین اینها به رفتار دیگران بعنوان علایمی برای انجام رفتار مناسب توجه دارند وتحت تأثیر محیط خود هستند. حتی ممکن است افراد با خودپایی بالا نیازهای شخصیتی خودشان را سرکوب کنند تا موقعیتشان را باخودشان هماهنگ کنند. از طرف دیگر، افراد باخود پایی پایین به علائم موقعیتی وبین فردی جهت تنظیم رفتارهای خود کمتر توجه دارند . افراد با خودپایی بالا احتمالاً بیشتر اقدام به انجام رفتار مدنی بکنند، زمانی که علایم موقعیتی مانند الگوهای رهبری وهمکاران وعلایم اجتماعی، این رفتارها رابه عنوان رفتارهای مناسب مطرح کنند .

  • نیازها

اسمیت وهمکاران، اثر مستقیم معنی­دار مقیاس دروغگویی آیزنگ، بر روی رفتار مدنی اطاعت تعمیم یافته­ مشاهده کردند . مقیاس دروغگویی به قصد سنجش تمایل فرد به پاسخ­های مطلوب اجتماعی به پرسشنامه­های طرح­ریزی شده است . این مقیاس ممکن است عملاً نیاز به تأیید اجتماعی را بسنجد . نیاز به تأیید اجتماعی ممکن است شخص را به انجام رفتارهای مدنی اطاعت یافته تشویق سازد . این چنین رفتارهایی بیشتر در گروههای اجتماعی از جمله گروههای شغلی یا سازمانی رخ می­دهند تا در موقعیت­های انفرادی، اما این ویژگی بر رفتار مدنی نوعدوستانه که مستلزم کمک به فرد مشخصی است اثر مستقیم معنی­داری ندارد .

در این الگو پیش­بینی شده که نیاز به موفقیت اثر مستقیم ومثبتی بررفتار مدنی اطاعت تعمیم یافته دارد . نیاز به استقلال ممکن است زمینه را برای تمایل به انجام رفتارهای یاری­دهنده که منافع سازمان یا کارکنان دیگر را تأمین کند فراهم نیاورد . در این الگو مطرح شده که نیاز به استقلال اثر منفی مستقیمی بر هردو حیطه رفتار مدنی دارد .

  • عدالت ادراک شده

ارگان، بطور متقاعد کننده­ای مطرح کرده که مقیاس­های خشنودی شغلی بیشتر شناخت را دربر می­گیرند تا عواطف را . علاوه برآن این جزء شناختی از ادراک عدالت یا بی­عدالتی نشأت می­گیرد . این ادراک از عدالت براساس مقایسه اجتماعی انجام می­گیرد . بنابراین افرادی که ادراک بی­عدالتی دارند ممکن است از انجام رفتارهای مناسب خودداری کنند . وان­داین وگراهام، شش متغیر را به­عنوان پیشایندهای رفتار مدنی در نظر گرفته­اند که عبارتند از: نگرش­های شغلی مثبت، بدگمانی، ارزش­های محل کار، ویژگی­های شغلی برانگیزاننده، سابقه استخدام وسطح شغل می­باشند . در این الگو مطرح شده که این متغیرها به شکل مستقیم بررفتار مدنی اثر نمی­گذارند، بلکه این متغیرها بر یک متغیر میانجی با عنوان رابطه قراردادی دوطرفه اثر می­گذارند واین رابطه قراردادی دوطرفه منجر به بروز رفتار مدنی سازمانی می­گردد .

وقتی که در محل کار نگرشهای مثبت شغلی وجود داشته باشد، بدگمانی در سازمان وجود نداشته باشد وکارکنان در سازمان دارای ارزشهای مشترک باشند وکار از ویژگیهای شغلی برانگیزاننده برخوردار باشد وهمچنین کارکنان به مدت زیادی در سازمان مشغول کار باشند ونسبتاً از سطح شغلی بالایی برخوردار باشند این عوامل بیانگر اهمیت سازمان به کارکنان است . در چنین شرایطی کارکنان نیز نسبت به سازمان متعهد می­شوند ودر نتیجه یک میثاق دو طرفه بین کارکنان وسازمان ایجاد می­شود که باعث بروز رفتار مدنی سازمانی از سوی کارکنان می­گردد . این متغیرهای پیشایند ونقش آنها را درفتار مدنی سازمانی از دید وان­داین وگراهام ، مورد بررسی قرار می­دهیم .

  • نگرشهای مثبت شغلی

برنارد، مطرح کرد که خشنودی شغلی تمایل افراد را به مشارکت وایفا نقش در یک نظام مشارکتی افزایش می­دهد . حجم بالایی از تحقیقات تجربی نشان می­دهند که ارتباط مثبت باثباتی بین خشنودی شغلی ومقیاس­های سنتی عملکرد وجود ندارد . اما ارگان، مطرح کرده است که ارتباط مثبت وبا ثباتی بین خشنودی شغلی ورفتار مدنی سازمانی وجود دارد . در حقیقت تحقیقات گذشته به طور هماهنگی ارتباط بین نگرش­های مثبت شغلی ورفتار مدنی سازمانی یافته­اند . ارگان برای تبیین این ارتباط از نظریه مبادله اجتماعی استفاده کردند . این نظریه مطرح می­کند که وقتی کارکنان از شغلشان خشنودند تمایل پیدا می­کنند که به نحوی این خشنودی را جبران کنند که این ممکن است به صورت وابستگی به سازمان .رفتارهایی مانند رفتار مدنی سازمانی بروز کند . با وجود این، تحقیقات اولیه انجام یافته در مورد رفتار مدنی سازمانی نوعآً فرایندهایی را که خشنودی شغلی

را به آن مرتبط می­سازند مشخص نکرده­اند . اما با توسعه تحقیقات جدیدتر در مورد نقش میانجی­ها مورمن، وان داین، گراهام ودنیش، مطرح کرده­اند که خشنودی شغلی که در ابعاد مختلف در محل کار رخ می­دهد از جمله خشنودی از همکاران، سرپرستان، خشنودی از خود شغل وخشنودی از پاداشهای کوتاه مدت وبلند مدت ارتباط متعهدانه دو طرفه رابالا می­برد و این ارتباط به رابطه قراردادی دوطرفه منجر می­گردد که باعث بروز رفتار مدنی سازمانی می­گردد .

  • ارزشهای محل­کار

 ارزشهای مشترک مؤلفه اساسی رابطه قراردادی است که از ارتباط رسمی وسنتی متفاوت است . ارزشهایی که از نظر مردم محترم وغیرقابل مجادله هستند مانند: کیفیت، ابتکار، همکاری ومشارکت وسیع به راحتی مورد توافق قرار می­گیرند واین خود به ارتباط نزدیک، عاطفه مثبت ووابستگی منجر می­گردد  . بعنوان مثال، آرجریس، منافع دوطرفه کارکنان وسازمان را زمانی که ارزش­های سازمانی دربرگیرنده توجه واحترام به کارکنان ونیازهای آنان توصیف کرده است . اگر کارکنان معتقد باشند که سازمانشان به کیفیت تولیدات یا خدمات اهمیت وارزش می­دهد آنها به احتمال زیاد نسبت به سازمان وابسته می­شوند( رشد ارتباط متعهدانه) ودر نتیجه به رفتارهایی مبادرت می­ورزند که باعث افزایش کیفیت می­شوند .

همچنین اگر سازمان به مشارکت ارزش دهد، کارکنان به مشارکت بیشتر روی می­آورند در نتیجه به وابستگی بیشتر و انجام رفتار مدنی مشارکت جویانه، مبادرت می­ورزند . اگر کارکنان باور داشته باشند که سازمان به اختراع وابتکار اهمیت وارزش می­دهد، یک تعهد متقابل در آنها نسبت به این مسأله ایجاد می­گردد . بنابراین به دنبال اختراع وابتکاریا اندیشه­هایی در جهت تغییر خط مشی می­روند . اگر اعضاء سازمان به این باور رسیده باشند که ارزشهای مطلوب اجتماعی در فرهنگ سازمانیشان مهم هستند به احتمال زیاد آن را به عنوان یک رابطه متعهدانه ویا رابطه قراردادی در نظر می­گیرند ودر نتیجه تمایل آنها را به انجام رفتار مدنی بالا می­برد.

  •  ویژگی­های شغل

به میزانی که شغل از ساختار لازم برای فراهم آوردن پسخوراند منظم، استقلال ونیز حق کامل کردن تکلیف برخوردار باشد کارکنان می­توانند رفتارهایشان را مورد ملاحظه قرار دهند وحس افزایش یافته­ای از کنترل شخصی را در خود شکل می­دهند  . کنترل شخصی یک عقیده شخصی است مبنی بر اینکه فرد بتواند به وجودآورنده تغییرات مثبت در محیط باشد . براساس نظریه لالر، یک حس فزاینده کنترل، پیوند عاطفی با سازمان را تقویت می­کند .

گرینبرگر، استراسر، کامنیگز ودانهام، نشان داده­اند که تقویت حس کنترل شخصی (از قبیل وجود مشاغل مبتنی بر ویژگی­های برانگیزاننده بالا) به نگرش­ها ورفتارهای مثبت در سازمان منجر می­شود .   ویژگی­های شغلی برانگیزاننده مانند معنی­دار بودن شغل، استقلال و پسخوراند، احتمال انگیزه درونی را بالا نمی­برد، ویژگی­های مشخصی از یک شغل می­تواند حس مسئولیت و وابستگی به سازمان را بالا ببرد به عنوان مثال: آگاهی فرد از میزان پیامدها به نتایج مستقلانه منجر به افزایش حس­یگانگی با سازمان واین که سازمان بر کاراو حساب می­کند می­شود . همچنین آگاهی از نتایج (پسخوراند) به احساس قوی از مسئولیت پذیری دو طرفه می­گردد واین چیزی است که نوعاً در یک رابطه متعهدانه (رابطه قراردادی) وجود دارد .

منبع

زارعی،قنبر(1388)، رابطه رفتار مدنی سازمانی با کیفیت زندگی کاری، پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی صنعتی سازمانی،دانشگاه آزاداسلامی مرودشت

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0