ویژگی‌های شخصیت در نظریه رابرت کلونینجر

ابعاد سرشت : کلونینجر کار خود را به منظور ارائه طرحی آغاز نمود که تفاوت‌های موجود را در بیماران دارای اختلال جسمی سازی (شکایت از مشکلات جسمی یا سندرم بریکت) تبیین می‌کرد .او دریافت که بیماران با اضطراب جسمانی دارای نشانه‌های شخصیت پرخاشگر هستند درحالی‌که بیمارانی که دارای اضطراب شناختی یا ذهنی فراگیر هستند، نشانه‌های شخصیت وسواس اجباری را نشان می‌دهند. قبلاً آیزنگ با استفاده از پرسشنامه شخصیتی آیزنگ (EPQ) نشان داده بود که بیماران هیستریک و سایر بیماران با اضطراب جسمی از تیپ شخصیتی روان نژند- برون گرا برخوردار هستند، درحالی‌که افراد هیجانی یا روان نژند دارای اضطراب شناختی و تیپ شخصیتی روان نژند – درون گرا دارند .کلونینجر مدلی عمومی را ارائه داده است  که شخصیت بهنجار و نابهنجار را در بر می‌گیرد .

کلونینجر معترف است که نظریه جفری گری  در ساختار زیربنای نظریه او و برای ساخت TCI نقش مهمی داشته است . گری با شواهد آزمایشی نشان داد که با داروهای ضد اضطراب هم روان نژندی گرایی کاهش پیدا می‌کند و هم برون‌گرایی افزایش می‌یابد. او نتیجه می‌گیرد که اضطراب می‌تواند به‌عنوان یک بعد مستقل شخصیت باشد و نه محصولی از ترکیب دو بعد درون‌گرایی و روان نژندی گرایی که در نظریه آیزنگ مطرح گردیده است . کلونینجر مدل عصبی زیستی خود را برای توضیح مؤلفه‌های سرشت ارائه کرد. در گام اول، او معتقد است که زمان‌های متفاوت و مستقل از یکدیگر برای فعال سازی، تداوم و بازداری رفتار در پاسخ‌گویی به گروه‌های معینی از محرک‌ها است.

فعال سازی رفتاری در پاسخ به محرکهای نو (جدید) و نشانه‌های پاداش و رهایی از تنبیه است. بنابراین تفاوت‌های فردی در چنین قابلیتی «نوجویی» نامیده می‌شود. بازداری رفتاری در پاسخ به محرک‌های تنبیه یا نبودن پاداش است. تفاوت‌های فردی در قابلیت وقفه یا بازداری رفتاری، آسیب پرهیزی نامیده می‌شود. رفتاری که با پاداش تقویت می‌شود معمولاً تا مدتی پس قطع، پاداش- وابستگی نام‌گذاری می‌شود .بدین ترتیب در قسمت سرشت کلونینجر این سه بعد را که هر یک دارای چهار مقیاس فرعی هستند، معرفی کرد و بعد چهارم را که فاقد زیر مقیاس است پشتکار نامید.به‌کارگیری آزمون نشان داد که ابعاد مطرح شده بسیار باثبات، پایدار و مستقل از تغییرات خلق هستندو فقط آسیب‌پرهیری به طور گذرا و موقتی به نام افسردگی یا هیجان زدگی افزایش پیدا می‌کند.

همچنین نوجویی در بیماران دوقطبی دارای علائم خفیف هیپومانی به طور موقت و گذرا افزایش پیدا می‌کند. ساختار و صفات افعال سرشت در فرهنگ‌های متفاوت مورد ارزیابی قرار گرفت از جمله جمهوری چک ، یوگسلاوی، ژاپن، ایتالیا ، اسپانیا و نروژ که نتایج همگونی را مطرح ساخت.افزون و مهم‌تر اینکه ، در یک مقاله نسبتاً گسترده بر روی دوقلوها شواهدی دال بر تأیید چهار بعد سرشت که عبارتند از نوجویی ،آسیب پرهیزی، پاداش وابستگی و پشتکار صورت گرفت و نشان داد که هر یک از این ابعاد به تنهایی از نظر ژنتیکی همگن و با یکدیگر متباین هستن.این مطالعات نشان داد که عوامل محیطی گاهی تأثیر اندکی بر بعدهای پشتکار و پاداش وابستگی دارد اما عامل مشترک ژنتیک بین آن‌ها وجود ندارد.

  بدین ترتیب مدل ارائه‌شده به نحوی است که می‌تواند عوامل ژنتیک و عوامل محیطی را زیربنای شخصیت تفکیک بیان کند . مدل چهار بعد سرشت با الگوی باستانی و طبایع بقراط همخوان است، بر این اساس طبع سوداوی مترادف آسیب پرهیزی، صفراوی مترادف نوجویی، دموی مترادف پاداش- وابسته، طبع بلغمی مترادف بعد پشتکار (پایداری) در نظر گرفته شده است.همچنین کلونینجر معتقد است چهار بعد سرشت با هیجان‌های اصلی بشری نیز نزدیک هستند. چنانچه ترس با اسیب پرهیزی، خشم با نوجویی، عشق با پاداش- وابستگی ،  تسلط با پشتکار مرتبط دانسته شده است.ابعاد منش : از نظر کلونینجر مدل چهار بعدی سرشت طرحی را برای تفکیک انواع مرسوم اختلالات شخصیتی ارائه می‌کند هرچند نمی‌تواند وجود یا عدم وجود اختلال شخصیت را محرز و قطعی کند .از این دیدگاه فطری، منش شناسی شخصیت به تفاوت‌های بین فردی در انگاره‌های مربوط به خودپنداره پیرامون اهداف و ارزش‌ها اشاره دارد.

وی سه بعد برای منش در نظر می گیرد در این مجموعه بعد خود راهبری بر پایه پنداشت از خویشتن به عنوان یک بعد مستقل که دارای زیرمجموعه‌های وحدت، احترام،عزت، تأثیر بخشی، رهبری و امید است، توسط وی تعریف شده است.همچنین بعد همکاری که بر پایه پنداشت از خویشتن به عنوان بخشی از جهان انسانی که از آن حس اجتماعی، رحم و شفقت، وجدان و تمایل به انجام امور خیریه مشتق می‌شود. علاوه بر این دو بعد خود فرآوری بر پایه مفهوم از خویشتن به عنوان بخشی از جهان و منابع پیرامون آن مطرح شده است که با پنداره های حضور رازگونه، ایمان مذهبی، و متانت و صبوری غیر مشروط همراه است.

محتوای آزمون سرشت و منش ((TCI

پرسش‌نامه سرشت و منش (TCI) دارای چهار مقیاس (سرشت، نوجویی، آسیب پرهیزی، پاداش وابستگی ، و پشتکار) و سه مقیاس منش (همکاری، خود راهبری و خود فرآوری) است .در نظریه کلونینجر سرشت به پاسخ‌های هیجانی خودکار بازمی‌گردد ، تا حدودی جنبه وراثتی دارد و در سراسر زندگی استوار می‌ماند. در مقابل، منش به خود پندارها و تفاوت‌های فردی در اهداف، ارزش‌ها و انتخاب‌های فرد و معنای تجربه او در زندگی برمی‌گردد. منش تا حدودی متأثر از یادگیری اجتماعی فرهنگی است و در طول زندگی رشد می‌کند .هر یک از افراد سرشتی و منشی در یک دستگاه (شبکه ) تعاملی، جریان سازگاری و تطابق و تجربیات زندگی را راه‌اندازی و هدایت می‌کند. آمادگی ابتلا به اختلال‌های هیجانی و رفتاری از چگونگی عملکرد این دستگاه تعاملی اثر می‌پذیرد.

نوجویی

فردی که نمره بالا در نوجویی می‌آورد ، راغب فعالیت اکتشافی است. تحریک شدن را دوست دارد و با تحریک، هیجان‌زده می‌شود. همچنین در مقابل نظرات نو از خود هیجان نشان می‌دهد؛ یکنواختی را دوست ندارد و از آن خسته می‌شود . میل به خلاقیت دارد، با اطلاعات اندک می‌تواند سریعاً تصمیم بگیرد؛ در ایجاد تغییر پافشاری می‌کند، مستعد حواس‌پرتی است، ولخرج و فعال است، به خطر کردن علاقه نشان می‌دهد، روال بسیار منظم را دوست ندارد.در مقابل مردی که نمره کم می‌آورد، متمایل به تکرار تجربه‌های قبلی است، در مقابل تغییر مقاوم است ؛ منضبط است و کار برنامه‌ریزی شده را دوست دارد، تمرکز خوبی از خود نشان می‌دهد، محافظه‌کار و مقید است،صرفه‌جویی در وقت و پول و انرژی را می‌پسندد.

آسیب‌ پرهیزی

فردی که در آسیب پرهیزی نمره بالا می‌آورد، احتیاط کار، تنش زده و عصبی است؛ کم‌رو است و در انجام امور شک می‌کند ،به انتقاد و تنبیه حساس است، میل به دل نگران اندیشی و پیش‌بینی وقایع بد را دارد، سازگاری خوبی با تغییرات محیطی ندارد، در ملاقات با غریبه‌ها، راحت نیست خستگی پذیری بالایی دارد.در مقابل، فردی که نمره آسیب پرهیزی پایین می‌آورد ، با دل و جرئت است، آسوده خاطر و خوش‌بین می‌نماید، با غریبه‌ها راحت است، سرزنش و تویین انرژی او را نمی‌کاهد، دیر خسته می شود.

پاداش وابستگی

ویژگی‌های کسی که در پاداش – وابستگی نمره بالا می‌آورد، بدین قرار است : رئوف ، صمیمی، گرایش به وابستگی و تعلق اجتماعی ، تمایل به پذیرفتن نظر دیگران، استعداد همدلی با دیگران، آماده برای بیان احساسات خود، احساس به طرد شدن و بی‌مهری ، خواهان تأیید دیگران، نیازمند تأیید دیگران،حساس به انتقاد .اما ویژگی‌های کسانی که در این مقیاس نمره پایین می‌آورند بدین‌ترتیب است : سرد، بی توجه به حساسیت جمع و گروه، تمایل به رعایت فاصله با دیگران، جدی و منطقی، تکرو، اهل عمل، غیرحساس به احساسات دیگران، خوددار و محتاط، و غیر حساس به طرد و بی‌مهری دیگران.

پشتکار

نمرة بالادر این مقیاس نشان‌دهنده این صفات است، سخت‌کوشی، تداوم در عمل علی رغم فشارها، پیش‌قدم در انجام امور، عدم خستگی ورنجش  در مقابل با انتقادات ، انطباق پذیر با شرایط پیش بینی نشده، و چالشگر در در برابر سختی کار.نمره پایین در این مقیاس نشان‌دهنده این ویژگی‌هاست : تطابق پذیری کم، آمادگی برای دلسردی در برابر سختی‌ها وانتقادات، عدم تلاش برای گسترش و عمق بخشیدن به کارها .

خود- راهبری

کسی که در مقیاس خود- راهبری نمره بالا می‌آورد، هدفمند است، خود متکی و دارای اعتمادبه‌نفس است ، نسبت به نگرش و گرایش دیگران آگاهی دارد، می‌تواند نیازهای خود را به تأخیر بیندازد، جریان امور از وجود او متاثر می شود؛ برای مسائل همیشه راه حل ارائه می‌دهد، آمادگی دست و پنجه نرم کردن با شرایط سخت را دارد، و کارها را بر اساس اولویت‌های تعیین‌شده انجام می‌دهد.در مقابل افرادی که نمره پایین در این مقیاس می‌آورند، بیشتر متکی به انگیزه‌های بیرونی هستند تا انگیزه‌های درونی ؛ برای کاستی‌های محیط، دیگران را مقصر می‌دانند؛ مسئولیت پذیر نیست، جهت‌گیری و هدفمندی روشنی در زندگی و کار ندارند ، گاه احساس بیهودگی به سراغ او می‌آید، اعتمادبه‌نفس پایین دارد، بر امور تأثیر زیادی ندارد، در جریان امور نسبت به هدف‌ها مردود می‌شود و در مقابل هوس‌ها سست است.

همکاری

کسی که در این مقیاس نمره بالایی می گیرد، دلسوز و حمایت کننده است؛ تمایل به همراهی و همگامی با گروه دارد، نیازهای دیگران را درک می کند؛ صبور و صمیمی است؛ پذیرایی افراد، صرف نظر از رفتار و نگرش آنهاست؛ نسبت به دیگران هم حسی دارد؛ یاری رسان است و از خدمتگزاری دیگران لذت می برد، نظر و رفتار تند دیگران را برای مصالح گروه تحمل می کند؛ بی ریا و خالص است؛دارای اصول اخلاقی است در آن مقید است؛ و روحیه ای بخشنده دارد.اما کسی که در این مقیاس نمره اندک می آورد، تمایل به کار گروهی ندارد؛ از فرصت ها سود می جوید، احساس دیگران چندان برایشان مهم نیست؛ تکروی می کند؛ رفتار صمیمانه ندارد؛ نمی تواند همدل دیگران باشد؛ در نظر دیگران خودپسند خودخواه جلوه می کند؛ اهل انتقام از کسانی است که او را اذیت کرده اند؛ تقید اخلاقی در این افراد، سست است.

خود فراروی

افراد دارای خود-فراروی بالا، مستعد تجربه اوج هستند؛ جهان را به هر شکلی پذیرا هستند، تمایل به آرمان گرایی دارند؛ تجربه و درهم آمیختن با محیط و طبیعت آنها را دچار فراموشی از خود می کند، به محیط زیست توجه نشان می دهند؛ تجربه های فرا- حسی را باور دارند؛ و به هنر علاقمندند.افرادی که نمره پایین در این مقیاس می آوردن، قدرت تصور ذهنی پایینی دارند، تحمل ابهام و عدم قطعیت را ندارد؛ زیاد تحت تاثیر قرار نمی گیرد؛ برای دیگران کسل کننده هستند؛ نسبت به طبیعت احساس مسئولیت نمی کنند؛ مادی گرا وعینیت زده هستند.

ابعاد شخصیت از دیدگاه کلونینجر و تئوری وی در رابطه با مصرف مواد

تئوری کلونینجر بر اساس این فرض بنا نهاده شده که مصرف مواد ممکن است با سیستم هایی از مغز در ارتباط باشد که به طوری درگیر محرک های جدید تنفر آمیزو اشتیاق آور هستند. این تئوری بیان می کند که تمایل به مصرف مواد مرتبط با سطح نسبی انتقال دهنده های عصبی منوآمین است که به سه صفت اساسی و زیر بنایی مربوط است.

بدیع طلبی : که مربوط به سطوح مختلف در پایین است که در شماری از رفتار قابل مشاهده آشکار است مانند فعالیتهای ماجراجویانه و کنجکاوانه و هچنین پاسخ به محرک هایی که تقویت کننده هستند و همراه پاداش عرضه می شوند و حتی محرک های شرطی شده آنها را در بر می گیرد. این فرضیه بیان می دارد که بدیع طلبی مربوط به سیستمی است که برای کسب پاداش، رفتاری را فعال می کند.

 اجتناب از آسیب : که مربوط به سطوح مختلف سروتونین است که تمایل به پاسخ شدید به محرک های ناخوشایند و انزجار آور یا علائم شرطی شده با آن ها، که همراه تنبیه است می باشد و بیان می دارد که درگیری سیستمی که برای اجتناب از تنبیه رفتاری را بازداری می کند.

وابستگی به پاداش: مربوطه به سطوح مختلف نوراپی نفرین است که به عنوان بعد مهم نگه دارنده ی رفتار، و مقاومت و پایداری در برابر خاموشی رفتار است و بیان می دارد که باسیستمی درگیر است که آمادگی کسب پاداش یا منحرف کننده ی بقیه است.پیش بینی ویژه ی تئوری کلونینجر این است که احتمال مصرف اولیه یا شروع مصرف مواد مربوط به ترکیب بدیع طلبی بالا، اجتناب از آسیب پایین و وابستگی به پاداش کم است. این تئوری از پرسشنامه سه بعدی شخصیتی (TPQ) استفاده کرد که برای اندازه گیری تظاهرات این سه بعد شخصیتی در بزرگسالان طراحی شده بود. مطالعات روان سنجی بعدی بعضی موارد را به این ساختار سه عاملی اضافه کرد و مقیاس وابستگی به پاداش را به خرده مقیاس وابستگی به پاداش ناشی از وظیفه و وابستگی به پاداش اجتماعی تقسیم کرد.

مزاج و نوخواهی (نوجویی) در نوجوانان مصرف کننده ی مواد

بررسی ارتباط بین این دو سیستم نظریه پردازانه برای کسب اطلاعات بیشتر در اصطلاحات بدیع طلبی یا ترک طلبی یک عامل توصیف کننده است صورت پذیرفته است. این فرضیه چنین بیان می دارد که تمایل به جستجوی چیزهای جدید، تنوع طلبی و تجربه هیجان عاملی است که در ترکیب با محیط و شرایط محیطی و دیگر ارشادهای شخصی، خطر مصرف مواد و دیگر مشکلات رفتاری را افزایش می دهد. این رویکرد از روی مطالعات مربوط به بزرگسالان گرفته شده و توسط تئوری های روانی- زیست شناسی حمایت شده است .

تحقیقات بر روی حیوانات یافته های این پژوهش را حمایت کرده است. تحقیقات نشان داده که نوجویی و تحرک طلبی نوجوانان که بدیع طلب و تحرک طلب هستند رابطه ی متقابلی با مصرف مواد دارد.یکی دیگر از نظریه ها، مربوط به ابعاد مزاج و خطر مصرف مواد است.پژوهش های مختلف چرخه هایی بین ابعاد شخصیت (مزاج) و خطر مصرف مواد است. تحقیقات نشان داده که اندازه گیری خصوصیات و ویژگی های مزاجی در دوران اولیه زندگی پیش بینی کننده  موثر در مصرف مواد در بزرگسالی است.مطالعات مختلف ارتباط معناداری بین ابعاد مزاج و مصرف مواد در نوجوانی پیدا کردند، همچنین مشخص شد که ابعاد شخصت رابطه معناداری با توانایی خود کنترلی به عنوان یک عامل پیش بینی کننده دارد، این یافته ها بر اساس تئوری های زیست محیطی رشد شخصیت است.

مدل عصب، روان دارو شناختی کلونینجر

این مدل از نظریه سیستم مغز گرفته شده است و بیان می دارد که ابعاد مزاج نسبت به دیگر سیستم های نظام مهندسی که ثبات و پایایی بعضی رفتارها در سنین اولیه را سبب می شوند، برای اندازه گیری شخصیت مناسب تر و قابل دسترس تر هستند. به همین علت طبیعی است اگر انتظار یک ارتباط نزدیک بین سازه های نظریه های مزاج و مدل کلونینجر داشته باشیم و اینکه هر دوی انها متغیرها با خود کنترلی مرتبط هستند ( چیزی که توسط مدل اپی ژنیک رشد شخصیت فرض شده است)

ویژگی های شخصیتی مرتبط با وابستگی به مواد

برخی از نظریه پردازان معتقدند که بسیاری از افراد به دلیل داشتن شخصیت اعتیاد گرا و خصوصیات روانی- شخصیتی، بیشتر در معرض خطر وابستگی به مواد قرار دارند. اشخاصی که بیشتر در معرض خطر هستند، اغلب نارسائی های روانی و شخصیتی عدیده ای را نشان می دهند که احتمالاً دارای یک شالوده ی زیست شناختی است و اثر غیر مستقیم بر ایجاد مخاطره می گذارد.در این ارتباط کلونینجر، مطرح کرد که عامل سه نظام مستقل ژنتیکی، عصبی و زیست شناختی در CNS (سیستم های فعال سازی رفتاری، بازداری رفتاری و نگهداری رفتاری)، زمینه ی الگوهای منحصر به فرد پاسخ رفتاری به تجربه نو، پاداش و تنبیه است. این الگوهای پاسخ، موجب اختلاف شخصیت بهنجار و به همان اندازه، ایجاد اختلال شخصیتی و رفتاری، از جمله الکلیسم و سایر مصرف های مواد می شود .به علاوه، فعال سازی رفتاری عبارت است از فراخوانی رفتار در پاسخ به پدیده های نو و نشانه های پاداش یا رهایی از تنبیه.

برخی از نظریه پردازان معتقدند که بسیاری از افراد به دلیل داشتن شخصیت اعتیادگرا و خصوصیات روانی- شخصیتی، بیشتر در معرض خطر وابستگی به مواد قرار دارند.در این ارتباط کلونینجر، مطرح کرد که تحمل سه نظام مستقل ژنتیکی، عصبی و زیست‌شناختی در CNS(سیستم‌های فعال سازی رفتاری، بازداری رفتاری و نگهداری رفتاری )، زمینه الگوهای منحصربه‌فرد پاسخ رفتاری به تجربه نو، پاداش و تنبیه است. این الگوهای پاسخ، موجب اختلاف شخصیت بهنجار و به همان اندازه، ایجاد اختلال شخصیت و رفتاری، از جمله الکیسم وسایر سوءمصرف مواد می‌شود .

بعلاوه، فعال سازی رفتاری عبارتست از فراخوانی رفتار در پاسخ به پدیده‌های نو و نشانه‌های پاداش یا رهایی از تنبیه. بر این اساس افراد در چنین فعالیت‌های رفتاری که «نوجویی »نامیده می‌شود، با هم متفاوت هستند بازداری رفتاری در پاسخ به نشانه‌های تنبیه یا فقدان پاداش 50 می‌شود. بنابراین، افراد به لحاظ قابلیت بازاری رفتاری، که «آسیب پرهیزی» نامیده می‌شود، با یکدیگر تفاوت دارند رفتاری که در گذشته تقویت دریافت کرده است ، حتی در شرایطی که در تقویت ادامه نداشته باشد، نیز تکرار می‌شود افراد در میزان این تداوم رفتاری که پس از قطع تقویت وجود دارد و «پاداش وابستگی» نامیده می‌شود، نیز با هم تفاوت دارند .همچنین کلونینجر بر شخصیت به عنوان عامل مستعد کننده اعتیاد تمرکز دارد. طبق نظریه سه بعدی ، سه بعد اساسی چون نوجویی ، اجتناب از آسیب و وابستگی به تقویت و آسیب‌پذیری نسبت به اعتیاد دخالت مستقیم دارد .به‌طورکلی، در رویکردهای جدید شخصیتی برای وابستگی به مواد، سه مرحله در فرایند اعتیاد وجود دارد:

  1. مصرف ماده به جهت لذت‌بردن مورد استفاده قرار می‌گیرد.
  2. عادت کردن به مقدار مصرف اولیه و افزایش توان آن به جهت کسب مجدد لذت یا احساسات مثبت و خوشایند.
  3. مصرف مواد جهت جلوگیری از بروز علائم ترک است تا لذت‌بردن (مصرف می‌کنند تا نمیرند).

در بعضی از منابع روان‌شناسی، برای وابستگی به مواد سه مرحله نام برده شده است که عبارتند از :

  1. شروع مصرف که به دلایل گوناگون است مثل سائقی برای کاوش تجارب جدید یا کنجکاوی ، تشویق دوستان و غیره که در آن با لذت‌های ماده آشنا می‌شوند.
  2. شک و تردید مصرف کننده باعث می‌شود که به ادامة مصرف شک کند و عاقبت بقیة معتادان و مصرف‌کنندگان برایش تداعی شود.
  3. در این مرحله عده ای از معتادان از وضعیتی که در آن قرار گرفته‌اند، ناراحت می‌شوند و شروع به ترک می‌کنند اما ترک اعتیاد مجدد خود پس از نخستین ترک ممکن است رخ دهد، در اثر مشکلی است که فرد در مقابل آن احساس ناتوانی می‌کند و مجدداً به ماده مخدر پناه می‌آورد و اعتیاد دوباره شروع می‌شود.

اکثریت معتادان یا افرادی هستند که دارای اختلالات شخصیتی می باشند،و در اثر تماس و ارتباط با سایر معتادان به اعتیاد کشیده می‌شوند. اکثر معتادان افرادی هستند که از نظر عاطفی، کودکانه، نابالغ، پرخاشگر و مهاجم هستند و برای تسکین فشارها و مشکلات روانی خود از مواد استفاده می‌کنند. به عبارت دیگر، پیروان این دیدگاه افراد وابسته به مواد را افرادی با مشکلات شخصیتی معرفی می‌کنند که هم موجب گرایش به مواد و مصرف آن می‌شود و هم راه حل مشکلات خود را در استفاده از مواد جستجو می‌کنند. اما، در دیدگاه‌های جدید شخصیت خاص برای مصرف‌کننده قائل نیستند و عده ای نیز مرتبط هستند که شخصیت خاص، علت وابستگی نیست بلکه معلول آن است.

در تئوری دیگری چون نظریه اسپری ، میلنر و اولدز اعتیاد را یک بیماری ارگانیک یا جسمانی معرفی می‌کنند یعنی با یک بار مصرف مواد افیونی تأثیر بسیار زیادی بر سیستم عصبی می‌گذارد که ساختارهای گیرنده‌ها وناقل های مغزی را برای همیشه تغییر داده و سندرم وابستگی به مواد شکل می گیرد.به هر حال، توجه به یک تابلو بالینی مشترک برای همة مصرف‌کنندگان با همه زمینه‌های فرهنگی ، اجتماعی ، ارثی و غیره مهم است.بعلاوه، یک درمان مشترک دارویی و یک درمان خاص روان‌پزشکی را با توجه به مشکلات روان تنی اعتیاد باید در نظر گرفت. به طور کلی، برخی افراد خصوصیات ذاتی منحصربه‌فردی دارند که ممکن است تأثیر بسزایی بر روی تمایل آن‌ها نسبت به مصرف مواد افیونی و غیر افیونی داشته باشد مانند افسردگی یا نیاز به محرک‌های قوی در اضطراب.

اختلالات روان‌پزشکی که با وابستة مواد مرتبط هستند ، عبارتند از :

  • اختلالات خلقی (مانند مانیا و افسردگی ).
  • اختلالات سایکوز (مانند اسکیزوفرنی).
  • اختلالات اضطرابی (به ویژه اختلال پانیک، فوبی اجتماعی و PTSD یا اختلال استرس پس از سانحه.)
  • اختلالات شبه جسمی (به ویژه اختلال درد و جسمانی سازی).
  • اختلال شخصیت (به ویژه شخصیت ضد اجتماعی و مرزی ).
  • اختلال عملکرد جنسی (همچون انزال زودرس ).
  • اختلال خواب .
  • اختلالات کودکی و نوجوانی (مانند DHD یا اختلال نقص توجه -بیش فعالی که اگر در کودکی درمان نشود و تا بزرگسالی ادامه یابد بیشتر در معرض وابستگی مواد هستند).

به طور کلی اختلالات روان‌پزشکی و حتی اختلالات جسمانی تقدم بر وابستگی به مواد دارند. بدین معنی که دختران به دلیل مشکلات روانی -جسمانی خود و برای مقابله و غلبه بر آن‌ها اقدام به مصرف مواد به عنوان خوددرمانی می‌نمایند. همچنین با مصرف مواد زمینه برای شکل‌گیری اختلالات روانی -جسمانی مهیا می‌شود و در حقیقت پدیدآیی آن‌ها بر اثر اعتیاد (ثانویه) است و می‌تواند پدیدآورندة اختلالات روان‌پزشکی چون اضطراب، افسردگی، اختلالات جنسی و خواب گردد.«لو» معتادان را به دو گروه طبقه بندی می‌کند، و معتقد است که در این دو گروه بیماری‌های روانی (نوروز و سایکوز یا جامعه ستیزی)، را در آن‌ها بدون هیچ‌گونه ابهامی می‌توان مشاهده کرد ، اما نمی‌توان گفت زمینه اختلالات روانی قبل از استفاده مواد در آن‌ها وجود نداشته و اگر به مصرف مواد اقدام نمی‌کردند، اختلالات روانی بروز نمی‌کردند ؛و یا اینکه در گروه دوم معتادانی هستند که آن‌ها را معتادان فرهنگی اجتماعی می‌نامند. این افراد معمولاً سازش خوبی با اجتماع دارند عموماً فاقد هر گونه علائم بیماری‌های روانی می‌باشند.

تئوری‌های روان‌پزشکی و روان پویشی هر انحراف و کج رفتاری (اعتیاد) را ناشی از تجربه نخستین دوران کودکی و الگوهای ارتباط خانوادگی می‌دانند چنین رفتارهایی عمدتاً برخاسته از درون و روان فرد است و از نظر روانی و طبی، بیمار به شمار می‌روند .فرهنگ و واقعیات اجتماعی نقش چندانی در این فرآیند ندارند و تنها زمینه‌های هستند برای بروز رفتار انحرافی و محرومیت فرد از نیازهای اصلی و اولیه، چون نیاز به امنیت روانی و عاطفی دوران کودکی،  او را به ساختن و تشکیل شخصیت خاص هدایت می‌کنند.تجارب ایام کودکی نظیر تضادها و آشفتگی‌های روانی و عاطفی، عمدتاً ساختار شخصیت فرد را تعیین می‌کنند و مشخصاً الگوی رفتار او را برای دوره‌های بعد طرح‌ریزی می‌نمایند. میزان بالای خصوصیات خاص شخصیتی، نظیر ناامنی، تزلزل روانی، احساس عدم کفایت، ناتوانی در ابراز احساسات و عواطف، پرخاشگری و نظایر آن‌ها از ویژگی‌های افراد معتاد می‌باشد.

نتایج تحقیقات مختلف نشان می‌دهد که 30 تا 60% بیماران مبتلا به سوءمصرف و وابستگی به مواد واجد ملاک‌های تشخیص اختلال شخصیت ضد اجتماعی هستند به عبارت دیگر، در صد بالای ا ز این افراد دارای یک الگوی رفتار ضد اجتماعی نیز هستند ؛ خواه این الگو قبل از شروع مصرف مواد وجود داشته باشد و خواه در طی مصرف مواد ظاهر شده باشد. افرادی که تشخیص وابستگی به مواد به همراه اختلال شخصیت ضد اجتماعی دارند، آسیب روانی بیشتری دارد و تکانشی تر، منزوی تر و افسرده‌تر از بیمارانی هستند که فقط تشخیص اختلال شخصیت ضد اجتماعی را دریافت کرده اند.

مشکلات و ضعف‌های شخصیتی معتادان را می‌توان به مواردی چون غیر اجتماعی بودن و تمایل به گوشه‌گیری و انزوا (انزوای عاطفی)، عملکردهای آنی، چند برابر شدن تأثیرات خارجی بر کنترل رفتار، برون فکنی ، القاء پرخاشگری، طغیان، واپس گرایی، شکست در همانندسازی و الگوبرداری، عدم پذیرش از جانب دوستان، احساس حقارت، هیجان طلبی و ناتوانی در کنترل تکانه ها، بی‌حوصلگی، تحریک‌پذیری، مضطرب بودن، حساسیت بیش از حد، اعتمادبه‌نفس و عزت نفس پایین، عواطف ناپخته و کودکانه، احساس ناتوانی و عجز و بی‌لیاقتی، احساس ناتوانی در کسب موفقیت، احساس ناامیدی، بدبینی نسبت به آینده، بی‌اعتنایی و بی‌توجهی والدین و احساس ناخودآگاه کینه نسبت به والدین (یک یا هر دو)اشاره کرد .

به‌طورکلی، نوع شخصیت و مشکلات شخصیتی یکی از عوامل مهم  وابستگی به مواد است. اکثر مشکلات شخصیتی، چون گوشه‌گیری و منزوی بودن می‌توانند  زمینه‌ساز گرایش و مصرف مواد باشد. کسانی که از نظر اجتماعی منزوی و خجالتی هستند و در برقراری ارتباط با دیگران دچار مشکل می‌باشند، برای برطرف کردن احساس ضعف، احساس ناامنی و تنهایی و کسب آرامش و اعتماد به نفس ممکن ست به اعتیاد روی آورند .ویژگی‌های رفتاری خاصی، چون کمبود اعتمادبه‌نفس و عزت نفس، آشفتگی‌های درونی، عصبانیت، مسئولیت پذیر نبودن، قدرت سازگاری پایین و مورد توجه و علاقه دیگران نبودن موجب می‌شود شخص احساس بی‌کفایتی و حقارت کند و این علائم به همراه مشکلات اجتماعی و خانوادگی افراد را نسبت به این معضل آسیب پذیر تر می‌کند و به سمت مصرف مواد و وابستگی به آن می‌کشاند.

یکی از اصول درمان اعتیاد، توانایی شخص معتاد برای ارزیابی خود با دیدی صحیح و اختصاصی است تا بتواند صفات شخصتی خود را که به صورت استثنایی مثبت یا منفی هستند، بشناسد و دریابد که کدامیک از صفات با اعتیاد وی مربوط است. این نکته حائز اهمیت است که شخصیت اصولاً امر تغییرناپذیری نیست و شخصیت هر فرد آنگونه است که او رفتار می‌کند. تغییر رفتار در واقع منتهی به تغییر شخصیت می‌شود و برای تحلیل درونی باید تغییر بیرونی ایجاد کرد و با توجه به موضوع مهم مطرح شده، رفتاردرمانی جزء مهمی از روان‌درمانی شخص معتاد محسوب می‌شود.به طور کلی، مشکلات و ضعف های شخصیتی به تنهایی عامل اساسی وابستگی به مواد نمی باشند؛ شخصیت تنها عامل تعیین‌کننده اعتیاد نیست بلکه این گونه موارد مطرح شده می‌توانند زمینه ساز گرایش و مصرف مواد در نظر گرفته شوند.

کاربرد آزمون TCI

مطالعات ژنتیک: کلونینجر چنین بیان کرده است ابعاد سرشتی که به وسیله پرسش‌نامه‌های TPQ و TCI اندازه‌گیری می‌شود ، از نظر ژنتیک همگن و از یکدیگر مستقل هستند. این بدان معناست که ژن‌های مختلف برفعال شدگی، تداوم و بازداری رفتاری موثرند. در نظام شخصیتی کلونینجر، اول سه بعد سرشتی در نظر گرفته شده بود، اما بعدها پشتکار به عنوان بعد چهارم به این نظام افزوده شد .افزون بر این، چنین فرض شده که ابعاد چندگانه سرشت با یکدیگر دارای کنش تعاملی هستند به دیگر سخن، برخی از محرک‌های محیطی می‌توانند بیش از یک بعد را فعال سازند. اثر پذیریهای محیطی مشترک از این دست به این معنی است که نبایستی ساختار ژنتیکی و فنوتیپی شخصیت را یکسان فرض کرد.پایه فرضی برای استقلال ژنتیکی چهار بعد سرشت، دارای سه جنبه است.

 نخست، مطالعات درباره تأثیرات محیط و وراثت نشان می‌دهد که برون‌گرایی تشکیل شده است از تکانشوری و اجتماع پذیری(اجتماع آمیزی) که از نظر وراثتی، مستقل از عوامل محیطی در آن‌ها دخیل هستند.به همین ترتیب، براساس مطالعات کمی وراثتی، روان پریشی گرایی به لحاظ وراثتی و محیطی به نظر ناهمگن می‌رسد .

دوم آنکه ، تحلیل سیر تکاملی فیلوژنتیک توانایی‌های یادگیری نشان داد که سیستم‌های مربوطه بازاری رفتاری، و خورشید گرفتگی، وابستگی اجتماعی، و تداوم و تقویت در گام های مثبت در سیر تکاملی فیلوژنی تکامل یافته است .برای مثال برخی از مهره‌داران فقط توانایی پاسخ به محرک‌های نامطبوع، و نه محرک های اشتهایی یا محرک‌های اجتماعی را دارا هستند.

سوم، متغیرهای عصبی زیستی  که از نظر ارثی قابل انتقال و مستقل از یکدیگرند، به ظاهر در چهار سیستم‌ عادتی قابل تفکیک، سازمان یافته‌اند.مطالعات زیادی با ارزیابی ارثی بودن ویژگی‌های شخصیتی گره خورده اند. این مطالعات گویای آن است که متغیرهای سرشتی به میزان زیادی ارثی هستند، بدون هیچ یا اندکی تأثیرات محیط خانواده. مطالعات درباره دوقلوها و فرزند خوانده‌ها نشان داده‌اند که ویژگی های منشی تعیین کننده‌های اصلی اختلال شخصیت تاثیر اندک و ناچیزی از انتقال وراثتی می‌پذیرند و بیشتر تحت تأثیر محیط خانواده است.

 با این وجود، تئوری زیستی اجتماعی کلونینجر درباره شخصیت اذعان می‌دارد که شخصیت تا حدودی از طریق ارث قابل انتقال است.فرض کلیدی نظریه کلونینجر اینست که هر کدام از ابعاد سرشت (آسیب پرهیزی، نوجویی، پاداش- وابستگی و پشتکار) از نظر ژنتیک همگن و مستقل از یکدیگر هستند. بنابراین، نشان دادن استقلال پیشایندهای ژنتیکی هریک از ابعاد، ضروری می‌نماید. از آنجا که شخصیت به طور نسبی از طریق ارث قابل انتقال است، پس آزمون تمام‌عیار آن تنها از طریق مطالعات وسیع برای دوقلوها، شدنی است.با دستیابی به این که آیا نمرات یک مقیاس (مثلاً آسیب پرهیزی) با نمرات یکی دیگر از مقیاس ها (مثلاً نوجویی) همبسته است یا نه، می‌توان به آزمون این فرض پرداخت. نظریه کلونینجر چنین پیش بینی می‌کند که نمرات سرشتی TCI از نظر ژنتیک با یکدیگر هم بسته نیستند، درحالی‌که نمرات مربوط به روان نژندی گرایی، برون‌گرایی و مقیاس‌های مشابه که از مطالعات تحلیل عاملی به دست آمده است، از نظر ژنتیک ناهمگن و هم بسته‌اند.

تعداد ابعاد شخصیت قابل انتقال از طریق وراثت

اندرو هیث و نیک مارتین در یک کار مشترک با کلونینجر، وراثتی بودن مقیاس های TPQ و EPQ را در یک نمونه 2680 از دوقلوهای استرالیایی مطالعه کردند . تحلیل ژنتیکی نشان داد که  نمرات چهار بعد سرشتی TPQ به طور معنی‌داری ارثی است. هم‌بستگی‌های دوقلوهای استرالیایی در جدول نشان داده شده است.

ابعاد سرشتیمردزن
آسیب پرهیزی4244
نوجویی4141
پاداش وابستگی3937
پشتکار4040

استقلال ژنتیکی مقیاس‌های سرشتی TPQ

یک مقاله جداگانه درباره توارث ابعاد سرشتی در TPQ در 1472 دوقلوی بالاتر از 50 سال انجام شد (استالینگز ، 1994). این نمونه از میان افراد بازنشسته ویرجینیای آمریکا، برگزیده شدند. همبستگی ها در یافته های این دوقلوها در چهار بعد سرشتی در جدول 12-4 نمایان است. میزان ارثی بودن سرشت احتمالاً در دوقلوهای مسن‌تر، اندکی پایین‌تر است (لااقل در نوجویی در مردان این نمونه 28% در مقابل 41% در نمونه استرالیایی).

گروه دوقلوهاهمبستگی ها (100 ×)
تعدادHANSRDPS
یک تخمکی (مرد)13751334035
یک تخمکی (زن)59550443722
دو تخمکی (مرد)601-11435
دو تخمکی (زن)38836231810
دو تخمکی (مرد- زن)207147243

به علاوه مایکل استالینگز  به تحلیل تفکیک ژنتیکی و میزان هم‌پوشی بین ابعاد سرشتی TPQ پرداختند. جدول 5-1هم‌بستگی‌های ژنتیکی برای مردان و زنان نشان می‌دهد.ارثی بودن هر ویژگی برای هر دو جنس، اساسی است. با این وجود، چهار بعد سرشتی دارای هیچ هم‌بستگی با یکدیگر نیستند ؛این نشان می‌دهد که بر طبق پیش بینی، این ابعاد همگن و مستقل از یکدیگر هستند. این وضع در مردان با وضوح بیشتری دیده می‌شود.گزیده سخن آنکه، این دو مطالعه مستقل بر روی دوقلوها، نشان دهنده قدرت روش‌های ژنتیک برای مشخص کردن ساختار کلی بی‌همتای شخصیت است.

منبع

عارفیان ،رویا (1392)، رابطه رگه های شخصیت بهبود یافتگان(گروه یاور) و بهبود نایافتگان (گروه در حال بهبود) اعتیاد، پایان نامه کارشناسی ارشد، روانشناسی بالینی، دانشگاه آزاد اسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0