همبسته­های شناختی

عبارتست از مجموعه متغیرهایی که می­توانند در نحوه ادراک، یادگیری، یادسپاری و تفکر افراد درباره اطلاعات تاثیرگذار باشد .

حافظه روزمره

حافظه­ای است که اطلاعات مربوط به حوادث واقعی زندگی را در شرایط طبیعی در برمی گیرد.

حافظه چیست؟

شايد خطا نباشد اگر حافظه‌ي انسان به عنوان اصلي‌ترين ابزار شناخت بشر در نظر گرفته شود. اما اين که حافظه چيست، انواع آن كدام است و چگونه مي‌توان به نحو مطلوب‌تري از آن استفاده كرد؟ خود بحث مفصلی را لازم دارد. به طور کلی حافظه عنوانی است که در مورد توانایی انسان برای یادگیری، نگه داری و یادآوری اطلاعات بکار می‌رود.

از «حافظه» تعاريف گوناگوني به عمل آمده است؛ از جمله: حافظه به‏ خاطرسپاري رويدادها و اطلاعات و همچنين يادآوري آنهاست. حافظه كنشي است كه تجارب گذشته را دربر مي‏گيرد. حافظه رويدادهاي حال را نگه‏داري مي‏كند و خاطرات گذشته را به ياد مي‏آورد. حافظه شامل ثبت اطلاعات در ذهن، طبقه بندی و بازیابی اطلاعات، اساس و پايه فرایند‌های پیشرفته ذهنی انسان از جمله آموزش را تشكيل مي‏دهد. اگر حافظه را از زندگي انسان حذف كنيم، انسان قادر به انجام هيچ كاري، حتي عمومي‏ترين رفتارهاي اختياري، مثل غذا خوردن، لباس پوشيدن، سخن گفتن و مانند آن نخواهد بود. بدون ياري حافظه، انسان نمي‏تواند درباره خود بينديشد؛ زيرا همين مفهوم «خود» مستلزم نوعي احساس انسجام در شخصیت است كه تنها حافظه مي‏تواند فراهم كند.

مطالعات حافظه دو نوع اصلی حافظه را حافظه یادآوری و حافظه بازشناسی  می‌دانند. در یادآوری واقعیت‌هایی که در پیرامون فرد روی داده است، ممکن است فرد واژه یا گویه‌هایی را خودش تولید کرده و با ارتباط دادن به آنها، به پاسخ درست برسد. نوع حافظه و نیز نوع سوال برای بازیابی مطالب در این حالت از نوع یادآوری است. در حافظه بازشناسی، فرد باید بکوشد گویه‌ها و مطالبی را که قبلا فراگرفته مشخص سازد. آزمون‌های چند گزینه‌ای و درست- نادرست تا حدودی بیان کننده این نوع حافظه هستند .

سه نوع تکلیف عمده یادآوری وجود دارد که عبارتند از یادآوری متوالی که بر اساس آن گویه‌ها را به همان ترتیبی که آموخته شده اند باید به یادآورد، یادآوری آزاد که در آن گویه‌ها را به ترتیبی که خود می‌خواهید به یاد می‌آورید و یادآوری نشانه دارد که در آن در هنگام یادگیری گویه‌ها را به صورت زوجی به فرد می‌دهند و در هنگام بازیابی، یکی از گویه‌ها را به فرد می‌دهند تا گویه متناسب با آن را بازیابی کند.

تحقیقات اولیه استندینگ کونزیو ، نشان داد که حافظه بازشناسی بهتر از یادآوری عمل می‌کند ولی تحقیقات بعدی نشان داد که استثناهایی هم بر این حالت وجود دارد.

از طرفی تکالیف مختلف حافظه(بازشناسی و یادآوری) بیانگر سطوح مختلف یادگیری است. تکالیف یادآوری در مقایسه با تکالیف بازشناسی، به طور کلی باعث پیدایش سطوح عمیق تری از یادگیری می‌شوند. برخی از روانشناسان به تکالیف بازشناسی دانش پذیرا و تکالیف حافظه یادآوری را دانش بیانگر می‌نامند.

از منظر فیزیولوژیک، حافظه به معنی شکل‌گیری طرح‌هایی ارتباطی بین سلول‌های عصبی است. این طرح‌های خاص ارتباطی، وقتی ایجاد می‌شوند که سیناپس‌ها  یعنی نقاط اتصال بین سلول‌های عصبی، مدتی تحریک شوند. هر چقدر پدیده‌ای بیشتر تکرار شود، احتمال ایجاد پیوند پایدار بین سلول‌های عصبی و در نتیجه ایجاد یک حافظه بلندمدت بیشتر می‌شود.

وقتی یک اندیشه به یاد آورده می‌شود، از منظر فیزلوژیکی در واقع چندین راه عصبی شروع به فعالیت می‌کند. مثلاً برای به خاطر آوردن یک سیب، یک راه عصبی به خصوص که قبلاً به وجو د آمده است دوباره فعال می‌شود یعنی اینکه نخست شما براثر تجربه، این راههای عصبی مختلف را در مغز به وجود آورده اید و هنگامی دوباره آن شی خاص رو به رو می‌شوید باعث می‌گردد که یکی از مدارهای عصبی تحریک شود. با تحریک شدن یک مدار، مدارهای دیگری که به نحوی با آن مرتبط هستند نیز تحریک می‌گردند. نوع ارتباط بین نرونها می‌تواند به وجود آورنده یک خاطره به خصوص باشد.

در قشر مغز انسان، هر نرون حدود 38000 ارتباط سیناپسی دارد و از حدود 600 آکسون اطلاعات دریافت می‌کند بنابراین نرون می‌تواند در مدارهای عصبی مختلفی شرکت داشته باشد. بطور خلاصه می‌توان گفت که در زبان فیزولوژیکی یادگیری عبارت است از:به وجود آمدن ونیرومند شدن ارتباطهای سیناپس. وقتی از حافظه صحبت می‌شود بیشتر اصطلاح یادگیری به ذهن می‌آید در حالی که یادگیری مرحله اول حافظه یعنی اکتساب و ثبت اطلاعات است وحافظه به مجموعه ی فرآیند‌های اکتساب، نگه داری و کاربرد اطلاعات گفته می‌شود. به عبارت دیگر سه فرایند مهم در حافظه روی می‌دهد که اولین فرایند یادگیری و به خاطر سپردن رویدادها و مقوله‌هاست. دومین فرایند حفظ و نگهداری رویدادها و فرایند پایایانی –اگر بتوان پایانی تصور کرد- مربوط به بازیابی و به خاطر آوردن رویداد‌هاست.

با توجه به این که نتیجه پردازش‌های شناختی مجددا به حافظه منتقل می‌شود، لذا در نظر گرفتن پایان یا مرحله پایانی برای فرایند‌های حافظه توجیهی ندارد یعنی این سه فرایند به صورت حلقوی تکرار می‌شوند و لزوماً خطی نیستند.

در طی پنجاه سال گذشته دانش ما درباره حافظه و اختلالات حافظه، بطور چشمگیری افزایش یافته است. این موفقیت به دلیل پیشرفت در سه حوزه مرتبط بوده است: تئوری، تکنولوژی وذکاوت کلینیکی. مدل‌های تئوریکی حافظه توسط دانشمندان شناختی و نیز بر اساس اطلاعات کلینیکی از قبیل مطالعات موردی و مطالعات گروهی و سپس پیشنهاد مدل‌هایی شناختی، روی افراد سالم و بیمار تست شده اند. پیشرفت در تکنولوژی هم این روند را بهبود داده است. مثلا دردسترس بودن تصویربرداری نورونی کارکردی،  به محققان امکان داده است تا سئوالاتی درباره جنبه‌هایی از پروسه‌های حافظه که قبلاً بررسی آنها امکان پذیر نبوده، مطرح نمایند.

با این وجود سئوالات زیادی درباره عملکرد حافظه هنوز بدون پاسخ هستند. مکانیزم‌ها و مکان ذخیره حافظه بلند مدت نیز به بررسی‌های بیشتر نیاز دارد. یکی از چالش‌های مهم در مورد حافظه، فهم رابطه بین فرایند‌های شناختی و عصب شناسی و اساس مولکولی حافظه و رابطه فرایند‌های سطح سلولی با ویژگی‌های روانی و شناختی انسان است که جای مطالعات بیشتری دارند.

منبع

برقی ایرانی،زیبا(1392)، اثر بخشی شناخت_رفتار درمانگری سالمندی(CBTO)بربهبود نشانه­های مرضی، همبسته­های شناختی،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه پیام نور

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

 

 

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0