نظريه‌هاي مورد استفاده در امر پيشگيري

 نظريه بي‌هنجاري:

دراين نظريه. كه ريشه در نظريات اميل دوركيم، جامعه‌شناسي فرنسوي دارد به عواملي اصلي تضعيف معيارها و هنجارهاي اجتماعي پرداخته و چنين مطرح مي‌شود كه سستي ارزشيها و هنجارهاي اجتماعي- فرهنگي موجب روي آوردن افراد به مواد مخدر و اعتياد مي‌شود. تحولات سريع صنعتي- اقتصادي و به تبع آن تغييرات سريع در گستره اجتماعي مانند شهرنشيني، نوسازي، تضعيف باورها، ارزشي‌ها و سنت‌هاي فرهنگي مذهبي، ملي و موروثي، متزلزل شدن ساختار سنتي خانواده، همه موجب تغيير در هويت افراد شده و باعث مي‌شوند تا رفتار سنتي آنات تغيير نمايد. جالب توجه اين كه پيشرفت بر گسترش شاخص‌هاي توسعه كه خود، گواهي بر تغيير جوامع سنتي هستند، رابطه مبتني با ميزان شيوع مواد مخدر دارندو مثلاً به نظر مي‌رسد در شهرها مصرف مواد مخدر بيش از روستاهاست. يا در خانواده‌هايي كه در معرض نوگرايي قرار داشته و بافت سنتي خود را از دست داده يا در حال از دست دادن هستند، اعتياد رايجتر است.

نظريه انزواطلبي مرتون:

اين نظريه روايت ديگري از نظريه بي‌هنجاري است و بي‌شباهت به نظريه پيرامون‌گرايي كه اخيراً رواج گستردهاي يافته، نيست طبق اين نظريه، چون جوامع مدرن اغلب به موفقيت فردي اصالت داده و كسب آن در گروه مشاركت فعال اجتماعي، داشتن كار مفيد بهره‌مندي مناسب از ثروت مادي، سواد مناسب با موفقيت اجتماعي فرد و غيره است محروميت از هريك از اين‌ها به پيراموني شدن و انزواطلبي فد منجر مي‌شود و در چنين شرايطي يا در شرايطي كه فرد خود را با نگرش‌ها، باورها، ارزش‌ها و هنجارهاي حاكم بر جامعه بيگانه مي‌يابد و يا حداقل خود را با آنها يگانه نمي‌يابد از جامعه جدا شده ودر انزواطلبي بيشتر قرار مي‌گيرد اين قبيل افراد عموماً كساني هستند كه يا قادر به تطابق خو با محيط نيستند ويا از تطبيق محيط با خود ناتوانند و بنابراين براي گريز از اين موقعيت به مصرف مواد مخدر و مشروبات الكلي روي مي‌آورند جالب آنكه همين راه فرار خود عامل مهم در تقويت پيراموني شدن اين افراد است افرادي كه احساس موفقيت نمي‌كنند اغلب تنگدست و فقير يا بي‌كارند سواد كافي يا موقعيت اجتماعي مناسب ندارند درگير روابط به خانوادگي هستند يا حتي در صورت فقدان مشكلات مذكور، ارزش‌هاي حاكم بر جامعه را قبول ندارند بيشتر در معرض انزواطلبي و احتمالاً سوء مصرف مواد مخدر هستند چرا كه يكي از مهم‌ترين دلايل انزواطلبي تغيير برداشت خود از واقعيت از طريق مصرف اين گونه مواد است و معمولاًمصرف داروهاي‌روان‌گردان را يكي از راههاي فرار از واقعيت مطرح مي‌كنند.

نظريه برچسب زني

اين نظريه بيشتر درنوشته‌هاي بكر به چشم مي‌خورد كه به تعامل گرايي يا روابط متقابل نمادين پرداخته است. اين نظريه معقتد است كه تفكر و رفتار افراد مبتني بر پيام‌هايي است كه ازمحيط اطراف خود و از جمله از مردم كسب مي‌كنند اين نظريه نيز مانند دو نظزيه قبلي واكنش افراد نسبت به محيط خود را مبناي رفتار آنها قرار مي‌دهند طبق اين نظريه ساختار افراد درچارچوب توقعات و انتظارات ديگران از آنها شكل مي‌گيرد در زمينه اعتياد به مواد مخدر چنين مطرح مي‌شود كه نمادها، علائم، توقعات و رفتار كساني كه معتاد نيستند و مي‌توانند به قول گيدنز، تعاريف اخلاقي متعارف را به ديگران به قبولانند و به صورت رسمي يا غيررسمي نمايند، نيروهاي نظم و قانون هستند.

منابع اصلي برچسب زني را فراهم مي‌آورند مثلاً با بروز علائمي از قبيل رنگ پريدگي، چشمان خمار، سست راه رفتن، شخص معتاد شناسايي مي‌شود و اگر تلقي ديگران اين باشد كه اعتياد جرم است شخص معتاد نه تنها از سوي جامعه طرد مي‌شود بلكه از ابتدايي‌ترين حقوق اجتماعي اش نيز محروم مي‌شود در مصاحبه با معتادان به مواردي از اين نوع برخوردار مي‌شود كه چنين را عامل اضطراب انزواطلبي ترس، صرف‌نظر كردن ازحقوق اجتماعي و غيره مي‌دانستند طبق اين نظريه برچسب زني هم باعث جدايي فرداز جامعه ورانده شدن او به پيرامون مي‌شود وهم موجبات تقويت گرايش او به اعتياد را فراهم مي‌آورد.

نظريه انتقال فرهنگي:

اين نظريه به نظريه خرده فرهنگ‌ها نيز معروف است و در زمينه مصرف و سوء مصرف مواد مخدر اين گونه مطرح مي‌كند خرده فرهنگي كه بعضي از مردم به آن تعلق دارند در برگيرنده بينش ارزش‌ و هنجارهاي معيني است كه به نحوي مصرف و گاهي سوء مصرف مواد را مجاز شمرده و يا با اغماض از كنار آن مي‌گذرد براي نمونه خرده فرهنگي وجود دارد كه استفاده از داروهاي غيرپزشكي مثلاً ترياك رامجاز مي‌شمارد اگرچه امروزه كمبود پزشك دارو تا حدود زيادي در ايران حل شده و به مسائل بهداشتي نيز توجه مي‌شود و مردم مجبور به استفاده از ترياك براي تسكين درد و رفع بيماري خود نيستند هنوز خرده فرهنگ استفاده از ترياك براي درمان انواع بيماري‌ها در بين اقشار خاص از مردم رايج است تا جايي كه براي تسكين درد در كودكان نيز به كار برده مي‌شود در ضمن براي هر دردي هرقدر هم مزمن باشد بوسيله افرادي پزشك نما فوراً ترياك تجويز مي‌شود بدون اينكه بفهمند چه تأثير نامطلوبي دارد و عوارض جسمي آن چيست و حتي بي‌توجه به اين كه رهايي از درد موقتي است و ادامه استفاده از آن شخص را معتاد خواهد كرد به همين دليل هنوز نوعي اعتياد طلبي به ترياك درايران به خصوص در ميان بزرگسالان و پيرامون وجود دارد گاه مصرف مواد مخدر از ديدگاه فرد فرهنگي خاص جنبة مذهبي مي‌يابد و درمراسم مذهبي از آن استفاده مي‌شود مثلاً گروهي از هندي‌ها نه فقط ترياك را دارويي آسماني و شفا بخش و بهترين مسكن دردهاي جسماني مي‌دانند معتقدند ترياك تأثير معنوي بسيار قوي دارد و موجب دور شدن پليدهاي انسان ازجمله خشم، غضب، حسد، هوي و هوس نفساني مي‌شود.

 نظريه تعهد به رسوم، قواعد و تعلق اجتماعي:

نظريه كنترل اجتماعي اليوت و الگوي رشد اجتماعي‌ها و كينز و ويس بر نقش تعلق عاطفي با همسالان به عنوان مهم‌ترين علت مصرف مواد تاكيد مي‌كنند اين نظريه‌ها عمدتاً براساس نظريات جامعه‌شناسي كلاسيك كنترل بنا شده‌اند دراين نظريه‌ها چنين فرض مي شود كه رفتارهاي اجتماعي در اكثرمردم وجود دارد ولي اين رفتارها تحت تأثير پيوندهاي قوي فرد با اجتماع خانواده، مدرسه و مذهب كنترل مي‌شوند اين در حالي است كه در بعضي ازنوجوانان ضعف رسوم و قواعد موجب مي‌شود كه وي چندان فشاري را در پيروري از معيارهاي مرسوم رفتاري احساس نكند در اين نظريات فقدان تعهد به اجتماع و ارزش‌هاي آن و عدم وجود موسسات و عوامل تسهيل كننده فراينده جامعه پذيري نظير مدارس و مذهب از مصاديق مهم اين نظريه است بنابراين نوجواني با چنين ويژگي‌هايي ارزش‌ها و معيارهاي مورد قبول جامعه را دروني نمي‌كنند و در واقع چنين افرادي احتمال بيشتري دارد كه با همسالاني احساس پيوند و وفاداري نمايند كه ماده مخدر استفاده مي‌كنند.

نظريه كنترل اجتماعي:

اين ديدگاه در مورد علل سست شدن تعهد فرد به جامعه و تعلق شكننده به الگوهاي نقش بيان مي‌دارد كه فشار يا فرسودگي براثر فاصله بين آرزوهاي نوجوانان و برداشت او از فراهم بودن شرايط لازم براي دست‌يابي به آن آرزوها تحقق پيدا مي‌كند براساس اين ديدگاه نوجوانان كه به دليل شرايطي نامساعد تربيتي و شغلي به اميدها آرزوها، اهداف تحصيلي و شغلي خويش نرسيده است نسبت به اجتماع و ارزش‌هاي آن تعهدي احساس نكرده و بيشتر به سوي همسالان منحرف كه مصرف مواد را تشويق مي‌نمايند گرايش پيدا مي‌كنند علاوه براين اگر نوجوان ارتباط صميمانه‌اي با والدين نداشته باشد فشار درون خانواده دلبستگي نوجوان را به خانوده‌اي كه معمولاً مخالف مصرف مواد است تضعيف مي‌كند و به نوعي سبب گرايش به همسالاني مي‌شود كه معمولاً مشوق مصرف مواد هستند.

فارينگتون بي‌نظمي اجتماعي را عاملي كه بيان‌گر ضعف يا فروپاشي نمادهاي اجتماعي است مي‌داند به گونه‌اي كه ناتواني اين موسسات در كنترل رفتار شهروندان زمينه‌هاي گسترش مشكلاتي نظير اعتياد را فراهم مي‌سازد بر اين اساس اگر نوجوانان در محله‌هايي زندگي كند كه جرم و بي‌كاري در آن زياد باشد مدارس كفايت لازم را ندارند و نهادهاي اجتماعي هم عملكرد ضعيفي دارند او نيز به ارزش‌ها و قواعد اجتماعي پايبند نخواهد بود و احساس تعهدي نيز پديد نخواهد آمد همچنين احساس دلبستگي در خانواده از هم پاشيده و يا عدم وجود يكي از والدين و يا متاركه كمتر مي‌باشد.

نظريه الگوي رشد اجتماعي:

هاوكينز و ويس، طراحان اين نظريه براين باورند كه احساسي عدم تعهد نوجوانان به جامعه و قراردادهاي آن و احساس عدم صميمت با والدين و سيار الگوهاي نقش باعث گرايش فرد به همسالان مصرف كننده مواد مخدر مي‌شود در اين نظريه تاكيد برافراد، رشد اجتماعي و تعاملات اجتماعي آنهاست يعني تاثيري كه خانواده مدارس و همسالان بررفتار نوجوان دارند با رشد فردي نوجوان تغيير مي‌نمايد بطوري كه والدين در سالهاي پيش از مدرسه معلمان در سالهاي مدرسه و پيش نوجواني و همسالان در دوره نوجواني بيشترين تاثير را دارند براساس اين ديدگاه اگر شرايط و فرصت كافي براي تقويت تعاملات نوجوان در خانه و مدرسه فراهم نشده باشد مهارتهاي بين فردي وتحصيلي براي تعاملات موفق ومطلوب درخانواده و مدرسه كم باشد،سرانجام تعاملات وي با والدين و معلمان ضعيف باشد نوجوانان بيشتر  بسوي همسالان مصرف كننده مواد روي مي‌آورند.

منبع

ابویسانی،نجمه(1393)، رابطه شیوه های فرزند پروری والدین با گرایش به مواد مخدر،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه آزاداسلامی هرمزگان

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0