مفهوم کارآفرینی

ازدیاد جمعیت و بیکاری همواره یکی از مشکلات اساسی جوامع به ویژه کشورهای در حال توسعه بوده است. در ایران نیز ترکیب جمعیت جوان کشور، ضرورت ایجاد فرصت های شغلی جدید و نیز روند مستمر کاهش ذخایر نفتی از علل عمده اندیشیدن سیاستگذاران کشور به منبع سهل الوصول دیگری غیر از نفت یعنی ابتکار، خلاقیت و نوآوری می باشد.

در واقع توسعه با کالاهای مادی آغاز نمی شود، این آدمی است و نه طبیعت که منابع اصلی را فراهم می سازد و عامل اصلی همه ی توسعه های اقتصادی از ذهن برمی خیزد. شهامت، قدرت، ابتکار و تکاپوی سازنده نه تنها در یک زمینه بلکه در بسیاری از زمینه ها از وجود آدمی فوران می کند. در این میان کارآفرینی به عنوان پدیده ای که اصلی ترین سرمایه مورد نیاز آن داشتن خلاقیت، جسارت، پیشرفت وبهره گیری به موقع از فرصت هاست، از مهم ترین منابع بالقوه اقتصادی، افزایش بهره وری، کالا وخدمات جدید محسوب می گردد جهان امروزی پس از تجربه الگوهای مختلف توسعه اعم از برون زا، درون زا، صنعتی وغیره، آخرین الگو توسعه را مبتنی بر کارآفرینی قرار داده است. اهمیت این مسئله تا بدان جاست که شومپتر کارآفرینی را موتور توسعه می نامد.

پیشرفت کشورهایی نظیر تایوان، مالزی وسنگاپور در دهه ی 80 و 90 نیز مدیون گسترش کارآفرینی است. در واقع پس از رکود اقتصادی غرب در دهه های 70 و80 به مفهوم کارآفرینی توجه عمیق تری شد و مطالعات بسیاری در خصوص فرآیند کارآفرینی، ویژگی های کار آفرینان، نحوه پرورش و آموزش کارآفرینان و محیط مساعدی برای فعالیت های کارآفرینانه انجام گرفت و از آنجایی که کارآفرینی مفهوم بین رشته ایست، اقتصاد دانان، صاحبنظران علوم مدیریت، جامعه شناسان و روانشناسان هر یک به جنبه های خاصی از این مفهوم توجه کرده اند. در واقع پس از طرح مفهوم کارآفرینی برای اولین بار توسط اقتصاد دانان تاکنون محققان بسیاری در پی تبیین مسأله کارآفرینی و عوامل مرتبط با آن بودند زیرا کارآفرینی مسأله چند بعدی است که در آن عوامل مختلف از قبیل نظام سیاسی، اقتصادی، فرهنگ جامعه، ساختارخانواده، ویژگی های شخصیتی به ویژه مفهوم انگیزش با یکدیگر تعامل دارند. دیوید مک کللند از جمله اولین کسانی است که از زاویه روانشناسی به پدیده های کارآفرینی توجه کرده و پژوهش های بسیاری در این زمینه انجام داده است، وی معتقد است که فرایند توسعه را بر اساس پیدایش برخی ویژگی های روانی و شخصیتی در افراد یک جامعه می توان توضیح داد.

عامل انگیزش،  نیرو بخش وجهت دهنده رفتار است. تبیین این مسأله به فهم چرایی روی آوردن افراد به برخی فعالیت ها کمک می کند.مک کللند انگیزش پیشرفت را مهم ترین عامل رشد اقتصادی وتوسعه می داند وی معتقد است، با پژوهش هایی در زمینه انگیزه پیشرفت می توان به سوی توسعه گام برداشت. کارآفرینی (به انگلیسی: Entrepreneurship) به فرایند خلق ارزش جدید (مادی یا معنوی) از طریق یک تلاش متعهدانه با در نظر گرفتن ریسک‌های ناشی از آن اطلاق می‌شود.

واژة‌ «كارآفريني‌» واژه‌اي‌ است‌ نو، كه‌ از كلمه‌اش‌ نمي‌توان‌ به‌ مفهوم‌ واقعي‌ آن‌ دست‌ يافت‌.اين‌ واژه‌ معادل‌ Entrepreneurship در زبان‌ انگليسي‌ است‌ و ريشة‌ آن‌ از زبان‌ فرانسوي‌ گرفته‌ شده‌ است‌. به‌ عبارت‌ ديگر هنوزدر فارسي‌ معادل‌ دقيقي‌ براي‌ انتقال‌ «مفهوم‌» كارآفريني‌ وجود ندارد و اغلب‌ واژه‌ كارآفريني‌ شنونده‌ ناآشنا به‌ آن‌ را به‌ اشتباه‌مي‌اندازد. اما بين‌ استادان‌ دانشگاهها، دانشجويان‌ رشته‌هاي‌ اقتصاد، مديريت‌ و برخي‌ محافل‌ علمي‌ اين‌ واژه‌ تا حدودي‌ مصطلح‌شده‌ است‌.

 به‌ طور كلي‌ «كارآفريني‌» از ابتداي‌ خلقت‌ بشر و همراه‌ با او در تمام‌ شئون‌ زندگي‌ حضور داشته‌ و مبناي‌ تحولات‌ وپيشرفتهاي‌ بشري‌ بوده‌ است‌. ليكن‌ تعاريف‌ زياد و متنوعي‌ از آن‌ شده‌ است‌. با اين‌ همه‌، مفهوم‌ و ماهيت‌ اصلي‌ كارآفريني‌ هنوزشناخته‌ شده‌ نيست‌ و نمي‌توان‌ تعريف‌ استاندارد و جامع‌ و مانعي‌ از آن‌ به‌ دست‌ داد. پاسخ‌ به‌ پرسشهاي‌ زير در شناخت‌ بهترمفهوم‌ كارآفريني‌ موثر خواهد بود:

  • چه‌ كسي‌ كارآفريني‌ مي‌كند؟ (كارآفرين‌ كيست‌؟)
  • كارآفرين‌ چرا كارآفريني‌ مي‌كند؟ (علل‌ كارآفريني‌ چيست‌؟)
  • كارآفرين‌ چه‌ كاري‌ را انجام‌ مي‌دهد؟ (كارآفريني‌ چيست‌؟)
  • كارآفرين‌ چگونه‌ كارآفريني‌ مي‌كند؟ (مكانيسم‌ و فرآيندكارآفريني‌ چگونه‌ است‌؟)
  • كارآفريني‌ تحت‌ كدام‌ شرايط‌ زماني‌ و مكاني‌ وقوع‌ مي‌يابد؟ (بسترو محيط‌ كارآفريني‌ بايد چگونه‌ باشد؟)

مفهوم‌ و ايدة‌ كارآفريني‌، مفهومي‌ جديد و متعلق‌ به‌ عصر حاضر نمي‌باشد. اين‌ مفهوم‌ از قبل‌ از قرون‌ وسطي‌ مطرح‌ بوده‌كه‌ در طول‌ زمان‌ دچار تحولاتي‌ نيز شده‌ است‌. به‌ طور خلاصه‌، كارآفرين‌ سازمان‌ دهنده‌ و فعال‌ كننده‌ يك‌ واحد اقتصادي‌ (ياغير اقتصادي‌) و كسب‌ و كار به‌ منظور دستيابي‌ به‌ سود (دستاوردهاي‌) شخصي‌ (يا اجتماعي‌) است‌.

 يك‌ كارآفرين‌ به‌ منظور تحقق‌ ايده‌اش‌ عوامل‌ مورد نياز مانند: زمين‌، نيروي‌ كار، مواد مصرفي‌ و سرمايه‌ را فراهم‌ آورده‌ و بااستفاده‌ از قدرت‌ تصميم‌گيري‌، مهارتها و استعدادهاي‌ فردي‌اش‌ در طراحي‌، سازماندهي‌، راه‌اندازي‌ و مديريت‌ واحد جديد، ايده‌اش‌ را تحقق‌مي‌سازد و از اين‌ راه‌ به‌ كسب‌ درآمدمي‌پردازد. همچنين‌ در اين‌ راه‌ يك‌عدم‌ موفقيت‌ را به‌ دليل‌ فعاليت‌ درمحيط‌ غير قابل‌ كنترل‌ و مبهم‌ و باموانع‌ پيش‌ بيني‌ نشده‌ مي‌پذيرد. ازنظر علم‌ اقتصاد، كارآفرين‌ فردي‌است‌ كه‌ با صرف‌ زمان‌ و انرژي‌ لازم‌،منابع‌، نيروي‌ كار، مواد اوليه‌ و سايردارائيها را به‌ گونه‌اي‌ هماهنگ‌مي‌سازد كه‌ ارزش‌ آنها و يا محصولات‌حاصل‌ از آنها نسبت‌ به‌ حالت‌اوليه‌اش‌ افزايش‌ يابد  (ايجاد ارزش‌افزوده‌ كند).

همچنين‌ كارآفرين‌ سرمايه‌دارنيست‌ ولي‌ قادر است‌ از سرمايه‌هاي‌ راكد به‌ خوبي‌ استفاده‌ كند. همچنين‌ او مخترع‌، عالم‌، متخصص‌ و هنرمند نيست‌ ولي‌ توان‌بهره‌برداري‌ مناسب‌ از علم‌، تخصص‌ و هنر ديگران‌ را دارد.بطور كلي‌؛ كارآفريني‌ به‌ فرايند شناسايي‌ فرصت‌هاي‌ جديد، ايجاد كسب‌ و كار و سازمانهاي‌ جديد، نوآور و رشد يابنده‌ براي‌بهره‌برداري‌ از فرصت‌هاي‌ شناسايي‌ شده‌ اطلاق‌ مي‌شود كه‌ در نتيجه‌ آن‌ كالاها و خدمات‌ جديدي‌ به‌ جامعه‌ عرضه‌ مي‌شود.

كارآفريني فرآيند يا مفهومي است كه در طي آن فرد كارآفرين با ايده‌هاي نو و خلاق و شناسايي فرصتهاي جديد، با بسيج منابع به ايجاد كسب و شركتهاي  نو، سازمانهاي جديد و نوآور رشد يابنده مبادرت  مي‌ورزد . اين امر توام با پذيرش خطرات است ولي اغلب منجر به معرفي محصول يا ارائه خدمت به جامعه  مي‌شود. بنابراين «كارآفرينان» عوامل تغيير هستند كه گاهي موجب پيشرفتهاي حيرت‌انگيز نيز شده‌اند.انگيزه‌هاي مختلفي در كارآفرين شدن مؤثر مي‌باشند كه از جمله آنها: نياز به موفقيت، نياز به كسب درآمد و ثروت، نياز به داشتن شهرت، و مهمتر از همه نيازمندي به احساس مفيد بودن و استقلال طلبي را مي‌توان نام برد.

افراد از ويژگيهاي شخصيتي خاص و گوناگوني برخوردار مي‌باشند طبيعي است كه برخي از ويژگيهاي كارآفرينان متمايز و برجسته از ساير افراد است به طور مثال داشتن خلاقيت و نوآوري، دارا بودن قدرت تحمل ابهام، داشتن اعتماد بنفس و عزت نفس، آينده نگر و عمل گرا بودن، و فرصت شناس بودن. شيوه هاي پرورش اين ويژگيها متفاوت است.مطالعه و بررسي در زمينه اقدامات بعمل آمده در مورد موضوع كارآفريني در كشورهاي مختلف بيانگر آن است كه دانشگاهها در زمينه هاي آموزشي و پژوهشي پيشقدم بوده اند ولي فارغ التحصيلان بدون توجه و قصد بكارگيري آموخته ها و قدرت ابتكار خود در راستاي شروع كار و ارائه محصول و خدمت در بازار كار، چندان موفق نبوده اند. براي ترويج روحيه كارآفريني از طريق ايجاد و حمايت از خلاقيتها توسط اساتيد محترم، چند راهكار مي تواند مفيد واقع گردد:

  • طرح سوالات و گاهي ايجاد محيط معما گونه در تدريس.
  • آموزش نحوه تفكر علمي و چگونگي آزمون فرضيه ها.
  • تشويق دانشجويان به مشاركت و ذهن انگيزي در تدريس.
  • محترم شمردن سوالات اصيل.
  • اجازه دادن براي برقراري ارتباط جهت گفتگو در مورد تجاربي كه كسب كرده اند.
  • تشويق به احساس عزت نفس و اعتماد به نفس، و
  • تشويق دانشجويان مقاطع تحصيلات تكميلي به اخذ پايان نامه هاي مرتبط با مفاهيم كارآفريني.

با توجه به اينكه يكي از پيامدهاي مثبت كارآفريني اشتغال مولد است طرح كاراد با هدف «ترويج و بهره‌مندي از پيامدهاي مثبت» خود در بين دانشگاهيان و فارغ التحصيلان ارائه شده و بمورد اجرا گذاشته شده است.در مورد تعريف كارآفريني ديدگاه هاي مختلفي وجود دارد و درك كامل مفهوم و موضوع \” كارآفريني \” نيازمند اطلاع از ديدگاه هاي بين رشته اي مي باشد. كارآفريني برحسب ماهيت خود و توجه محققان رشته هاي مختلف از نظر روانشناسي، جامعه شناسي، اقتصاد، صنعت و حتي تاريخي تعريف شده است.

كارآفريني از مباحثي است كه در تمامي ابعاد توسعه اقتصادي و اجتماعي از حدود 20 سال به اين طرف عملاً در دنياي تجارت و كسب و كار مطرح شده است. از جمله تعاريف كارآفريني مي توان به موارد زير اشاره نمود:  ژوزف شومپيتر فرآيند كارآفريني را تخريب خلاق  مي نامد به عبارت ديگر ويژگي تعيين كننده در كارآفريني همانا انجام كارهاي جديد و يا ابداع روشهاي نوين در امور جاري است. روش نوين همان تخريب خلاق مي باشد. از نظر وي نوآوري در هر يك از زمينه هاي ذيل كار آفريني محسوب مي شود

  1. ارائه كالاي جديد.
  2. ارائه روش جديد در فرآيند توليد.
  3. گشايش بازاري جديد.
  4. يافتن منابع جديد.
  5. ايجاد هر گونه تشكيلات جديد در صنعت.

كارآفريني كيفيتي است كه افراد را قادر مي سازد يك فعاليت جديد را شروع كنند يا با قدرت و به طور ناباورانه فعاليت موجود را توسعه دهند.كارآفريني موتور تحول و توسعه اقتصاد، فرهنگ و جامعه است. رشد و فراگيري اين پديده مي تواند به تحول و دگرگوني اساسي در اقتصاد ملي منجر شود. كارافريني فرآيندي است كه طي ان فرد كارآفرين با ارائه ايده و فكر جديد ايجاد كسب و كار با قبول مخاطره و تحمل ريسك، محصول و خدمت جديد را ارائه ميكند.

اگرچه تعاريف گوناگوني از كارآفريني ارائه شده است، ليكن بيشتر نويسندگان و صاحب نظران در مجموع كارآفريني را فرآيند شناسايي فرصتهاي اقتصادي، ايجاد كسب و كار و شركتهاي جديد، نوآور و رشد يابنده براي بهره برداري از فرصتهاي شناسايي شده مي دانند كه در نتيجه آن كالا ها و خدمات جديدي عرضه مي شودپیش از ارائه تعریفی از کارآفرینی، باید بر این نکته تأکید نمود که محققان تعریف یکسانی از کارآفرینی ندارند و هر یک بسته به نوع نگاه خود، تعریف خاصی از این پدیده ارائه داده اند.

جان باتیست سی: کارآفرین را به عنوان کسی که ابزار تولید را فراهم می آورد تعریف نموده است. برخی از تعاریف برطیف وسیعی از فعالیت ها تأکید کرده اند: خوداشتغالی یا کار کردن برای خود به هر شکل ممکن فراهم آوردن عوامل تولید تحمل عدم قطعیت یا تحمل ابهامات، ایجاد یک ترکیب جدید، استفاده از فرصت ها و ایجاد یک سازمان.فرانک نایب معتقد است که کارآفرینان تلاش می کنند تغییرات بازار را پیش بینی نموده و بر اساس آن وارد عمل شوند وی همچنین بر نقش کارآفرینان در تحمل ابهام پویایی بازار تأکید دارد.

مرکز کارآفرینی دانشگاه میامی در اوهایو نیز کارآفرینی را چنین تعریف می کند: کار آفرینی فرایندی است از توسعه و آوردن یک نگاه جدید به زندگی، نگاهی که ممکن است یک ایده خلاقانه، یک فرصت ساده، روش های بهتری برای انجام کاری باشد.

نتیجه نهایی این فرایند ایجاد یک بنگاه جدید است که تحت شرایط ریسک پذیرانه و عدم قطعیت بسیار شکل می گیرد. طبق تعریف دانشنامه علوم سیاسی، کارآفرینی کسب وکار توام با ابتکار، نوآوری، جرأت، سعی، همت و صرف نیرو است. کار آفرینی سازمان دهی تولید و اعمال شیوه های نوین و سودآور و مقابله با خطرات احتمالی در فعالیت های اقتصادی است.کارآفرینی تلاشی است برای ایجاد ارزش از طریق شناخت فرصت های شغلی، مدیریت، ریسک مناسب و استفاده از مهارتهای مدیریتی و ارتباطی به منظور بسیج نمودن منابع انسانی، مالی برای به ثمر رسیدن یک پروژه.در یک جمع‌بندی کلی می‌توانیم تعاریف زیر را برای کارآفرینی برشماریم:

  • کارآفرینی با تمرکز بر شخص کارآفرین

در این تعریف، شخص کارآفرین، اساس مفهوم کارآفرینی است و کارآفرینی، یک پدیده انفرادی و یا تیمی است که کارآفرینان (و نه بسترهای محیطی)، ریشه و منشأ فرآیند آن هستند. این تعریف به تأثیر محیط بر کارآفرین شدن فرد توجهی ندارد. طبق این تعریف، کارآفرینان افرادی هستند که ویژگی‌های شخصیتی ویژه‌ای دارند.

  • کارآفرینی به معنی فرآیند نوآوری

مطابق این تعریف، کارآفرینی شامل خلق یا کشف و بهره‌برداری از فرصت‌هایی است که از تعامل کارآفرینان با محیطی که در آن کار می‌کنند، منتج می‌شود. تفاوت این تعریف با تعریف قبل در تعامل کارآفرین با محیط خویش است. البته این تعریف، ناقض وجود ویژگی‌های روانشناختی خاص در کارآفرینان نیست. بهره‌برداری از فرصت‌ها توسط کارآفرینان، منجر به نوآوری می‌شود . این نوآوری شامل معرفی محصول یا خدمت جدید، روش‌ سازماندهی جدید، گشایش بازار جدید، فرآیندهای جدید و مواد اولیه جدید می‌شود. تعاریف نظریه‌پردازانی همچون «شومپیتر » و «شین » با این دیدگاه مطابقت دارد .

  • کارآفرینی به معنی ایجاد کسب‌ و کار یا شرکت

رویکرد این تعریف به عنوان بخشی از رویکرد رفتاری و زمینه‌ای به کارآفرینی، در تضاد با رویکرد اول (ویژگی‌ها) است. این رویکرد بر این‌که کارآفرین چه کاری انجام می‌دهد، تمرکز می‌کند، نه این‌که کارآفرین کیست. طبق این تعریف، کارآفرینی در خلأ شکل نمی‌گیرد بلکه شرکت‌ها در شرایط محلی، صنعتی و محیطی خاصی امکان ظهور پیدا می‌کنند .

  • کارآفرینی به معنی اقدام به ورود

ورود (Entry)، پدیده اساسی و واحد تجزیه و تحلیل در اقتصاد صنعتی است. پژوهشگران، ورود را به دو شکل تعریف کرده‌اند:

  • راه‌اندازی یک کسب و کار جدید به وسیله یک شرکت جدید یا حتی یک شرکت موجود یا از طریق سرمایه‌گذاری مخاطره‌پذیر داخلی.
  • شرکتی که اقدام به تولید محصولی در یک صنعت می‌کند که قبلا آن را تولید نمی‌کرده است. این تعریف اقتصاددانان صنعتی است .

این تعریف به این معناست که ورود نه تنها می‌تواند شامل ایجاد یک شرکت جدید باشد (تعریف سوم)، بلکه می‌تواند از طریق ساختن یک کارخانه جدید، خرید یک کارخانه موجود و تغییر در آمیخته محصول آن، به وسیله شرکت فعلی صورت گیرد .

  • کارآفرینی به معنی سرمایه‌گذاری جدید شرکتی (کارآفرینی سازمانی)

مطالعات مهمی در مورد فرآیند و نتایج کارآفرینی در درون شرکت‌های بزرگ، نوعا تحت عنوان «کارآفرینی سازمانی » یا «سرمایه‌گذاری مخاطره‌پذیر شرکتی» انجام شده است. این مفهوم با چگونگی ظهور کسب‌وکارهای جدید در داخل شرکت‌های بزرگ از طریق تلاش‌های فعال کارکنان مرتبط است. هر چند رویکردهای گوناگونی در مورد این تعریف وجود دارد، اما یکی از مهم‌ترین رویکردها در این باب، کارآفرینی را به عنوان فرآیندی تعریف نموده است که از طریق آن، افراد- به تنهایی یا در درون یک سازمان- فرصت‌ها را بدون توجه به منابعی که در حال حاضر تحت کنترل هستند، تعقیب می‌کنند. شاید این تعریف یکی از وسیع‌ترین تعاریف کارآفرینی باشد. به طور کلی، کارآفرینان سازمانی در مقایسه با کارآفرینان فردی ریسک کم‌تری متحمل می‌شوند اما باید انتظار پاداش کم‌تری نسبت به همتایان مستقل خود داشته باشند .

  • کارآفرینی به عنوان فرآیند تخریب خلاق

این تعریف به صورت بسیار کلان، نقش کارآفرین را به عنوان موتور محرکه توسعه اقتصادی کشورها بیان می‌کند و کم‌تر به تشریح کارآفرین و چگونگی تعامل وی با محیط می‌پردازد. طبق این تعریف، کارآفرین از طریق تخریب خلاق، سازوکارهای موجود در بازار را به هم می‌زند و با تحول کیفی در ترکیبات محصول و نوآوری، شرکت‌های غیرنوآور و ناکارآمد را از بازار خارج می‌کند و به این شکل توسعه اقتصادی را موجب می‌شود .

  • کارآفرینی به معنای اداره-مالکیت کسب‌وکار کوچک و متوسط

تمرکز بر کارآفرین و نقش مهمش در ایجاد اشتغال، منجر به این تعریف از کارآفرین به عنوان «مالک- مدیر یک کسب و کار کوچک یا متوسط» شد. این تعریف در راستای تعریف اقتصاددانان کلاسیک است که کارکرد سرمایه‌گذار و کارآفرین را در هم می‌آمیختند. اما همان‌طور که گفتیم، پژوهشگران کارآفرینی اغلب بر ویژگی‌های شخصیتی، رفتارها و فعالیت‌های کارآفرین و رویدادهای مرتبط با وی متمرکز شده‌اند و نه اندازه کسب‌ و کار وی.

منبع

عباس ‏زاده، یاشار(1394)، اثر آموزش کارآفرینی بر شکل گیری سرمایه انسانی، پايان نامه كارشناسي ارشد، مدیریت کارآفرینی، دانشگاه آزاد اسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0