مشخصه هاي فضاهاي كاري سالم

درگذشته توجه تحقيقات سلامت سازماني به محيط فيزيكي كار معطوف بود اما تحقيقات جديد مولفه هاي رواني محيط كار را بيشتر مورد تاکيد قرار دادند. محققان دريافتند كه اينچنين اقدامات سازماني بوجود آورنده مفاهيم، كنترل شغل، الزامات رواني كار، حمايت اجتماعي، امنيت شغلي كه به ترتيب اثرگذار بر جسم و روان كاركنان مي باشند، هستند. ده مشخصه از محيطهاي كاري سالم بر اساس نتايج تحقيقات اخير كه در ارتباط با كار و سلامتي انجام شده اند عنوان مي گردد. اين فهرست همچنين مبين اين واقعيت هستند كه سازمانها بايستي اين استراتژيها را دنبال كنند چرا كه آنها براي سلامتي كارکنان بسيار مهم هستند. همچنين دليلي هستند بر اينكه باور كنيم در نظر گرفتن اين اقدامات منجر به افزايش بهره­وري و موفقيتهاي اقتصادي سازمانها مي گردد. اين مشخصات عبارتند از:

  •  وضوح نقش و قابليت دسترسي آن
  •  الزامات كاري معقول
  •  كنترل شغل و حدود اختيارات در تصميم گيري
  •  حمايت اجتماعي محيط كار
  •  پاداش­هاي عادلانه و رفتارمنصفانه
  •  دستمزد كافي
  •  ساعات كاري رضايت بخش
  •  امنيت شغلي
  •  جو سازماني امن
  •  ترتيبات استخدامي سالم

 پيشرفت تحصيلي

يكي از مشكلات شايع نظام آموزشي در بسياري از كشورهاي جهان، پديده‌ي اُفت تحصيلي است كه زيان‌هاي علمي، فرهنگي و اقتصادي زيادي متوجه دولت‌ها و خانواده‌ها مي‌كند. تلاش براي شناسايي عوامل مهم در پيشرفت تحصيلي و ارايه‌ي راهبردها و انجام اقداماتي در جهت كاهش خسارات ناشي از اُفت تحصيلي، مستلزم تحقيقات بسيار در اين زمينه است .

اگر موفقيت تحصيلي را معادل با پيشرفت تحصيلي مد نظر باشدبه معني موفقيت دانش آموزان در كذراندن دروس يك پايه تحصيلي مشخص و يا موفقيت در امر يادگيري مطالب درسي مي باشد و مخالف آن افت تحصيلي است كه از معضلات و مشكلات نظام  مي باشد.

اتكينسون و همكاران  ، پيشرفت تحصيلي را توانايي آموخته شده يا اكتسابي حاصل از درس ارائه شده يا به عبارت ديگر ، توانايي آموخته شده يا اكتسابي فرد در موضوعات آموزشگاهي مي دانند كه به وسيله آزمون هاي استاندارد شده اندازه گيري مي شود.

پيشرفت تحصيلي، عبارتست از ميزان تغيير رفتار در زمينه توانايي كسب اطلاعات مربوط به محتواي كتابهاي درسي و پاسخگويي به موقع آن ها كه توسط اجراي امتحانات معلم ساخته و بوسيله معلمان سنجيده مي شود .

مک‌کله‌لند، نخستين كسي بود كه با همکارانش درباره‌ي ماهيت و اندازه‌گيري انگيزه‌ي پيشرفت مطالعه کرد. وي شرايط اجتماعي را در ايجاد انگيزه‌ي موفقيت دخيل مي‌داند که برخي از آن‌ها عبارتند از:

آموزش در خانواده: مک‌کله‌لند، مهم‌ترين آموزش را در خانواده، آموزشي مي‌داند که صفاتي نظير استقلال فردي، کنترل خويشتن، بلند پروازيهاي خاص و اعتماد به ‌نفس را در کودکي تقويت نمايد. به ‌نظر وي، درجه‌ي انگيزه‌ي موفقيت، يک‌بار براي هميشه در کودکي ثابت مي‌شود و پس از آن ديگر تغييري نمي‌کند.

طبقه‌ي اجتماعي والدين: به‌نظر مک‌کله‌لند، طبقه‌ي اجتماعي، انگيزه‌ي موفقيت را تحت تأثير قرار مي‌دهد و اين انگيزه در طبقه‌ي متوسط بيش‌تر از ساير طبقات است.

تحرک اجتماعي: در افراد وگروههايي که گرايش بتحرک اجتماعي دارند،انگيزه‌ي موفقيت بيشترديده ميشود.

ايدئولوژي: عامل ديگري که مک‌کله‌لند، به آن توجه داشته، تأثير تعيير ايدئولوژي بر انگيزه‌ي موفقيت است. وي مسأله را درزمينه‌ي پيدايش مذهب جديد، ايدئولوژي مذهبي بازسازي‌ شده، ناسيوناليسم و… مطرح ميکند.

باري سوگارمن، جامعه ‌شناس بريتانيايي، برخي از جنبه‌هاي خرده فرهنگ‌هاي طبقه‌ي متوسط و کارگر را، مستقيماً به پيشرفت تحصيلي افتراقي ربط مي‌دهد. وي در مورد وجود افتراق در نگرش و ديدگاه بين دو طبقه، تفسيري ارايه مي‌دهد و بر آن است که به‌طور عمده، ماهيت مشاغل يدي و غيريدي است كه موجب اين تفاوت‌ها مي‌شود. بسياري از شغل‌هاي مربوط به طبقه‌ي متوسط، فرصتي براي پيشرفت مستمر در زمينه‌ي درآمد و مقام به ‌همراه دارند. اين امر، مشوق برنامه‌ريزي براي آينده مي‌شود.

به‌ عنوان مثال: صرف وقت، انرژي و پول براي کارآموزي، به‌منظور برخورداري از موقعيت‌هاي بالاي شغلي، از آن ‌جمله است. هم‌چنين، بسياري از مشاغل مربوط به افراد يقه ‌سفيد، درآمد کافي براي سرمايه‌گذاري در آينده فراهم مي‌کنند. در مقايسه، مشاغل طبقه‌ي کارگر، نسبتاً با سرعت به حد نهايي درآمد مي‌رسند. در اين مشاغل، انتظار براي ترقي کم‌تر است و درآمد کافي براي سرمايه گذاري وجود ندارد. افزون بر اين، امنيت شغلي در اين‌گونه مشاغل کم است. کارگران ساده، در مقايسه با کارکنان يقه‌ سفيد، با احتمال بيش‌تري اخراج مي‌شوند.

يکي از عواملي که ممکن است به‌عنوان شاخص طبقه‌ي اجتماعي به‌کار برده ‌شود، ميزان درآمد است؛ زيرا، اين شاخص، رابطه‌ي نسبتاً نزديکي با موقعيت اقتصادي خانواده دارد. به‌عبارت ديگر: نه‌تنها فقر اثر مستقيمي را بر کيفيت زندگي خانواده، سوء تغذيه، بيماري و… دارد؛ بلکه بر روابط خانوادگي و الگوهاي فرزندپروري نيز اثر غيرمستقيم دارد .

دومين عاملي که به‌عنوان شاخص طبقه‌ي اجتماعي به‌کار گرفته ‌شده، سطح تحصيلات است. در بسياري از تحقيقات، از سطح تحصيلات والدين براي نشان‌دادن طبقه‌ي اجتماعي استفاده شده است. در اين‌خصوص، بايستي اشاره نمود که مطالعات مختلف در ايران نشان داده است که سواد پدر – به‌طور اخص- بهترين معيار تعيين‌کننده‌ي محيط فرهنگي و اجتماعي خانواده است و مي‌تواند به‌طور مستقيم يا غيرمستقيم بر توانايي‌هاي ذهني فرزندان اثر بگذارد. سومين عاملي که به‌طور گسترده‌اي در تحقيقات اخير به‌عنوان شاخص طبقه‌ي اجتماعي به‌کار رفته‌است، شغل والدين مي‌باشد.

اگر چه تعريف طبقه‌ي اجتماعي، بعنو‌ان موقعيت شغلي يا به‌عنوان شاخصي از طبقه‌ي اجتماعي ممکن است مورد انتقاد قرار گيرد؛ ولي مي‌توان گفت که اين شاخص رابطه‌ي نزديکي با درآمد و منزلت يا موقعيت اجتماعي دارد. به‌هرحال، پيوستگي شغل با درآمد و منزلت اجتماعي – به‌عنوان دو جنبه‌ي اصلي طبقه‌ي اجتماعي- اين شاخص را، شاخص مناسب‌تري نسبت به ساير شاخص‌هاي طبقه‌ي اجتماعي درآورده است.

پيشرفت تحصيلي و عوامل موثر بر آن

يکي از نشانه هاي اثر بخشي در نظام آموزشي پيشرفت تحصيلي دانش آموزان است. پيشرفت تحصيلي عبارتند از ميزان تحقق اهداف آموزشي در قالب معيارهاي قابل سنجش که به وسيله آزمون هاي کتبي، شفاهي و عملي در طي سالتحصيلي  که توسط هر دانش آموز در قالب واژه امتحان کسب مي شود مد نظر است . عوامل بسيار زيادي در پيشرفت تحصيلي دانش آموزان موثر مي باشند، که عبارتند از :

  •  عوامل فردي
  •  عوامل اجتماعي
  •  عوامل اقتصادي
  •  عوامل آموزشي

که بطور اختصار هر يک از عوامل مذکور توضيح داده خواهد شد:

عوامل فردي

از جمله عوامل فردي که در پيشرفت تحصيلي دانش آموزان موثر است که عبارتند از :

آگاهي از هدف: آگاهي از هدف از جمله عوامل موثر در پيشرفت و يا عدم پيشرفت تحصيلي دانش آموزان مي باشد. دانش آموزاني که هيچ هدفي ندارند، کلاس هاي خود را بيهوده مي دانند و نسبت به تلاش خود سرد مي شوند و در نتيجه انگيزه براي پبشرفت را از دست مي دهند. و همين امر سبب عدم موفقيت درسي مي شود. بالعکس دانش آموزاني که براي خود هدفي دارند و براي رسيدن به آن تلاش مي کنند، کوشش هاي خود، خانواده و مسئولين آموزشي را بيهوده نمي دانند. و با علاقه بيشتري به تحصيل خود ادامه مي دهند و در نتيجه در تحصيل خود موفق خواهند بود.

توانايي دانش آموزان در ادامه تحصيل در يک رشته تحصيلي: دانش آموز مي بايست توانايي لازم جهت ادامه تحصيل در ک رشته به خصوص را داشته باشد. اگر دانش آموز صرفاً به دليل آنکه جامعه و خانواده براي يک درس فرضاً رياضيات اعتبار زيادي قائل است به تحصيل در يک رشته بدون علاقه ادامه دهد. که باعث افت تحصيلي و يا ترک تحصيل دانش آموز مي شود.

آگاهي از نتيجه کار: هر گاه به دو گروه دانش آموز مهارتي را با يک روش ياد بدهيم، خواهيم ديد گروهي که نتيجه کار و فعاليت خود را مي داند، بهتر از گروهي که از نتيجه کارش آگاه نيست تلاش مي کند و ياد مي گيرد. از اين رو آگاهي از نتيجه و فوايد فعاليت که اصطلاحاً (بازخورد) ناميده مي شود، انگيزه موثر ادامه يادگيري است. زيرا آگاهي از نتيجه يا بازخورد اولاً هدف را بيشتر واقعي مي نمايد. ثانياً تکرار عمل يا مهارت را خوشايند مي کند. ثالثاً موجب مي شود که دانش آموز شخصاً لغزش ها و اشتباهاتش را دريابد و اصلاح کند. رابعاً او را بر مي انگيزاند که فعاليت خود را از روي دقت و آگاهي لازم انجام دهد.

 علاقه و انگيزه دانش آموز نسبت به تحصيل: يادگيري هم مانند ديگر فعاليت هاي انسان نياز به انگيزه و علاقه دارد. هر استعداد وقتي ظاهر مي شود و گسترش مي يابد که محرک يا انگيزه اي آن را برانگيزد. بنابراين دانش آموز براي اينکه هوش خود را به کار اندازد و رفتار هوشي خود را تربيت کند به محيط انگيزشي ذهني نياز دارد، زيرا دانش آموز، هوشياري خود را در عملو فعاليت بيش از کلنات نشان مي دهدو و استعدادهايش را در برخورد روزانه با مسايل و مشکلات آشکار مي سازد.

ناراحتيهاي فکري و رواني:گاه دانش آموز به علت زمينه ارثي و يا به علت فشارهاي اجتماعي؛خانوادگي، اقتصادي دچار استرس و فشارهاي رواني مي شود که اين امر مانع پيشرفت تحصيلي دانش آموز مي شود.

دقت دانش آموز: پيشرفت تحصيلي بستگي به دقت دانش آموز در کلاس و توجه وي به درس دارد. جالب نبودن مطالب، رفتار معلم، ترس، اضطراب، موانعي در جهت توجه به درس ايجاد مي کند.

ميزان هوش: افراد بشر از جهات مختلف از جمله از نظر ميزان هوش با يکديگر متفاوت مي باشند. هوش يک عامل ارثي است که در طول زندگي چندان تغييري نميکند و تحت تأثير محيط، هوش بسيار کمي دارد. دانش آموزان از نظر بهره هوشي با يکديگر متفاوت هستند و اين تفاوت موجب مي شود که يکي از دوران تحصيل موفق و ديگري ناموفق باشد.

اگر يکي از خصوصيات بشر را در عده زيادي از افراد اندازه گيري نماييم نتيجه حاصل معمولاً مطابق منحني طبيعي است. به عبارت ديگر، تعداد افراد، که از حد متوسط زياد دورند، معدود مي باشند. مثلاً در حاليکه (68/0) از کل جمعيت بهره هوشي ميان(116- 84) دارند فقط يک درصد ضريب هوشي شان بالاتر از 140 و دو درصد پايين تر از 60 مي باشد.

کاميابي و ناکامي: موفقيت و کاميابي خود بهترين انگيزه براي موفقيت است و ناکامي يک نوع کيفر است که شکست شخص را نشان مي دهد.

عوامل اجتماعي

انسان موجودي اجتماعي است که با محيط داراي کنش و واکنش متقابل مي باشد بدين معني که هم روي محيط مي تواند اثر بگذارد و هم از محيط تأثير مي پذيرد. انسان زماني روي محيط مي تواند اثر بگذارد که داراي شخصيت ممتاز و برجسته باشد. انسان در طول زندگي خود بيشتر تحت تأثير محيط قرار دارد. از جمله عوامل اجتماعي که بر دانش آموز اثر مي گذارد عبارتند از :

محيط مدرسه: بعد از خانواده مهم ترين محيط موثر در پيدايش آمادگي در کوکان و نوجوانان محيط مدرسه است در محيط مدرسه دو عامل که بشتر موثرند از اين قرارند:

معلم: معلم از دو راه مي تواند به پيدايش آمادگي در محصل کمک بکند: يکي موضوع و مطالب درسي و ديگري روش تدريس يا آموزش.

محصل: يکي از تأثيرات مهم که اجتماعي بودن در روابط انساني دارد، توجه به روابط متقابل است. اين توجه هنگامي که اعمال مي شود که دو نفر هميشه در جستجوي همديگر باشند و رفتار متقابل بکنند. مثلاً يک معلم با بچه هاي هفت ساله در کلاس درس و رفتار متقابل بچه هفت ساله در کلاس درس مثال خوبي است. ياد مي گيرند که چه کار در اجتماع قابل قبول است. آنها به علت آنکه براي او ارزش و اهميت قائلند يا او را قدرت تصور مي کنند، سعي مي کنند خواسته هاي او را انجام دهند. ولي در عين حال آنها هم از معلم انتظار دارند که با آنها رفتار متقابل بکند، کارهاي آنها را ارزشيابي نمايد و پرسش هايشان را بدون جواب نگذارد. مدرسه مي تواند تجربه هاي زياد و دانستني هاي مختلف به دانش آموز بدهد تجربياتي که بزرگترها دارند.

گروه همسالان: جامعه شناسان اين اصطلاح را به عنان همسال، بيشتر براي عده اي بچه هاي همسال که در سنين بلوغ هستند بکار مي برند. دانش آموزان قبل از ورود به اجتماع و تشکيل خانواده احتياج به آموختن تجربياتي دارند که در خانه و خانواده برايشان مقدور نيست. اين تجربيات را بايد از افراد گروه و همسال هاي آنها که با هم زياد اختلاف ندارند خود را در مقابل آنها حقير و کوچک نمي دانند، ياد مي گيرند و اين فاصله که بين دانش آموزان و بزرگترها وجود دارد موجب اين است که بزرگتر ها بتوانند مرجعي براي تقليد شوند.

رقابت و همکاري: يادگيري به صورت گروهي بيش از فردي سود بخش است.رقابت يا همکاري باعث سرعت يادگيري واطمينان بخشي آن است. همکاري محصلان در فعاليت هاي درسي يا يادگيري باعث مي شود که هر محصل مورد پذيرش گروه خود قرار گيرد و اطمينان و تعلق خاطر احساس کند. و در نتيجه اين اطمينان خاطر با علاقه بيشتري به تحصل بپردازد و در تحصيلات خود پيشرفت کند .

ريشخند وسر کوفت: ريشخند زدن به دانش آموزان و تحقير و شرمنده ساختن روشي نکوهيده است که چنين برخوردي به سازگاري عاطفي محصل لطمه مي زند و موجب افت تحصيلي دانش آموزان مي شود.

ستايش و سرزنش: يکي ديگر از راههاي رسيدن به پيشرفت تحصيلي استفاده از محرک ستايش و سرزنش است. ستايش دانش آموز هنگامي که در يک فعاليت موفق شد. و استفاده از محرک (سرزنش) هنگام سستي دانش آموز در انجام فعاليت ها موجب آگاهي  دانش آموز از کارهاي درست و نادرستش خواهد شد. ونتيجه آن به پيشرفت تحصيلي منجر خواهد شد.

آداب و رسوم جامعه: آداب و رسوم جامعه و فرهنگ هاي مختلف نيز در ميزان پيشرفت تحصيلي دانش آموزان موثر مي باشد. دانش آموز اگر در جامعه اي رشد کند که براي علم اهميت و ارزش قائل باشد. با علاقه بيشتري به تحصيل ادامه مي دهد. گاه آداب و رسوم در يک جامعه مانعي بزرگ در تحصيل دانش آموزان مي باشد. از جمله ؛ ازدواج در جوامعي که در سن پايين صورت مي گيرد، موجب مي شود که دختر يا پسر ترک تحصيل کنند.

تحصيلات والدين: تحصيلات والدين به عوان يک عامل اجتماعي تأثير زيادي در پيشرفت تحصيلي دارد. والديني که خود داراي تحصيلات بالا مي باشند، فرزند خود را تشويق به درس خواندن مي کنند و علاوه بر آن در امر تحصيل به فرزند خود کمک مي نمايند و نتيجه چنين کاري پيشرفت تحصيلي خواهد بود.

عوامل اقتصادي   

از جمله عوامل اقتصادي که بر پيشرفت تحصيلي دانش آموز اثر مي گذارد به شرح زير مي باشد:

مقدار تغذيه از دوران جنيني به بعد: دانش آموزاني که در خانواده هاي مرفه رشد يافته و در طول زندگي مواد لازم، به اندازه کافي براي بدنش تأمين شده است، نسبت به دانش آموزي که به دليل فقر مالي والدين قادر به تأمين مواد غذايي مورد نياز بدنش نبوده اند و در نتيجه رشد کافي نداشته است پيشرفت بيشتري خواهد داشت.

چگونگي رشد بدني و بهداشت: وضع و حالت بدني و مزاجي در رشد و تربيت هوشي موثر است. مثلاً هرگاه کودکي حساس و زودرنج باشد از داشتن انرژي لازم براي فعاليت هاي ذهني به ميزاني که موفق شود، محروم خواهد شد.معمولاً کودکاني که از رشد بدني و بهداشت مناسب برخوردار مي باشند که از نظر اقتصادي داراي موقعيتي متوسط به بالا باشند.

 جامعه و اوضاع اقتصادي در رابطه با درآمد خانواده: خانواده يکي از عوامل موثر در کيفيت رشد و تکامل کودک مي باشد. چه بسا دانش آموزان تيز هوشي که به علت نامساعد بودن وضع اقتصادي خانواده ايشان از تحصيل محروم شده اند و نتوانسته اند استعداد هوشي برتر خود را به کار اندازند و آشکار سازند و در نتيجه، کم هوش جلوه گر شده اند..

حجم خانواده در رابطه با مسکن: حجم خانواده نيز يکي از عوامل موثر در ميزان پيشرفت تحصيلي مي باشد. تأثير حجم خانواده در رابطه با فضايي که براي هر يک از افراد خانواده در نظر گرفته شده مطرح است. زيرا گاه خانواده اي داراي حجم زياد است ولي درآمد خانواده هم بالاست و هر يک از افراد خانواده اتاقي مخصوص به خود دارند در اين گونه موارد حجم خانواده تأثير چنداني در پيشرفت يا افت تحصيلي نمي تواند داشته باشد.

عوامل آموزشي

عوامل آموزشي که در در پيشرفت تحصيلي دانش آموزان موثر است که عبارتند از :

برنامه درسي: اساسي ترين وسيله آموزش و پرورش رسمي در نظام تربيتي ما برنامه درسي است و کم وکيف برنامه درسي است که کم و کيف کار معلم و مدرسه را تعيين و رهبري مي کند و نيز کتاب درسي اصولاً بر مبناي آن تأليف و تهيه مي شود. به همين سبب معلمان به محتواي کتاب هاي درسي اکتفا مي کنند، زيرا معتقدند که آنها را بر اساس برنامه هاي درسي تهيه و تأليف مي کنند و مي توان آنها را مظهر برنامه ها تلقي کرد. در صورتي که معلمان از اهداف و چگونگي اجراي صحيح برنامه درسي مطلع باشند و آن را به طور صحيح اجرا کنند، موجب پيشرفت تحصيلي و عکس آن موجب افت تحصيلي دانش آموز خواهد شد.

 کتب درسي: معمولاً در اکثر کشورها به ويژه کشورهاي جهان سوم، هدف هاي کلي و رفتاري آموزش و پرورش در برنامه درسي به صورت مواد و مطالب درسي گوناگون منعکس مي شوند و برنامه درسي نيز به شکل کتاب هاي درسي در اختيار محصلان و معلمان قرار مي گيرد. به طوري که اکثر محصلان و معلمان کتاب را برنامه همان درس مي دانند و به ندرت ديده شده است که يک معلم براي آگاهي يافتن از محتواي برنامه درسي به خود آن مراجعه کند.

 کتاب هاي کمکي و آزاد: بديهي است کتاب درسي هر قدر هم پر محتوا باشد به سبب محدوديتي که از لحاظ زمان و برنامه دارد نمي تواند به تمام نياز هاي دانش آموزان پاسخگو باشد. از سوي ديگر، چون تغيير سريع آن امکان ندارد، بنابراين مطالب آن از تازگي لازم محروم خواهد بود به علاوه چون جنبه اسمي دارد و تقريباً آن را دانش آموزان يک کتاب تحصيلي تلقي مي کنند، از اين رو زياد مورد علاقه ايشان نخواهد بود و تأثير مطلوب را نخواهد داشت به همين دليل متخصصان، آموزش و پرورش تهيه و تأليف کتاب هاي آزمايش و کمکي را براي پيشرفت تحصيلي بسيار ضروري مي دانند.

معلم و روش تدريس: قبل از هر چيز لازم است که تعريفي از معلم و تدريس ارائه شود تا مفهوم اين دو کلمه روشن شودو کاري را که معلم در ساعات رسمي در محيط کلاس انجام مي دهد و مي کوشد تغييراتي در محصلان به وجود آورد، اعم از تغييرات شناختي، حرکتي، عاطفي و تدريس يا آموزش نامند که اصطلاح تدريس را معمولاً به کارهايي که معلم انجام مي دهد ،درس مي دهد, اطلاق مي کند و  اصطلاح آموزش را وقتي به کار مي بريم که معلم و محصلان در فعاليت هاي درسي تشريک مساعي مي کنند و از همديگر متأثر مي شوند.

 وسايل کمک آموزشي: آموزش و پرورش جديد که يادگيري را ضروري مي داند، استفاده از وسايل کمک آموزشي که امروزه تعداد و تنوع آنها بسيار زياد است را لازم مي داند. وسايل کمک آموزشي گاهي وسايل سمعي و بصري نيز ناميده مي شوند. در صورتي که اين وسايل درست و به موقع مورد استفاده قرار گيرند، فوايد و آثار مثبت يادگيري فراواني دارد.

مثلاً به يادگيري سرعت مي بخشد، مشکلات مطالب درسي ر ا روشن تر مي نمايد و علاوه بر مشکلات و نقطه مبهم درسي به تثبيت آن در ذهن دانش آموزان و آساني يادآوري در مواقع لزوم کمک مي کند. از جمله وسايل کمک آموزشي: نمونه ها يا مدل ها، اشکال و تصاوير، نقشه ها و نمودارها، فيلم و اسلايد، راديو و تلويزيون، گردش علمي، تخته سياه و آزمايشگاه را مي توان نام برد.

مدرسه: نه فقط از راه انتقال معلومات افراد فاميل به نسل هاي بعدي نوع معلومات شخص بنا به موقعيت خانوادگي آنها بنا گذارده مي شود. بلکه در اثر تغيير وضع اقتصادي يک مملکت يا وضع ماشيني شدن دنيا مقدار زيادي دانش هاي ديگر به وجود آمده که احتياج به تخصص دارد و آنها را بايد آموخت و خانواده ها قادر به تعليم دادن اين معلومات نيستند وقتي اغلب نمي توانند بچه هاي خود را به ويژه در دروس علمي مثل فيزيک و شيمي ياري دهند. اين خانواده ها از اجتماعات ديگري هستند ولي بچه ي که به مدرسه مي آيد با همه طبقات در تماس است و برنامه معيني بايد بياموزد و آنها فقط به معلم چشم دارند.

 شيوه امتحان: شيوه امتحانات ثلث، نيمسال يا سالانه معلم را دچار اين اشتباه مي کند که رشد و پيشرفت دانش آموزان را مي توان با اين حدود زماني اندازه گرفت غافل از اينکه چنين قضاوتي درباره همه محصلان، نه تنها در دروس بلکه حتي در فعاليت هاي غير رسمي از قبيل شرکت در فعاليت هاي گروهي درست و دقيق نيست. براي حل اين مشکل، متخصصان پيشنهاد مي کنند که داوري در فاصله هاي زماني و مکاني انجام گيرد.

 عوامل خانوادگي 

عوامل خانوادگي  که در ارتباط با پيشرفت تحصيلي طرح مي باشند عبارتند از :

رابطه اولياء با دانش آموزان : احساس ايمني و ارضاء عاطفي کودک، قبل از اينکه به مدرسه برود، منحصراً از طرف پدر و مادر تأمين مي شود. کودک مي خواهد مطمئن باشد که والدينش او را دوست دارند و هميشه دوست خواهند داشت. و آنها سپري عليه بلاياي روزگار هستند و  براي او منبع ايمني، خوشي و ارضاء خاطر جسمي و رواني مي باشند.

رابطه والدين با يکديگر : علاوه بر اينکه کودک بايد از والدين خود محبت ببيند بايد اطمينان داشته باشد که اولياي او نيز يکديگر را دوست دارند. فرزنداني که يک يا هر دو ولي خود را به دليل مرگ، جدايي يا طلاق از دست مي دهند دچار هيجاني مي شوند که ممکن است منجر به ايجاد احساس حقارت و ناامني در او گردد. اين موضوع به خصوص روي کودکان دبستاني که به اندازه کافي فهم از مطلب ندارند و هنوز از لحاظ رواني متکي به اوليا هستند تأثير فراواني دارد.

 فرهنگ خانواده : خانواده اي که از فرهنگ بيشتر و بهتري برخوردار است، مثلاً افرادش تحصيلات دارند طبعاً فرزنداني که در آن بزرگ مي شوند آمادگي بدني و ذهني بيشتري خواهند داشت، به علاوه خانواده اي که بر تربيت فرزند اعتماد دارند و اهميت مي دهند و از لحاظ اقتصادي مي توانند فرصت هاي گوناگوني به وجود آورد که فرزند بر تجربه هاي خود بيفزايد و تنوع بخشد، چنين دانش آموزي آمادگي ذهني و تجربي خوب و بيشتري براي يادگيري خواهد داشت تا دانش آموزي که از اين موهبت ها محروم است.

تربيت درست و سالم در خانواده : کيفيت تربت چه در محيط خانه و چه در محيط مدرسه در وضع آمادگي دانش آموز بسيار موثر است. تربيتي که به دست نااهل انجام گيرد يا محيطي فاسد باشد اثر منفي آن در آمادگي دانش آموز کمتر از سوء تغذيه نيست.

و اما مي توان عوامل بسيار ديگري را نام برد که بر پيشرفت تحصيلي تأثير گذارند، که در اينجا به برخي از آنها که شايد بتوان گفت که بيشتر مربوط به خود دانش آموز و مدرسه مي باشد اشاره مي شود که از جمله موارد زير مي باشند :

 آمادگي: دانش آموز بايد از لحاظ جسمي ، عاطفي ،عقلي و…رشد كافي كرده باشد تا بتواند به خوبي ياد بگيرد ويادگيري زماني برايش سودمند خواهد بود كه از هرنظرآمادگي لازم را داشته باشد.آمادگي يك فرد در زمينه هاي مختلف متفاوت است .

انگيزه وهدف: يادگيري معلول انگيزه هاي متفاوت است. يكي از اين انگيزه ها كه نقش مهمي در جريان يادگيري دارد ، ميل و رغبت شاگرد به آموختن است . براي اينكه شاگردان در ضمن يادگيري فعال باشند بايد موضوعات براساس نياز هاي شاگردان تنظيم شود . يكي ديگر از اين انگيزه ها هدف است . در مدارس هدف هاي تربيتي بايد انعكاسي از احتياجات و تمايلات شاگردان باشد و به طور مشخص واضح و روشن باشند مشخص بودن هدف ها در مدرسه سبب هماهنگي فعاليت هاي معلم و دانش آموزان مي شود ، جهت و ميزان پيشرفت آن ها را نشان مي دهد.

تجارب گذشته: آموخته ها و تجارب گذشته‹‹ ساخت شناختي ›› وي را تشكيل مي دهد. يك فرد زماني مي تواند  مفاهيم ومسائل جديد را درك كند كه مفهوم و مسئله جديد  با ساخت شناختي اومرتبط باشد بنابراين ، معلم همواره بايد فعاليت هاي آموزشي را بر اساس تجارب گذشته شاگرد و متناسب با ساخت شناختي آن ها طراحي و اجرا كند.

روش تدريس معلم: بدون شك نيروي انساني و به ويژه معلم، از مهمترين عوامل تشكيل دهنده محيط هاي آموزشي است. معلم در كلاس درس بايد خود را به عنوان راهنما و ايجاد كننده شرايط مطلوب يادگيري بداند و به جاي انتقال اطلاعات، روش كسب تجربه را به دانش آموزان بياموزد. از سوي ديگر نقش معلم در اين فرايند، آموزش مفاهيم اوليه علوم مختلف به دانش آموزان است. سپس وي را به استفاده از ابزارهاي پيشرفته آموزشي ترغيب و راهنمايي كند. حال آنكه سيتم هاي سنتي ، معلم به عنوان منبع دانش و علم شناخته مي شود و دانش آموزان براي كسب اطلاعات بايد در محضر معلم بنشينند و معلم با مرور اطلاعات، دانسته خود را به دانش آموزان منتقل كند .

مدت زمان تحصيل در مدرسه و منزل: مدت زماني كه به آموزش اختصاص داده مي شود، در پيشرفت تحصيلي دانش آموزان نقش زيادي دارد بطور كلي هر چه كودك زمان بيشتري را صرف مطالعه كند با ثابت نگه داشتن بقيه هوامل، مطالب بيشتري فراخواهند گرفت .

رسانه و وسايل آموزشي: رسانه آموزشي در لغت به معني واسطه يا ماده وسط يا رابط دو چيز، حد فاصل و سرانجام وسيله نقل و انتقال آمده است و بر پيشرفت تحصيلي مؤثر است .

عوامل آموزشگاهي: از جمله عوامل آموزشگاهي كه در ميزان موفقيت و پيشرفت تحصيلي مؤثر مي باشند به قرار زير مي باشد:

  • روابط معلم ودانش آموز
  •  مهارت معلمان
  • شرايط آموزشي و امكانات مطلوب تحصيلي
  • نمره وارزشيابي
  • تكليف شب
  • تعداد دانش آموزان كلاس
  • نامتناسب بودن هدف ها و محتواي برنامه ها
  • نامتناسب بودنروش ها و امكانات آموزشي با محتواي برنامه ها
  • نا متناسب بودن مقررات وفضاي مدرسه با نيازهاو شرايط اجتماعي رواني دانش آموزان
  •  مدت زمان يادگيري در مدرسه ومنزل
  •  كتاب هاي درسي و مواد آموزش
  • ناهماهنگي برنامه ها و روش هاي آموزشي
  • آماده كردن درس و نمره دادن
  • تقويم وساعات آموزشي
  • فضاي كلاس و تسهيلات مدرسه
  • انتظارات مدرسه از دانش آموزان
  • تعويض مكرر معلمان
  • دوري مدرسه ؛ميزان فاصله خانه تا مدرسه .
  1. تحصيلات در زمينه تعليم وتربيت:  مطالعت لي نشان مي دهد كه معلماني كه داراي مدارك تحصيلي بالاتري  هستند نسبت به معلماني كه از مدرك پايين تري برخوردارند  دانش آموزان شان موفقيت بيشتري کسب مي کنند.
  2. وسايل، تجهيزات، محيط و فضاي آموزشي: بيشتر كار آموزش در همه كشورها در كلاس درس انجام مي شود. عمدتاً در اين كلاس ها 20 دانش آموز و يا بيشتر و يك فرد بزرگسال كه همان معلم است حضور دارد.

جنبه هاي ظاهري كلاس درس ، تنوع و چگونگي دانش آموزان و چگونگي ادارك آنان از كلاس، همگي عواملي هستند كه در موفقيت تحصيلي دانش آموزان تاٌثير دارند .

منبع

میرزاجانی،سیده رضوان(1391)، رابطه سلامت سازماني مدارس با پيشرفت تحصيلي دانش آموزان راهنمايي،پایان نامه کارشناسی ارشد ،علوم تربیتی،دانشگاه آزاداسلامی تهران

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0