متغیرهای کلان اقتصادی و بازار سرمایه
تأثیر متغیرهای کلان اقتصادی بر بازار سرمایه از جنبههای مختلف مورد بررسی قرار گرفته است. برخی از انها بر شاخص کل تمرکز نمودهاند و برخی دیگر بر قیمت سهام و … متمرکز بودهاند در این بخش به طور خلاصه این مطالعات مورد بررسی قرار خواهند گرفت.كشورهاي در حال توسعه از جمله ايران، از درجه بالايي از بيثباتي متغيرهاي كلان اقتصادي برخوردار هستند. در اين كشورها نرخ ارز، قيمت سهام و ساير متغيرهاي مهم كلان نسبت به اقتصادهاي پيشرفته و صنعتي، نوسان بيشتري داشته و اين نوسانات نيز به نوبه خود، محيط نامطمئني را براي سرمايهگذاران ايجاد كرده و باعث ميشود تا سرمايهگذاران نتوانند به سهولت و با اطمينان در مورد سرمايهگذاري آتي تصميمگيري كنند. لذا براي افزايش سرمايهگذاري و به تبع آن دستيابي به رشد مداوم اقتصادي، توجه به بازار سرمايه، به خصوص بورس اوراق بهادار به عنوان يكي از اركان اصلي بازار سرمايه و عوامل تأثيرگذار بر شاخص قيمت سهام همچون نرخ ارز، نرخ تورم و نرخ بهره و نااطميناني آنها از اهميت ويژهاي برخوردار است.
بعضي از پژوهشگران غربي در تحقيقهاي خود به اين نتيجه رسيدند كه بين شاخص قيمت سهم و متغيرهاي اقتصادي، شامل نرخ تورم، نرخ ارز، توليد ناخالص داخلي، عرضهي پول، نرخ بهرهي بلندمدت، نرخ بهره كوتاهمدت، يك رابطهي بلندمدت وجود دارد. به علاوه، به دليل اين كه افراد در سبد داراييهاي مالي خود تركيبهاي مختلفي از پول نقد، سهام، سپردهي بانكي، اوراق قرضه، طلا و ارز نگهداري ميكنند، تغييرات در حجم پول، نرخ ارز، نرخ تورم و نرخ بهرهي بانكي، تقاضاي افراد براي نگهداري هر يك از داراييهاي مزبور از جمله تقاضا براي سهام را تحت تأثير قرار ميدهد و اين موضوع، به نوبهي خود بر قيمت سهام تأثير ميگذارد. اعتقاد بر اين است كه قيمتهاي سهام از متغيرهاي كلان اقتصادي مانند نرخ تورم، نرخ ارز، نرخ بهره و حجم نقدينگي تأثير ميپذيرند. بين نرخ رشد شاخص كل سهام و بعضي از متغيرهاي كلان اقتصادي، رابطهي بلندمدت وجود دارد. تورم يكي از عوامل موثر بر بازدهي سرمايهگذاري است و در تصميمگيريهاي اقتصادي و مالي تاثير قابل توجهي دارد. به همين منظور مديران شركتها، سهامداران و سرمايهگذاران توجه خاصي به تورم و انتظارات تورمي دارند.
افزايش نرخ تورم، نرخ بهره را افزايش ميدهد و افزايش نرخ بهره نيز باعث ميشود نرخ بازدهي مورد انتظار سرمايهگذاران افزايش يابد. نرخ بازدهي مورد انتظار سرمايهگذاران نيز به عنوان نرخ تنزيل براي تعيين ارزش داراييهاي مالي به كار ميرود. بنابراين افزايش نرخ بازدهي مورد انتظار سرمايهگذاران باعث كاهش ارزش فعلي عايدات آتي و نهايتاً كاهش ارزش سهام ميشود. لازم به توضيح است كه ارزش داراييهاي مالي برابر با ارزش فعلي يا ارزش تنزيل يافته خالص جريانات نقدي آتي آن دارايي است. بنابراين افزايش تورم منجر به افزايش نرخ بهره و در نتيجه كاهش ارزش فعلي جريانات نقدي آتي سهام خواهد شد. تاثير بسيار مهم و اساسي تورم، كاهش ميل به سرمايهگذاري است؛ زيرا در شرايط تورمي امكان پسانداز كم ميشود. در شرايط تورمي قدرت خريد مردم كاهش مييابد و افزايش هزينههاي زندگي به گونهاي است كه مجالي براي پسانداز باقي نميماند. كاهش پسانداز نيز موجب كاهش سرمايهگذاري و كاهش فعاليتهاي بورس اوراق بهادار و در نتيجه كاهش بازدهي سهام ميگردد. به طور كلي نرخ تورم بالا باعث بروز آثار نامطلوب اقتصادي از جمله افزايش نرخ تسهيلات بانكي و در نتيجه افزايش هزينههاي تأمين مالي ميشود. اين مساله نيز سبب ميشود بازدهي سرمايهگذاريها كاهش يابد.
اعتقاد بر این است که تغییرات عرضه پول تأثیر مهم و مستقیمی از طریق تغییرات پرتفوی و تأثیر غیر مستقیم از طریق تأثیرآن بر روی فعالیتهای واقعی اقتصادی بر قیمت سهام دارد. تغییرات در حجم پول، یکی از عوامل مؤثر بر متغیرهای مهم اقتصادی به شمار میآید و میتواند در دستیابی به اهداف اقتصادی یک کشور از جمله رشد و توسعه بازار سرمایه تأثیر بسزایی داشته باشد. از نظر تئوری باید رابطه بین حجم پول و شاخص کل قیمت سهام مثبت باشد، زیرا افزایش نقدینگی میتواند تقاضا برای داراییها و از جمله سهام را افزایش دهد. قابل ذکر است که در بیشتر مطالعات صورت گرفته در خارج کشور، این رابطه مثبت اعلام شده است. برخی از تحقیقات به بررسی تأثیر سیاستهای پولی بر بازدهی سهام اقدام نمودهاند. نتایج این تحقیقات حاکی از آن است که سیاست پولی بر بازدهی سهام تأثیر دارد. همچنین برخی از مطالعات صورت گرفته در امریکا، رابطه میان سیاست پولی و بازدهی سهام را تأیید کردهاند.
به عنوان مثال جنسن و جانسون دریافتند که بازدهی سهام به طور منفی با تغییر سیاستهای پولی رابطه دارد. مادورا و اشنوزنبرک به بررسی عکسالعمل بازدهی سرمایهگذاران نسبت به تغییرات سیاستهای پولی پرداختند. آنها دریافتند که بازدهی سرمایهگذاران به طور معکوس با تغییرات حجم پول مرتبط است. هارون ارتباط معناداری بین تغییر در سیاستهای پولی و نوسانات بازدهی سهام را در دورههایی که سیاستهای پولی انقباضی وجود داشته است، تأیید میکند. توربك دريافت كه شوكهاي سياست پولي تاثير مشابهي در صنايع مختلف ميگذارد و بازدهي شركتهاي كوچك به طور معنيداري توسط سياست پولي تحت تاثير قرار ميگيرد. نتايج وي اين فرضيه را تاييد ميكند كه حجم پول، حداقل در كوتاهمدت تاثير معنيداري بر اقتصاد ميگذارد. برگر در تحقيق خود به نقل از پارك و رتي ميگويد كه آنها دريافتند كه سياست پولي انقباضي باعث حركت منفي معنيداري بين نرخ تورم و بازدهي واقعي سهام ميشود. آنها همچنين به اين نتيجه رسيدند كه شو كهاي اقتصادي ناشي از سياست پولي بر بازدهي سهام تاثير منفي ميگذارد. البته بررسي تاثير حجم پول بر بازدهي سهام، از جنبه تاثير حجم پول بر تورم و تاثير تورم بر بازدهي سهام نيز قابل بررسي است.
بر اساس نظریهي پولی تورم، افزایش مستمر نقدینگی با نرخی بیش از حاصل ضرب نرخ رشد درآمد حقیقی و کشش درآمدي تقاضا براي پول، شرط لازم و کافی براي تورم مستمر به شمار میآید. از سوي دیگر، برخی اعتقاد دارند که افزایش نقدینگی میتواند تقاضا براي انجام سرمایهگذاريها و از جمله سهام را افزایش دهد. بنابراین، رابطهي بین نقدینگی و شاخصها باید مثبت باشد. این فرضیه زمانی قابل طرح است که رشد نقدینگی، باعث گسترش فعالیتهاي سرمایهگذاري و تولیدي شود با توجه به این که در ایران زیر بناي اقتصادي براي جذب سرمایهگذاريها در بخشهاي تولیدي کافی و مناسب نیست و اغلب نقدینگی به جاي صرف در امور تولیدي، صرف فعالیتهاي سوداگري میشود، بنابراین به طور عمده افزایش حجم نقدینگی منجر به افزایش تقاضا و هزینههاي جاري میشود. به دلیل این که تحقیقات انجام شده در زمینهي نظریه پولی تورم در ایران نیز نشان داده که افزایش نقدینگی در جامعه همراه و همگام با افزایش تولید ناخالص داخلی نمیشود و عامل تشدید کنندهي تورم به شمار میآید، به نظر میرسد رابطهي بین نرخ رشد نقدینگی و شاخصهاي بازار سهام، یک رابطهي منفی باشد.
سرمایهگذاران به دنبال سبد کاراي سرمایهگذاري هستند. از این رو، سبد داراییهاي خود را از ترکیبات مختلفی مانند پول نقد، سهام، سپرده بانکی، اوراق قرضه و… پر میکنند. با توجه به تجربیات بدست آمده از نتایج بازدهی سرمایهگذاري در بازار سهام ایران و ریسکی بودن آن، سرمایهگذاران بازده دریافتی ناشی از سرمایهگذاري در بازار سهام را در قبال مخاطرهي آن کافی نمیدانند. از سوي دیگر، وجود نرخهاي سود سپرده بلندمدت بانکی بدون ریسک در ایران، باعث شده است که این متغیر کلان اقتصادي به عنوان یک رقیب براي سرمایهگذاري در بازار سهام درآید. براي واقعی سازي نرخ سود سپرده بانکی، نرخ تورم از نرخ اسمی سود بانکی کسر شده است. از این رو، انتظار میرود که افزایش در نرخ سود واقعی بانکی، با نرخ رشد شاخص کل قیمت سهام، رابطهي منفی داشته باشد.
نرخ ارز در کشورهاي در حال توسعه یکی از متغیرهاي اقتصادي اثر گذار به شمار میآید. با توجه به این که شرکتها و مؤسسات در این نوع از کشورها به طور عمده نیازهاي خود را به صورت واردات از کشورهاي توسعه یافته تامین میکنند، بنابراین، تغییرات نرخ ارز به عنوان یکی از عوامل مهم و اثر گذار در تسعیر و تصفیه بدهیها به شمار میآید. نرخ ارز با سود بنگاههاي صادرات محور (نظیر شرکتهاي پتروشیمی) همسو است. قیمت کالاي تولیدي برخی شرکتها بر مبناي قیمت جهانی تعیین میگردد و بنابراین، افزایش نرخ ارز موجب افزایش قیمت کالا و سودآوري بیشتر آنها میگردد. مانند شرکتهاي تولیدکننده فولاد، آلومینیوم و قند. به طور کلی سرمایه فیزیکی عموم شرکتها پس از جهش ارزي میباید از نو ارزشگذاري شود. چرا که بخش قابل توجهی از ماشینآلات و تأسیسات موجود در کارخانهها وارداتی است. با افزایش قیمت دلار(هم در نرخ آزاد و هم در نرخ رسمی) معاملهگران ارزش بیشتری را برای سهام چنین شرکتهایی قائل خواهند بود. افزایش نرخ ارز، تولیدات داخلی را در مواجه با تولیدات خارجی رقابتپذیر کرده است که اثر آن در افزایش سود شرکتهای تولیدکننده تجهیزات الکترونیک، لوازم خانگی، و ماشینآلات مشاهده کرد. البته باید اشاره کرد که افزایش نرخ ارز به همه شرکتها روی خوش نشان نداده است.
افزایش نرخ ارز از یک سو باعث افزایش میزان بدهی خارجی، و از سوي دیگر باعث افزایش بهاي تمام شدهي تولیدات و خدمات ارائه شده وارداتی، توسط این شرکتها میشود. نظر به این که، افزایش بدهی شرکت کمبود نقدینگی را به همراه دارد و کمبود نقدینگی بنگاههاي اقتصادي اثر منفی بر توزیع سود، بازده سهام و شاخص قیمت دارد و همچنین، افزایش بهاي تمام شده محصولات تولیدي، کاهش حاشیه سود شرکت، کاهش قیمت و بازده سهام، و به تبع کاهش شاخص سهام را در پی دارد. مطالعات تجربی گستردهای نیز پیرامون رابطه نرخ ارز و بازار سهام شکل گرفته است. از این مطالعات گوناگون بر میآید که رابطه و علیّت بین نرخ ارز و قیمت در بازار سهام میتواند به هر سمتی باشد. در برخی از آنها رابطه نرخ ارز و بازار سهام مثبت، در برخی منفی و در برخی بیمعنی است. شاید همانطور که مور و وان اشاره نمودهاند، این رابطه به پارامترهای گوناگونی نظیر میزان باز بودن اقتصاد و توسعهیافتگی کشور بستگی دارد. در این زمینه میتوان به مطالعه بشیر و دیگران اشاره نمود که رابطه بازازهای سهام در اقتصادهای نو ظهور را با نرخ ارز مورد بررسی قرار داد. آنها نشان میدهند که این رابطه از کانال نفت عبود میکند و اثر نرخ ارز بر بازار سهام در اقتصادهای نوظهور بین کشورهای صادرکننده و واردکننده نفت متفاوت است.
منبع
دستنبو، فرزاد(1394)، ارتباط بین متغیرهای کلان اقتصادی با ساختار مالکیت، پایان نامه درجه کارشناسی ارشد، مدیریت بازرگانی، دانشگاه آزاد اسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید