مبانی نظری عاطفه مثبت و منفی

اساس عصبی , زیستی بخشش

فعالیت مغز در زمان نابخشودگی مانند فعالیت آن در زمان تنیدگی ، خشم و پرخاشگری است  . سیبولد، هیل، نیومن و چی، الگوی هورمونی، بویژه آزاد شدن گلوکوکورتیکویید ؛ کورتیزول  در زمان نابخشودگی شبیه به مسیرهای هورمونی در زمان هیجانهای منفی مرتبط با تنیدگی است .

مبانی نظری عاطفه مثبت و منفی

شادکامی و سلامت ذهنی در برگیرنده احساسات مثبتی مانند لذت، آرامش، حس جریان داشتن و شیفتگی در زندگی است. سلیگمن، عواطف مثبت را به سه دسته تقسیم می کند. آنهایی که به گذشته مربوط هستند و آنهایی که با حال و آینده ارتباط دارند. عواطف مثبت مربوط به آینده شامل خوش بینی، امید، ایمان و اطمینان هستند. رضایت خاطر، خرسندی، کامیابی و حس سرافرازی نیز عواطف اصلی مربوط به گذشته اند. عواطف مثبت مربوط به زمان حاضر، دو طبقه متمایز لذات زودگذر و حس کامروایی پایدار را تشکیل می دهد. اثر پذیری یا عاطفه پذیری مثبت با فعالیت فیزیکی منظم، خواب کافی، ارتباط اجتماعی متعارف با دوستان، آشنایان و تلاش برای رسیدن به  اهداف ارزشمند شخصی همراه است .

   سلیگمن ، معتقد است عواطف مثبت یا منفی برحسب درجه آماده سازی فرد برای تعامل برنده , بازنده از یکدیگر متمایز می شوند. از دیدگاه تکاملی، عواطف منفی مانند ترس یا خشم به ما می گویند احتمال خطر وجود دارد. این عواطف توجه ما را به منبع تهدید محدود کرده، ما را برای واکنش جنگ یا گریز به فعالیت وا می دارند. در مقابل عواطف مثبت مانند لذت خرسندی به ما می گویند که اتفاق خوبی در پیش است . عواطف مثبت توجه ما را گسترش می دهند، به گونه ایی که ما آگاهی گسترده ایی از محیط فیزیکی و اجتماعی پیدا می کنیم. عواطف مثبت فرصتهایی را برای ما فراهم می کند تا ارتباطات بهتری ایجاد کنیم. البته رویکرد تکاملی همچنین به ما می گوید که عواطف منفی، تمرکز زیاد را آسان می کنند و تفکر دفاعی، قدرت نقد و تصمیم گیری را بالا می برد  .

نظریه داروین : داروین بر این نکته تأکید می کند که عواطف برای بقا انسان سودمند می باشد . عواطف از آن جهت برای بشر سودمند می باشد که فعالیتهای آنان را به سوی هدفی متوجه می سازد و بدین ترتیب انسان را وادار به انجام کارهایی می نماید که برای بقا وی سودمند است و از انجام کارهایی که جهت بقا او مضر است، آگاه می سازد.

فرهنگ و عواطف

پژوهش ها نشان داده اند که مردم جنوب شرقی آسیا و آمریکایی , آسیایی ها بهزیستی ذهنی کم تری نسبت به اروپاییان داشتند. تفاوتهای مشابهی ممکن است در نتیجه میانگین های روانشناختی فرهنگهای شرقی و غربی در عاطفه مثبت و منفی وجود داشته باشد. در میان آمریکایی , اروپایان تغییر در رضایت از زندگی معلول وقایع مثبت روزانه خودشان است. در حالیکه در زندگی ژاپنی ها تغییر در رضایت از زندگی معلول دیگران است . در زندگی ژاپنی ها خبر  تعطیلی به طور معنی داری پیش بینی کننده عاطفه مثبت است اما برای آمریکایی  اروپاییان عاطفه منفی فراخوانی می شود  .

عواطف و طول عمر

یکی از کارکردهای عاطفه مثبت، افزایش طول عمر است . نتیجه برامت و همکاران ، نشان داده است بیمارانی که گرایش به تجربه هیجانهای مثبت دارند در مقایسه با کسانی که میزان کمی عاطفه مثبت دارند طول عمر بیشتری دارند .عاطفه مثبت و منفی نه تنها به خلقها بلکه به سیستمهای گسترده شناختی، انگیزشی، زیستی و رفتاری به هم مربوط می شود . عاطفه مثبت بیانگر سیستم انگیزشی اشتیاقی است که پاداش آنرا بر می انگیزاند، در حالیکه عاطفه منفی بیانگر سیستم انگیزشی آزارنده است که تنبیه آنرا بر می انگیزاند. اصولا عاطفه مثبت و خلق خوش، به رفتار گرایشی کمک می کنند ، در حالی که عاطفه منفی و خلق دلخوش به اجتناب کمک می کند. سیستم عاطفه مثبت برای خودش مبنای عصبی دارد، مسیرهایی که ناقل عصبی در آنها دوپامین است ، انتظار رویدادهای خوشایند این مسیرها را فعال می کند . سیستم عاطفه منفی هم برای خودش مبنای عصبی دارد، مسیرهایی که ناقل عصبی آن سروتونین و نورادرنالین هستند ،انتظار پیامدهای ناخوشایند این مسیر ها را فعال می کند .

قشر  پیش پیشانی و عاطفه

سیستم لیمبیک تحریک حسی وارده را دریافت می کند که واکنشهای هیجانی خودکار را فعال می سازد . افکاری که قشر پیش پیشانی راست را تحریک می کند، احساسهای منفی را بوجود می آورند در حالیکه افکاری که قشر پیش پیشانی چپ را تحریک می کنند، احساسهای مثبت را بوجود می آورند.نیمکره راست مسئول عواطف منفی و نیمکره چپ مسئولیت ایجاد عواطف مثبت را دارد . در افرادی که نیمکره چپشان فعالتر است ، آمادگی بیشتری برای تجربه کردن عواطف مثبت مثل:  شادی، امیدواری، عشق، غرور، خوشبختی وجود دارد . مثلاً افرادی که نیمکره راستشان فعالتراست، آمادگی بیشتری برای تجربه کردن عواطف منفی دارند. بنا به همین تفاوت در فعالیت مغزی، افراد دسته اول  به طور کلی در زندگی، بیشتر از افراد دوم عواطف مثبت تجربه می کنند، برای افراد دسته دوم ، وقایعی مثل ناکامی، طرد، شکست، مورد تحقیر شدن و …….. با احتمال بیشتری به عواطف منفی منجر می شود و برای این افراد خارج شدن از چرخه عواطف منفی و حوادث منفی گاهی بسیار دشوار می شود.

عاطفه مثبت به حالت کلی احساس خوب روزمره اشاره دارد. عاطفه مثبت احساس شادابی و طراوتی است که اغلب با تجربیات خوشایند روزمره، مثل قدم زدن در پارک در روز آفتابی، پیشرفت کردن در یک کار همراه است. احساسهای مثبت معمولاً خارج از توجه هشیار ما می مانند. در واقع اگر کسی توجه ما را به خلق خوشایند معطوف کند، این توجه به عاطفه مثبت خاتمه می دهد . این عدم آگاهی از عاطفه مثبت درست مخالف هیجانهای شدید و جالب توجه، نظیر شادی است. عاطفه مثبت ظریفتر است، به طوری که توجه و رفتار را تحت تأثیر قرار نمی دهد به جای این عاطفه مثبت بر جریان پردازش اطلاعات تأثیر می گذارد، برآنچه به آن فکر می کنیم، تصمیمیاتی که می گیریم، خلافیت و ………. تأثیر می گذارد.

ابراز احساسات و فرهنگ

باید در نظر داشت که فرهنگهای مختلف، در مورد شیوه های ابراز احساسات و اینکه نسبت به چه کسانی و تا چه اندازه باید احساسات خود را بیان کرد، تفاوتهای بارزی دارند. پُل اکمن اصطلاح ؛قواعد بیانگری را برای بیان همرأیی اجتماعی درباره اینکه کدام احساسات را در چه زمانی می توان به طور صحیح نشان داد، به کار می برد. از نظر اِکمن قواعد بیانگری در اصل، سه نوع هستند.

  • به حدّاقل رساندن ابراز احساسات : این یک هنجار ژاپنی است که در حضور افراد مافوق، نباید احسادرماندگی خود را ظاهر ساخت .
  • اغراق و مبالغه در ابراز احساسات: یعنی بزرگنمایی احساسی که در ما وجود دارد.
  • جایگزین کردن یک احساس به جای دیگری: این مورد را می توان در بعضی فرهنگهای آسیایی ملاحظه کرد.

احساسات و عواطف بذری است که طبیعت در سرشت بنی آدم افشانده است. نقش عواطف به قدری است که می تواند نیروی عقل را با همه قدرت و نورانیتش تیره و تار می کند. عواطف انسانها را سرشار از جنبش ها، هیجانها و دوستی ها می سازد و عقل را بارور می کند. ارزیابیهای عاطفی، شکل هایی از هیجانات و خلق ها را به همراه دارند اگر چه درباره ارتباط بین این دو بحث هایی وجود دارد اما در حالت کلی هیجانات واکنشهای کوتاه مدت هستند که وابسته به حوادث معین یا محرکهای بیرونی هستند در حالیکه خلقها، احساسات عاطفی پراکنده ایی هستند که ممکن است به رخدادهای معین وابسته نباشد. محققان با بررسی انواع واکنش های عاطفی که افراد تجربه می کنند می توانند روشهایی را که آنها در ارزیابی شرایط و حوادث زندگی خود به کار می گیرد درک کنند.

منبع

حیدری،ناهید(1394)، نقش واسطه ایی الگوهای ارتباطی خانواده در رابطه بین عواطف مثبت و منفی و بخشش،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی تربیتی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0