درمان هاي اختلالات اضطرابي

با توجه به ديدگاههاي روان پويشي، رفتاري، شناختي نوع درمان فرق مي‌كند كه در زير به طور خلاصه به آنها پرداخته شد و در آخر به درمان دارويي:

 روان درماني 

يعني ابزار عمده متخصصان روانپويشي ، براي كمك به افرادي در نظر گرفته مي شود كه درگير خاستگاههاي روان پويشي رفتارهاي غير انطباقي خود هستند . بيشتر روان درمان گران معتقدند كه اين گونه رفتارها وقتي رخ مي‌دهند كه شخص در مورد لگام گسيختن اضطراب و حذف آن مشغوليت ذهني پيدا مي‌كند . در نظر آنها شخص با كسب بينش نسبت به ريشه هاي ناهشيار اضطراب مي‌تواند فعاليت خود را در جهت اصلاح يا حذف رفتار ناخواسته جهت بدهند . در روان درماني بينش گرا براي كمك به بيمار براي درك معني ناخودآگاه اضطراب ، نماد موقعيت مورد اجتناب ، برنياز به فرونشاني تكانه ها و نفع ثانوي علائم تمركز مي‌نمايد. با محدود ساختن تعارض‌هاي دوران كودكي و دوره اديپال انحلال استرس ‌هاي جاري امكان پذير مي‌گردد . در اين نوع درمان با درك نقش مقاومت به بيمار كمك مي‌شود . اين نوع درمان براي درمان هراسها مؤثر خواهد بود .

رفتاردرماني

بخشهاي زير سه نوع رفتاردرماني مبتني بر مواجه سازي را توصيف مي‌كند:

حساسيت زدايي منظم

درحساسيت زدايي منظم رشته محركهاي ترسناكي كه به دقت از ترس آور بودن خفيف تا شديد درجه بندي شده اند ، مورد استفاده قرارمي‌گيرد . وقتي مراجع با يك سطح از محركها ي ترس آور راحت باشد ، محرك كمي شديدتر ارائه مي‌شود . حساسيت زدايي منظم بر اصول شرطي كردن مبتني است . آموزش آرميدگي جزيي از حساسيت زدايي منظم است .در درمان با حساسيت زدايي منظم مواد به صورت سلسله مراتبي نزولي مرتب مي‌شوند. كار درمان با موادي شروع مي‌شود كه در پائين فهرست قراردارند . درمانگرتلاش مي‌كند به بيمار بياموزد در حالي كه آنرا تجسم مي‌كند يا به طور واقعي آنرا مي‌بيند ، آرامش خود را حفظ كند . وقتي مراجع توانست حالت آرامش را به طور مستمر حفظ كند ، درمان با محركهاي رده بالاتر آغاز مي‌شود . معمولاً‌ اين فرايند تدريجي است . افرادي كه مواجه با موقعيت‌هاي ناراحت كننده و ترس برانگيز را به طور ذهني مرور مي‌كند بيشتر بهبود نشان مي‌دهند.

غرقه سازي تجسمي

غرقه سازي تجسمي بر اين باور مبتني است كه بسياري از حالات ، منجمله اختلالات اضطراب ، نتيجه تجارب دردناك گذشته است و براي اينكه بيمار آنها را از ياد ببرد بايد موقعيت اصلي به نحوي كه بدون درد تجربه گردد دوباره ايجاد شود . به بيمار كمك مي‌كند تا اضطرابي را كه تحت شرايط نفرت آور ايجاد شده ، فروبنشاند و به وي كمك شود تا رفتارهاي پخته تري در پيش گيرد. غرقه سازي تجسمي از هر دو نظريه رفتارگرايي و روان پويشي بهره مي‌گيرد. اين درمانها مثل حساسيت زدايي مي تواند بسياري از ترسهاي شديد را كاهش دهد.

درمان با استفاده از مواجهه عيني

اصطلاح مواجهه عيني به اين معني است كه مواجهه در موقعيت واقعي زندگي صورت مي‌گيرد ، نه صرفاً‌ در تصورات مراجع و درمانگر در مطب درمانگر . مواجهه سازي همواره در درمان بسياري از اختلالات اضطرابي نتايج خوبي داشته است. مواجهه دراز مدت‌تر با محرك باليني نتايج بهتري در بر دارد . درجه مؤثر بودن روش‌هاي درماني مواجهه سازي به انگيزش مراجع و عاملهاي خاص زندگي بستگي دارد. يكي از تبيين ‌ها اين است كه وقتي مراجعان در مي‌يابند يك مواجهه زودگذر با محرك‌هاي ناراحت كننده را مي‌توانند از سر بگذرانند و در عين حال اضطرابشان فروكش مي‌كند ، به سرعت به خود اعتماد پيدا مي‌كنند و تشويق مي‌شوند در تلاش براي چيره شدن بر مشكلاتشان استوار بمانند. كارآمد‌ترين فن رفتاري براي درمان تشريفات وسواسي تركيبي از مواجهه به همراه جلوگيري از پاسخ است . چيره شدن بر مشكلاتشان استوار بمانند.

درمان شناختي

درمانگران شناختي فنون چندي به كار مي‌گيرند.

بازسازي شناختي‌

بازسازي شناختي زاييدة‌ درمان عقلاني ,  عاطفي اليس است كه توجه مراجع را به سوي افكار غير منطقي فرا مي‌خواند ، افكاري كه مايه‌هاي رفتار‌هاي غيرانطباقي وي هستند .اليس با طرح اين موضوع كه شماري  باورهاي غيرمنطقي بنيادي  عامل اوليه رنج و ناراحتي آدمي هستند ، به بسط و گسترش نظريه شناختي پرداخت . وي معتقد است افراد در صورتي كه براي خود اهداف و مقاصدي در نظر بگيرند و به دنبال آن بروند رضايت بيشتري از زندگي خود خواهند داشت. باورهاي غير منطقي مانع از رسيدن فرد به آن اهداف مي‌شوند . اين گونه باورها مطلق نگرند و در قالب واژه هايي چون بايد ، لزوماً ، اجباراً‌ بيان مي شوند . درمانگر مراجعان را ياري مي‌دهد تا انتظار‌ها و باورهاي غيرمنطقي خود را بررسي كرده و در نگرش به زندگي خود طرق منطقي تري را شكل دهند . از راه ارزيابي شناختي ، افراد ارزيابي واقعي‌تري از خود و ديگران به عمل مي‌آورند.

مرورشناختي

كه از اين طريق مراجع مي‌تواند به طور ذهني رويكرد‌هاي انطباقي با موقعيتهاي مشكل زا را مرور كند . مرور شناختي به حصوص براي مشكلاتي كه از روي صلاحديد نمي‌توانند درموقعيت باليني ايجاد شوند مفيد است‌.

درمان شناختي بك

آرون تي بك،  يكي از با نفوذ ترين انواع درمان شناختي را پايه گذاشته . درمانگر بيمار را تشويق مي‌كند تا آزادانه راجع به ترسها و نگراني‌هايش صحبت كند و به خاطر اضطراب بيمار با او همدردي كند . در اين شيوه به بيمار كمك مي‌شود از چيستي افكارش آگاه گشته ، احتمال وجود تحريفات شناختي را بررسي كند . و افكار واقعي‌تر را جانشين كند . سه گام در درمان شناختي دخيل است :

  • مفهوم سازي مشكل بيمار .
  • برگزيدن شيوه ها و تدابيري براي روبرويي با مشكل .
  • ارزيابي كارايي اين شيوه ها و تدابير

 بك مي‌گويد: افكار اضطراب زا در اثر يك يا چند مورد از خطاي فكري رايج ايجاد مي‌شوند.

  • فاجعه آميز پنداشتن
  • مبالغه كردن
  • تعميم افراطي
  • ناديده انگاشتن
  • نكات مثبت.

بك، همچنين بر توانايي افراد مضطرب در مجسم ساختن رويدادهاي آسيب زا در ذهن خود تأكيد كرده و مي‌گويد آن رويدادها با آنچنان وضوحي مجسم مي‌شوند كه به اندازه رويداد اصلي مي‌توانند در فرد اضطراب ايجاد كنند . پس بايد به افراد كمك شود تا از ماهيت افكار‌شان مطلع شوند و افكار واقعي ‌تر را جانشين كنند.

درمان دارويي 

با توجه به مطالعاتي كه پيوند اضطراب و كاركرد زيستي – جسماني، آشكارا ساخته و شواهدي كه نشان مي‌دهد اختلالات اضطراب معمولاً در بين افراد خانواده شايع است يعني نشان دهنده علت ژنتيك در اضطراب است ، درمان دارويي مؤثر خواهد بود. داروهاي آرام بخش رايج ترين شيوه درمان جسماني در مورد اضطراب است متون مربوط به اثرات رفتاري آرام بخش‌ها يا داروهاي ضد اضطراب پيشنهاد مي‌كنند كه اين عوامل شدت پاسخ به محركهايي را كه نشانگر تنبيه و محروميت هستند كاهش مي‌دهد . در سال 1960 گروهي دارو به نام بزوديازپين‌ها ساخته شدند . آنها با عناوين تجاري مثل ليبرويوم و واليوم فروخته مي‌شوند و براي درمان اضطراب ، تنش ، برانگيختگي رفتاري و بي‌خوابي به كار مي‌روند .

بزرگترين تحول اخير در استفاده از داروها براي درمان اختلالات اضطراب افزايش كاربرد ضد افسردگي‌ها در درمان هراس و اختلالات وسواسي است . اين امر و ديگر شواهد بيان مي‌كند كه روابط بين اضطراب و افسردگي نيازمند مطالعه دقيق است . داروهاي ديگري كه اغلب براي اضطراب ‌تجويز مي‌شوند ، مهاركننده هاي بتا هستند . در اين زمره دو داروي پروپرانالول و آتنولول بيش از همه رواج دارند .از شواهد موجود اين چنين برمي‌آيد كه درمان‌هاي دارويي در دراز مدت كمتر به حال افراد مضطرب مفيد واقع مي‌شوند . مشكلات مربوط به اعتياد به آرام بخش‌هاي خفيف بر لزوم استفاده ديگر درمان ‌هاي شناختي و رفتاري مي‌افزايد . در شماري از بررسي ‌ها رفتار درماني درمقايسه با ديگر شيوه هاي روان درماني اثر بخش تر توصيف شده است .

منبع

زاهدی عراقی،فریبا(1394)، روایی تشخیصی فرم بازسازی شده پرسشنامه شخصیتی چندوجهی،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشکاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0