سبک های تفکر
نظریه های سبک های هوش
نظریه های سبک های هوش در یکی از این سه مقوله قرار می گیرند: سبک های شناخت مدار، شخصیت مدار و فعالیت مدار. سبک ها در مقوله شناخت مدار شباهت نزدیکی به توانایی ها دارند از این رو مشابه توانای ها، این سبک ها اغلب به وسیله تست های سنجش حداکثر عملکرد با پاسخ «درست» و «غلط» اندازه گیری می شوند. در این مقوله، مدلهای وابستگی-استقلال ویتکین ، و تکانشی- تاملی کیگان ، بیشتر مورد علاقه و پژوهش قرار گرفته اند.در مقولهی شخصیت مدار، سبک ها به عنوان چیزی نزدیک به خصوصیات شخصیتی دیده می شوند و سبک های این مقوله از طریق تست های نوع عملکرد (عملکرد خاص) ترجیهاً نسبت به حداکثر، اندازه گیری می شوند. کار اصلی در این مقوله توسط مایرز و مک کوالی ،انجام شده است که بر مبنای نظریه ی تیپ های شخصیتی یونگ صورت گرفته است. در آخر مقوله فعالیت محور بر مفهوم سبک ها به عنوان واسطهی اشکال گوناگون فعالیت ها تمرکز می کند که جنبه ای از شناخت و شخصیت هستند. این سبک ها بیشتر روی عمل فرد و فعالیت هایی تاکید می کند که افراد در شرایط مختلف زندگی با آن درگیر هستند مانند کار و تحصیل. یک مجموعه کارهای اصلی که در این مقوله ارائه شده است نظریه های مشابهی از رویکردهای یادگیری سطحی و عمقی است که به طور جداگانه مطرح شده است .
نظریه خود مدیریتی ذهنی
یکی از موفقیت های بزرگ در زمینه سبک ها در اواخر قرن بیستم بدست آمده مطرح کردن نظریه ی خود مدیریتی ذهنی توسط استنبرگ ،است. موفقیت این نظریه نه تنها به خاطر ارائه مدلی جامع در مورد سبک ها است همین طور منبع ایجاد مدل سه گانه سبک های ذهنی نیز است.
استرنبرگ ، در این نظریه مطرح می کند که همان گونه که راه های گوناگونی برای اداره یک جامعه وجود دارد، راه های مختلفی برای اداره کردن و مدیریت فعالیت ها یا اعمال ما وجود دارد که به عنوان سبک های تفکر شناخته می شوند. بر طبق این نظریه انسانها را می توان در پنج حیطه ی کارکردها، شکل ها، سطح ها، حوزه ها، گرایش ها فهمید.
کارکردها : برای خودمدیریتی ذهنی سه کارکرد می توان تصور کرد که عبارتند از : قانونی ،اجرایی و قضایی . فرد دارای سبک قانونی از انجام کارهایی که نیاز به خلاقیت دارد لذت می برد. یک فرد با سبک اجرایی، بیشتر به تکالیفی علاقه مند است که با آموزشهای صریح وروشن همراه باشد. در نهایت فرد دارای سبک قضایی، بیشتر توجه خود را بر ارزیابی بازده فعالیت های دیگران متمرکز می کند.
شکل ها: خودمدیریتی ذهنی فرد چهار شکل به خود می گیرد: تک قطبی، سلسله مراتبی،الیگارشی و آنارشی. یک فرد با سبک تک قطبی از انجام تکالیفی لذت می برد که به او اجازه می دهد در هر زمان صرفا بر یک تکلیف به طور کامل متمرکز می گردد، در حالی که فرد دارای سبک سلسله مراتبی ترجیح می دهد توجه خود را بین چند تکلیف اولویت بندی شده توزیع نماید و فرد با سبک الیگارشی تمایل دارد در همان محدوده زمانی روی چند تکلیف کارکند، بدون اینکه هیچ اولویتی قائل شود. سرانجام،افراد با سبک آنارشی بیشتر از انجام تکالیفی لذت می برند که در خصوص «چه» «کجا» «کی» و «چگونه» انجام دادن تکلیف اختیار لازم را داشته باشند.
سطوح: خودمدیریتی ذهنی فرد در دو سطح انجام می پذیرد : کلی و جزئی. افراد با سبک کل نگر به تصویر کلی یک موضوع توجه می کنند و بر عقاید انتزاعی متمرکز می شوند. در مقابل، افراد با سبک جزئی نگر از انجام تکالیفی لذت می برند که اجازه کار روی ابعاد ویژه و اصلی یک موضوع و جزئیات عینی آنها را بدهد .
حوزه ها: خودمدیریتی ذهنی شامل دو حوزه درونی و بیرونی است. افراد با سبک درونی از انجام تکالیفی لذت می برند که بتوانند آنها را به طور مستقل انجام دهند. در مقابل، افراد با سبک بیرونی تکالیفی را ترجیح می دهند که فرصت لازم برای تعامل با دیگران را به آنها می دهد .
گرایش ها: در خودمدیریتی ذهنی دو گرایش وجود دارد: آزاداندیش و محافظه کار.افراد آزاداندیش از انجام تکالیفی لذت می برند که تازگی و ابهام دارد؛ افراد دارای سبک محافظه کار،متمایل به رعایت قوانین وروشهای موجود درانجام تکلیف می باشند .
منبع
بریزی،رحمت(1390)، نقش پیش بینی کنندگی سبک های تفکر و نگرشهای ناکارآمد فرزند پروری والدین،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه بین الملل شیراز
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید