زیرمنظومه های خانواده
زیرمنظومه ها، اجزای ساختار خانواده هستند. آنها به منظور اجرای تکالیف مختلف خانوادگی که برای کل نظام خانواده ضرورت دارند، به وجود آمده اند. هر عضو ممکن است همزمان به چند گروه فرعی تعلق داشته باشند و خانواده می تواند خود را در قالب تعداد بی شماری از این واحدها سازمان دهد . هر فرد ممکن است در زیرگروه ها، دارای قدرت متفاوتی باشد، نقش های گوناگونی را بازی کند، مهارت های متفاوتی را بر عهده گیرد و درگیر تعاملات گوناگونی با اعضای زیرسیستمهای دیگر خانواده گردد. در اینجا تکمیل نقش ها اهمیت کلیدی دارد. برای نمونه یک پسر برای پدر نقش فرزند را بازی میكند و پدر نیز برای او نقش پدر را ایفا میكند. اما وقتی او با برادر کوچک تر خود تنها است از قدرت اداره کنندگی برادر کوچکتر بهره مند است.
زیر منظومه های همسران، والدین و همشیره ها، بارزترین و مهمترین نظام های فرعی خانواده هستند. قوام و دوام زیرمنظومه همسران، شاه کلید ثبات خانواده است. اینکه آیا زن و شوهر نحوه توافق بر سر اختلاف ها و تطبیق خود با نیازهای یکدیگر و ایجاد نقش های مکمل را فرا گرفته اند اطلاعات زیادی درباره احتمال ثبات خانواده و انعطاف پذیری آن در برابر شرایط متغیر خانواده در آینده به دست می دهد . زیر منظومه والدینی مرکب از کسانی است که در قبال مراقبت، محافظت و آموختن آداب اجتماعی به فرزندان مسئول هستند. زیر منظومه والدینی باید پا به پای رشد کودکان تغییر کند. بنابراین، والدین برای تعریف مرزهای مناسب، مشخص و نفوذپذیری که به اعضای خانواده کمک کند تا بدون هم آمیختگی یا از هم گسیختگی به یکدیگر دسترسی داشته باشند، زیر سوال هستند. در خصوص فرزندان، زیرسیستم خواهر و برادری، اولین تجربه قسمتی از گروه همسالان بودن و یادگیری حمایت، همکاری و دفاع (محافظت) را فراهم می آورد، همراه با رقابت، جنگیدن و بحث در مورد تفاوت ها. در این زیرسیستم، فرزندان یاد ميگيرند با زیرسیستم والدین کنار بیایند تا تغییر روابط همراه با تغییر مراحل رشدی آنان به نتیجه برسد. در خانوادههای دارای عملکرد سالم، تمام زیرسیستم ها در جهت یکپارچگی گام بر می دارند. در خانواده ای که از سیستم سالمی برخوردار است، زیرمنظومه فرزندان باید در سلسله مراتب خانواده دارای کمترین قدرت باشد. به عبارت دیگر، این زیر منظومه نباید هرگز اقتدار داشته باشد یا بر زیر منظومه های زناشویی و والدینی احاطه یابد. منظور ما این نیست که این زیر منظومه باید قوی یا ضعیف باشد. یک زیرمنظومه فرزندان کارآمد به بچه ها آموزش می دهد که چگونه به نمادهای اقتدار و قدرت احترام بگذارند و به بچه ها کمک میکند تا یاد بگیرند که چگونه با همسالان شان بطور مناسب تعامل کنند.
هر زیرمنظومه توسط مرزها و قواعد عضویت خاصی مشخص میشوند. این مرزها تعیین میكنند که شرکت کنندگان چه کسانی هستند و نقشهایی که در ارتباط با یکدیگر و سایر افراد خارج از این زیرسیستم اعمال خواهد شد، کدامند. آنها می توانند بر اساس ائتلافهای موقتی مادر و دختر بعد از ظهر شنبه برای خرید با یکدیگر بیرون میروند شکل بگیرد و ممکن است قواعدی برای موارد منع ورود داشته باشند پدرها و برادرها نمی توانند همراه آنها بیایند. همچنین ممکن است بر مبنای تفاوت نسلها و علایق والدین و فرزندان دیرپاتر باشند و مرزهای کاملاً روشنی، دو نسل را از یکدیگر تفکیک کنند. مینوچین ، معتقد است که سازمان زیرسیستمهای خانواده، به خاطر پرورش و ایجاد مهارتهای بین فردی در سطوح مختلف، آموزش ارزشمندی را از لحاظ تکوین حس هویت فراهم میآورد .
غالباً سیستم ها را به صورت سلسله مراتبی در نظر ميگيرند. سیستم ها طبق یک رشته سطوح سلسله مراتبی به یکدیگر مربوط هستند. برای مثال سیستم خانواده از زیرسیستمهای فردی، زیر سیستم زناشویی، زیرسیستم خواهرها و برادرها و زیرمنظومه والدین تشکیل ميشود. سیستم خانواده بنوبه خود جزء تشکیل دهنده سیستم بزرگتریست که از لحاظ سلسله مراتبی به سیستم اجتماعی بزرگتری مانند جامعه، محله و ملت مرتبط است .
عقیده اصلی مینوچین ، این بود که نشانه های فرد را از دیدگاه تعاملی درون خانواده بهتر می توان شناخت و قبل از اینکه نشانه های فرد را بتوان کاهش داد یا برطرف کرد باید در خانواده تغییرات ساختاری روی دهد. هدفهای خانواده درمانی ساختاری دوگانه هستند:
- کاهش دادن نشانههای کژکاری
- به وجود آوردن تغییر ساختاری درون سیستم با تبدیل کردن مقررات تبادلی خانواده و برقرار کردن مرزهای مناسب تر .
منبع
نامنی،ابراهیم(1392)، اثربخشی خانواده درمانی راه حل مدار – ساختاری در درمان ( قطع مصرف مواد) افراد وابسته به مواد،پایان نامه دکترای تخصصی،روانشناسی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید