یادگیری زدایی در سازمان

یادگیری زدایی در سازمان براي ايجاد دانش ضروري است، اما تضميني براي سودمندي دانش آموخته شده و سازگاري آن با محيط نيست. در واقع بهره برداري از دانش موجود، تنها در صورت ثابت ماندن شرايط محيطي می‌تواند مفيد باشد. اگر محيط تغيير كند، يادگيري قوانين و فناوري‌هاي موجود می‌تواند باري اضافي براي افراد و سازمان باشد. اهميت يادگيري زداييِ برنامه‌ها و روش‌هاي شناخته شده و آغاز يادگيري مهارت‌ها و برنامه‌هاي جديد به اين دليل است كه خلق دانش، فرايندي پويا است و به همين دليل، اغلب يادگيري زداييِ برنامه‌هاي موجود و يادگيري قابليت‌هاي جديد، ضرورت دارد. اما عادت‌هاي قديمی‌سخت از بين می‌روند و تغيير دادن آنها مشكل است (کرمی، 1391). افراد نسبت به آنچه كه می‌دانند احساس امنيت می‌كنند و اغلب در برابر هر آنچه كه سبب تغيير در كارهاي روزمره و عادت شدة آنها شود، مقاومت می‌كنند. بنابراين تغيير براي برخي افراد، حتي تهديد محسوب می‌شود. اما اگر ارتباط بين دانش جديد و دانش موجود براي كاركنان تبيين شود، آنها می‌توانند ربط راهبردي آن را درك كنند. بنابراين، يك شركت تجاري در برابر دانش جديد با چند راهبرد مواجه است:

  • تغيير اموري كه در گذشته، دانش در طي آنها ايجاد می‌شد؛
  • تشكيل دوبارة گروه‌ها و واحدها يا يكپارچه سازي مجدد آنها همگام با كليت سازمان؛
  • انجام امور اساسي تر كه در راستاي اهداف تجاري آن شركت قرار دارند؛

در زمينه طبقه بندي فراموشي سازماني، كارهاي مطالعاتي اندكي صورت پذيرفته است. با مرور ادبيات نظري روشن می‌شود انديشمندان از دو مبنا به فراموشي سازماني توجه كرداند.

  • ارتباط نوع دانش فراموش شده (دانش نو ورود در مقابل دانش در دسترس و قديمي) و پيامد فراموشي (پيامد مثبت و پيامد منفي).
  • ارتباط روش فراموشي: آگاهانه بودن فراموشي در مقابل ناآگاهانه بودن فراموشي و پيامد فراموشي) پيامدهاي مثبت فراموشي در مقابل پيامدهاي منفي آن.

از يك مبنا، دانشي كه در سازمان مورد فراموشي قرار می‌گيرد می‌تواند دانش نو ورود به سازمان و يا دانش در دسترس و قديمی‌سازمان باشد. سازماني را در نظر آوريد كه در ابتدا با ورود يك فناوري مشخص موافقت كرده و پس از مدتي به علت ناموفق بودن اين فناوري، آن را به كناري نهاده و يادگيري‌هاي انجام گرفته در اين زمينه را فراموش می‌كند. در اين حالت، سازمان با فراموشي يك دانش نو ورود به سازمان مواجه است. در حالتي ديگر می‌توان از سازماني ياد كرد كه دانش چندين ساله خود را در زمينه توليد يك كالاي مشخص به كناري نهاده و توليد محصول ديگري را آغاز می‌نمايد. در اين حالت، سازمان خواهان فراموشي دانش قديمی‌و در دسترس خود است. اين دو نوع از فراموشي می‌تواند داراي پيامدهاي مثبت و يا منفي باشد.

برخي ديگر از پژوهش‌ها در زمينه فراموشي سازماني، صرف نظر از نوع دانش، به روشي كه در آن فراموشي اتفاق می‌افتد توجه كرده اند.. در اين زمينه، پرسش اين است كه آيا سازمان آگاهانه دست به فراموشي می‌زند و يا بدون وجود برنامه و طرح مدوني اين موضوع رخ می‌دهد. فراموشي سازماني، گاه می‌تواند به وجود آورنده منافعي براي سازمان باشد و گاهي نيز ضررهايي را براي سازمان به ارمغان آورد. سازماني را در نظر آوريد كه به دليل يك رخداد طبيعي (آتش سوزي)، بخش مهمی‌از دانش خود را از دست دهد؛ طبيعي است پيامد اين فراموشي براي سازمان، زيانبار خواهد بود. در مقابل سازماني را می‌توان نام برد كه بخشي از دانش خود را كنار نهاده و به دانش نويني مجهز شده است كه اين جدايي از دانش قديمی‌مزيتي رقابتي براي سازمان به وجود آورده است. آزمی، فراموشي را به دو شكلِ برنامه‌ريزي شده و برنامه‌ريزي نشده تقسيم می‌كند. در نگاه او فراموشي برنامه‌ريزي شده يك عمل فعال و آگاهانه است كه در آن اطلاعات و دانش موجود در سازمان كنار گذاشته می‌شوند. از طرف ديگر، فراموشي برنامه‌ريزي نشده عملي انفعالي و اغلب غير ارادي است كه اطلاعات و دانش حياتي سازمان فراموش می‌شود. او از طرف ديگر به پيامدهاي فراموشي توجه كرده و اين پيامدهاي را در قالب مثبت و يا منفي طبقه بندي كرده است.

منبع

شهقلی زاده، زهرا(1397)، بررسی رابطه بین سبک رهبری با فراموشی سازمانی و سلامت سازمانی در بین مدیران مدارس شهرستان بشاگرد، پایان نامه کارشناسی ارشد مدیریت آموزشی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد بندر جاسک.

 

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0