راهبردهای مقابله ای

راهبردهای مقابله ای تلاش های شناختی رفتاری است که افراد در موارد تنیدگی زا برای کنار آمدن با مسائل و مشکلات خود به کار می برند و نقش اساس و تعیین کننده ای در سلامت جسمانی و روانی ایفا می کنند. راهبردهای مقابله ای باعث می شوند که واکنش فرد به سطوح بالای تنیدگی کاهش یابد و آثار زیان بار آن تعدیل شود. تنیدگی و حتی شدت آن به خودی خود بد و سازش نیافته نیست بله مهم چگونگی شرایط مقابله با آن است. لذا راهبردهایی که فرد برای مقابله انتخاب می کند جزیی از آسی پذیری او محسوب می شود. اتخاذ خط مشی راهبردهای نامناسب در مواجهه با عوامل تنیدگی زا می توان موجب تشدید مشکلات شود در حالی که بکار گیری راهبردهای صحیح مقاله می تواند نتایج مثبتب در پی داشته باشد. راهبردهای مقابله ای مناسب می تواند از بروز بیماری های ناشی از استرس جلوگیری کند ، اگر چه بیماری ها منشا و علل مختلفی دارند ، سبک زندگی و ویژگی ها شخصیتی نیز در بروز آن ها دخالت دارند. روانشناسان معتقدن حتی درمان وخیم ترین بیماری های جسمی مستلزم تغییر الگوهای پاسخ افراد است .

در طی سال‌های گذشته، تحقیقات بسیای در مورد چگونگی کنار آمدن افراد با استرس‌ها در زندگی روزمره انجام شده است . راهبردهای مقابله ای، روش‌های رفتاری- شناختی هستند که افراد به منظور کاهش استرس به کار می‌گیرند. این شیوه‌ها بنا به زمان و مکانی که در آن استفاده می‌شوند می‌توانند مسئله مدار، هیجان مدار و سازگارانه یا ناسازگارانه باشند. مقابله‌های مسئله مدار به حل مسئله موجود تمرکز می‌کنند و این در حالی است که هدف اصلی مقابله‌های هیجان مدار فقط کاهش هیجان ناشی از استرس می‌باشد. مقابله‌های سازگار چه مسئله مدار باشند و چه هیجان مدار سعی در این دارند که ارگانیسم را به حالت تعادل برگردانند و مقابله‌های ناسازگار ارگانیسم در وضعیت بی‌ثباتی قرار داده و نه تنها آسیب را از بین نمی‌برند بلکه احتمالاً آسیب بیشتری نیز ایجاد می‌کنند . کوهن و لازاروس ، با تلفیقی از نظریات مختلف و طبقه اصلی مقابله را این گونه بیان کردند:

  • آسیب‌های محیطی را کاهش و انتظار بهبودی شرایط را افزایش می‌دهد.
  • برای حفظ تصویر مثبت از خود مورد استفاده قرار می‌گیرند.
  • در جهت سازگاری با وقایع منفی به فرد کمک می‌کنند.
  • در حفظ تعادل هیجانی نقش مثبتی دارند.
  • در جهت بهبود و تداوم روابط رضایت بخشی با دیگران سودمند می‌باشند .

فولکمن و همکاران، نیز در یک تحلیل عاملی از سوالات مقیاس راهبردهای مقابله‌ای به انواع مقابله‌ها دست یافتند. این مقابله‌ها عبارتند از:

  • مقابله رویارویی
  • فاصله گیری
  • خود بازداری
  • جستجوی حمایت اجتماعی
  • پذیرش مستدلانه
  • فرار، اجتناب
  • نقشه کشی برای حل مسئله
  • ارزیابی مثبت مجدد.

در این میان نقشه کشی برای حل مسئله و مقابله رویارویی، متمرکز بر حل مسئله و بقیه متمرکز بر هیجان می‌باشند.

کارور، اسکیرو و دنتراب نیز در سال 1989 با استفاده از نظریه لازاروس درباره استرس و مدل خود نظم بخشی رفتاری، مقابله را با سه دسته کلی مقابله‌های مسئله مدار، مقابله‌های هیجان مدار و مقابله‌های مبتنی بر اجتناب از موقعیت و مشکل تقسیم بندی کردند .

به طور کلی محققان چهارنوع مقابله کلی را مطرح کردند:

  • مقابله مسئله مدار: در این نوع مقابله فرد کاملاً فعالانه و به طور مستقیم و آشکار با مشکل و نتایج حاصل از آن درگیر است.
  • مقابله شناختی: که هدف اصلی آن کنترل ارزیابی موقعیت فشارزا می‌باشد.
  • مقابله هیجان مدار: شامل کنترل فشارهای مربوط به هیجانات، نگهداری و حفظ تعادل هیجانی فرد می‌باشد.
  • مقابله اجتناب مدار: به طور کلی هر نوع راهبردی که هدفش فقط دور شدن از فشار روانی و موقعیت‌های فشارزا میباشد.

بلینگز و موس، نیز در سال 1982 مقابله‌ها را در سه حوزه مختلف دسته بندی کردند:

  • مقابله متمرکز بر ارزیابی که شامل استراتژی‌های تحلیل منطقی و تعریف مجدد شناختی است.
  • مقابله متمرکز بر استرس که هدف آن تغییر یا کنترل استرس می‌باشد.
  • مقابله متمرکز بر هیجان که هدف آن کاهش استرس و فشار روانی بدون تغییر یا حذف شکل می‌باشد.

بر همین اساس بلینگز و موس، یک پرسشنامه 32 سوالی را طراحی کردند که 5 نوع مقابله ؛ متمرکز به مسئله، متمرکز بر ارزیابی شناختی، متمرکز بر حمایت اجتماعی، متمرکز بر جسمانی کردن و متمرکز بر هیجان را می‌سنجید. آنها مقابله‌های متمرکز بر مسئله و ارزیابی شناختی را تحت عنوان مقابله‌های مسئله دار و مقابله‌های متمرکز بر حمایت‌های اجتماعی، جسمانی کردن و متمرکز بر هیجان را تحت عنوان مقابله هیا هیجان مدار طبقه بندی کرده و معتقد بودند وقتی افراد می‌توانند کارهای سازنده انجام دهند از مقابله‌های مسئله مدار استفاده می‌کنند و هنگامی که بخش کمتری از موقعیت و تغییر آن تحت نفوذ فرد باشد از مقابله‌های هیجان مدار استفاده می‌کنند، بر این اساس در برخورد با مسائلی که با سلامتی افراد سر وکار دارد، فرد تأثیر خود را بر روند بیماری معمولاً ناچیز قلمداد کرده و بیشتر از مقابله‌های هیجان مدار استفاده می‌کند. طی بررسی‌هایی مشخص شده افراد مبتلا به افسردگی نیز بیشتر از مقابله‌های هیجان مدار استفاده می‌کنند تا مقابله‌های مسئله مدار، و این در حالی است که مقابله‌های ناسازگارانه با استرس نقش مهمی در آسیب پذیری افراد نسبت به بیماری‌ها و عوارض ناشی از آنها دارند.

وقوع رویدادهای فشارزا در زندگی به همراه عدم مهارت کافی در حل مسئله منجر به استفاده از راهبردهای مقابله ای غیرمؤثر شده که آن نیز در درازمدت می‌تواند عوارضی از قبیل اضطراب، افسرگی و افزایش استرس را به دنبال داشته باشد .

منبع

افضلان،مریم(1393)، اثر تعدیل کنندگی راهبردهای مقابله ای و حمایت های اجتماعی دررابطه با کیفیت زندگی،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی خوارزمی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

 

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0