رابطه شیوه های فرزند پروری باتاب آوری

مطالعات زیادی در مورد تاب آوری ونقش آن در سازگاری افراد درمقابل بحران های اجتماعی وهمچنین عواملی که باعث می شوندتاب آوری افزایش یابد انجام شده است.روان شناسان بالینی، اخیر اً مدل هایی از تاب آوری را تحت شرایط فقدان،مصیبت،افسردگی و درد بررسی کرده اند . نتایج هماهنگ این پژوهشها مؤید تأثیرات مثبت، سازنده و محافظت کننده ی تابآوری در مقاومت و مقابلۀ موفق و انطباق رشد یافته با شرایط خطیر واسترسزای فوق الذکر است . بر عکس، سطوح پایین و ضعیف تابآوری با آسیب پذیری و اختلال های روان شناختی مرتبط است .

نتايج حاصل از يافته هاي تحقيق نشان داد كه بين شيوه ي فرزند پروري آسان گيرانه والدين و خرده مقياس يااجتناب از آسيب درمقياس رفتار پرخطر كلونينگر در سطح معناداري035/0 و بين شيوه ي فرزند پروري دموكراتيك والدين و خرده مقیاس یا ظهور و نوآوري درآزمون رفتار پرخطر كلونينگر در سطح معناداري رابطه وجود دارد. همچنين شيوه ي فرزند پروري اقتدار– منطقي و خرده مقياس يا پاداش اجتماعي در مقياس رفتار پر خطر كلونينگر در سطح معناداري27 0/0 نيز با هم رابطه دارند.

پژوهشگران در برابر يافته هاي تحقيق هاي پيشين اين پرسش را مطرح كردند :  از كجا معلوم كه پرورش كودكان و نوجوانان در شرايط آسيب زا حتماً به آسيب آنها بيانجامد ؟ آيه همه كودكان و نوجواناني كه يتيم ، فقير ، يا داراي پدر يا مادري مبتلا به اختلال رواني ، بزهكاري و آسيب هاي ديگر بوده اند ، همه آنها نيز به سرنوشت پدران و مادرانشان مبتلا شده اند ؟ به همين دليل آنها براي پاسخ به اين پرسش ها دست به پژوهش هاي گسترده اي زدند .اين پژوهش هابيشتر از نوع مطالعه هاي طولي بودند . به اين معني كه انجام مطالعه نيازمند زمان طولاني بود .

آنها دو  گروه از كودكان را انتخاب كردند . يك دسته كساني بودند كه در شرايط آسيب زاي خانوادگي و اجتماعي قرار داشتند؛ گروه هدف و دسته ي ديگر كودكاني بودند كه شرايط زندگي خانوادگي و اجتماعي آنان براساس هنجارهاي جامعه سالم تعريف مي شدند؛ گروه شاهد.وضعيت هر دو گروه از كودكان براساس پرسش نامه ها و آزمون هاي رواني اجتماعي گوناگون ارزشيابي  و ثبت شد.آنگاه پس از دوره اي طولاني– مثلاً حدود30سال بعد–به سراغ اين كودكان رفتند: كودكاني كه اكنون بزرگسال شده بودنددوباره وضعيت رواني  و اجتماعي آنها ثبت و ارزيابي شد . يافته هاي به دست آمده شگفت انگيز بود.

در گروه شاهد ؛ يعني كودكان سالم و بزرگسالان فعلي ؛ تعداد اندكي دچار آسيب هاي مختلف اجتماعي و اعتياد شده بودند.اما بيشتر آنها از نظررواني دچارآسيبي نشده بودند و از نظر اجتماعي نيز داراي موقعيت متوسطي بودند.اكثراً زندگي خانوادگي تشكيل داده بودند و داراي شغلي معمولي بودند و زندگي را مانند مردم عادي سپري مي كردند . در گروه هدف – يعني كودكان پرورش يافته در شرايط آسيب زا – حدود 30% آنها مبتلا به آسيب هاي گوناگون اجتماعي و از جمله اعتياد شده بودند و تعداد اين مبتلايان بيشتر از آسيب ديدگان گروه شاهد بود .

اما 70% ديگر دچار هيچ گونه آسيبي نشده بودند . جالب توجه تر اينكه نه تنها از نظر رواني آسيب نديده بلكه از نظر وضعيت اجتماعي به موقعيتي به مراتب بالاتر و بهتر از افراد سالم گروه شاهد دست يافته بودند . پژوهش هاي ديگري در مناطق مختلف جهان به همين شيوه انجام شد  و همگي آنان كمابيش اين يافته ها را تأييد كردند بر اين اساس اين دسته از پژوهشگران به اين باور رسيدند كه پرورش در شرايط و موقعيت هاي آسيب زا ، لزوماً به آسيب ديدگي نمي انجامد بلكه حتي ممكن است نتيجه اي كاملاً بر عكس به بار آورد . از سوي ديگر این كه ما از ابتدا به بعضي از كودكان بخاطر موقعيت آسيب زاي رشدشان برچسب بزنيم و بگوييم كه « اين دانش آموز ، يتيم است » يا « اين دانش آموز ، معتاد است » و … اين برچسب ها،آسيب زايي بيشتري را در بر دارند.از نظر اين پژوهشگران ، شايد دانش آموزان حتي وقتي در موقعيت هاي آسيب زا پرورش مي يابند،آسيب نبينند اما با برچسب هاي آسيب نگرانه اي كه ما به آنها به خاطر موقعيت هاي شان – مي زنيم احتمال آسيب ديدگي شان بيشتر خواهد شد .

اين گونه بود كه پژوهشگران دريافتند بسياري از كودكان و نوجواناني كه در موقعيت هاي پرخطر پرورش يافته اند و نه تنها آسيب نديده اند بلكه به رشدي بيش از پيش دست يافته اند.حتماً داراي ويژگي هايي هستند كه آنها را از آسيب ايمن كرده است . آنها نام اين فرايند را « تاب آوري » نامیدند.تاب آوري  همان گونه كه گفته شد ريشه در چگونگي از خطر جستن كودكان و بزرگسالان به هنگام رويا رويي با رويدادهاي ناگوار در زندگي شان دارد .براساس اين ديدگاه انسان ها مي توانند از سرتجربه هاي ناگوار زندگي به سلامت بگذرند و در فرايند این چنين گذري نيرومند تر شوند . پژوهش هاي تاب آوري نشان مي دهند كه خانواده ها و مدرسه ها مي توانند به محيطي آفرينش گر براي تاب آفريني در كودك امروز و بزرگسال فردا تبديل شوند .

تحقيق هاي پيشين توجه اصلي خودرا معطوف به عوامل خطركرده بودند ونگاهي آسيب نگر به پرورش كودكان داشتند اما پژوهشگران تاب آوري به الگوي سلامت نگر معتقدند . بر اين اساس آموزشگران ،يعني خانواده ها و كاركنان مدارس  بايد به كشف توانمندي هاي دانش آموز بپردازند و نه برچسب زني براي ناتواني هاي شان . آنها باور دارند كه چنانچه محيط كودك و نوجوان؛ يعني خانواده  و مدرسه  به اندازه ي كافي حمايت گرانه و تاب آفرين باشداز دل رويدادهاي ناگوار توانمندي و تاب آوري بيرون مي آيد .اينكه گفته مي شود كه انسان ، اشرف مخلوقات است . به اين دليل است كه هر انساني خواه كودك و خواه بزرگسال – داراي ظرفيتي براي تاب آوري است و بايد اين ظرفيت را شناخت. يعني همان گونه كه براي شناخت كمبودها و نقص ها در كودك و نوجوان وقت صرف مي كنيم به همان اندازه نيز بايد براي كشف ويژگي هاي تاب آورانه و توانمندي آنها وقت گذاشته شود.فرآيند تاب آوري در حقيقت فرايند زندگي است.فرايندي كه هر كسي در آن بايد بر تنش ها و رويدادهاي ناگوار غلبه كند .

 بخش عمده پژوهش هاي مرتبط با تاب آوري ومطالعات بين فرهنگي آن ، دربارة كودكان متولد شده و پرورش يافته درشرايط پرخطر بوده است . شرايطي مانند خانواده هايي كه والدين آنان دچار اختلالات رواني يا الكليسم بوده اند،والدين سوء استفاده كننده از كودكان و يا مجرم ، يا شرايطي نظير جوامعي كه با فقريا جنگ دست و پنجه نرم كرده اند .يافته هاي بدست آمده از اين مطالعات نشان مي دهد كه حداقل 50% و غالباً 70%  نوجوانان پرورش يافته درچنين شرايطي ، عليرغم قرارگرفتن درمعرض فشارهاي شديد، توانش اجتماعي خود را بهبود داده برمشكلات غلبه كرده و نهايتاً به زندگي موفقي دست يافته اند.چنين پژوهش هايي نه تنها ويژگي هاي نوجوانان «تاب آور» را شناسايي كرده اند، بلكه ويژگي هاي محيطي مانند: خانواده ها ، مدارس واجتماعات ، كه پيدايش تاب آوري را تسهيل مي كنند نيز مشخص كرده اند.

تاب آوری را ؛ یک فرآیند،توانایی،یا پیامد سازگاری موفقیت آمیز علی رغم شرایط تهدید کننده ،تعریف نموده اند. به بیان دیگر تاب آوری، سازگاری مثبت  در واکنش به شرایط ناگوار است. راتر ،تاب آوری را مکانیزمی حمایت کننده تعریف کرده است که پاسخ فرد به موقعیت پر مخاطره را تعدیل می کند . بنابراین ، یک فرد تاب آور موقعیت ناگوار را به شیوه مثبت تری پردازش می کند و خود را برای رویایی با آن دارای توانمندی قلمداد می کند.عواملی متعددی در تاب آوری دخیل هستند که دراین تحقیق ما به بررسی رابطه شیوه های فرزند پروری و نگرش مذهی برتاب آوری دانش آموزان می پردازیم.آن چنان که از مطالعات باستان شناسی و انسان شناسی از اعصار دور بر می آید  « مذهب »  به عنوان جز لاینفک زندگی بشری در تمامی اعصار بوده است.

این که حتی یک انسان بی اعتقاد به دین در شرایط نا مطمئن و بحران روحی و در زندگی به صورت  ناهشیار به خدا ونیروهای ماوراءالطبیعه   می اندیشد و از او استمداد می طلبد،یک پدیده شناخته شده است. آلپورت،مذهب را یکی از عوامل بالقوه مهم برای سلامتی روان می داند. مذهب می تواند عنوان یک اصل وحدت بخش و یک نیروی عظیم برای سلامت روان مفیدوکمک کننده باشد. افرادی که به اعتقادات مذهبی پای بندهستند، دارای اضطراب وناراحتی خیلی کمتری ازکسانی هستندکه به این اعتقادپای بند نیستند.اعتقاد مذهبی  می تواندموجب بالا بردن یک پارچگی ومعنادادن به شخصیت فردگردد.ویکتورفرانکل ،مدعی شدکه به وسیله ترویج دین می توان کمک فوق العاده ای به سلامت روان کرد.

وی می نویسد:اعتقادوتوکل بروجودغایی وتوکل واعتقادبه خدا،فردرابه منتهی درجه سلامت روان قابل تصورمی کشاند.درتحقیق که توسط هانس برگر،انجام شد،رابطه بین انجام اعمال دینی واعتقادقلبی دررابطه احساس رضایت درزندگی بررسی شد ونتیجه این بود که مذهب دارای یک ارتباط مثبت بااحساس رضایت اززندگی است.کوهن و همکارا ن ،دریافتندکه مقابله ی مذهبی،یک راهبردمحکم ومؤثردرحفظ سلامت روان است. ازطریق ارتباط باخداوندمی توان اثرموقعیت های فشارزاوغیرقابل کنترل رابه طریقی کنترل نمود.دررابطه با پایین بودن اضطراب ومذهبی بودن افراد،می توان عنوان می کندکه میزان اضطراب با مذهبی بودن افرادرابطه معکوس دارد. یکی ازعلل آسیب پذیربودن افراد،بی هدفی آنان است ومذهب نقش مهمی درهدفمندبودن زندگی انسان به وسیله کسب ارزش های سازنده دارد.

خانواده اولين و مهم‌ترين بافت اجتماعی را براي رشد فرد فراهم می سازد. خانواده به عنوان فیلتری برای عقاید،ارزش ها،نگرش های مربوط به فرهنگ یک جامعه محسوب می شوندوآنها رابه یک شیوه بسیاراختصاصی وانتخابی به کودک ارائه می دهد. هرخانواده ای شیوه های خاصی رادرتربیت فردی واجتماعی فرزندان خویش بکار می گیرد.این شیوه هاکه شیوه های فرزندپروری نامیده می شود متأثرازعوامل مختلف ازجمله عوامل فرهنگی،اجتماعی،اقتصادی وغیره می باشد .منظور از سبک های    فرزند پروری، روش‌هايی است که والدين برای تربيت فرزندان خود بکار می گيرند و بيانگر نگرش‌هايی است که آنها نسبت به فرزندان خود دارند و همچنين شامل معيارها و قوانينی است که برای فرزندان خويش وضع می کنند.

از میان تمام نهادهای اجتماعی که فرد را برای قبول اقتدار ,دیکتاتوری در سطح جامعه آماده می سازد، خانواده در مقام اول قرار دارد. ژاک در مطالعة استادانة خود در بارة قدرت طلبی درکودکان چهار ساله ثابت کرد که تغییر صفات شخصیت بر اثر تغییر اوضاع و احوال محیط ممکن است. و تاثیر گذارترین این محیط ها خانواده می باشد. شیوة تربیت کودک ؛ نخستین نهاد اجتماعی ساختمان اساسی شخصیت را پی ریزی می کند.تفاوت جنبه های عملی تربیت کودکان نتیجة تفاوت فرهنگی و نیز تفاوت شخصیت است.

در متون اسلامی نیز فرزند پروري فعالیتی پیچیده شامل رفتارها ،آموزش ها،تعامل ها و روش هایی است که جدا و در تعامل با یکدیگر بر رشد معنوي، عاطفی در ابعاد فردي و اجتماعی تأثیر می گذارد.از دیدگاه اسلام، مسئولیت تربیت فرزند در دوران کودکی بر عهده پدر و مادر است تا آنجاکه یکی از حقوق فرزندان به شمار آمده است. امام صادق (ع) می فرمایند:فرزند بر پدر سه حق دارد: نام نیک نهادن بر او و جدیت در تربیت فرزندو انتخاب مادر مناسب. درزمینه سبک های فرزندپروری نظریات متعددی ارائه کرده اندوباتوجه به تحقیقات انجام شده چهارسبک فرزندپروری مطرح شده که عبارتند از: فرزندپروری مقتدرانه، فرزندپروری مستبدانه،فرزندپروری سهل گیرانه،فرزندپروری مسامحه کارانه.

جیمزهادون،به مطالعه ای تحت عنوان سبک زندگی بزهکارانه پرداخته است.به نظروی کسانی که دچارانحراف شده اند و میزان ارتکاب آنهابه اعمال انحرافی مثل مصرف سیگار یا الکل یاماری جوانا بسیار بیشتر است،الگوی سالم سبک زندگی ،درزندگی روزمره ی آن هااصلا دیده نمی شود یابسیارکم است. هانس،اگلند وهمکاران،برنامه آموزشی پیش گیرانه درخصوص افزایش تاب آوری والدین درمعرض خطربالا اجرا کردند.نتایج نشان دادهرچه ارتباط والد-کودک بهترمی شدکودکان تاب آورتر می شوند. فورمن،آدلر، نشان دادندکه رابطه درون خانواده می تواندبه کسب مهارت های اجتماعی و شناختی که دررشد سالم، عوامل کلیدی هستندکمک کندواین عامل درافزایش تاب آوری درنوجوان حائز اهمیت است.

 رویکرد جدیدی تحت عنوان روان شناسی مثبت گرا شکل گرفت که به جای تاکید بر عوامل خطرزا، نابهنجاری ها و اختلالات روانی،توجه اش را معطوف عواملی کرد که تاثیر عوامل خطر زا را تعدیل می کند و کودکان را در مقابل مبتلا شدن به مشکلات روان شناختی حمایت می نماید یا به آنها کمک می کند تا سریع تر به بهبودی دست یابند. در این میان،تاب آوری جایگاه ویژه ای،خصوصادر حوزه های روان شناسی تحول، روان شناسی خانواده و بهداشت روانی،به خود اختصاص داده است .

منبع

مریدی،رضا(1393)، شیوه­های فرزند پروریس و نگرش مذهبی با تاب­آوری دانش آموزان، پایان نامه  کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی هرمزگان

 از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0