دین به عنوان رفتار عامل

رفتارهای مذهبی بدین سبب روی می دهند که محرک های تقویتی را به دنیال داشته اند . لیکن لازم نیست هیچ رابطه ی منطقی یا علی میان رفتار صورت گرفته و تقویت وجود داشته باشد . فقدان چنین ارتباطی تقویت اتفاقی دانسته می شود ، پدیده ای که اسکینر آن را در مطاله اش راجع به خرافات در کبوتر نشان داده است ، وقتی تقویت در فواصل منظم و صرف نظر از کاری که پرنده می کرد ، عرضه می شد شش تا از هشت کبوترطیفی از رفتار های خرافی کاملا مشخص را از خودشان نشان می دادند که به سرعت تکرار می شد . یکی به دورخودش می چرخید و دیگری سرش را به کنج قفس تکیه می دادو یکی دیگر بی آنکه زمین را لمس کند بر ان خم می شد.این پاسخهای خرافی، به محض استقرار میل به تداوم داشتند، حتی وقتی که به ندرت تقویت می شدند.اسکینر اعلام اعلام می کند پژوهش های کافی صورت گرفته تانشان دهد روند های پایه ای یکسانی در جانوران و انسانهاروی می دهد چنان که دستگاه عصبی هر دو یکسان است ،البته مجموعه رفتار انان بسیار پیچیده تر از کبوتر است ، اما قواعدی که با گونه های ساده تر کشف می شود در مورد سایر گونه ها هم بکار می آید .

با توجه به اینکه غیر محتمل است که انسانها حساسیت به تقویت اتفاقی را از دست داده باشند.لیکن تمام رفتار مذهبی خرافی نیست زیرا آداب مذهبی بازتاب پیامد های تقویت است که توسط محیط های اجتماعی حفظ می شود. اسکینر در قالب رفتار گرایی افراطی اش از مفاهیم مذهبی سنتی تفسیری تازه بدست می دهد . ایمان و عقیده که به گفته او مدتها ی مدید برای توضیح رفتار بکار می رفته اند ، در واقع فقط به ما می گویند که رفتار چقدر احتمال وقوق دارد .پس آنها حداکثر فرآورده های جنبی رفتار در ارتباط آن با رویدادهای پیشین اند . ایمان که از با ارزش ترین این مفاهیم شمرده می شود، راه معمول ما برای توضیح رفتار پایدار است چون از رویداد های محیطی که آن را تقویت می کنند بی خبریم . خدا به نظر اسکینر نمونه اعلای افسانه ای توضیحی ، ذهنی معجزه کار و امری ماوراء الطبیعه است .

الیس

آلبرت‌ الیس ، روان‌شناس‌ آمریکایی اظهار می‌دارد که‌ باورهای‌ دینی‌ ماهیتی‌ غیرعقلانی‌ دارند و سبب‌ افزایش‌ اختلالات‌ هیجانی‌ می‌شوند. از این‌ گذشته، او معتقد است‌ که‌ باورهای‌ کفرآمیز‌ فرد را به‌ سوی‌ سلامت‌ روان‌شناختی‌ هدایت‌ می‌کنند. وی‌ همچنین، اظهار می‌دارد که‌ افراد متدین‌ نمی‌توانند موقعیت­های‌ مبهم‌ و غیرقابل‌ تبیین‌ در زندگی‌ را تحمل‌ کنند؛ «چون‌ زندگی‌ حالتی‌ ابهام‌آمیز و رازآلود دارد و چون‌ میلیون­ها نفر از مردم‌ احساس‌ می‌کنند که‌ نمی‌توانند دگرگونی­ها و ابهامات‌ را تحمل‌ کنند و با آنها کنار آیند، در نتیجه‌ خداهای‌ مطلق‌گرایی‌ می‌سازند و بدین‌ وسیله‌ تصور می‌کنند که‌ این‌ خدایان‌ پاسخ‌ غایی‌ همه­ی پرسش­های‌ بشر را می‌دهند. الیس، معتقد است‌ که‌ دینداری‌ سنتی، باورهای‌ غیرمعقولی‌ را افزایش‌ می‌دهد که‌ سبب‌ بروز اختلالات‌ هیجانی‌ می‌شوند .لیم و پوتنام،  بر این باورند، مطالعاتی که بر روی رابطه مذهبی بودن و خشنودی و رفاه ،به مثابه شاخصی از کیفیت زندگی انجام شده در پاسخ به این پرسش؛ که چرا کسانی که مرتب در جلسه­های مذهبی حضور می­یابند از تراز بالاتری از خشنودی برخوردارند؟، می­گوید: مذهب شبکه­های اجتماعی و حمایتی ارایه می­دهد. این تبیین به آرای اندیشمندانی همچون دورکیم و زیمل برمی­گردد که به بعد اجتماعی مذهب توجه داشته­اند. بر اساس این دیدگاه از آنجا که سازمان­های مذهبی فرصت­هایی را برای افراد هم­فکر و هم­ذهن فراهم می­کند و دوستی­ها و پیوندهای اجتماعی را می­پروراند، درنتیجه موجب افزایش خشنودی و رفاه افراد می­شود .

راتر

نظریه دیگر مربوط به جولیان راتر، است که به نام نظریه منبع کنترل مشهور است. بر اساس نظریه وی، می­توان باور کرد که مذهب مفهومی از معنی و هدف را برای افراد به منظور کنترل و درک وقایع اضطراب­زا ایجاد می­کند. افرادی مانند هود،  میتون و راپاپورت با توجه به این دیدگاه به بررسی تجربه بین مذهب و کیفیت زندگی پرداخته­اند، مفهوم منبع­کنترل راتر به این معنی است که افرادی که معتقدند که می­توانند بر رویدادهای زندگی و فعالیت­هایشان کنترل داشته باشند، افرادی هستند که در رویارویی با مسایل زندگی، بهتر می­توانند به بهبود شرایط خود کمک کنند و مذهب به افراد با ایجاد کنترل کمک می­کند .

آلپورت

گوردن آلپورت، روانشناس برجسته‌ی آمریکایی در گستره‌های روان‌شناسی شخصیت و اجتماعی است. وی فردی بسیار دین‌دار بود و گاهی در خصوص نقش دین در زندگی مطالعه می‌کرد. نظام‌دارترین بحث‌های او در این حیطه در کتاب کوچکی تحت عنوان ، فرد و دینش گردآوری‌شده است. آلپورت بر آن است که احساسات دینی نه ماهیتی صرفاً عقلانی دارند و نه کاملاً غیرعقلانی. بلکه بیشتر تلفیقی از احساسات و تفکر منطقی است. درواقع، دین‌داری، فلسفه‌ای از زندگی برای فرد ارائه می‌کند که نه ‌تنها ماهیتی عقلانی دارد بلکه به لحاظ احساسی و هیجانی نیز ارضاکننده است. هنر آلپورت این بود که به‌عنوان یک روان‌شناس اجتماعی با ارائه نظریه جهت‌گیری درونی و بیرونی نسبت به دین در انسان، توانست مطالعات روان‌شناسی اجتماعی در زمینه­ی تعصبات نژادی را با در نظر گرفتن جهت‌گیری مذهبی فرد موردمطالعه قرار دهد. تقسیم‌بندی آلپورت در خصوص جهت‌گیری دینی فرد توانسته است توجه زیادی را طی سالیان گذشته به خود معطوف دارد و در مطالعاتی که عامل مذهب مورد توجه روان­شناسان باشد به‌عنوان یک نظریه کارآمد مورد استفاده قرار گیرد.

آلپورت برحسب  جهت‌گیری دینی افراد، آن‌ها را با دو جهت‌گیری دینی درونی و بیرونی تقسیم‌بندی کرد. از نظر آلپورت افراد مذهبی با جهت‌گیری درونی، ضمن درونی سازی ارزش‌های دینی، مذهب را به ‌مثابه‌ی هدف در نظر می‌گیرند.  جهت‌گیری دينى يا معنوى ذاتى،  جهت‌گیری است كه مبتنى بر عشق و پذيرش باطنى باشد. هر زمان كه كسى به اين ندا، يعنى به اين نيروى جاذبه از سوى ذات مطلق، لبّيك بگويد، راه توحيد به روى او باز می‌شود. هر چه اين لبّيك پابرجاتر، اثر وحدت بيشتر. فردى كه درصدد كسب هدايت بوده و به دنبال يافتن الگويى براى ابراز عشق درونی‌اش ،عبادت در زندگى روزمره ‌باشد، به دين رو می‌آورد. عبادت در بهترين حالتش يك روش زندگى و سيره­ی فراگير است كه اخلاق، ارزش‌ها، فضايلِ رفتارى و احتمالاً شعائر و مناسكى را كه شوق و احساسات درونى فرد را بروز می‌دهد دربر مى­گيرد. چنين جهت‌گیری دينى يا معنویت اصيل ذاتى می‌تواند آثار گسترده‌ای در وحدت دادن به شخصيت داشته باشد .

آلپورت، به جای اینکه یک تعریف جامع از فرد دیندار و نادیندار ارایه کند، معتقد است ما باید خودآگاهی دینی را به آنهایی که توانایی قدرت درک آن را  دارند نسبت دهیم، و تنها شامل افرادی می­شود که دین را تجربه می­کنند. او معتقد است ریشه­های مذهب آنقدر پرشمار است و اثر آن در زندگی افراد آنقدر متفاوت است و اشکال تفسیر منطقی آن، آنقدر بی­نهایت است که رسیدن به یک تعریف واحد را ناممکن می­سازد. گاه دین را امری فردی تعریف می­کند و گاهی دین را یک نهاد اجتماعی .درحالی‌که افراد دین را تنها، وسیله‌ای برای نیل به اهداف دیگر در نظر می‌گیرند. پذیرش دین آن‌ها به‌صورت ذاتی نیست. چنين جهت‌گیری دينى كه خالصانه و صادقانه پذیرفته ‌نشده، در خدمت اهداف ديگرى از قبيل كسب امنيت، موقعيت، منافع اجتماعى و مانند آن بوده و همان است كه آلپورت از آن به جهت‌گیری دينى غیر ذاتی و يا عارضى یاد می‌کند وجهت‌گیری‌ای موجب نفاق و رياكارى، تبعيض و تعصب می‌شود.

شواهد جهت‏گيري دین‌داری بيروني احتمالاً زماني آشكار می‌شود كه فرد با چنين جملاتي موافق باشد: كليسا ؛ مسجد  مكان مناسبي براي شكل‏گيري روابط خوب اجتماعي است يا ؛ آنچه دين براي فرد دارد، آرامشي است كه هنگام غم، بدبختي و مصيبت بر فرد حاكم مي‏شود». يا جمله‏اي نظير يكي از دلايلي كه عضو كليسا ؛ مسجد شده‏ام اين است كه اين عضويت به تثبيت فرد در جامعه كمك مي‏كند . در تمامي اين جمله­ها و ديگر مواد مقياس دین‌داری بيروني، دين در واقع به‌صورت ابزاري براي دستيابي به اهداف و ارزش‌های برتر از دين انگاشته شده، همچون مقابله با مشكلات و يا پيشرفت در زندگي. در حقيقت ماهيت يك انگيزه دین‌داری بيروني ممكن است در مواردي چون  اگرچه به دينم معتقدم، امّا احساس مي‏كنم چيزهاي بااهمیت بيشتري نيز در زندگي وجود دارد، خود را نشان مي‏دهند. دین‌داری بيروني ابعاد غيرروحاني و سكولار ،زندگي را براي فرد مقدم‏تر از ابعاد روحاني و الهي آن مي‏نمايد . به تازگی نظریه آلپورت در زمینه جهت‌گیری دینی بیرونی، به دو دسته­ی اجتماعی و شخصی بسط یافته است. طبق این تقسیم‌بندی افراد دارای جهت‌گیری دینی بیرونیِ اجتماعی از مذهب جهت نیل به اهداف اجتماعی سود می‌جویند، درحالی‌که در جهت‌گیری دینی بیرونیِ شخصی، افراد از مذهب جهت کسب امنیت فردی استفاده می‌کنند .

منبع

سیدمیرزایی،سیده زهرا(1394)، پیش بینی سلامت روان بر اساس باورهای مذهبی و هوش اجتماعی،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشکاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0