ديدگاه شناختي و شادکامي

موضوع تعيين کننده هاي شادکامي و چگونگي ادراک و شناخت آنها از مدتها قبل مورد بحث بوده است و دامنه آن ، ديدگاههاي ديني و فلسفي را نيز در بر دارد . اين ديدگاهها در مورد سودمندي تفکرات و شناختهايي تأکيد دارند که باعث هدايت هيجانها و خلاقيات فرد مي گردد براي مثال در بعضي از اديان براي مقابله با هيجانهاي ناخوشايند ، گسلش رواني از دينت  توصيه  مي گردد.  يکي از نظريه هاي خوشبختي ذهني و شادکامي نظريه  اسناد  مي باشد، که در مورد افسردگي به خوبي شناخته شده است .دراين نظريه اعتماد برآن است که افراد افسرده وقايع منفي را علل پا بر جا و کلي مي دانند که پيوسته براي آنان اتفاق مي افتد. از نظر بک ، به نقل از واینر،افراد افسرده به روشهاي خودبه ويرانگري در جهان مي انديشند.

داينر، اسنادهاي مربوط به موفقيت و شکست را توصيف کرده است . به اعتقاد وي رويدادهاي ذهني، نقش واسطه را بين متغيرهاي مربوط به تکاليف و رفتار بعدي دارند و افراد نتايج رفتاري خود را به عواملي دروني:  شخصي  و بيروني : موقعيتي  ، پايدار و ناپايدار و کنترل ناپذير اسناد مي دهند. اين ويژگي ها انتظارت متفاوتي در آينده براي آنان ايجاد مي کند و منجر به واکنشهاي عاطفي مثبت يا منفي مي گردد. وقتي که موفقيت يا شکست به عوامل دروني نسبت داده مي شود غرور؛ شادي يا شرمساري ؛ اندوه افزايش مي يابد. اگر موفقيت يا شکست به عوامل بيروني نسبت داده شود غرور ؛ شادي يا شرمساري اندوه کاهش مي يابد. بنابراين موفقيتي که فرد آن را به سادگي تکليف يا خوش اقبالي ؛  عوامل بيروني  نسبت مي دهد ، از جنبه تقويتي برخوردار نخواهد بود. يکي از پيامدهاي نسبت دادن هاي علّي در ارتباط با منابع کنترل دروني و بيروني ، ارتباط آن با يکي از عوامل شادکامي يعني عزت نفس است. اگر پيامدهاي مثبت رفتار به علل دروني مانند توانايي و تلاش نسبت داده شوند باعث افزايش عزت نفس خواهد بود.

به طور خلاصه اسنادها هيجانهاي متفاوتي را ايجاد مي کنند . بر طبق نظريه واينر ، موفقيت و شکست باعث به وجود آمدن احساس شادي و غمگيني مي شود . اين هيجانها به اين علت اسنادي است که افراد متعاقبا در مورد شکست يا موفقيت به کار مي روند. واينر ، به نقل از تايلور و همکاران بايک نمودار با عنوان تحليل اسنادي نشان داده است که چگونه اسنادهاي متفاوت شادماني يا اندوهگيني ايجاد مي کنند.در حيطه موضوع خوشبختي ذهني و شادکامي پژوهشگران نشان داده اند که افراد مي توانند هيجانات خود را از طريق افکارشان ، شديد ، ضعيف ،مثبت ويا  منفي نمايند و بدين ترتيب شادماني يا غمگيني را تجربه نمايند .در نظريه هاي شناختي اعتماد برآن است که افراد شادکام رويدادهاي بيشري را که از نظر فرهنگي مطلوب است تجربه مي کنند ونيز رويدادهاي خنثي را به صورت مثبت و رويدادهاي مثبت را به مثبت تر در نظر مي گيرند .

در واقع مردم قادرند از طريق کنترل افکارشان ، خوشبختي ذهني و شادکامي خود را افزايش دهند. براي مثال؛ اين عقيده که در جهان يک نيرو مقصد والايي وجود داردکه مي تواند به خوشبختي و شادکامي افراد بيافزايد . اين موضوع را تحقيقات زيادي به اثبات رسانده است. که افراد داراي گرايش ديني از افراد ديگر شادکام تر هستند. علاوه برآن اين نوع تفکر به بالاترين خوشبختي ذهني و شادکامي و خوش بيني نسبت به آينده منجر مي گردد نظريه هاي مقابله از بعد شناختي نيز بيانگر آن است که افراد شادکام افکار و رفتارهايي دارند که سازگار و کمک کننده است، در حاليکه افراد غير شادکام به روشهاي مخرب عمل وتفکر مي کنند .

منبع

عبدلی،فرانک(1393)، اثربخشی آموزش شادکامی به شیوه شناختی رفتاری فوردایس بر میزان خوش بینی وکیفیت زندگی زنان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0