دلسردی

آلفرد آدلر، برای توضیح رفتار معیوب انسان،  یک صد سال پیش مفهوم دلسردی را معرفی کرد. مطابق نظر آدلر، افرادی با مشکلات روانی و عاطفی؛ بیمار نیستند بلکه دلسرد هستند؛ بدین خاطرکه وقتی آن‌ها خود را با دیگران مقایسه می‌کنند، احساس حقارت می‌کنند. آدلر ،معتقد بود وقتی افراد به احساسات طبیعی حقارت واکنش نشان می‌دهند آنگاه به گونه­ای رفتار می‌کنند «انگار که» از دیگران حقیرتر هستند و دلسرد می‌شوند. این افراد عموماً سلامت عمومیشان پایین بوده، کم‌تر مولد و سازنده هستند و به احتمال بیشتر از فرسودگی روانی رنج می‌برند.

دلسردی دلیل اغلب شکست­ها و ناکامی‌های نوجوانان است. دلسردی زمانی بروز می‌کند که نوجوان‌ها فکر می‌کنند؛ نمی‌توانند مطابق استانداردهایی وضع شده توسط دیگران ظاهر شوند. بعضی از نوجوانان احساس میکنند که دیگران از جمله والدین، آموزگاران، مربیان و سایر شخصیت‌هایی که با آن‌ها سرو کار دارند برایشان ارزش قائل نیستند. وقتی این اتفاق می‌افتد نوجوان‌ها به این نتیجه می‌رسند که نباید استاندارهای دیگران را بپذیرند در نتیجه در هر زمینه‌ای که احساس کنند شانس موفقیتی ندارند به موفقیتی دست نمی‌یابند. افراد دلسرد مأیوس فکر می‌کنند، شانسی برای موفقیت یا پیشرفت ندارند، فاقد اعتماد به نفس هستند، به توانمندی‌های خود اعتماد ندارند و تردید دارند که بتوانند با چالش‌های زندگی برخورد کنند. حتی افراد مأیوس دیگران را متقاعد می‌کنند که تسلیم شده‌اند و توان موفقیت ندارند  .

دلسردی ممکن است به دنبال شرایط مختلف بروز یابد. برای یک شخص دلسردی می‌تواند نتیجه شکست در یافتن شغل و یک موقعیت کاری ایمن باشد؛ در موارد دیگر، ممکن است یک مشکل خانوادگی سخت که باعث آشفتگی فرد است؛ باعث دلسردی فرد شود. دلسردی بخشی از فرد است که غالباً در نتیجه‌ی عقاید اشتباه و افکار معیوبی ناشی می‌شود که از تجارب اولیه کودکی نشأت می‌گیرد . دلسردی مبتنی بر این است که فرد به توانایی‌های خود در یافتن راه حل‌ها و ایجاد حرکت‌های مثبت اعتقاد ندارد؛ در حالیکه دلگرمی قویاٌ با فلسفه خوش‌بینانه زندگی همبسته است. دلسردی اکثر اوقات با بدبینی مترادف می‌باشد .دلسردی در غالب موارد، تلاش و کوشش را کاهش می‌دهد، در حالیکه جرأت ناکامل بودن؛ فرد را از ترس از اشتباه کردن رها می‌سازد و به آن‌ها کمک می‌کند که از این تجارب چیزهای بسیاری یاد بگیرند .

برخلاف عبارت‌های دلگرم کننده که بر ایمان و احترام به خود دلالت دارند، عبارت‌های دلسرد کننده شک و بی احترامی به خود را  نشان می‌دهند . اگر دلگرمی کاملاً فرد را تحت تأثیر قرار دهد، پس می‌بایست از نظر فیزیکی تحت تأثیر قرار گیرد. به طور کلی وقتی افراد احساس دلگرمی می‌کنند، این احساس در ظاهر نیز برای دیگران مشهود است. افراد دلسرد طوری راه می‌روند، می‌نشینند؛ که انگار بار دنیا بر شانه‌هایشان سنگینی می‌کند. آن‌ها از تماس چشمی رویگردان و در مقابل لبخند مقاوم­اند. از سوی دیگر، افراد دلگرم لبخند می­زنند، تماس چشمی برقرار می‌کنندو با نشاط خاصی راه می‌روند . دلسردی نیروی متقابل نیرومندی برای دلگرمی است. ابعاد اساسی دلسردی معکوس ویژگی‌های دلگرمی است. در اینجا برخی از این موارد ذکر می‌شود :

  1. نگرش ودید منفی به خود و دیگران
  2. حس عدم تعلق
  3. ترس کمال گرایانه از شکست .

ترس از عدم تعلق به دیگران در افراد دلسرد ممکن است به صورت ناامیدی و یأس، قدرت طلبی و دیگر رفتارهای خود تخریب آشکار شود. ترس از اشتباه کردن ممکن است باعث تمایل به کمال گرایی شود .

دلگرمی و تشویق

تشویق پاداشی است که برای یک موفقیت بدست آمده و تکمیل شده پرداخت می‌شود. تا زمانی که فرد به موفقیتی دست نیافته است تشویق نمی‌شود اما دلگرمی می‌تواند زمانی که موفقیتی بدست نیامده، به فرد داده شود. دلگرمی می‌تواند شامل تلاش، پیشرفت و حتی نشان دادن علاقه باشد. دلگرمی نشانه قدرشناسی از تلاش‌هاست، دلگرمی پاداش نیست بلکه تصدیق کردن است. دلگرمی چیزی است که می‌توان آن را آزادانه ارائه نمود زیرا همه کس شایسته‌ی دلگرمی دادن است . نتایج این دو روش کاملاً متفاوت است؛ با تشویق شدن و پاداش گرفتن نوجوان می‌آموزد که ارزش خود را با توجه به کاری که می‌کند اندازه بگیرد. فرد برای آنکه مورد تکذیب قرار نگیرند راه راضی کردن و خشنود سازی را می‌آموزد. از خطرات تشویق این است که فرد ممکن است تشویق را با ارزش شخصی خود مقایسه کند. این می‌تواند زمینه ساز شکست باشد ممکن است فرد انتظارات غیر واقع­بینانه­ای برای خود درنظر گیرد و ارزش خود را با هرچه کامل‌تر انجام دادن کارها مقایسه کند و به این نتیجه برسد که زمانی تشویق نشود ارزشمند نیست. اگر توجه فرد به راضی کردن دیگران باشد ممکن است تصمیمی بگیرد که لزوماً به سود خودش نباشد.دلگرمی بنقاط قوت افراد توجه دارد.فرد دلگرم می‌تواند تواناییهای خودرا شناسایی کند و به احساس اعتماد و مفید بودن برسد. افرادوقتی دلگرم می‌شوند می‌توانند بپذیرندکامل نباشند با آنکه می‌دانند صد درصد بی عیب ظاهر شدن دشوارست ولی تلاش خود را می‌کنند و مسئولیت در قبال رفتارشان را بر عهده می‌گیرند .

منبع

وازپور، شبنم(1392)، اثربخشی آموزش خوددلگرم سازی مادران برتعارض والد-فرزند، پایان نامه کارشناسی ارشد،علوم تربیتی مشاوره تحصیلی،دانشکده روانشناسی وعلوم تربیتی علامه طباطبایی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0