خودکارآمدی کارکنان
خودکارآمدی از نظریه شناخت اجتماعی آلبرت باندورا ، روانشناس مشهور، مشتق شده است که به باورها یا قضاوتهای فرد به توانائیهای خود در انجام وظایف و مسئولیتها اشاره دارد.
باندورا ، مطرح میکند که خودکارآمدی، توان سازندهای است که بدان وسیله، مهارتهای شناختی، اجتماعی، عاطفی و رفتاری انسان برای تحقق اهداف مختلف، به گونهای اثربخش ساماندهی میشود. به نظر وی داشتن دانش، مهارتها و دستاوردهای قبلی افراد پیشبینی کنندههاي مناسبی برای عملکرد آینده افراد نیستند، بلکه باور انسان در باره توانائیهای خود در انجام آنها بر چگونگی عملکرد خویش مؤثر است. بین داشتن مهارتهای مختلف با توان ترکیب آنها به روشهای مناسب برای انجام وظایف در شرایط گوناگون، تفاوت آشکار وجود دارد. افراد کاملاً میدانند که باید چه وظایفی را انجام دهند و مهارتهای لازم برای انجام وظایف دارند، اما اغلب در اجرای مناسب مهارتها موفق نیستند.
در اینجا مهمترین عوامل منابع خودکارآمدی به عنوان یکی از عوامل موثر بر توانمندسازی روانشناختي مطرح ميگردند:
الگوسازی
الگوسازی، یکی از موثرترین روشهاي یادگیری اجتماعی است. در آموزش بزرگسالان این روش بدون رقیب است. افراد به طور طبیعی از محیط اطراف خود الگوگیری و نتایج عملکرد افراد دیگر را در نحوه عملکرد خود منظور کنند. بر اساس نظریه یادگیری اجتماعی، انسان از طریق محیط اطراف خود، برداشت از اقدامات دیگران و نتایج مترتب بر آنرا (موفقیت و یا عدم موفقیت) یاد میگیرد.ایجاد الگوهای موفق کاری با درجه خود – مدیریتی بالا و ترغیب افراد به فراگیری از آنان، رشد کارکنان را به دنبال خواهد داشت. در یک رویکرد جدید منابع انسانی که از سال 1992 در شرکت اپل اجرا شده است، تیمهايی تیمهايی متشکل از مدیران، معاونان ارشد، مهندسان و کارکنان، به طور داوطلبانه از طریق بحثهاي اقناعی، تعیین تشخیص مسائل و راهحلها را دنبال میکنند. هدف اولیه این است که محیط و شرایطی فراهم آید که در آن توسعه و رشد تیم امکان پذیر گردد. اعضا هم سن و سال باشند و به خاطر علایق مشترک، فرایند رشد و توسعه تقویت شود .
حمایتهای کلاميو اجتماعی
حمایت به معنی تأیید و پذیرش از سوی مدیران و همکاران سازمان است و معمولاً از عضویت در شبکههاي سازمانی بهدست میآید. شبکههاي حمایتی شامل مدیر، همکاران، زیردستان و اعضاء گروه کاری میشود . اگر قرار است کارکنان احساس توانمندی بکنند، مدیران باید آنان را تحسین و تشویق کنند، آنها را بپذیرند و از آنان پشتیبانی کنند و به آنان اطمینان بدهند. باندورا ، دریافت که بخش مهمياز احساس کارآمدی، داشتن مدیران پاسخگو و حامياست. مدیرانی که در پی کارآمدکردن زیردستان خود هستند، باید روشهایی را بیابند که پیوسته از عملکرد آنان قدردانی کنند. آنان میتوانند برای کارکنان، برای اعضای واحد آنان و حتی برای خانوادههای شان نامهها یا یادداشتهایی بنویسند تا نشان دهند که کار خوب فرد، مورد توجه قرار گرفته است. مدیران، همچنین میتوانند برای کارکنان خود در مورد توانائیها و شایستگیهای شان بازخورد فراهم آورند. آنان میتوانند با ایجاد فرصتهایی که کارکنان بتوانند به عضویت بخشی از یک گروه و واحد اجتماعی درآیند، از دیگران برای آنان حمایت اجتماعی حاصل کنند. به طور مرتب مراسمهايی برگزار کنند تا در آنها از موفقیتهای کارکنان قدردانی شود و به دیدگاههای کارکنان گوش دهند و بکوشند احساسات و نظرات آنان را درک کنند. بدین ترتیب، مدیران میتوانند کارکنان را با ایجاد این حس که مورد قبول هستند، دارایی ارزشمندی به حساب میآیند و جزء جداییناپذیر سازمان هستند، توانمند سازند .
تورن دایک ، درنظریه قانون اثر به این واقعیت مهم توجه دارد که در بیان واکنشها در یک واقعیت خاص، آنهایی که رضایت فرد را فراهم میسازند، احتمال تکرار بیشتری دارند و آنها که سبب ناراحتی وی میشوند، احتمال تکرار کمتری دارند. این قانون مبنای موثری برای اصلاح رفتار افراد در محیط کاری به شمار میآید. تمجید از افراد به جهت تصمیمگیری صحیح و مستقلی که انجام دادهاند، به خصوص اگر در حضور دیگران باشد، یک روش موثر برای افزایش اعتماد به نفس کارکنان و تحکیم تقویت توانمندی شغلی آنان محسوب میشود. در برنامه توانبخشی شغلی باید سرفصلی برای بازخوردهای شفاهی ؛ لفظی گشوده شود و در آن ترغیب افراد به خود- مدیریتی هدف قرار گیرد .
برانگیختگی هیجانی
انتظارات کارآمدی شخصی یک فرد تحت تأثیر حالات برانگیختگی هیجانی وحالات فیزیولوژیک وی قرار دارد. باندورا ، میگوید که قضاوت افراد در مورد توانمندیهای خود تابع حالات جسمانی است که آنها به نوبه خود متأثر از حالات عاطفی و فیزیولوژیک شخصی هستند. برانگیختگی هیجانی به معنی دور کردن احساسات منفی: ترس، نگرانی و بداخلاقی و ایجاد احساسات مثبت مانند عشق، هیجان و سبقت جویی است .
کانگر و کاننگو ، در این زمینه معتقدند که فنون و راهبردهای تواناسازی مانند حمایتهاي عاطفی از زیردستان و فراهمساختن جو اعتماد میتواند باور خودکارآمدی را تقویت کند .
از دید باندورا ،هیجانات منفی میتوانند موجب تنش و فشار شوند و از درون افراد را آشفته کنند و انتظارات خودکارآمدی شخصی را پایین بیاورند. بنابراین حالات مثبت عاطفی خودکارآمدی را افزایش و حالات منفی عاطفی خودکارآمدی را کاهش ميدهد .
منبع
کیهان فر،پیام(1393)، وضعیت توانمندسازی روانشناختی کتابداران کتابخانه های دانشگاهی،پایان نامه کارشناسی ارشد،رشته علم اطلاعات ودانش، دانشکده علوم اجتماعی شاهد
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید