تغییرات تصویر بدنی

براساس پژوهش­های انجام شده این یافته بدست آمده است که آموزش آرام­سازی ماهیچه­ای همانطور که موجب پیشرفت تصویر بدنی می­شود موجب افزایش حساسیت به فرایند بدنی نیز می­شود. واژه تصویر بدنی، به بدن به­عنوان یک تجربه روانی نسبت داده می­شودوبراحساسات ونگرشهای افراد بسمت بدن خودشان تمرکزمی­کند.تصویر بدنی بر اساس تجربیات بدنی ساخته می­شود. یکی از مهم­ترین تجربیاتی که به ساختن تصویر بدنی مربوط می­شود احساس تنش – آرمیدگی ماهیچه­ای است. در حین ادراک تمایز بین حس کردن فعالیت­های ماهیچه­ای، فرد می­تواند بدن خود را بعنوان بدن خودش شناسایی کند و به این ترتیب رابطه  مناسب بین ذهن و بدن را درک کند.

کونو،تأثیرات آرام­سازی ماهیچه­ای را بر روی تغییرات احساسات بدنی و تصویر بدنی در بزرگسالان نرمال با استفاده از یک روش اندازه­گیری آستانه­ای دو نقطه­ای و یک پرسشنامه آزمایش کرد. او دریافت که آگاهی افراد از احساسات بدنی درست به­اندازه شرایط بدنی آنها به طور قابل ملاحظه­ای پیشرفت کرده است.

در تحقیق دیگری کونو و اونو،در مورد تغییرات احساسات بدنی با استفاده از آرام سازی ماهیچه­ای، در بزرگسالان بالغ با پرسشنامه تحقیق کردند. این سه عامل را مقایسه می­کرد : پذیرش شرایط تجربی  (عامل 1)، آگاهی بدنی یکپارچه و متمایز (عامل 2)، حس آرمیدگی فراگیر (عامل 3). نتایج نشان دادند، آزمودنی­هایی که توجه خود را بر فرآیند آرام سازی متمرکز کرده بودند بیشترین افزایش نمرات را در عامل 2 داشتند. این نتایج نشان می­دهد که تمرکز و توجه بر روی فرآیند آرام­سازی نقش مهمی در ادراک تغییرات افتراقی احساسات بدنی و مفهوم­سازی مجدد تصویر بدنی دارد.

مطالعات بعدی تغییرات تصویر از خود را در حین آرام­سازی ماهیچه­ای ثابت می­کند. کونو، تغییرات تصویر از خود را در حین آرام­سازی ماهیچه­ای در بزرگسالان طبیعی مورد آزمایش قرار داد. قبل و بعد از اجرا، آنها به پرسشنامه­ای در مور د تصویر خود پاسخ دادند که عوامل زیر را مقایسه می­کرد: ارزیابی از خود که به نظرات دیگران بستگی داشت (عامل 1)، اشباع خود و خود ارزیابی مثبت(عامل 2)، و حس بزرگ شدن بدن و فعالیت بدنی افزایش یافته  (عامل 3)، و  حس ثبات در تنفس و ضربان قلب (عامل 4).

بعد ازآرام­سازی، نمرات عامل 1 کاهش یافت درحالیکه برای عامل 2، 3 و 4 افزایش یافت.ضرایب میان این عوامل نشان دهنده  رابطه  مثبت ازعامل 3 تا عامل 2، ورابطه  منفی ازعامل 2 به 1 است.این نتایج نشان می­دهدکه تغییرات تصویر خودی که به دست آمده­اند براساس سازمان­دهی مجدد تصویر بدن است.

تغییر حس دوسا، حس کنش

 ناروسه،یک رابطه  نموداری بین ذهن ؛خود و بدن ؛ را پیشنهاد کرد. بر اساس این طرح بدن خود به عنوان قسمتی از خود تعریف می­شود که به فعالیت­های بدنی مربوط می­شود. از طرف دیگر، خود بدنی، بعنوان قسمتی از بدن تعریف می­شود که توسط فرد تجربه می­شود این ارتباط  توسط دو نوع احساسات تعریف می­شود: حس دوسا و حس کنش و  حس حرکت . حس دوسا،  متناظر با اطلاعات وابران است که قصد حرکتی را به بدن می­برند تا یک حرکت بدنی مشخص را تشخیص دهند. در حالیکه حس حرکت به اطلاعات پسخوراندی یا آورنده اشاره دارد که بوسیله یک حرکت بدنی مخصوص پدید می­آید.این احساسات نقش مهمی در درک یک رابطه باثبات و با عملکرد خوب بین ذهن و بدن در طول اجرای یک حرکت بدنی مشخص ایفا می­کندو بر اساس رابطه بین ذهن و بدن خود ایجاد می­شود.معمولاً، ما ضرورتاً نسبت به این اطلاعات درحین اجرای حرکات بدنی که خود بخود انجام می­شود آگاه نیستیم. درحالیکه وقتی حرکات ناآشنا انجام می­دهیم این اطلاعات ضروری هستند؛ در این رابطه حس دوسا  نقش بسیار مهمی را ایفا می­کند.

منبع

نادری،سارا(1393)، اثربخشی روش دوسابرنظریه ذهن درکودکان مبتلا به اتیسم،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشکده روانشناسی وعلوم تربیتی علامه طباطبایی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

 

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0