تدارک بافتی که شما را در تغییر دادن خودتان یاری می دهد

 همانطور که شنا کردن در مسیر آب آسانتر از شنا کردن در خلاف جهت آب است، تغییر دادن خودپنداره نیز وقتی برای تلاشهایتان حامی داشته باشید آسانتر است. با انتخاب بافت ها و افرادی که شما را در شناخت و تحقق اهدافتان کمک می کند می توانید محیطی فراهم آورید که همسو با رشد و کمال شما باشد. یکی از شیوه های بررسی تأثیر نظر دیگران بر احساس ما راجع به خودمان این است که دیگران را به سه دسته ی مشوق، دایراد گیر و لاشخور  تقسیم کنیم:

مشوق ها، کسانی هستند که نظر و ارزیابی مثبتی در مورد ما دارند.آن ها بر روی نقط قوت و ضعف ما دست می گذارند و بدون تحقیر و سرزنش،نقاط ضعف و اشکالاتمان را می پذیرند. وقتی در حضور مشوق ها هستیم امیدوار می شویم و احساس مثبتی نسبت به خودمان پیدا می کنیم.مشوق ها بی هیچ قید و شروطی در ارتباطات خویش مثبت هستند.یک انسان مشوق به جای سرزنش و تحقیر،ما را باور دارد و به ما کمک می کند خودمان را باور کنیم و قبول کنیم یارای تغییر خودمان را داریم.

ایرادگیرها افرادی هستند که جنبه های منفی ما را می بینند، آن ها بر روی معایب ما دست می گذارند و بر اشکالات ما تاکید می ورزند، ضمن اینکه آمال و آرزوهای ما را تحقیر می کنند. وقتی در حضور ایرادگیرها هستیم از خودمان مأیوس می شویم. وقتی با این افراد هستیم بخاطر توجه به نقطه نظرهای آن ها بیشتر به نقطه ضعف های خویش می پردازیم و اعتماد به نفسمان را از دست می دهیم. اما لاشخورها، ایرادگیرهای افراطی هستند.آن ها فقط جنبه های منفی مارا می بینند و درست مثل لاشخورها که به طعمه ی خود هجوم می برند به خود پنداره ی ما حمله می کنند .

لاشخورها گاهی اوقات طرف مقابل را به باد انتقاد می گیرند.گاهی به تردیدهایی که در مورد خودمان داریم دامن می زنند و آن ها را بزرگ می کنند. نقاط ضعف ما را پیدا می کنند و از آن ها سوءاستفاده می کنند. دست روی نقاط حساس خود پنداره ی ما می گذارند.دیگران تنها کسانی نیستند که بر خود پنداره ی ما تأثیر می گذارند. ما با خودمان نیز ارتباط داریم و بر عزت نفس خویش تأثیر می گذاریم. یکی از مخرب ترین انواع گفتگوهای درونی ضایع کردن خود است.همچنین ممکن است قضاوت های دیگران درمورد خودمان را تکرار یا پیشگویی های کامبخش منفی مختلفی در مورد خودمان ابداع کنیم.در هر دو حالت،عمل خطرناکی است چون انگیزه ی تغییر و کمال را از انسان می گیرد. همچنین می توانیم مشوق خودمان باشیم .انسان ها می توانند نقاط قوت خویش را تأ یید و رشد و کمال را در خودشان تشویق کنند.در ضمن می توانند احساس ارزشمندی خود را تحکیم نمایند.گفتگوی درونی مثبت موجب افزایش انگیزش و ایمان انسان ها به خودشان می شود.همچنین به کمک این راهبرد می توانیم به جنگ پیام های منفی دریافت شده از خودمان یا دیگران برویم .

مفهوم خود در جریان ارتباط با دیگران ظهور می کند

 مفهوم خود در جریان ارتباطات پدید می آید و یک فرایند چند بعدی است. نوزادان در بدو تولد درک و برداشت روشنی درمورد خویش و ارزش خود ندارند. اما در جریان ارتباط با دیگران خودهایی برای آن ها شکل می گیرد که به آن ها می فهماند چه کسی هستند. درست همانطور که بعضی از کشورها از کشورهای دیگر کالا وارد می کنند، انسان ها نیز از دیگر انسان ها و فرهنگ اطرافشان افکار و عقایدی را در مورد خویش وارد می کنند. وقتی نقطه نظرهای دیگران را وارد کردند در تصورات آن ها در مورد دنیا و خودشان سهیم می شوند.انسان از زمان بدو ورود به دنیا با دیگران تعامل برقرار می کند و درحین تعاملاتش، با نظردیگران درباره ی خودش آشنا می شود و نقطه نظرهای آن ها را می پذیرد . پس از درونی کردن دیدگاه های برخی افراد خاص و به طور کلی دیگران، درگیر یک رشته گفتگوهای درونی می شود که او را به باد نقطه نظر های دیگران در مورد خودش می اندازد. با همین گفتگوهای درونی یا گفتگو با خودمان است که ارزش های اجتماعی آموخته شده خود و نقطه نظرهایی را که دیگران در مورد ما داشته اند تحکیم و تقویت می کنیم به این ترتیب برداشت ما در مورد خودمان بازتاب تصوری است که دیگران در مورد ما داشته اند .

مفهوم خود بر اثر تعامل عوامل زیر حاصل می شود

الف) ارتباط با اعضای خانواده : معمولا اعضای خانواده اولین و مهم ترین عواملی هستند که بر نظر ما راجع به خودمان تأثیر می گذارد. چون در سال های نخست عمرمان عمدتا با اعضای خانواده خویش تعامل داریم. به همین دلیل تعاملات ما با آنها، اساس و شالوده ی خود پنداره ی ما را می سازد. پدر و مادر ها و سایر اعضای خانواده با تعریف ها، نمایش نامه ها، و سبک دلبستگی خویش نظرشان را در مورد هویت و ارزش ما منتقل می کند. اعضای خانواده با اظهار نظرهای خویش نظرشان را به طور مستقیم در مورد ابعاد و جنبه های مختلف هویت ما بیان می کنند. این گونه برچسب های مثبت، عزت نفس کودکان را بالا می برند :تو خیلی باهوش هستی  .اما برچسب های منفی به عزت نفس کودکان لطمه می زنند:   تو همیشه دردسر سازی  این گونه پیام ها موجب تخریب احساس ارزشمندی کودکان می شود.

ب)ارتباط با همسالان: دومین شیوه ی تأثیرگذاری ارتباط با همسالان مقایسه ی اجتماعی است که عبارتست از مقایسه ی خودمان با دیگران برای شناخت استعداد ها و توانایی هایمان و مواردی از این قبیل . انسان ها به دوشکل خودشان را در روابط خویش با دیگران می سنجند . ابتدا اینکه ،گاهی خودشان را با دیگران مقایسه می کنند تا ببینند آیا شبیه آنها هستند یا با آنها فرق دارند . تحقیقات نشان می دهند انسان ها معمولا با کسانی که شبیه آنها هستند رابطه ی آرام تر و بهتری دارند و به این ترتیب جذب کسانی می شوند که تصور می کنند شبیه آنها هستند .اما همین جریان گاهی باعث می شود از مصاحبت و همنشینی با کسانی که تجارب و عقاید دیگری دارند محروم شوند. وقتی فقط با کسانی که شبیه ما هستند نشست و برخاست می کنیم ،دیدگاه های اجتماعی ما که شناخت ما را از دنیا می سازند تقلیل می یابد . همچنین از مقایسه ی اجتماعی برای سنجش خودمان نسبت به دیگران استفاده می کنیم .پس با مقایسه خودمان با دیگران دارای خودانگاره ای می شویم که اساس آن را ملاکهای مختلفی تشکیل می دهد که ما خودمان را بر آن اساس اندازه می گیریم .داشتن خود پنداره های واقع بینانه امری عادی و ضروری است اما نباید به معیارهای مقایسه ی نامناسب متوسل شویم .

ج)ارتباط با جامعه: سومین عامل مؤثر بر خود پنداره،تعامل با جامعه در معنای کلی آن است .ما بعنوان عضو یک اجتماع تحت تأثیر ارزش ها ،قضاوت ها و دیدگاه های اجتماع هستیم . دیدگاه های جامعه به دو شکل برای ما آشکار می شوند . نخست بدنبال تعامل با دیگران که ارزش های فرهنگی را درونی کرده اند و آن ها را به ما منتقل می کنند . در جریان گفتگو با این افراد می فهمیم جامعه چه نظری درباره ی جنس ،نژاد و طبقه اجتماعی ما دارد و به چه عناصری در هویت اشخاص ارزش می دهد . در جریان تعامل با دیگران نه تنها با نقطه نظرهای خود آنان روبه رو می شویم بلکه با نقطه نظرهای رایج در جامعه ما نیز آشنا می شویم .پس مفهوم خود در جریان ارتباط ظهور می کند . بدنبال تعامل با اعضای خانواده،گروه همسالان و جامعه با ارزش های فرهنگی و خصوصاً کسانی که در زندگی ما نقش مهمی دارند آشنا می شویم و این دیدگاه ها جزئی از هویت ما می شوند .مساله ی عزت نفس و خودپنداره و ابراز وجود از اساسی ترین عوامل در رشد مطلوب شخصیت کودکان و نوجوانان است .

برخورداری از اراده و اعتمادبه نفس قوی ،تصمیم گیری و ابتکار،خلاقیت و نو آوری ،سلامت فکر و بهداشت روانی، رابطه مستقیم با میزان و چگونگی عزت نفس و خودپنداری و ابراز وجود، وجود دارد. امروزه در اصلاح و درمان بسیاری از اختلالات شخصیتی و رفتار ی کودکان و نوجوانان نظیر کمرویی و گوشه گیری، لجبازی و پرخاشگری، تنبلی بعنوان اولین یا مهمترین گام به ارزشیابی و پرورش احساس عزت نفس و خود پنداره، تقویت اعتماد به نفس و مهارتهای ابراز وجود آنان می پردازند. برای اینکه کودکان و نوجوانان بتوانند ازحداکثر ظرفیت ذهنی و توانمندی های بالقوه ی خود بهره مند شوند بایست از نگرش و خودپنداره مثبت نسبت به خود و محیط اطراف و انگیزه غنی برای تلاش برخوردار شوند . انسان متعالی در تعامل با دیگران هیچ گاه نباید صورتی تحقیر شده ،ذلت بار به خود بگیرد. اعتماد به نفس یا به عبارتی: میزان ارزش و حرمتی که یک فرد برای خود قائل است ،ارتباط زیاد ی با ، خانواده،محیط و زمینه های اجتماعی و تحصیل او دارد. پس اگر دانش آموزان ما در محیطی رشد کنند که دائما توسط والدین،معلمان و اطرافیان مورد انتقاد شدید قرار گیرند،آزادی های اساسی آنها محدود شود، زمینه های اعتماد به نفس در آنها کاهش می یابد .

منبع

رحیم پور،فاطمه(1394)، رابطه حمایت اجتماعی ادراک شده و مهارت های اجتماعی با خودپنداره در دختران،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی، دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0