تاريخچه و تعاریف اضطراب

شكايات عهد باستان از همان بدو پيدايش نزد سوفسطائيان شئون نظري و وجودي را وحدت بخشيد كه در ارتباط با اضطراب مرگ مي باشد اين وضعيت تنها پس از آنكه نخست تحت تأثير يهودي و مسيحي قرار گرفت، تغيير يافت. اين تغيير ريشه اي بود كه در اواخر قرون وسطي اضطراب به گناه و محروميت مسئله اساسي گرديده بود كه آن دوران را دوران محروميت ناميدند كه در اينجا اين موضوع سخت گيري ديني قرون وسطي اين اضطراب گناه را بالا برد.علت ديگر اضطراب حكومت مطلقه حارس آن زمان بود زيرا در آن زمان تنازع ميان بروز تمايلات مستقل در همه طبقات جامعه از يك سو و ظهور يك قدرت استبدادي متمركز از سوي ديگر علت عمده سلطه، اضطراب و گناه بوده است.سومين دوره اضطراب حكومت مطلقه مربوط به ظهور تمدن غني همراه با پيروزي آن بر همه دسته ها و آغاز متزلزل شدن خود آن بود. اكنون هر سه دوره عمده اضطراب در پايان يك عصر تاريخي پديد آمده است و معني خاصي دارد .

تعاريف اضطراب

تعريف چاپلين ، اضطراب را اين چنين تعريف كرد: واكنش فرد در مقابل يك موقعيت ضربه آميز يعني موقعيتي كه زير تأثير بالا گرفتن تحريكاتي اعم از بروني يا دروني واقع شده و فرد در مهار آن ناتوان است :

  • پيدورمن در سال 1973 اضطراب را اين چنين تعريف كرد: اضطراب ناراحتي در عين حال رواني و بدني است كه بر اثر ترسي مبهم و احساس ناايمني و تيره ورزي قريب الوقوع در فرد آدمي بوجود مي آيد.
  • مجدداً چاپلين در سال 1975 اضطراب را اين چنين تعريف نمود: در چارچوب رفتار گرايي تجربي،اضطراب به منزله يك كشاننده ثانوي است كه پاسخي اجتنابي را در برمي گيرد.

مؤلفان نظريه اضطراب به دو دسته كلي تقسيم مي شوند:

  •  گروهي كه آن را به عنوان پاسخي مي دانند كه به استرس هاي بيروني مي دهيم يعني به رابطه فرد و بيرون مي نگرد.
  •  گروهي كه آن را مربوط به نهاد و سرشت آدمي مي دانند .

نظريات پيرامون اضطراب

 نظريه آنا فرويد پيرامون اضطراب

بين 1965 تا 1970 دختر فرويد در زمينه اضطراب نظرات خود را با يك سري ترتيب از انواع اضطراب ارائه نموده است بدين سان كه در مراحل رشد انسان در دوره كودكي اضطراب از اضطراب موضوعي به اضطراب عشق سپس به اضطراب اختگي و اضطراب منتهي مي شود.

 مفهوم اضطراب از ديدگاه فرويد

در مكتب فرويد اضطراب يك ترس دروني شده است. ترس از اينكه مبادا تجارب دردآور گذشته يادآوري شوند تجاربي كه با تنبيه و ممانعت از ارضاي كششهاي غريزي همراه بوده اند. كششهاي غريزي نامطلوب موجب اضطراب شده و به خود اعلام خطر مي كند اضطراب واكنش هاي ناآگاهانه اي در برابر ناملايمات سركوفته است و علامت اخطاري است به خود مبني بر اينكه كشش غريزي نامطلوب كه در گذشته موجب ناراحتي و درد شده است. اينك مجدداً در حال بروز است اضطراب با احساس ترس مترادف است با اين تفاوت كه ترس فشار خارجي دارد ولي اضطراب فشار دروني دارد.

فرويد، اضطراب را به سه دسته تقسيم مي كند:  اول، اضطراب ناشي از واقعيت دنياي خارج يا اضطراب عيني كه در آن منشأ خطر در دنياي خارج قرار دارد و ادراك اين خطر موجب حالت رنج آور عاطفي مي شود ترس از سگ و ديگر حيوانات، ترس از جنگ و ترس از ابتلا به بيماري اغلب ترس هاي واقعي و سازش با محيط هستند.

دوم، اضطراب روان نژندي است كه منشأ آن ادارك خطري است كه از غرايز ناشي مي شود اضطراب روان نژندي از تعارض و كشمكش ميان نهاد و خود سرچشمه مي گيرد كودك خيلي زود متوجه مي­شود كه برخي از خواسته هاي غريزي نهاد باعث مجازات او از طرف والدين يا اجتماع مي شود. تعارض بين كشمكش هاي غريزي و محدوديت هاي واقعيت دنياي خارج علامت خطري ايجاد مي كند كه همان تجربه اضطراب است. چنين اضطرابي در آغاز هوشيارانه است اما بزودي خود، كنترل كششهاي غريزي ناخواسته را عهده مي گيرد و بدين ترتيب آنها سركوب شده و فقط به صورت يك ترس ناآگاهانه باقي مي مانند. كششهاي نهاد كه ناخودآگاه هستند در ايجاد احساس خطر يا اضطراب روان نژندي پافشاري مي كنند اضطراب روان نژندي به سه حالت ظاهر مي شود: در حالت اول به صورت اضطراب مبهم است كه در موقعيت هاي كم و بيش مناسب به سهولت بروز مي كند. در حالت دوم به شكل ترس شديد و نامعقول است كه آن را ترس مرضي نيز مي نامند. در حالت سوم به صورت واكنش هاي وحشت زدگي است كه به صورت ناگهاني و بدون هيچگونه تحريك ظاهري پديدار مي شوند .

سوم اضطراب اخلاقي است كه در آن منشأ تهديد وجدان اخلاقي دستگاه فرا خود است اضطراب اخلاقي به صورت احساس گناه و شرمساري بروز مي كند و ناشي از ادراك خطر از ناحيه وجدان اخلاقي است اضطراب اخلاقي از كشمكش بين نهاد و فراخود پديد مي آيد موقعي كه كشمكشهاي غريزي ناخواسته نهاد درصدد ارضا برآمده و يا در افكار تجلي مي يابند فراخود احساس گناه يا شرمساري مي كند .

مفهوم اضطراب از ديدگاه هورناي

مفهوم بنيادي نظريه هورناي اضطراب اساسي است كه به صورت احساس جدايي و درماندگي كودك در دنيايي كه بالقوه خصومت گراست تعريف مي شود. اين تعريف مشخصه احساسات دوران كودكي خود اوست اين اضطراب اساسي مي تواند نتيجه اعمال گوناگون والدين نسبت به كودك باشد كه از آن جمله اند نگرش سلطه گرانه، فقدان حمايت، فقدان محبت و رفتار نامنظم و متغير. هر آن چه كه رابطه مطمئن بين كودك و والدين را مختل كند مي تواند اضطراب به وجود آورد. بنابراين اضطراب اساسي مادرزادي نيست بلكه از عوامل محيطي و علل اجتماعي ناشي مي شود. برخلاف فرويد كه غرايز زندگي و مرگ را نيروهاي برانگيزاننده اصلي مي دانست هورناي اعتقاد داشت كه كودك درمانده در دنياي تهديدكننده در جستجوي امنيت خاطر است او ادعا مي كرد كه تنها نيروي محرك رفتار انسان نياز به سلامت، امنيت و رهايي از ترس است.

هورناي در اين عقيده كه شخصيت در اوان كودكي رشد مي كند با فرويد موافق بود. اضطراب اساسي از رابطه والدين كودك ناشي مي شود. هنگامي كه اين اضطراب توليد شده توسط اجتماع يا محيط ظاهر مي گردد كودك تعدادي از راهبردهاي رفتاري را براي مقابله با احساس هاي ناامني و درماندگي ناشي از آن در پاسخ رفتارهاي والدين در خود پرورش مي دهد اگر هر يك از اين راهبردهاي رفتاري به صورت بخش تثبيت شده شخصيت درآيد به آن يك نياز روان رنجوري ؛ نوروتيك   گفته مي شود كه يك شيوه دفاع در برابر اضطراب است. هورناي  ده  نياز روان رنجوري را فهرست كرد از جمله نيازهاي مربوط به محبت و تأييد، پيشرفت شخصي و خودبسندگي.

مفهوم اضطراب از ديدگاه آدلر

آدلر؛  معتقد است كه منش فرد روان نژند و كسي كه از ديگران نفرت داشته و نسبت به تمام چيزها بدگمان است اغلب با اضطراب همراه است اضطراب يك خصوصيت فوق العاده گسترده و همه گير است و از همان روزهاي اوليه كودكي تا سن پيري با كودك همراه است. اضطراب زندگي فرد را تا حدي تلخ مي كند او را از تمام تماس هاي انساني باز مي دارد و اميد او را به ايجاد يك زندگي آرام نابود مي كند در ميان افراد مضطرب هميشه فرد شناخته شده اي را مي يابيم كه بيشتر به خود فكر مي كند تا ديگران. او هميشه از تغيير موقعيت و شروع هر كاري احساس اضطراب و هراس مي كند علائم مرضي خود روان نژند اين بيان است كه چون من مريضم از من ساخته نيست حركت شخص مضطرب مؤيد اين بيان است كه من نخواهم توانست زيرا ممكن است عزت نفسم آسيب ببيند او مي داند كه چه چيز را بايد انجام دهد يا احساس كند ولي نمي تواند آدلر بر اين شخص نام شخصيت   بلي، اما ….    گذاشته است .

مفهوم اضطراب از ديدگاه اليس

اليس ترس و اضطراب را به شيوه ي خود توجيه مي كند در نظر او ترس عبارت از دنبال كردن عقيده يا نگرش و يا حملات به درون افكنده شده است و حالتي پيشگيرانه دارد. اليس اضطراب و اختلالات عاطفي را نتيجه طرز فكر غير منطقي و غيرعقلاني مي داند بنظر او افكار و عواطف، كنشهاي متفاوت و جداگانه اي نيستند از اين رو تا زماني كه تفكر غيرعقلاني ادامه دارد اختلالات عاطفي نيز به قوت خود باقي خواهند ماند انسان اختلالات و رفتارهاي غيرمنطقي­اش را از طريق بازگو كردن آنها براي خود تداوم مي بخشد. به نظر اليس افرادي كه خود را اسير و گرفتار افكار غيرعقلاني خويش مي كند احتمالاً خود را در حالت احساس خشم، مقاومت، خصومت، دفاع، گناه، اضطراب، بي ثمري ، سستي و رخوت مفرط، عدم كنترل و ناشادي قرار مي دهند. انسان بوسيله اشياي خارجي مضطرب و برآشفته نمي شود بلكه ديدگاه و تصويري كه او از اشياء دارد موجب نگراني و اضطرابش مي شوند تمام مشكلات عاطفي افراد از تفكرات جادويي و موهومي آنها سرچشمه مي گيرد كه از نظر تجربي معتبر هستند.

مفهوم اضطراب از ديدگاه راجرز

به اعتقاد راجرز خويشتن پندارش فرد مضطرب يا روان نژند با تجربه ارگانيزمي او ناهماهنگ و در تضاد است. هر موقع كه ادراك يك فرد از تجربه خودش تحريف يا انكار شود تا حدودي حالت ناهماهنگي ميان خود و تجربيات فرد يا حالت ناسازگاري رواني و آسيب پذيري بوجود مي آيد و موجب پيدايش مكانيسم هاي دفاعي مي شود در حقيقت فرد در مقابل تهديدهاي حاصل از ناهماهنگي ميان تجربه خويشتن پنداري احساس اضطراب مي كند و سپس با استفاده از يكي از مكانيسم هاي دفاعي در مقابل تهديد و اضطراب حادث به دفاع از خود مي پردازد .در حالت اضطراب مفهومي كه فرد از خويش دارد با تجربيات او مغاير است انسان روان نژند و ناسازگار با مشكل مواجه است زيرا ارتباطش را با خود و ديگران از دست داده و روابطش در حد نامطلوبي است فرد روان نژند قبل از بررسي داده ها به عمل و اقدام مي پردازد. برعكس وقتي كه مفهوم شخص او از خود با تجربيات ادراك شده او هماهنگي نسبي داشته باشد فرد احساس مي كند كه طبق ارزش ها، ايده آل ها و تجارب گذشته اش عمل مي كند و مي توانيم بگوييم كه چنين فردي از سازگاري كافي برخوردار است. اضطراب زماني كه نگراني هاي فرد شدت يابد فرد دچار اضطراب مي گردد. اضطراب عبارت از يك ناراحتي دردناك ذهني در باره پيش بيني يك تهديد و يا ناخوشي در آينده است از جمله ويژگي هاي اضطراب ترس، ناراحتي و پيش بيني مهلكه اي است كه راه فرار ندارد و معمولاً با احساس درماندگي دريافتن چاره و راه همراه است.

 نظريه بالبي

در سال 1960 و 1973 بالبي نظراتي پيرامون اضطراب جدايي كودك از مادر مطرح كرد به نظر وي جدايي كودك از مادر و كاستي هاي مراقبت والدين از كودك مرزهاي بهينه را بر هم زده است .

نظريه رفتاري

نظرات رفتاري با يادگيري اضطراب از مؤثرترين درمان هاي اضطرابي است در نظريه رفتاري اضطراب واكنش شرطي در مقابل محيط خاص است. در شرطي سازي كلاسيك كسي كه حساسيتي به موضوع خاصي ندارد پس از آنكه ارتباط با آن موضوع به صورت ناراحتي در خود احساس مي كند كه ديدن همان موضوع ناراحتي را مجدد ايجاد مي كند يعني تعميم موجب حساسيت و سوءظن مي شود همچنين شخص مقلد واكنش هاي ا ضطرابي والدين را ممكن است با واكنش هاي دروني اضطراب ياد بگيرد كه اين نظريه همان نظريه يادگيري اجتماعي است هرگاه در هر صورت درمان به صورت حساسيت زدايي از طريق رويارويي مكرر با محرك اضطرابي انگيزه همراه با روش هاي روان درماني شناختي مي باشد نظريه هاي شناختي اكنون در حال آن هستند كه جاي نظريات سنتي يادگيري را بگيرند اين مفاهيم شناختي در اين حالت اضطراب غيرفوبيك را نشان مي دهند كه الگوي تفكر اشتباهي مسخ شده ويرانگر با رفتارهاي غيرانطباقي و اختلالات هيجاني همراه است يعني فرد مضطرب ميزان خطر به آسيب رسيدن را بيشتر تخمين زده و توانايي خود را در كنارآمدن با تهديدها بيش از حد ارزيابي مي كند افكار ناتوان كننده كه آنها را براي رفاه جسمي و رواني خود تهديدآميز مي داند دارد روش هاي درماني كه براي تبديل الگوهاي تفكر غيرانطباقي طرح شده جانشين درمان هاي سنتي متكي به رويارويي هستند.

نظريه زيست شناختي

اضطراب طبيعي و بيمارگونه در نظريه های زيست شناختی در مغز هويدا مي باشد تركيب نور و شيميايي و نور و هورموني كه احساس فرد مضطرب را تشكيل مي دهند در نواحي مغز اثر مي گذارند. عمل مغز در اين نظريه در افراد بهنجار و نابهنجار مقايسه مي شود در ضمن اينكه معيارهاي بيولوژيك اوليه بوده يا ثانوي بر اضطراب است هنوز نتيجه واحدي حاصل نشده است همچنين اينكه تغييرات بيولوژيك در بيماران مبتلا به اختلال اضطراب نشان مي دهد كه تحريك مفرط يك سيستم نرمال از ساير لحاظ مطرح است يا اين يافته ها بازتاب عملي و بيمارگونه و به خصوص است احتمالاً بعضي از مردم از نظر بيولوژيكي استعداد بيشتري براي ابتلابه اختلال اضطرابي دارند.

منبع

محمد زاده،زینب،(1393)، رابطه شیوه های فرزندپروری با پرخاشگری و اضطراب کودکان پيش دبستاني،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0