برخی ازمدل های اندازگیری اقلام تعهدی اختیاری جهت بررسی مدیریت سود

اولین تلاش ها در زمینه بررسی مدیریت سود از طریق اقلام تعهدي، با استفاده از انحراف سطح طبیعی اقلام تعهدي، توسط هیلی در سال 1985، صورت پذیرفته است. او با تجزیه سود حسابداري به اجزاء جریان نقدي عملیاتی، اقلام تعهدي غیر اختیاري واختیاري، از اقلام تعهدي غیر اختیاري بعنوان تعدیلات تجویز شده نهادهاي تدوین کننده استانداردهاي حسابداري براي جریان هاي نقدي یاد نموده و اقلام تعهدي اختیاري را تعدیلات مدیریت براي انتخاب جریان هاي نقدي برشمرده است. یافته هاي او نشان داده است که در گزارشگري سود، خطی مشی تعهدي با قراردادهاي پاداش در ارتباط است و رویه هاي حسابداري با تعدیل طرح پاداش همبستگی دارد. در همین راستا، دي آنجلو  نیز خلال سال هاي 1986 و 1988 جمع اقلام تعهدي را همانند هیلی تعریف نموده است.

نقطه تمایز تعریف او در آن است که او جمع اقلام تعهدي سال قبل را عامل اقلام تعهدي غیر اختیاري تلقی نمود. نتایج موفقیت آمیز پژوهش هاي او در سال 1988 نشان داده است که اقلام تعهدي اختیاري نسبت به کل اقلام تعهدي از افزایش معنی داري برخوردارند. این جریان جونز را در سال 1991 بر آن داشت تا اعمال مدیریت سود را در زمان نظارت هاي دولت بر معافیت‎هاي مالیاتی براي واردات، بررسی نماید. اشاره صریح مقررات معافیت هاي وارداتی به ارقام حسابداري گزارش شده، طرف هاي قرارداد را از انگیزه لازم براي مدیریت سود برخوردار می نمود.

جونز معتقد بود که مدیریت سود، از طریق استفاده از اقلام تعهدي، تغییر دررویه هاي حسابداري و تغییر در ساختار سرمایه امکان پذیر است. نتایج یافته هاي او نشان داد که درزمان حمایت هاي وارداتی دولت، مدیران شرکت ها اقلام تعهدي سود را کاهش می دهند و بدین صورت سود را مدیریت می نمایند. دیچاو و همکارن  ،با بررسی مدل جونز اعلام نمودند که در مدل جونز، بطور ضمنی فرض بر آنست که اقلام درآمد، نه درزمان برآورد پارامترهاي مدل،دوره رویداد ،و نه در زمان تخمین مدیریت سود  ،دوره برآورد ، دستکاري نمی شوند.

آنان بر این باورندکه در صورتی که شرکت ها مترصد اعمال مدیریت سود در دوره برآورد نباشند و حساب هاي دریافتنی را در دوره رویداد مدیریت نمایند، اقلام تعهدي مربوط به فروش‎هاي اعتباري در دوره رویداد غیر عادي محسوب خواهند شد. بنابر این با نقض فرض جونز ،می توان گفت تغییرات درآمد فروش در دوره برآورد تحت تأثیر مدیریت سود قرار می گیرد و باید تغییرات حساب هاي دریافتنی را بمنظور تعدیل مدل، از تغییرات درآمد فروش سالیانه کسر نمود و مدل جونز را با توجه به موارد یاد شده تعدیل نمود. نتایج یافته هاي آنان نشان داد در زمانی که تمرکز بر عملکرد مالی شرکت ها است، مدیریت سود از جانب مدیران شرکت ها اعمال می شود.

محققان بر این باورند که بررسی مدل هاي اقلام تعهدي جونز  و مدل دیچاو و همکاران ، تحقیقات آتی را بر آن داشته تا براي تجزیه و تحلیل مدیریت سود، از الگوهاي تعهدي و جریان هاي نقدي استفاده شود در این راستا سایرین نیز بر این اعتقادند که جریان هاي نقدي نماینده بهتري براي کنترل و نظارت برعملکردمالی محسوب می شوند. محققان در بررسی و سنجش کیفیت اقلام تعهدي و سود گزارش شده شرکت ها از روش اندازه گیري جدیدي استفاده نموده‎اند در نظر آنان اقلام تعهدي، ضرورتا تعدیلات موقتی هستند که جریان هاي نقدي را در میان دوره‎هاي زمانی مختلف جابجا می نمایند.

آنان مدل خود را برپایه اقلام تعهدي سرمایه در گردش قرار دادند و اعلام نمودند که جریان هاي نقدي عموما در جریان یک سال مالی تحقق می یابند و به لحاظ نظري و تجربی بیشتر قابل ردیابی هستند. نتیجه مقایسه مدل ابداعی دیچاو و دیچیو  و مدل جونز ، اندیشمندان را به سوي ابداع مدل ترکیبی ترغیب نموده است. نتایج آزمون مدل ترکیبی که از اقلام تعهدي و جریان هاي نقدي استفاده نموده، نشان داده است که بکارگیري جریان هاي نقدي در مدل جونز در کنترل عملکرد مالی شرکت ها و تبیین رفتارهاي مدیریت از توانمندي بهتري برخوردار است.

منبع

احمدزاده ،معصومه(1393)، ارتباط بین بدهی های کوتاه مدت ومدیریت سودمبتنی براقلام تعهدی درشرکتها،پایان نامه کارشناسی ارشد، مدیریت بازرگانی ،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0