امنیت عمومي چیست؟

تعريف امنيت: امنيت واژه عربي از ريشه «امن» است و تعاريف گوناگوني كه تقريبا معاني يكساني را مي رساند از آن به دست آمده است.  در فرهنگ فارسي عميد، امنيت به: « در امان بودن ايمني، بي ترسي، آرامش و آلودگي» معنا شده است . در دانشنامه سيلسي امنيت در لغت، فراغت از هر گونه تهديد يا حمله يا آمادگي براي رويارويي با هر تهديد و حمله آمده است. همچنين به صورت نسبتا جامع در فرهنگ علوم سياسي، امنيت چنين تعريف شده است.

  1. تضمين ايمني، قراردادهاي تنظيمي سياسي براي كاهش احتمال بروز جنگ، برقراري مذاكره به جاي محاربه و قصد حفاظت از صلح به عنوان شرط طبيعي بين دولت ها
  2. مصوئيت از تصرف اجباري و دور ماندن از خاطرات و تعديات به حقوق و آزادي هاي مشروع . در فرهنگ انگليس آكفورد، امنيت به معناي: «در حفظ بودن، فراغت از خطر يا اضطراب و تشويق» آمده است. در فرهنگ معين، امنيت به «ايمن شدن، در امان بودن و بي بيمي» معنا شده است. در لغت نامه دهخدا به «امنيت» به معناي بي خوفي و امن بودن، بي بيمي، ايمني، ايمن شدن و در امان بودن آمده است.

امنيت يعني رهايي نسبي از جنگ لاروني مارتين (Lurene Mavtin) در خصوص تعريف امنيت مي گويدكه: “امنيت عبارت از تضمين رفاه آتي مي باشد” اين تعريف گر چه بر مبناي نگرشي وسيعتري از امنيت صورت گرفته اما اينكه امنيت بخودي خود بتواند، باعث تضمين رفاه گردد جاي سوال است اما در اين امر شكي وجود ندارد كه امنيت از لازمه هاي رفاه مي باشد جان ئي ،‌مورز (Johne.Morrz) مي گويد كه امنيت عبارت از رهايي نسبي از تهديدات زيان بخش مي باشد.”دومينيك داويد” مي گويد امنيت عبارت از”ايجاد فضايي كه در آن فرد يا جمعي خودشان را در وضعيت آشيب پذير احساس نمي كنند و تهديد متوجه آنها نيست و فقط ابزار رفع تهديد در اختيار آنها قرار مي گيرد. چنين فضاي امني را مي توان به كمك سياست هاي رفاعي و دفاع نظامي ايجاد و يا تقويت كرد. داريوش آشوري تعريفي كه از امنيت ارائه كرده به قرار ذيل مي باشد:امنيت در لغت عبارت از حالت فراغت از هر گونه تهديد يا حمله و يا آمادگي براي رويايي با هرتهديد و حمله مي باشد كه در اصطلاح سياسي و حقوقي به صورت “امنيت فردي”، “امنيت اجتماعي”، “امنيت ملي”و “امنيت بين المللي” به كار برده مي شود.

  • امنيت فردي: حالتي است كه در آن فرد فارغ از ترس آسيب رسيدن به جان يا مال يا آبروي خود يا از دست دادن آنها زندگي كند.
  • امنيت اجتماعي: نيز حالت فراغت همگاني از تهديد است كه كردار غير قانوني دولت يا دستگاهي يا خاك به سر برد.
  • امنيت بين المللي: نيز حالتي است كه كه در آن قدرتها در حالت تعادل و بدون دست بازي به قلمرو يكديگر به سر برند و وضع موجود در خطر نيفتد بنابر این مفهوم امنیت در دو جهت اصلی باید تغییر یابد:

اول:از تاکید انحصاری بر امنیت داخلی به تاکید بیشتر به امنیت مردم,دوم:از امنیت نظامی به امنیت در توسعه انسانی از این رو باید به اجزای امنیت و بخشهای اصلی آن پرداخت تا فهم تحول مفهوم یاد شده,روشن تر نمایان گردد.

  • اجزاء امنیت

1-رهایی از ترس 2-رهایی از نیاز,دو جزء مهم امنیت محسوب می شوند. در سال 1945 میلادی سازمان ملل گزارش محرمانه ای در اختیار دولتها قرار دارد که نتایج کنفرانس (اجتماع) سانفرانسیسکو بودو توسط سازمان ملل برگزار شد. گزارش مذکور بطور خاص بر این نکته تاکید کرده بود که:در جنگ برای صلح باید در دو جبهه پیش رود. اول جبهه ی امنیت که پیروزی در آن متضمن رهایی از ترس است.دوم جبهه ی اقتصاد و جامعه که معنا آن رهایی از نیاز است.فقط برای پیروزی در ین دو جبهه ,دوام صلح  را در دنیا بیمه میکند…هیچ یک از شروط نوشته شده از منشور,شورای امنیت را قادر به ساختن دنیایی ایمن از جنگ نمی سازد مگر اینکه مردان و زنان در خانه و محل کار خود امنیت داشته باشند.تهدید های جدید و گسترده ای امنیت انسانی را به خطر می اندازد که از این رو ضمانت اجرا و واکنش های مناسب و راهکارهای شایسته و در خوری را می طلبد.

  • بخشهای امنیت

امنیت بر حسب تنوع و تعداد خطرها و تهدیدها,بخشهای گوناگونی دارد که اهم آنها :امنیت اقتصادی,امنیت قضایی,امنیت غذایی,امنیت بهداشتی,امنیت در محیط زیست,امنیت فردی,امنیت اجتماعی,امنیت ارتباطات و امنیتسیاست می باشد.امنیت فردی برای مردم از اهمیت بیشتری برخوردار می باشد. زیرا با تهدید هایی رو برو است که حیات فردی را به خطر می اندازد مانند:تهدید از جانب افراد و باندها(گروهها), جنایت(تهدید های خیابانی), تهدید مستقیم علیه کودکان.

مفهوم امنیت و تحول آن

امنیت به مفهوم سنتی آن عبارت است از امنیت نظامی و توسل به قوای قهریه برای حصول به آرامش و فرار از خطرهای مختلف این مفهوم همیشه در نظر سیاست مداران بوده است نخستین نظریه پردازان صلح و امنیت به ترتیب «هابز» , «ه ک»و«منتسکیو» هستند که در قرن شانزدهم و هفدهم میلادی مفاهیم مذکور  را به دنبال فریضه ی دولت ملی و اصل قرار داد اجتماعی مطرح کرده اند.«هابز» معتقد است:«صلح و امنیت برای رهایی مردم از ترس دایمی از مرگ،ابتلائات فیزیکی و جسمی است…..».«جان لاک» درباره صلح و امنیت نقطه مقابل نظر «هابز» را مطرح میکند و مینویسد:«مقصود از صلح و امنیت تنها آن نیست که زنده باشیم بلکه منظور واجد بودن رفاه و آسایش و ایجاد تسهیلات مشخص می باشد که حق طبیعی ما است و وظیفه ی موسسات دولتی است که آنها را تحصیل و نگهداری کنند». منتسکیو درباره ی صلح و امنیت عقیده دارد:«چون امنیت نتیجه صلح و اولین قانون طبیعت است لذا بزرگترین اصول در حکومت ,ایجاد امنیت است و مقصود از امنیت تنها حفظ حیات نیست بلکه تامین آزادی است».

آنچه مهم است اینکه مفهوم امنیت به تدریج و با توسعه جامعه بشری تحول یافته است؛به گونه ای که امنیت دیگر معادل تهدید های مرزی وصرفا فردی و جسمی محسوب نمی شود بلکه ابعاد تازه ای را نیز شامل می گردد.امنیت به مفهوم امروزی را می توان در توسعه سراغ گرفت ونه در اسلحه؛چرا که وسعت بیشتری یافته است و در نهایت ضمانت اجراهای خاص خود را طلب می کند که اسلحه و قوای قهریه از آن جمله می باشد و نه تمام آنها دل نگرانیهای مردم مرتبط با زندگی روزمره آنها و در برابر خطرهایی می باشد که پیش از این بدین گونه معنی نداشته است بنابر این تعریف مندرج  در فرهنگ های لغات و تعاریف ارایه شده توسط صاحب نظران درباره مفهوم امنیت بر روی”احساس آزادی از ترس” و”احساس ایمنی” که ناظر بر امنیت مادری و روانی است تاکید دارند و یا به عبارت دیگر امنیت یک پدیده دو وجهی می باشد که از یک سو به معنی ایمنی در مقابل حمله ی استواری و نفوذ ناپذیری ,قابلیت اعتماد و اطمینان از عدم شکست و یا تسلیم و از روی دیگربه معنای عدم اضطراب از تشویش و خطر اشاره دارد.

ابعاد امنیت

امنیت دارای دو بعدی داخلی و خارجی است که با یکدیگر مرتبط هستند .در بعد داخلی تهدیدهای آشکار و پنهان در درون مرزها نا امنی بوجود می آورد از قبیل تهدیدات سیاسی(شورش ,جدایی طلبی,انقلاب)بحران اقتصادی,نظامی(جنگ داخلی و…)وآشوب های اجتماعی که هر کدام مردم را تحت فشار قرار میدهند. در بعد خارجی نیز امنیت می تواند از ناحیه مسائل سیاسی ,نظامی و اقتصادی(تحریم هایاقتصادی,تفرقه ها)تهدید شود.

ویژگیهای امنیت

1-نسبی بودن امنیت: در جهان امروز دستیابی به امنیت مطلق نا ممکن است زیرا قدرت که مبنای تحصیل امنیت محسوب می شود,متغییر متفاوت ونسبی است و به تبع آن امنیت حاصل برای دولت ها نیز نسبی می باشد. بنابر این با تغییر  میزان قدرت و وجود تهدیدات بالقوه و بالفعل حتی قوی ترین دولت ها نیز امنیت مطلق ندارند به طور خلاصه امنیت مطلق دست یافتنی نیست و هیچ نوع نظم اجتماعی نمی تواند همه ی بی ثباتیها,خطرها,ویرانی ها و مرگ را از بین ببرد.

2- ذهنی بودن امنیت : اصولا احساس امنیت یا عدم امنیت یک برداشت یا امر ذهنی است که ریشه در اعتقادات و باورهای مذهبی ,اخلاقی,فرهنگی مردم و رهبران یک کشور دارد.

3-تجزیه ناپذیر بودن امنیت: بدین معنی که امنیت در مقابله کردن با حاکمیت و استقلال یک کشور رابطه ای مستقیم دارد.یعنی اگر در شهر یا استانی از یک کشور جنگ داخلی یا ناامنی پدید آید.نمی توان ادعا کرد چون در دیگر شهر ها امنیت به هم نخورده است امنیت ملی کامل است.

تحول امنیت

به طور کلی واژه امنیت عمدتا به نوعی احساس روانی اطلاق میگردد که در آن به خاطر مبرا بودن از ترس وضعیت آرامش و اطمینان خاطر حاصل میگردد.پدیده هایی که ممکن است باعث ترس شده و آرامش و اطمینان خاطر افراد را مختل سازند.بسیار متعدد و درعین حال پیچیده اند. با گذشت زمان و ایجاد تغییراتی در توقعات ونیازهای انسانها,متغییر های جدیدی برای تعریف امنیت وارد عرصه می شوند.برای مثال امروزه پدیده هایی چون تخریب محیط زیست از مهمترین  عوامل بر هم زننده امنیت بشر  تلقی می شود در حالی که تا صد سال پیش چنین چیزی اصلا   متصور  نبود باری بو زان از محققان برجسته مطالعات امنیتی,امنیت اجتماعات بشری را که غالبا در شکل امنیت بین المللی تعریف میگردد,به پنج مقوله تقسیم نموده است:نظامی,سیاسی,اقتصادی,اجتماعی و زیست محیطی این پنج بخش جدا از یکدیگر عمل نمیکنند بلکه هر یک از آنها دارای کانون مهمی در دوران مسئله امنیت و روشی برای تنظیم اولویتها بوده و از طریق ارتباطات قوی همگی به همدیگر متصل هستند به طور خلاصه تغییرات که در مفهوم امنیت از نگاه تاریخی رونماگردیده به قرار ذیل می باشند:

1-قبل از 1945:در این دوران امنیت جنبه نظامی دارد و توصیه سیاستمداران و نظامیان در آن دوره این است که دولت ها با داشتن توان نظامی برتر ,امنیت بیشتری به دست آورند.یعنی آمادگی نظامی هدف ایده آل امنیت به حساب می آمده است.

2-از 1945 تا1990:مفهوم امنیت گسترده تر شد و دیگر محدود به مسائل نظامی نماند.قدرت از شکل نظامی آن به اشکال اقتصادی,اجتماعی و فرهنگی نیز تعمیم یافت.

3-از1990به بعد: در این دوران جهان به مشابه یک دهکده است و مفهوم امنیت در دوره نخست به بعد نظامی –سرزمینی یک جاذبه دارد و نه مانند دوره دوم ابعاد مختلف نظامی ,اقتصادی سیاسی و اجتماعی یک جاذبه,بلکه به دلیل یک دست شدن جامعه ی جهانی همه مسائل به یکدیگر مرتبط و نزدیک می شود که یکی از این مسائا امنیت است.به عبارت دیگر در چنین جهانی امنیت یک کشود مساوری با امنیت همراست وبر عکس… یعنی مفهوم امنیت یک مفهوم متقابل مساوی و یکسان برای همه دولت هاست.

تبارشناسی مفهوم امنیت

مقوله ای به نام “امنیت”,قدمتی به وسعت تاریخ بشری دارد.در تاریخ ما ,جامعه ای را سراغ نداریم که دیر زمانی فارغ از دغدغه ها و معضلات امنیتی,روزگار را سپری کرده باشد.اریک کاوش تبارشناسانه,مفهوم امنیت را می توان دارای قدمتی طولانی تر از مفهوم “اجتماع” و “جامعه” دریافت. آدمی آن زمان نیز که هنوز هیبت و هویتی نیافته بود به امنیت ,به چشم آشنایی همیشه همراه  می نگریست. لکن نخستین مباحث فلسفی و سیاسی در این عرصه را شاید بتوان در گفتمان های فلاسفه ای همچون:«افلاطون» و «ارسطو»یافت.اندیشمندان فوق بر ایجاد و حفظ امنیت به مشابه یکی از اهداف و وظایف حکومت اصرار می ورزیدند.«ارسطو» به صورت تقریبی و «افلاطون» با تاکید«عدالت» را به عنوان بنیادی ترین وسیله و ابزار حکومتی جهت نیل   به امنیت معرفی کرده اند.چند قرن بعد نظریه پردازان عصر روشنگری ,از جمله:«هابز»,«لاک»,«رسو»و نتسکیو,در گفتمانهای فلسفی و سیاسی خود به مفهوم امنیت منزلتی رفیع تر ارزانی داشتند. «هابز»شرایط «پیش جامعه ای »را ترسیم میکند که در آن هیچ گونه قواعد اقتدار آمیز قانونی و اخلاقی و معینی وجود ندارد.«هابز»این حالت را« شرایط طبیعی» می نامد. در چنین وضعیتی جستجوی امنیت مشغله ذهنی مسلط آدمیان گردیده  و آنان برای رهایی یافتن از ترس دائمی از مرگ و بدن های فیزیکی و جسمی در مسیر نیل بدان (صلح و امنیت)گام مینهند. به نظر «هابز»,مردم به ایجاد و تاسیس حکومت از آن دو علاقه مند شدند که آنها را در مقابل تجاوز خارجیان و صدمه یکی بر دیگری مصون و محفوظ می نماید.لذا «شرایط اجتماعی »از منطر وی به شرایطی اطلاق میگردد که مردمان طی قراردادی قدرت را به حاکمیت و حکومت وا گذاشته تا زمینه زیست رضایت آمیز آنان را فراهم آورد.«جان لاک» از رویکردی فراگیرتر ,معتقد است که :« مقصود از صلح و امنیت تنها آن نیست که زنده بمانیم- بلکه منظور دستیابی به رفاه ,آسایش و ایجاد تسهیلات مشخص است که حق طبیعی ماست.» به اعتقاد«روسو»انسانها همواره در پی کسب منافع شخص ,آشکارو آنی خود در مقابل(دراز مدت) هستند.وی در اینجا به نقش مرکزی و تعیین کننده «اعتماد»در روابط ملل و این مشکل که چگونه می توان آن را در شرایط آنارشی وهرج ومرج به دست آورد اشاره می کند.

نیروی انتظامی وامنیت

در نظام جمهوری اسلامی ایران،براساس ماده 3قانون نیروی انتظامی ،هدف ازتشکیل این نیرو،استقرار نظم وامنیت وتامین آسایش عمومی وفردی ونگهبانی وپاسداری ازدستاوردهای انقلاب اسلامی،درچارچوب این قانون ،درقلمرو کشورایران،است.درماده 4همین قانون ،26وظیفه برای نیروی انتظامی برشمرده شده که می توان ،ابعاد این وظایف راباتوجه به شمای زیر ،مورد توجه قرار می دهد.

وظایف پلیس
وظایف پشتیبانیوظایف اصلی
1-وظایف نیروی انسانی1-وظایف ا نتظامی
2-وظایف لجستیکی2-وظایف امنیتی
3-وظایف تحقیقاتی3-وظایف ضابطی
4-وظایف خدماتی
4-وظایف اخلاقی وارزشی5-وظایف نظامی
6-وظایف اجتماعی

دراین خصوص توجه به سه اصل،ضروری است:

  1. دررسیدن به اهداف خود،باجامعه همکاری وازنیروی مردمی استفاده نماید.
  2. پلیس درراستای اهداف خویش،نباید فقط به مقابله با وقوع جرم اکتفا کند،بلکه باید در زمینه پیشگیری،فعال تر عمل کند.
  3. حضورفعال پلیس ،بایددرجامعه کاملا مشهود وملموس باشد ودرمواقع حضور،باید قوی وفعال وآگاهانه عمل کند.

اما،حصول به چنین هدفی مستلزم این پیش شرط اساسی است که حساسیت واهمیت سازمان هاونهادهای مسئول،درجهت ایفای نقش کلیدی خود درجامعه که بی شک درتولیدامنیت نقش دارد،نبایدنادیده گرفته شودودرواقع ،پلیس باید بداند ،بدون مشارکت مردم واقدامات پلیس نیز به تنهایی ،نمی تواندضامن استقرار نظم وامنیت درجامعه باشد.دراین زمینه ،اصول زیر می باید توسط پلیس مورد توجه قرار گیرد:

  • تلاش برای اعتمادسازی وجلب مشارکت مردمی؛
  • افزایش آگاهی واطلاع رسانی دقیق مردم؛
  • حفظ حقوق مردم از طریق اعتماد متقابل؛
  • حفظ ویا ارتقاء ظرفیت های سازمانی متناسب بانیازهای جامعه؛
  • افزایش فغالیت های خدماتی،باهدف کاهش فعالیت های انتظامی؛
  • سپردن برخی مسئولیت هابه مردم ویا گروه های مردمی.

اگر مردم امید واثربخشی داشته باشند،مشارکت بیشتر می شود.اگر مردم احساس کنند که تماس آن ها باپلیس واطلاع رسانی درباره همه ابعاد انتظامی،تاثیر گذار است،این کار را انجام می دهند.

منبع

خرمي، علي اكبر(1393)، تاثیر سرمایه اجتماعی برارتقاءامنیت عمومی،پايان نامه دوره 20 دافوس، فرماندهی وستاد، دانشگاه علوم انتظامي

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0