بازی اجتماعی و روانی و زبان و برنامهریزی شخصی
قدرت مکالمه به عنوان یک ابزار برنامهریزی شخصی بشری و فرضیه بنیادی تئوری ویگوتسکی است. زبان به عنوان رابطه میان محیط اجتماعی و فرهنگی خارجی و دنیای روانشناختی داخلی در نظر گرفته میشود. از دیدگاه ویگوتسکی، عمومیسازی زبان و کاربرد آن برای ساخت تفکر و رفتار راهنما نشاندهندهی نتایج بسیار آشکاری در توسعه شناخت است. تحقیقات در بازی- اجتماعی در ابتدا به بررسی بزرگسالان و سپس به بررسی خردسالان میپردازد به طور مثال، در طول 3 سال با خردسالان با اظهار ارتباط مثبت با اندازهی دایره لغات در سن 5 سالگی برخورد میشود. علاوه بر این، قصهپردازی واقعی در کودکان پیشدبستانی که به طور خاص از این تظاهر لذت میبرند، بسیار توسعهیافته و شناختی نسبت به همسن و سالانی است که اشکال دیگر بازی را ترجیح میدهند.
ویگوتسکی ، محدودۀ شخصی کودکان، و گفتار را به عنوان معنای اولیه برای انتقال قوانین رفتاری از دیگران به شخص و ابزارهای بنیادی برای هدایت و راهنمایی فرد در نظر میگیرد. بر اساس این تئوری، برنامهریزی شخصی زمانی که کودکان، تلاشها و خواستارها و توضیحات و روشهای بزرگسالان را با گفتار شخصی ادغام میکنند آغاز میشود. در تبدیل این گفتار برای آنها، کودکان از زبان برای کنترل چنین رفتارهای پیچیده استفاده میکنند. بطور اتفاقی، گفتار خصوصی به عنوان افکار واقعی درونی مشاهده میشود. در خط پیش بینی ویگوتسکی، تحقیقات نشان دهندهی فراخوانی مداوم کودک در گفتار شخصی برای تنظیم فعالیتهای آنها است. بطور مثال، این درگیریها با دشواری هر عملکرد افزایش مییابد و پیشنهاد میشود که کودکان از آنها برای ارتقاء موارد استفاده شود.
علاوه بر این، کودکانی که، علائم مرتبط بیشتری را در حال کار با مسائل حذف میکنند به رفتارهای شبیهسازی کمتری پایبند بوده و در عملکردها فعالیت دارند. گفتار شخصی در اوایل دوران کودکی، بین 3 تا 6 سال به اوج میرسد اگرچه، کودکان به استفادهی آن در تنظیم افکار و عملکردها در موقعیتهای تقابلی از طریق مدارس ابتدایی ادامه میدهند. علاوه بر این، فعالیتهای پیشدبستانی تاثیر آشکاری را برای رواج گفتار شخصی صورت میدهند. در تحقیق مشاهداتی از 3 تا 5 سال،برک و کرافت، گزارش کرده اند که فعالیتهای باز ؛مواردی که همراه با اهداف ممکن و متعدد مخصوصا بازی اجتماعی روانی، همراه با نسبتهای بالای اظهارات مستقیم شخصی میباشد. گسترش مواردی که کودکان در بازیهای باورسازی شرکت دارند، شامل تقابل با خردسالان است که رابطهی بسیار قوی با گفتار شخصی و مخصوصا نظریات هدایتی و همراه با عملکرد دارد.
در عوض فعالیتهای بسته (مواردی با یک راه حل فردی) مانند سرگرمی و پازل و هماهنگی تصاویر و کپیکردن و فعالیتهای داستانی پشتسرهم باعث محدود شدن گفتار شخصی کودکان میشود. بیشتر پیشدبستانیها در این فعالیتها شرکت میکنند و کمتر از گفتار استفاده میکنند. نویسندگان پیشنهاد کرده اند که بازی اجتماعی به پیشدبستانیها فرصت میدهد تا در فعالیتها شرکت کرده و اهداف رقابتی را بر اساس تواناییهای فردی خود تنظیم کنند. با این روش، بازی اجتماعی، بیشتر معیارهایی را برای یک منطقۀ توسعه تقریبی در نظر میگیرد. یک فعالیت سازگار که در آن کودک میتواند در سطح فعلی مهارت حرکت کند.
به دلیل این که کودکان بر باورسازی برای شبیهسازی قوانین و نقشها و فعالیتهای دنیای اجتماعی بر روشهای پیشرفتهتر تلاش میکنند، ویگوتسکی بازی باورسازی را به عنوان ناحیهی موثر و متحد از پیشرفت تقریبی در کودکانی که در آن پیشرفت میکنند مطرح میکند. به زبان ویگوتسکی ،بازی باورسازی یک ناحیه از پیشرفت تقریبی در کودک ایجاد میکند.در بازی، کودک همیشه بیشتر از سن متوسط خود رفتار میکند و افکار خود را بلندتر از خود شخص بازی میکند. در دیدگاهی باریکبینانهتر، بازی حاوی تمام گرایشات پیشرفته در شکل فشرده و منبع اصلی پیشرفت است» یافتههای برک و کرافت در سطح بالای گفتار شخصی در بازی اجتماعی روانی شامل فرضیه ویگوتسکی است که بازیهای باورسازی یک نقش واقعی در برنامهریزی شخصی ایجاد میکند.
ابعاد یادگیری خود تنظیم
زیمرمن و همکاران ، وینستین و همکاران ، معتقد هستند که یادگیری خود تنظیم از سه بعد تشکیل یافته است.
- فراشناخت ؛ ارزشیابی از خود، محیط و موقعیت
- تنظیم هدف
- خود مشاهدهای از فعالیتهای خود.
در واقع این ابعاد در فرایند خود تنظیمی در تعامل با یکدیگر هستند. زیمرمن و بندورا، معتقد هستند که خود تنظیمی شامل مشاهدهای از فعالیتهای خود، قضاوت در مورد عملکرد، خود ـ واکنشی است.
عامل اصلی پیکربندی خودتنظیمی
عاملهای اصلی در پیکربندی یک سیتم خود تنظیم آموزشی عبارتند از:
- یادگیرنده
- سیستم خود تنظیم یادگیری ؛ عامل قرارداد، عامل پشتیبان یادگیری و عامل مدیریت یادگیری
- پایگاه داده یادگیرنده
- پایگاه داده متریال یادگیری
- پایگاه داده سوال
منظور از عامل قرارداد، ارتباط بین یادگیرنده و مربی در اتخاذ یک فرآیند اموزشی موثر میباشد. اكثر نظريههای خودتنظیمی چهار فرض عمومي مشترك دربارهی يادگيري دارند:
اول : اينكه يادگيرندگان در يادگيري خودشان فعالانه شرکت ميکنند.
دوم : اينكه يادگيرندگان ميتوانند جنبههايي از شناخت :از قبيل هدف گزيني، به كارگيري و كنترل راهبردهاي شناختي، انگيزشی : از قبيل باورهاي خودكارآمدي، ارزش تكليف، علايق؛ رفتار : از قبيل كمك خواستن، نگهداري و نظارت بر تلاش و زمان مورد استفاده و ويژگيهاي محيط يادگيري : از قبيل ارزيابي و نظارت بر تغيير شرايط تكليف خود را نظارت، كنترل و تنظيم كنند.
سوم : اينكه يادگيرندگان معيارهايي دارند كه ميتوانند عمل خود را براي تعيين اينكه آيا فرآيندهاي خاصي بايد ادامه يابند يا اين كه بايد درآنها تغييراتي ايجاد شود، ارزيابي كنند.
چهارم: اين كه، خود تنظيمي شناخت، انگيزش و رفتار خود، رابطه بين شخص، بافت و موقعيت را ميانجي ميكند . زيمرمن ، اين نظريهها را در طبقات مختلفي از قبيل كنشگر، پديدار شناسي، شناختي ـ اجتماعي، ارادهرايي، مبتني بر نظريه ويگوتسكي و ساختنگرايي شناختي توصيف كرده است .
منبع
معینی،مریم(1392)، رابطه جهت گیری هدف، سبک های یادگیری با یادگیری خودتنظیم،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی تربیتی،دانشگاه آزاداسلامی ارسنجان
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید